اصولگرایان وارد فاز آنالیز تفصیلی رفتار خود شوند
پارسینه: اصولگرایان مسئولانه و واقعبینانه و بهدور از خودفریبی باید شکست را بپذیرند و وارد یک فاز انتقادی شدید نسبت به نوع عملکرد...
اصولگرایان مسئولانه و واقعبینانه و بهدور از خودفریبی باید شکست را بپذیرند و وارد یک فاز انتقادی شدید نسبت به نوع عملکرد خود و آنالیز تفصیلی رفتار خود شوند. به گزارش پارسینه؛ هفته نامه مثلث با او گفت و گویی انجام داده که در ادامه می آید:
یکی از مسائلی که این روزها مطرح شده، این است که در شرایط کنونی که با به روی کار آمدن حسن روحانی بهعنوان رئیسجمهور تغییراتی ایجاد شده، اصولگرایان باتوجه به گرایشات حسن روحانی به اصلاحطلبان، باید چه موضعی درباره دولت یازدهم اتخاذ کنند؟
l من پیش از این هم در آغاز فعالیت دولت آقای روحانی در یادداشتی نوشتم که سیاست اصولگرایان دربارة مواجهه با دولت یازدهم، باید حمایتی و مراقبتی باشد. به عبارتی به دلیل اینکه بزرگترین مسئولیت اجرایی کشور بر دوش رئیسجمهور است و گرهها و مشکلات سختی هم پیش روی ما و ایشان قرار دارد و ما باید از آنها عبور کنیم، وظیفه همه ما به ویژه اصولگرایان، فارغ از نگرشهای سیاسی، حمایت از دولت جدید است که اهداف عالی نظام را تحقق ببخشد. اما در عین حال وظیفه مراقبتی هم داریم که حاشیهسازیها یا ورود و نفوذ جریانات تندرو و افراطی به درون دولتی که صفت اعتدال را با خود دارد، رخ ندهد. چرا که بزرگترین مسالهای است که تجربه به ما ثابت کرده موجب آن میشود که دولتها را از کار بیندازد و جلوی پیشرفت آنها را برای رسیدن به اهداف مفید برای مردم میگیرد.
این مشکل حاشیهسازی یکی از مواردی است که در همه دولتها وجود داشته و احتمالا همچنان هم به حیات خود ادامه خواهد داد. اما این سوال مطرح میشود که بهطور کلی چه حاشیهسازیهایی مشکلساز است؟ چون حاشیه به ذات مخرب نیست و فکر میکنم بهتر است مشخص کنیم حواشی مورد نظر شما چه مواردی است و از طریق چه کسانی ایجاد میشود؟
l منظور حاشیهسازیهایی است که عموما از سمت افرادی به وجود میآیند که رویکرد افراطی دارند. به همین دلیل وظیفه مراقبتی هم داریم. این نگاهی است که به نظر من اصولگرایان باید دنبال کنند اما اصولگرایان، در واقع یک طیف گستردهای هستند که گرایشات و رویکردهای مختلفی از نظر عقیدتی و عملکرد در آن وجود دارد. بعضیها هستند که رویکرد میانهای دارند و برخی افراطی عمل میکنند. برداشت من این است که برخی گرایشات افراطی حتی در جریان اصولگرا تلاش خواهند کرد تا ثابت کنند این دولت یک دولت ناکارآمد است و در عین حال کاندیدای مطلوب آنها که رای نیاورده، میتوانست بهتر عمل کند.
این قبیل اقدامات از نظر شما چه مشکلاتی را به وجود میآورد؟
l اولا به گمان من، این یک مقدار کوتهاندیشی است. زیرا برای اثبات بهتر بودن کاندیدای مورد تایید خودشان، وضعیت موجود را زیر سوال میبرند و مسیر حرکتی که میتواند به نفع مردم باشد را مخدوش میکنند و منجر به از دست رفتن زمان ارزشمندی میشود که باید در مسیری که مقاممعظمرهبری آن را ذیل پیشرفت و عدالت توصیف کردهاند، طی بشود. اما در مجموع برداشت من این است که جریان اصولگرایان علیالخصوص اصولگرایانی که ریشههای قدرتمندی درون جامعه دارند، با دولت موجود همکاری بکنند. نمونهاش را هم در تعامل مجلس و نهادهای قانونی دیگر با رئیسجمهور جدید دیدیم. اما دولت جدید هم باید بسیار هوشیار باشد که در دام حاشیهسازیها نیفتد و بهانه لازم را به افراطیون هر دو جناح ندهد.
