«علامه قاضی» و ماجرای رحلت عارفانهاش
علامه طباطبایی درباره علامه سید علی آقا قاضی(ره) میگوید: معمولا ایشان در حال عادی ده ـ بیست روزی در دسترس بودند، و رفقا میآمدند و میرفتند و مذاکراتی داشتند، و صحبتهایی میشد و آن وقت یکباره ایشان ناپدید میشدند.
به گزارش فارس، در ادامه معرفی مفاخر و بزرگان شیعه، در این شماره به معرفی «علامه سید علی آقا قاضی» میپردازیم.
در شمارههای پیشین 1. «ابنفهد حلی»، 2. «سیدبن طاووس»، 3. «سید بحرالعلوم»، 4. «شیخ مفید»، 5. «شیخ صدوق»، 6. «شیخ کلینی»، 7. «علامه حلی»، 8. «سید مرتضی»، 9. «سید رضی»، 10. «شیخ طوسی»، 11. «امین الاسلام طبرسی»، 12. «خواجه نصیرالدین طوسی»، 13. «قطبالدین راوندی»، 14. «محقق حلی»، 15. «شهید اول»، 16. «شهید ثانی»، 17. «شیخ بهایی»، 18. «مقدس اردبیلی»، 19. «شهید ثالث»، 20. «ملاصدرا»، 21. «فیض کاشانی»، 22. «علامه مجلسی»، 23. «آیت الله نجفی، صاحب جواهر» 24. «شیخ مرتضی انصارى»، 25. «ملا هادی سبزواری» 26. «ملا حسینقلی همدانی» و 27. « میرزا جواد ملکی تبریزی» معرفی شدند.
ولادت
آیت الله علامه سید علی آقا قاضی طباطبایی تبریزی، فقیه، حکیم و عارف کم نظیر و بزرگ شیعه و اسلام، روز 13 ذی حجه سال 1282 یا 1285 قمری در تبریز به دنیا آمد. پدرش آیت الله سید حسین قاضی طباطبایی از علمای معروف و همواره پناهگاه مردم و عاشقان اهل بیت بود.
تحصیلات
پدرش، او را به مکتب خانه سپرد تا با آموختن قرآن مراحل رشد و ترقی را به خوبی بپیماید. سید علی که از هوشی سرشار برخوردار بود، گوی سبقت را از دیگر هم کلاسیهایش میرباید و دروس مکتب خانه را به سرعت طی میکند؛ از طرف دیگر، پدرش او را با تکالیف الهی آشنا میسازد.
سید علی پس از گذراندن مراحل اولیه، جهت سیراب کردن روح تشنه خود به حوزه علمیه تبریز روی میآورد و از محضر اساتید آن حوزه بهرهها میبرد.
استادان سید علی قاضی در تبریز
1. میرزا موسی تبریزی؛ وی از شاگردان شیخ انصاری و سید حسین کوه کمرهای بوده و کتاب اوثق الوسائل ـ که حاشیه بر رسائل شیخ انصاری است ـ را به نگارش در آورده است.
2. میرزا محمد علی قراچه داغی؛ وی در فقه و اصول تبحر داشته و در علوم تفسیر از تألیفاتی برخوردار بوده است.
3. پدر گرامیاش؛ ایشان به سبب علاقه و رغبت خاص، در زمینه علم تفسیر تبحر داشت؛ چنان چه سید علی آقا خود میگوید: تفسیر «کشاف» را در خدمت پدرش خوانده است.
4. میرزا محمد تقی تبریزی، معروف به «حجةالاسلام» و متخلص به «نیر»؛ سید علی آقا ادبیات عرب و فارسی را پیش این شاعر نامدار یاد گرفته و اشعار زیادی از ایشان نقل کرده است.
هجرت به نجف و استمداد از شاه نجف
روح سید علی که از دانش حوزه علمیه تبریز سیراب نشده بود به جانب حوزه کهن نجف اشرف تمایل پیدا میکند و وی با گروهی از اهالی تبریز به نجف اشرف مشرّف میشود.
زمانی که سید علی آقا قاضی به شهر نجف میرسد، به حرم علوی مشرف شده و از آن حضرت برای رشد و شکوفایی کمک میخواهد و خود را به آن امام همام میسپارد تا راهی را که رضایت خداوند در آن است، به وی نشان دهد و همیشه در تمام مراحل زندگی همراهیاش نماید.
این درخواست، مورد قبول امیر المومنین علیهالسلام واقع شده و آن حضرت، راه سعادت و خوشبختی را به وی نشان میدهد؛ به گونهای که از اساتید بزرگواری استفاده نموده و به درجات بالای علمی و معنوی نائل میشود.
استادان علامه قاضی در نجف اشرف
وی در نجف اشرف از محضر اساتید مبارز و زبدهای بهره مند شد؛ همانند آیات عظام:
1. محمد کاظم خراسانی (آخوند خراسانی) ؛ نویسنده کفایه الاصول.
2. میرزا فتح الله شریعت اصفهانی (شیخ الشریعه) ؛ این فقیه نام آور بعد از رحلت میرزای شیرازی، رهبری نهضت ضد انگلیسی را به عهده گرفت.
3. میرزا حسین تهرانی؛ وی از علمای عارف بوده و در بین الطلوعین جمعه هنگامی که در مسجد سهله مشغول عبادت بود، به رحمت ایزدی پیوست.
4. شیخ محمد حسن مامقانی؛ ایشان از اساتید برجسته و متبحر علم رجال، درایه، تراجم و نسب به شمار میآیند.
5. سید محمد کاظم یزدی؛ یکی از آثار گرانبهای وی کتاب فقهی «عروه الوثقی» است.
6. فاضل شربیانی؛ وی در مکارم اخلاق و صفات پسندیده و دلسوزی به بینوایان، زبانزد مردم کربلا و نجف بود.
7. شیخ محمد بهاری؛ معظم له از اوتاد شاگردان عارف نامدار، ملا حسینقلی همدانی محسوب میشود.
8. سید احمد کربلایی؛ وی نیز از شاگردان ممتاز ملا حسینقلی همدانی به شمار میآید که در تهذیب نفس و عرفان، از کمالات والایی برخوردار بود.
بیشترین استفاده عرفانی مرحوم قاضی، از این عارف بزرگ بوده است.
شاگردان علامه سید علی آقا قاضی
علامه قاضی شاگردان بسیار برجسته ای در عرفان و معنویت تربیت کرد که از جمله شاگردان وی عبارتند از:
1. آیت الله شیخ محمد تقی آملی؛ وی یکی از علمای بزرگ حوزه علمیه تهران بود و خود میگود که: «علوم ظاهری مرا غنی نکرد و عاقبت گمشده خود را در وجود سید علی قاضی طباطبایی یافتم.»
و آیت الله قاضی در خصوص وی میفرمود: «ایشان از جمله کسانی هستند که شرف دیدار با امام زمان علیهالسلام را داشته است.
2. علامه سید محمد حسین طباطبایی نویسنده تفسیر المیزان؛
شاید بتوان ادعا کرد، مهمترین و زبدهترین شاگرد مرحوم قاضی، علامه طباطبایی، فقیه، مفسر، فیلسوف و عارف بزرگ معاصر است.
علامه حسن زاده آملی مینویسد: روزی به محضر مبارک آیت اللّه حاج شیخ محمد تقى آملى در تهران مشرف شدم و ایشان فرمودند: «در میان شاگردان مرحوم آقاى قاضى، ایشان- یعنى استاد طباطبائى- و مرحوم سید احمد کربلائى کشمیرى از همه بهتر بودند» (در ادامه علامه حسن زاده آملی مینویسد: این بنده به حضور استاد آملى عرض کرده است: آقا آیا این سید احمد کربلائى کشمیرى همان سید احمد کربلائى معروف است؟ فرمود ایشان غیر از آن آقا بود. آن آقاى سید احمد کربلائى را اصلا ما ندیدهایم، که از شاگردان مرحوم ملا حسینقلى همدانى، و از اساتید حاج سید على قاضى بود، امّا این آقا سید احمد کربلائى کشمیرى است و از شاگردان مرحوم قاضى بود و جوان مرگ شده است.)
3. سید محمد حسن الهی طباطبایی؛ برادر علامه طباطبایی
4. محمد تقی بهجت؛
5. سید یوسف حکیم؛
6. سید محمد حسینی همدانی؛
7. شهید محراب، سید عبدالحسین دستغیب شیرازی؛
8. شیخ حسینعلی نجابت شیرازی؛
9. سید محمد هادی میلانی.
10. محمد رضا مظفر؛
11. سید عبدالاعلی سبزواری؛
12. میرزا علی غروی علیاری؛
13. سید شهاب الدین مرعشی نجفی؛
14. سید ابوالقاسم خوئی؛
15. حاج شیخ ابوالفضل خوانساری؛
16. شیخ عبدالحسین حجت انصاری؛
17. شیخ محمد ابراهیم شریفی زابلی؛
18. شیخ عباس قوچانی؛
19. شیخ علی اکبر مرندی؛
20. سید حسن مسقطی؛
21. سید هاشم حداد؛
22. سید عبدالکریم کشمیری؛
و ...
اجتهاد در 27 سالگی
سید علی قاضی در فقه و اصول نیز مجتهد مسلم و برجسته بود و در سن 27 سالگی به درجه اجتهاد رسیده بود.
تسلط بر لغت و شعر عرب
وی در لغت عرب نیز کم نظیر بود؛ به طوری که چهل هزار لغت عرب را از حفظ داشت و شعر عربی را چنان میسرود که عربها از تشخیص آن عاجز میماندند و نمیفهمیدند که شعر، از یک شاعر عجم است.
روزی در بین مذاکرات، آیت الله شیخ عبدالله مامقانی به ایشان میگوید:
من آن قدر در لغت و شعر عرب تسلط دارم که اگر شخص غیر عرب، شعر عربی بگوید، تشخیص میدهم؛ گرچه آن شعر در اعلی درجه فصاحت و بلاغت باشد.
آیتالله قاضی یکی از قصاید عربی را که سرایندهاش عرب بود، شروع به خواندن کرد، و در بین آن چند بیت از اشعار خود را اضافه و سپس از آیتالله مامقانی پرسید: کدام یک از اینها را غیر عرب سروده است؟ و ایشان نتوانستند تشیخص دهند.
نظر بزرگان درباره علامه قاضی
بزرگان بسیاری درباره شخصیت علامه قاضی مطالبی گفته و نوشتهاند که جهت تبرک، به چند مورد اکتفا میکنیم.