اگر میشود کمی واضحتر این مساله را توضیح بدهید. اینکه دولت نباید بهانه لازم را به افراطیون هر دو جناح بدهد، یعنی چه؟ یعنی این بهانه ندادن به معنی کوتاه آمدن و امتیاز دادن به تندروهاست که صرفا برای جلوگیری از ایجاد مشکل از طرفشان باید مدنظر قرارگیرد؟
l نه؛ بحث امتیاز دادن نیست. منظورم این است که در بعضی مواقع ممکن است از لحاظ موضع سیاسی یا در معرض بعضی از اشخاص، دولت خود را محق بداند اما یک فرد معتدل به شکل تعاملی عمل میکند. یعنی سعی میکند فیدبک اجتماعی را بگیرد و از مسیرهایی حرکت کند که کمتر حساسیتبرانگیز باشد. ممکن است ما روی یک فرد که رویه او را درست میدانیم، آن چنان ایستادگی کنیم که اصل برنامه و هدف حرکتی ما از بین برود. نباید فراموش کنیم که در دولت پیشین یعنی دولت آقای احمدینژاد بهرغم دیدگاهی که درباره مهندس مشایی بوده فارغ از اینکه خوب بوده یا نبوده، منحرف بوده یا نبوده، آقای احمدینژاد دیدگاه بسیار مثبتی داشت ولی نگاه تعاملی با اجتماع نداشت و هر دیدگاهی که اصولگرایان یا جریان اصلاحطلبی مطرح میکردند را با واکنشهای تند پاسخ میداد. این قبیل حرکات ایشان موجب شد وقت زیادی از دولت که میتوانست در خدمت اهداف متعالی کشور باشد، صرف حاشیهها شود؛ دولت جدید هم باید هوشیار باشد چه با اصولگرایان، چه با اصلاحطلبان و چه افکار عمومی چالش نورزد.
خب راهکار این مساله را در چه میدانید؟ نمیتوان اینگونه هم به ماجرا نگاه کرد که اگر برخی طیفهای اصولگرایی با برخی از نیروهای کارآمد پیشنهادی رئیسجمهور موافق نیستند به صرف مخالفت آنها که ممکن است کاملا سیاسی و جناحی باشد، روحانی از استفاده از آنها خودداری کند و مداوم بهدنبال جایگزین و گزینه دوم و سوم و الی آخر باشد.
l بله. من هم قبول دارم که ممکن است برخی مخالفتها صرفا مربوط به تفکرات جناحی باشد.اما اینها افراطیون هستند که دیدگاهشان اصلا مدنظر نیست. ما درباره مخالفتهای منطقی صحبت میکنیم. بنابراین نیرویی که دولت و رئیسجمهور احساس میکند نیروی مفید و کارآمدی است اگر در هنگام رایگرفتن با مخالفت روبهرو میشود، اصرار به تایید گزینه پیشنهادی نکند. زیرا گرفتن رای «نه» یکی از آثاری که دارد این است که اعتبار را نیز مخدوش میکند، پس بهتر است کوتاه بیاید و از این نیرو در جای دیگر استفاده کند. این ترتیب و تشخیص اولویتها در واقع اقتضای عقل است که عقل، مایه و بنمایه اعتدال است، بنابراین وقتی دولت درمییابد که احتمال رایآوردن افرادی بسیار بسیار پایین است و ریسکپذیر است، لزومی ندارد به حضور آنها اصرار بکند. این افراد اگر پست و مقام برایشان اهمیت چندانی ندارد و خدمت به نظام و کشور مدنظرشان است میتوانند در جای دیگر که نیازی به کسب رای اعتماد نیست خدمت بکنند. حالا اگر این افراد کلا حاضر باشند برای گرفتن پست موردنظر حتی دولت را وارد چالش مهمی بکنند نشانگر این است که این افراد بهطور کلی صلاحیت دریافت پست و حضور در دولت را
ندارند.