امام خمینی (ع)
حضرت امام خمینی (ره) درباره علامه قاضی فرموده بود: قاضی، کوهی بود از عظمت و مقام توحید.
علامه سید محمد حسین طباطبایی
علامه طباطبائی میفرمود: ما هر چه داریم، از مرحوم قاضی داریم. چه آنچه را که در حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم، چه طریقی که خودمان داریم، از مرحوم قاضی گرفتهایم.
علامه طهرانی مینویسد: استاد ما نسبت به استاد خود مرحوم قاضی علاقه و شیفتگی فراوانی داشت، و حقّاً در مقابل او خود را کوچک میدید؛ و در چهره مرحوم قاضی یک دنیا عظمت و ابَّهت و اسرار و توحید و ملکات و مقامات میجست.
من یک روز به ایشان عطر تعارف کردم، ایشان عطر را بدست گرفته، و تأمّلی کردند و گفتند: دو سال است که استاد ما مرحوم قاضی رحلت کردهاند؛ و من تا بحال عطر نزدهام.
و تا همین زمان اخیر نیز هر وقت بنده به ایشان عطری دادهام؛ دَرِ آنرا میبستند و در جیبشان میگذاردند.
و من ندیدم که ایشان استعمال عطر کنند، با اینکه از زمان رحلت استادشان سی و شش سال است که میگذرد.
آیت الله خسروشاهی از علامه طباطبائی نقل میکردند که: کتابهای معقول را خواندم ولی وقتی خدمت سید علی آقا قاضی رسیدم فهمیدم که یک کلمه هم نفهمیدم!
همچنین آیت الله حسن رمضانی میگفت: این خاطره درباره مرحوم علامه طباطبایی (ره) است که آن را از زبان مرحوم مطهری برای دوستان بیان میکنم.
استاد مطهری (ره) از قول استاد خود مرحوم علامه طباطبایی چنین نقل فرمودند: زمانی که ما اسفار میخواندیم، در تلقی درس کوشش فراوانی داشتیم و در موقع تقریر مباحث نیز زحمت بسیاری میکشیدیم. به سبب وجود این تلاشها به تدریج این توهم پدید آمد که اگر آخوند (ملاصدرا) زنده شود و بخواهد مطالب خود را به این ترتیبی که من تقریر میکنم، بنویسد، یقیناً نخواهد توانست.
این توهم به قوت خود باقی بود تا این که مقدمات تشرفمان به محضر سید علی آقا قاضی طباطبایی (ره) فراهم آمد و توفیق بهره بردن و استفاده از محضر ایشان را یافتیم.
ایشان با این که تخصص اصلیاش عرفان بود و در فلسفه به اندازه عرفان تخصص نداشت، وقتی که بحث از وجود و ماهیت و اصالت وجود و اعتباریت ماهیت به میان میآمد، مطالب و دقایقی ارائه میکرد که تا آن زمان آنها را از کسی نشنیده بودیم. آن زمان بود که فهمیدم از اسفار یک حرف را هم نفهمیدهام.
سید هاشم حداد
از صدر اسلام تا به حال، عارفی به جامعیت مرحوم قاضی نیامده است.
رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای
مقام معظم رهبری در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره بزرگداشت علامه قاضی، فرمایشاتی داشتند از جمله:
مرحوم آقای قاضی -میرزا علی آقای قاضی- یکی از حسنات دهر است، یعنی واقعاً شخصیت برجسته علمی و عملی مرحوم آقای قاضی، حالا اگر نگوییم بینظیر، حقاً در بین بزرگان کم نظیر است.
همین سلسله مرحوم آقای قاضی - مجموعه این بزرگواران که از مرحوم حاج سیدعلی شوشتری آغاز می شود - همه شأن مجتهدان تراز اول بودند.
خب، ایشان عمر طولانی هم الحمدلله داشتند و توفیقات زیادی هم داشتند، شاگردهای زیادی هم تربیت کردند، از لحاظ معانی سلوک و عرفان و مانند اینها هم از افرادی است که عرض کردم حداقل این است که بگوییم کمنظیر (است)، یعنی واقعاً شخصیت ایشان برجسته است.
علاقه استاد شهید مطهری به مرحوم قاضی
علامه سید محمد حسین طهرانی مینویسد: یک روز که به منزل شهید مطهری رفته بودم ملاحظه کردم که سه تصویر در اتاق خود نصب کردهاند؛ تصویر والدشان آقای شیخ محمد حسین مطهری، تمثال حاج میرزا علی آقا شیرازی، و عکس آیت الله حاج میرزا سید علی آقا قاضی طباطبایی.
علامه حسن زاده آملی
یکى از اساتید بزرگ جناب استاد علامه طباطبائى مدظلّه العالى، آیة اللّه العظمى عارف عظیم الشأن فقیه عالیمقام صاحب مکاشفات و کرامات مرحوم حاج سید میرزا على آقاى قاضى تبریزى در نجف بود. ... قاضى مذکور از اعجوبههاى دهر بود.
نظر علامه قاضی درباره محیی الدین ابن عربی و ملا صدرا
آیت الله حسن رمضانی از آیت الله علامه حسن زاده آملی نقل میکند که فرزند مرحوم آیتالله علامه سید علی آقا قاضی، یعنی مرحوم سید مهدی قاضی، نقل میکرد: مرحوم علامه قاضی میفرمود: اگر من قبلها میشنیدم که در بین آحاد رعیت بعد از مقام عصمت کسی به پایه محی الدین بن عربی نمیرسد، الان دارم این امر را مشاهده کرده و میبینم.
همچنین حضرت علامه حسن زاده آملی در یکی از کتابهای خود مینویسند: تنى چند از اساتید بزرگوار ما رضوان الله تعالى علیهم که در نجف اشرف از شاگردان نامدار اعجوبه دهر، آیه الله العظمى، عارف عظیم الشان، فقیه مجتهد عالیمقام، شاعر مفلق و صاحب مکاشفات و کرامات، جناب حاج سید میرزا على آقاى قاضى تبریزى بودهاند که شرح حال ایشان در طبقات اعلام الشیعه تالیف علامه شیخ آقا بزرگ تهرانى فى الجمله مذکور است، این اساتید براى ما از مرحوم قاضى حکایت مىکردند که آن جناب مىفرمود: بعد از مقام عصمت و امامت، در میان رعیت احدى در معارف عرفانى و حقائق نفسانى در حد محیى الدین عربى نیست و کسى به او نمىرسد. و نیز فرمود که ملاصدرا هر چه دارد از محیى الدین دارد و در کنار سفره او نشسته است.
همچنین حجتالاسلام والمسلمین علی بهجت میگفت: من آقایی را دیدم که میگفت ما پیش آقای قاضی، فتوحات مکیه میخواندیم.
چگونگی فتح باب برای علامه قاضی
آیت الله قاضی همیشه نماز مغرب و عشاء را، در حرمین شرفین امام حسین علیهالسلام و حضرت ابوالفضل علیهالسلام به جا میآورد، و چون به حرم حضرت ابوالفضل علیهالسلام میرسد، با خود میاندیشد که تا به حال در مدت این چهل سال هیچ چیز از عالم معنا برایم ظهور نکرده، هر چه دارم به عنایت خدا و به برکت ثبات است.
در راه سیّد ترک زبانی که دیوانه است، به طرف او میدود و میگوید؛ سیّد علی، سیّد علی، امروز مرجع اولیاء در تمام دنیا حضرت ابوالفضل علیهالسلام هستند، و او آن قدر سر در گریبان است که متوجه نمیشود آن سید چه میگوید! به حرم حضرت ابوالفضل علیهالسلام میرود. اذن دخول و زیارت و نماز زیارت میخواند و میخواهد که مشغول نماز مغرب شود.
آیت الله نجابت میگوید: تکبیره الاحرام را که میگوید، میبیند که وضع در اطراف حرم حضرت ابوالفضل علیهالسلام به طور کلی عوض میشود، آن گونه که نه چشمی تا به حال دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده است.
قرائت را کمی نگه میدارد تا وضع تخفیف یابد و بعد دوباره نماز را ادامه میدهد، مستحبات را کم میکند و نماز را سریعتر از همیشه به پایان میرساند.
به حرم امام حسین علیهالسلام نمیرود و به دنبال جایی خلوت به خانه رفته و برای این که با اهل منزل هم برخورد نکند به پشت بام میرود. آن جا دراز میکشد و دوباره آن حال میآید و بیشتر میماند. تا اهل منزل سینی چای را میآورد، آن حال میرود.
نماز عشاء را میخواند و دوباره آن وضع بر میگردد؛ چیزی که تا به حال حتی به گفته خودش یک ذرهاش را هم ندیده است و حالا که دیده نه میتواند در بدن بماند و نه میتواند بیرون بیاید. دوباره که شام را میآوردند، آن حال قطع میشود و نیمه شب دوباره بر میگردد و مدت بیشتری طول میکشد.
آری و بالاخره درهای آسمان برایش گشوده و فتح باب میشود. میگوید: « آن چه را میخواستم، تماماً بدست آوردم و امام حسین علیهالسلام در را به رویم گشود. ابن فارض یک قصیده تائیه برای استادش گفته؛ من هم یک قصیده تائیه برای امام حسین علیهالسلام گفتهام نمره یک! که کار مرا ایشان درست کرد و در غیب را به نحو اتم برایم باز کرد»
ناپدید شدن مرحوم قاضی
علامه طباطبایی در این مورد میگوید: معمولا ایشان در حال عادی یک ده بیست روزی در دسترش بودند، و رفقا میآمدند و میرفتند و مذاکراتی داشتند، و صحبتهایی میشد و آن وقت یکباره ایشان ناپدید میشدند و چند روزی اصلا خبری نبود؛ نه در خانه، نه در مدرسه، نه مسجد، نه کوفه، و نه در سهله از ایشان خبری نبود.
رفقا در این روزها به هر جا که احتمال میدادند، سر میزدند ولی پیدا نمیکردند. چند روز بعد، دوباره پیدا میشد، و درس و جلسههای خصوصی را در منزل و مدرسه دائر میکردند و همین جور حالات غریب و عجیب داشتند.
کرامتی از مرحوم قاضی/ به اذن خدا بمیر
علامه طهرانی میگوید: چندین نفر از رفقا و دوستان نجفی ما، از یکی از بزرگان و مدرسین نجف اشرف نقل میکردند که میگفت: من درباره استاد میرزا علی قاضی طباطبایی و مطالبی که از ایشان شنیده بودم و احوالاتی که به گوشم رسیده بود، در شک بودم.