اتفاقا همین اواخر بعد از اینکه وزیر پیشنهادی رئیسجمهور برای وزارت آموزش و پرورش موفق به گرفتن رای اعتماد از مجلس نشد، آقای روحانی تصمیم گرفت از ایشان در سمت رئیس سازمان میراث فرهنگی استفاده کند و از آنجایی که این انتصاب خود به خود تبدیل به معاونت رئیسجمهور در این حوزه میشود موجب انتقاداتی شد، بهطوری که خیلیها این کار را بهنوعی مقابله با نظر مجلس بیان کردند، آیا شما هم اینطور فکر میکنید؟
l کار رئیسجمهور لجباری نبود. آقای روحانی از لحاظ قانونی نیازمند به کسب رای اعتماد در حوزههایی مانند وزراست. بنابراین وقتی که گزینه پیشنهادیشان در مجلس موفق به کسب رای اعتماد نمیشود، از نیروی این فرد در جای دیگر استفاده کرده است. به نظر من به هیچ عنوان نباید این را لجبازی با مجلس یا مخالفان تلقی کرد. البته رئیسجمهور هم بهتر است این مساله را توجیه کند که نباید به دلیل اینکه برای وزارت آموزش و پرورش رای نیاورده است، در جای دیگر از تواناییهای این فرد هم استفاده نشود و کلا همه تواناییهایش زیر سوال برود. پیش از این هم مقاممعظمرهبری یادآوری کردهاند که کسانی که برای ریاستجمهوری یا مناصب دیگر کاندیدا میشوند و توسط شورای نگهبان ردصلاحیت میشوند، به معنی این نیست که این افراد شخصیتهای بیصلاحیتی هستند چراکه فقط برای آن پست خاص، انتخاب نشدهاند، بنابراین میتوان در کارهای دیگر از آنها استفاده کرد. به هر حال اگر از این اقدام رئیسجمهور احساس میشود که لجبازی کرده، بهتر است ایشان افکار عمومی را توجیه کنند.
برخی بعد از اینکه آقای روحانی بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شد معتقد بودند یا بهعبارتی هنوز هم هستند که روحانی یک اصولگراست. جالب این است که در جریان روبهرو هم عدهای معتقدند که رئیسجمهور کاملا اصلاحطلب است. کدام از این دو جریان برداشتشان از گرایش سیاسی رئیسجمهور درست است؟
من معتقدم که اصولگرایان مسئولانه و واقعبینانه و بهدور از خودفریبی باید شکست را بپذیرند و وارد یک فاز انتقادی شدید نسبت به نوع عملکرد خود و آنالیز تفصیلی رفتار خود شوند که چه اشکالاتی در نوع نگاه آنها باعث شده که نتوانند واقعیتهای جامعه را آن طور که هست ببینند. اگر این کار را انجام ندهند زنجیره اشتباهاتشان آنها را به گذشته وصل میکند و آینده را از دست خواهند داد. خودفریبی و فرافکنی مشکلی را حل نخواهد کرد؛ 16 سال است کاندیدای مطلوب اصولگرایان رای نمیآورد و تیرشان به هدف نمیخورد. البته میتوان وقتی تیری به هدف خورد، دور آن خط بکشیم و بگوییم این هم هدف، پس ما پیروز شدیم مثل کسانی که الان تلاش میکنند پیروزی حسن روحانی را پیروزی اصولگرایان تلقی کنند. این عین خودفریبی است؛ البته پیروزی نظام بوده است اما پیروزی اصولگرایان نبوده است.
ما در فاز تحلیل بهدنبال شناخت ناشناختهها هستیم، اما یک دسته از این بحثها مربوط به توهمات است، درحالی که باید بین واقعیتهای حقیقی و واقعیتهای ذهنی تفکیک ایجاد کرد. درواقع بسیاری از تحلیلهای اصلاحطلبان و اصولگرایان براساس فکتهای حقیقی نیست بلکه توصیف تمایلاتشان است. فریبندهترین بخش تحلیل نیز مربوط به همین قسمت است. یعنی جایی که ما تلاش میکنیم چیزی را واقعی بپنداریم که واقعیت بیرونی ندارد و فقط تمایلی ذهنی است.