با خود میگفتم: آیا این مطالب که نقل شده، درست است یا نه؟ تا این که روزی برای نماز به مسجد کوفه میرفتم ـ و مرحوم قاضی زیاد به مسجد کوفه و سهله علاقهمند بودند ـ در بیرون مسجد با ایشان برخورد کردم؛ با هم مقداری صحبت کردیم و در طرف قبله مسجد برای رفع خستگی نشستیم. گرم صحبت بودیم که در این زمان مار بزرگی از سوراخ بیرون آمد و در جلوی ما خزیده، به موازات دیوار مسجد حرکت کرد. در آن نواحی مار بسیار است و غالبا به مردم آسیبی نمیرساند. همین که مار به مقابل ما رسید و من وحشتی کردم، استاد اشارهای به مار کرد و فرمود: «مت باذن الله؛ به اذن خدا بمیر.» مار فوراً در جای خود خشک شد.
قاضی بدون این که اعتنایی کند، شروع به دنبال صحبت کرد، سپس به مسجد رفتیم و من در مسجد وسوسه شدم که آیا این کار واقعی بود و مار مرد یا این که چشم بندی بود؟ اعمال را تمام کرده و بیرون آمدم و دیدم مار خشک شده و به روی زمین افتاده است؛ پا زدم، دیدم حرکتی ندارد.
شرمنده به مسجد بازگشته و چند رکعتی دیگر نماز خواندم، موقع بیرون آمدن از مسجد برای نجف، باز هم با یکدیگر برخورد کردیم، آن مرحوم لبخندی زده و فرمود: خوب آقا جان! امتحان هم کردی! امتحان هم کردی.
تاکید قاضی بر نماز شب
علامه سید علی آقا قاضی سفارشهای اکیدی بر شاگردان خود داشت که نماز شب را اقامه کنند. علامه طباطبایی میگوید: چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم به خاطر قرابت و خویشاوندی به محضر قاضی رفتم، روزی کنار در مدرسهای ایستاده بودم که قاضی از آن جا عبور میکرد؛ چون به من رسید، دست خود را بر روی شانه من گذاشته و فرمود: «ای فرزند! دنیا میخواهی، نماز شب بخوان و آخرت میخواهی، نماز شب بخوان»
مواظبت از عدم مزاحمت به خانواده
مرحوم قاضی که اهل تهجد و نماز شب بود آن قدر مواظب اعمال و رفتار خود بود که حتی حاضر نبود عبادت و نمازش برای دیگران و حتی خانواده و فرزندانش ذرهای مزاحمت ایجاد کند. به همین جهت، در مدرسه قوام حجرهای برای این کار گرفته بود.
آیت الله سید محمد حسینی همدانی گوید: در سال 1347 قمری که من در مدرسه قوام نجف اشرف بودم، روزی سید علی آقا به مدرسه آمد و از متصدی آن حجرهای درخواست کرد، و وی نیز با کمال احترام پذیرفته و حجرهای کوچک در طبقه فوقانی در اختیارش گذاشت بعد معلوم شد که قاضی حجره را به عنوان مکان خلوتی برای تهجد و عبادت میخواستند. چون تصور میکردند تهجد ایشان شب هنگام در خانه، باعث مزاحمت بچهها میشد. به همین خاطر، شبها حدود ساعت دوازده ـ که معمولا طلبهها برای آمادگی جهت درس های فردا به استراحت میپرداختند ـ شب زنده داری قاضی آغاز میشد.
تفکر و مکاشفه در وادی السلام نجف
مرحوم قاضی که از تجملات دنیا وارسته بود در نجف اشرف به قبرستان وادی السلام میرفت و ساعتهای طولانی به تفکر و مکاشفه میپرداخت تا هر چه بهتر بتواند دل از دنیا کنده و به مشاهده دوست نائل شود.
مرحوم آیت الله محمد تقی آملی ـ از شاگردان آن بزرگوار ـ میفرماید: من مدتها میدیدم که مرحوم قاضی دو سه ساعت در وادی السلام مینشینند، با خود میگفتم: «انسان باید زیارت کند و برگردد و به قرائت فاتحهای روح مردگان را شاد کند، کارهای لازم تر هم هست که باید به آنها پرداخت!» این اشکال در دل من بود اما به احدی ابراز نکردم، حتی به صمیمیترین رفیق خود از شاگردان استاد.
مدتها گذشت و من هر روز برای استفاده از محضر استاد به خدمتش میرفتم، تا آن که از نجف اشرف بر مراجعت به ایران عازم شدم ولیکن در مصلحت بودن این سفر، تردید داشتم.
این نیت هم در ذهن من بود و کسی از آن مطلع نبود. شبی بود میخواستم بخوابم؛ در آن اتاقی که بودم، در تاقچه پائین پای من کتاب بود؛ کتابهای علمی و دینی. در وقت خواب، طبعا پای من به سوی کتابها کشیده میشد، با خود گفتم: برخیزم و جای خواب را تغییر دهم یا لزومی ندارد، چون کتابها درست مقابل پای من نیست و بالاتر قرار گرفته، و این، هتک حرمت کتاب نیست. بالاخره بنا بر آن گذاشتم که هتک حرمت نیست و خوابیدم.
صبح که به محضر استاد، مرحوم قاضی رفتم و سلام کردم: فرمود: «علیکم السلام! صلاح نیست شما به ایران بروید. و پا دراز کردن به سوی کتاب ها هم هتک احترام است.» بی اختیار حول زده گفتم: «آقا! شما از کجا فهمیدهاید؟» فرمود: «از وادیالسلام فهمیدهام.»
تواضع علامه قاضی
روزی آیت الله قاضی با آیت الله سید محسن حکیم (مرجع مشهور تقلید) در صحن شریف حیدری (در نجف اشرف) به صورت غیر اختیاری با هم ملاقات نمودند. در این وقت، در صحن جنازهای را تشییع میکردند، صاحبان میت از مرحوم قاضی درخواست اقامه نماز بر آن میت کرده بودند. مرحوم قاضی، آیت الله حکیم را مأمور به خواندن نماز نموده بود، ولی مرحوم حکیم امتناع نموده و اصرار به مقدم نمودن مرحوم قاضی کرده بود. مرحوم قاضی فرموده بود: «چون شما بین مردم مشهورتر از من هستید، اگر شما اقامه نماز بکنید، مردم زیادی جمع میشوند و این، سبب ثواب زیادی برای میت میشود.» از این رو، مرحوم آیت الله حکیم بر جنازه نماز خوانده بود.
رسیدگی به محرومین
علامه طهرانی مینویسد: یکی از رفقای نجفی ما ـ که فعلا از اعلام نجف است ـ برای من گفت: من یک روز به دکان سبزی فروشی رفته بودم، دیدم مرحوم قاضی خم شده و مشغول سوا کردن کاهو است، ولی به عکس معهود، کاهوهای پلاسیده و آنهایی را که دارای برگهای خشن و بزرگ هستند، بر میدارد.
من کاملا متوجه بودم، تا مرحوم قاضی کاهوها را به صاحب دکان داد و ترازو کرد. مرحوم قاضی آن را در زیر عبا گرفت و روانه شد. من که در آن وقت طلبه جوانی بودم و مرحوم قاضی مرد مسن و پیرمردی بود، به دنبالش رفتم و علت ماجرا را جویا شدم. فرمود: من این مرد فروشنده را میشناسم؛ فرد بی بضاعت و فقیری است، من گاه گاهی به او مساعت میکنم، و نمیخواهم چیزی به او بلا عوض داده باشم، تا اولا آن عزت و شرف و آبرو از بین برود، و ثانیاً خدای ناخواسته عادت کند مجانی گرفتن، و در کسب هم ضعیف نشود. و برای ما فرقی ندارد کاهوهای لطیف و نازک بخوریم یا از این کاهوها. و من میدانستم که اینها بالاخره خریداری ندارد، و ظهر که دکان خود را میبندد، به بیرون خواهد ریخت؛ لذا برای عدم تضرر او مبادرت به خریدن کردم.
علاقه علامه قاضی به عید غدیر خم
فرزند علامه قاضی یعنی آقا سید محمد علی میگوید: ایشان خودش را برای این روز بزرگ آماده میکرد و آن روز بهترین لباسهایش را میپوشید. ولیمه، شیرینی و میوه تهیه میکرد، و از آشنایان، دوستان، قوم و خویش دعوت به عمل میآورد و از یکی از آنها میخواست تا خطبه رسول اعظم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ را که در روز عید غدیر خم فرموده، با صدای بلند و گیرا قرائت نماید و این خطبه یکی از برجسته ترین و بهترین خطبههاست ... نکتههای گوناگون و دلنشین و شیرین بسیار ایراد میفرمود و ادخال سرور شادی بر دلهای حاضرین در مجلس عنایت میفرموده چه بسا نکتههای کمیاب که از شعر و نثر که در حفظ داشت، بیان میکرد.
گشایش به برکت امام علی (ع)
علامه با این که خود در علوم متبحر و یگانه بود اما گاهی مشکلاتی برایش پیش میآمد که با محاسبات دنیوی نمیتوانست حل نماید. در این گونه موارد، به بارگاه حضرت امیرالمومنین علیهالسلام پناه میبرد و از ایشان استعانت میکرد. شاگردش آیت الله شیخ حسنعلی نجابت میفرمود: آقای قاضی زمانی طالب مطلب خاصی بودند، اما آن چنان که میخواستند فتح باب بر ایشان حاصل نمیشد. از هر دری وارد میشدند، نتیجه نمیگرفتند، تا این که برای برآورده شدن آن خواسته، قصیده بلند و بسیار عالی در مدح امیر المومنین علیهالسلام انشاء فرمودند و به تمام معنا در آن مطلب خاص که میخواستند، فتح باب بر ایشان رخ داد.