اما بهطور کلی بستگی دارد اصولگرایی و اصلاحطلبی را چگونه تعریف کنیم. اگر اصولگرایی را تعریف پایهای و اصلی قرار بدهیم، بسیاری از اصلاحطلبان هم اصولگرا محسوب میشوند و اما اگر اصلاحطلبی را تعریف مبنا قرار بدهیم بسیاری از اصولگرایان هم اصلاحطلب تلقی میشوند. از طرف دیگر گاهی مواقع بعضی از جریانات هستند که چنان تعریف اصولگرایی را بسته و تنگ میگیرند که جز خودشان هیچکس در این تعریف نمیگنجد و در کل تعداد افرادی که در جریان اصولگرایی قرار میگیرند به تعداد انگشتان دست باقی میمانند. این دیدگاه هم غلط است. به نظر من قبل از اینکه تعریف کنیم آقای دکتر روحانی اصولگراست یا اصلاحطلب باید شاخصهایی را مشخص کنیم. اگر دکتر روحانی شاخصهایی از قبیل ترجیح منافع مردم به منافع جناح و شخص برایشان ارجحیت دارد یا اگر اعتقاد دارد به باورهای اساسی نظام یعنی حاکمیت دینی و تلاش برای پیشبرد جامعه، نشاندهنده این است که اصولگرا هستند. اما اگر باور به اینها ندارد و پیشبرد منافع و دیدگاههای خاص اصلاحطلبان را دنبال کند و حتی اگر بحرانهایی در کشور ایجاد شود و همچنان به این فعالیتهای خود ادامه دهند، نمیتوان ایشان را اصولگرا
دانست. در مجموع برداشت من این است که با تعریف کلی که هست، ایشان بهعنوان کسی که در حوزه امنیت ملی خدمت کرده است و کاملا این مسیر را میشناسد، میتوان وی را اصولگرا نامید منتها نه اصولگرایی جناحی و تشکیلاتی. درست است که عضو جامعه روحانیت مبارز بودهاند که جزو جریان اصولگرا محسوب میشوند اما از لحاظ باورهای دینی و دیدگاهی ایشان متعلق به بخشی از اصولگرایان است که به جریان اصلاحطلب هم نزدیک است.
فکر میکنید دوره حسن روحانی برای اصولگرایان دوران آرامش است یا یک برهه پرتنش را سپری خواهند کرد؟
ما کلا در سیاست کشورمان دوران آرامش نداریم. بنابراین مطمئنا باز هم تنشهایی به وجود میآید.
در پایان فکر میکنید بهتر است این طیف بزرگ سیاسی، یعنی اصولگرایان در این دوره که روحانی راس قوه مجریه حضور دارد و به هرحال سعی دارد شرایط را آرام کند و از نزاعهای سیاسی جلوگیری کند، چه موضعی بگیرند که هم در اذهان عمومی بهعنوان مخالف دولت شناخته نشوند و هم از اصول اولیه و بنیادین خود دور نیفتند؟
l اصولگرایان باید به جامعه این تصویر را منتقل کنند که ما مخالف این دولت یا هر دولت دیگری نیستیم. ما موافق منافع ملی، ارزشهای ملی کشور و اعتقادی خودمان هستیم و از آنها دفاع میکنیم. هر دولتی که در این مسیر باشد، مورد تایید ماست و اگر از این راه خارج شود ما انتقاد میکنیم. اگر اصولگرایان خودشان را صرفا بهعنوان جریان دائما مخالف نشان بدهند، مردم خسته میشوند و آنها را بهعنوان یک جریان مزاحم خواهند شناخت. البته برخی جریانات اصولگرایی این کار را کردهاند. بنابراین بهتر است این تصویر را بهوجود نیاورند.
اصولگرایان محترم هستندولی اگرردصلاحیت اصلاح طلبان ومستقل هانباشدآنان رای قابل توجهی ندارندچون بامطالبات نسل جوان شناخت کافی ندارند.