امام زمان هنگام ظهور به اصحاب خاص خود چه میفرماید؟
علامه طباطبایی میفرمود: مرحوم استاد ما قاضی میفرمودند که: « (حضرت در موقع ظهور) به اصحابش مطلبی میگویند که همه آنها در اقطار عالم متفرق و منتشر میگردند، و چون همه آنها دارای طی الارض هستند، تمام عالم را تفحص میکنند، و میفهمند که غیر از آن حضرت، کسی دارای مقام ولایت مطلقه الهی و مأمور به ظهور و قیام و حاوی همه گنجینههای اسرار الهی و صاحب الامر نیست. در این حال، همه به مکه مراجعت میکنند و به آن حضرت تسلیم میشوند و بیعت مینمایند. مرحوم قاضی میفرمود: من میدانم آن کلمهای را که حضرت به آن ها میفرماید و همه از دور آن حضرت متفرق میشوند، چیست»
زنده ماندن فرزند علامه طباطبایی با سفارش علامه قاضی
علامه طباطبایی میفرمود: من و همسرم از خویشاوندان نزدیک مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی بودیم؛ او در نجف برای صله رحم و تفقد از حال ما، به منزل ما میآمد. ما کراراً صاحب فرزند شده بودیم، ولی همگی در همان دوران کوچکی فوت کرده بودند، روزی مرحوم قاضی به منزل ما آمد در حالی که همسرم حامله بود و من از وضع او آگاه نبودم؛ موقع خداحافظی به همسرم گفت: دختر عمو! این بار این فرزند تو میماند، و او پسر است و آسیبی به او نمیرسد، و نام او «عبدالباقی» است.
من از سخن مرحوم قاضی خوشحال شدم؛ خدا به ما پسری لطف کرد و بر خلاف کودکان قبلی، باقی ماند و آسیبی به او نرسید و نام او را «عبدالباقی» گذاردیم.
سفارش علامه قاضی به امام خمینی (ره)
آیت الله شیخ عباس قوچانی میگوید: در نجف اشرف با قاضی جلساتی داشتیم و غالبا افراد با هماهنگی وارد جلسه میشدند و همدیگر را هم میشناختیم. در یک جلسه، ناگهان سید جوانی وارد شد، استاد بحث را قطع کرده و احترام زیادی به سید جوان نمودند و به او گفتند: آقا سید روح الله! در مقابل سلطان جور و دولت ظالم باید ایستاد، باید مقاومت کرد، باید با جهل مبارزه کرد.
این در حالی بود که از انقلاب خبری نبود. ما خیلی تعجب کردیم؛ ولی بعد از سالهای زیاد و پس از انقلاب فهمیدیم که قاضی در آن روز از چه جهت آن حرفها را زد و نسبت به امام احترام کرد.
آثار و تالیفات
علامه قاضی، بیشتر عمر شریفش را صرف تربیت و رشد خود و شاگردان قرار داد اما از مرحوم قاضی آثار مکتوبی نیز وجود داشت. ایشان بخشی از قرآن را تفسیر نموده و تألیفاتی نیز در فقه و اصول داشته که اکثر آنها از بین رفته است و آن چه باقی مانده، تعلیقهای بر کتاب ارشاد مفید است. وی این کتاب را در 21 سالگی تصحیح کرده و در 17 ربیع المولود 1308 آماده چاپ شده است. استاد در این تعلیقه، شرح حال شیخ مفید را نگاشته است.
از دیگر آثار بر جای مانده وی، اشعاری است که به مناسبتهای مختلف سروده است؛ مثل غدیریه، شعر در مدح وادی السلام، و شعری در مورد نجف اشرف.
نامهها و دستورالعملهای عرفانی نیز از دیگر آثار استاد است که مرحوم قاضی به سید حسن الهی (برادر علامه طباطبایی)، شیخ ابراهیم و ... نوشته است.
برخی توصیهها و دستورالعملها از علامه قاضی
1. مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله بهجت از ایشان نقل میکنند که میفرمود: اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند.
2. اما نماز شب پس هیچ چاره و گریزی برای مؤمنین از آن نیست، و تعجب از کسی است که میخواهد به کمال دست یابد و در حالی که برای نماز شب قیام نمیکند و ما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر به وسیله نماز شب.
همچنین به علامه طباطبایی فرموده بود: «ای فرزند! دنیا میخواهی، نماز شب بخوان و آخرت میخواهی، نماز شب بخوان»
3. محال است انسانی به جز از راه سیدالشهدا علیهالسلام به مقام توحید برسد. سریان فیوضات و خیرات از مسیر حضرت سیدالشهدا علیهالسلام است و پیشکار این فضیلت هم حضرت قمر بنی هاشم ابالفضل العباس علیهالسلام است.
4. هر حقی که برگردنت باشد تا ادا نکنی باب روحانیت، باب قرب، باب معرفت باز شدنی نیست.
5. آقای قاضی به همه توصیه میکردند که اگر قبری از امام زادگان یا علما و بزرگان در اطرافتان یا شهرتان است حتماً بروید.
6. علامه قاضی میفرماید: اگر کسی که طالب راه و سلوک طریق خدا باشد برای پیدا کردن استاد این راه، نصف عمر خود را در جست و جو و تفحص بگذراند تا آن استاد را پیدا کند، ارزش دارد و کسی که به استاد کامل رسید، نصف راه را طی کرده است.
وصیت نامه مرحوم قاضی
مرحوم قاضی در وصیت نامه خودشان ـ که در دوازده صفر 1365 نوشته است ـ به دو فصل اشاره نموده؛ که یک فصل آن در امور دنیا و دیگری در امور آخرت است.
قسمتی از وصیت نامه را به عنوان تبرک میآوریم:
و فصل دوم در امور آخرت و عمده آنها، توحید است. خدای تعالی میفرماید: «ان الله لا یغفر أن یشرک و یغفر مادون ذلک لمن یشاء» همانا خداوند شرک به خود را نمیبخشد و جز آن را برای هر که بخواهد میبخشد. و این مطلب حقیقتش به سهولت به دست نمیآید و از اولادهای بنده کسی را تا حال مستعد تعلیم آن ندیدهام ...
اما وصیتهای دیگر، عمده آنها نماز است، نماز را بازاری نکنید؛ اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع! اگر نماز را تحفظ کردید، همه چیزتان محفوظ میماند، و تسبیحه صدیقه کبری ـ علیهاالسلام ـ و آیة الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود ...
و در مستحبات تعزیه داری و زیارت حضرت سید الشهدا علیهالسلام مسامحه ننمایید. و روضه هفتگی ولو دو سه نفر باشد، اسباب گشایش امور است و اگر از اول عمر تا آخرش در خدمات آن بزرگوار از تعزیت و زیارت و غیر هما به جا بیاورید، هرگز حق آن بزرگوار ادا نمیشود و اگر هفتگی ممکن نشد، دهه اول محرم ترک نشود.
دیگر آنکه، گرچه این حرفها آهن سرد کوبیدن است، ولی بنده لازم است بگویم؛ اطاعت والدین، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن، ترک خدعه و حیله، تقدم در سلام، و نیکویی کردن با هر بر و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده اینها را که عرض کردم و امثال اینها را مواظبت نمایید!
الله الله که دل هیچ کس را نرنجانید.
تا توانی دلی به دست آور / دل شکستن هنر نمیباشد.
رحلت و وصال
آیت الله علامه میرزا علی آقا قاضی پس از سالها تدریس معارف بلند اسلامی و تربیت شاگردان الهی، در روز دوشنبه چهارم ماه ربیع المولود سال 1366 مطابق هفتم بهمن ماه 1325 در نجف اشرف وفات کرد و در وادی الاسلام نزد پدر خود دفن شد. مدت عمر شریف ایشان هشتاد و سه سال و دو ماه و بیست و یک روز بوده است.
ایشان در سال های آخر عمر عطش و بی تابی، جسم و روحش را با هم میسوزاند و او مرتب آب میخواهد و میگوید: « در سینهام آتش است ساکت نمیشود»
و دائم با خود تکرار میکند:
گفت من مستسقی ام آبم کشد / گر چه میدانم که هم آبم کشد
لحظات احتضار سخت ترین لحظات برای زمین و زیباترین لحظات برای عارف است.
آیت الله کشمیری میفرمودند: هنگام احتضار، خودش با اشاره به بدن خود میفرمود: «این دارد میرود»
و هنگام غسل مشاهده شد که صورتش باز و لبانش خندان بود.
آیت الله کشمیری فرمود: «بعد از وفاتش خواستم بفهمم مقام ایشان چقدر است، در رؤیا دیدم از قبر آقای قاضی تا به آسمان نور کشیده شده است، فهمیدم خیلی مقام والایی دارد»
ماجرای خواندی شب رحلت علامه سید علی آقا قاضی
سید عبدالحسین قاضی نوه ایشان جریان شب رحلت آقای قاضی را این طور بیان میکند: «ایشان مدتی بیمار بودند. یک شب به پدرم که در آن زمان 20 ساله بودند میگویند که امشب نخواب و بیدار باش.
پدرم هم متوجه نمیشود که جریان چیست. ایشان نقل میکند که ساعتی از نیمه شب آقای قاضی او را صدا میزنند و رو به قبله دراز میکشند و میگویند من در حال مرگ هستم و به او سفارش میکنند که همسر و بچههای دیگرشان را بیدار نکند و تا صبح بالای سرشان بنشیند و قرآن بخواند.
پدرم میگوید علی رغم این که اگر کسی بداند که پدش در حال مرگ است و هیچ نگوید، سخت است، اما من این موضوع را با کمال آرامش پذیرفتم و به کسی هیچ نگفتم و پیش او نشستم. آقای قاضی به من فرمودند که دارم راحت میشوم و این راحتی از طرف پاهایم شروع شده و به طرف بالا میآید.
سپس فرمودند فقط قلبم درد میکند بعد فرمودند که رویم را بپوشان، من هم روی صورتشان را پوشاندم و ایشان از دنیا رفتند.
من بدون هیچ دغدغه و اضطراب تا صبح پیش ایشان نشستم و قرآن خواندم تا آن که هنگام اذان صبح شد و خانواده آمدند و پرسیدند که جریان چیست و من هم گفتم که پدر فوت شده است و فریاد و سر و صدا از اهل خانه بلند شد و در آن لحظه تازه متوجه تصرف او شدم و فهمیدم چه اتفاقی افتاده است و از مرگ پدرم بسیار متأثر شدم.»
او که عمری با عشق و سر سپردگی به مولایش امام حسین علیه السلام سر کرده، غریب نیست اگر حضرتش، کریمانه، خود کسی را سراغش بفرستد تا کارهای دفن و کفن او را بجا آورد. آقا یحیی هرگز آقای قاضی را نمیشناخته ولی از طرف امام حسین علیهالسلام در حالت خواب یا مکاشفه برای این امر مأموریت پیدا میکند و تمام کارهای کفن و دفن ایشان را انجام میدهد.
آیتالله بهجت میفرمودند: « شب قبل از وفات آقای قاضی، کسی خواب دیده بود که تابوتی را می برند که رویش نوشته شده بود « توفی ولیّ الله » فردا دیدند آقای قاضی وفات کرده است.»
ارسال نظر