خانم گوهر خیراندیش به زودی میمیرد!
پارسینه: مقدمهچینی نمیکنم. شما امروز سالم هستید، اما به زودی جان خودتان را از دست میدهید.
پارسینه:
سرکار خانم گوهر خیراندایش!
من تعارف ندارم و مقدمهچینی هم نمیکنم. شما امروز سالم هستید، اما به زودی جان خودتان را از دست میدهید.
اگر اینبار نجات یافتید و توانستید از حادثه راننده مقابل دوربین جان سالم به در ببرید، بار بعدی مشخص نیست چه اتفاقی برایتان رخ خواهد داد.
خانم گوهر خیراندایش!
صنعت فیلمسازی ایران، قاتل است. در اینجا کسی در پشتصحنه به سلامتی و جان شما فکر نمیکند.
در همه جای دنیا وقتی قرار است بازیگر از عرض خیابان عبور کند، مسیر را مسدود میکنند، سپس اتومبیلهایی که بدلکاران راننده آن هستند خیابان را اشغال میکنند. آنها میدانند که با چه سرعتی و از کدام لاین حرکت کنند تا همه چیز طبق برنامه پیش برود و جان بازیگر در امان باشد. اما در ایران کارگردان شما را مجبور میکند تا از عرض یک خیابان واقعی با اتومبیلهای واقعی رد شوید و اصلا کسی به این فکر نمیکند که شاید با یک شهروند حواسپرت یا یک دپیلمات خارجی مست تصادف کنید.
خانم خیراندایش!
در صنعت فیلمسازی کشور ما، «ایمنی صحنه و پشتصحنه» شناخته شده نیست. پیش از شما، خانم «مریلا زارعی» از یک قدمی مرگ گریخت، اما باز هم کسی به ایمنی توجهی نکرد. ویدئوی دوربین مخفی «رامبد جوان» را که در آن با «حامد بهداد» شوخی کرده، ببینید. ماجرا دقیقا وسط خیابان خرمشهر رخ میدهد و در آنجا بازیگر دوربین مخفی ناگهان روی زمین افتاد و خیلی شانس میآورد که یک اتومبیل از روی سرش رد نمیشود.
همچنین اگر حوادث پیشبینی نشده سریال «خواب و بیدار» را بررسی کنید، متوجه میشوید که آقای «مهدی فخیمزاده»، رکورددار اتفاقات بد و افتضاح پشتصحنه هستند. از پرتاب اشتباه گاز اشکآور واقعی به میان صحنه گرفته تا تصادف اتومبیلی که تصویربردار داخل صندوقعقب آن نشسته، حوادثی است که سلامتی و جان عوامل را به خطر انداخته، اما کسی به آن اهمیتی نمیدهد.
خانم خیراندایش!
ما درباره جان خودمان هم با دیگران تعارف داریم. اگر روزی که خانم «پگاه آهنگرانی» تا نزدیکی بروز ضایعه نخاعی رفت، در رودربایستی با سینمای ایران گیر نمیکرد و پیگرد قانونی عاملان حادثه را پیگیری کرده بود، امروز کمتر شاهد این حوادث بودیم.
خانم خیراندایش!
امروز خیلیها خودشان را «بدلکار حرفهای» مینامند و با سقف دستمزدهای مختلف در سینما و تلویزیون مشغول به کار هستند، در صورتی که هیچیک به معنای واقعی حرفهای نیستند. سالها قبل فردی خود را بدلکار حرفهای سریال «هشدار برای کبرا 11» معرفی کرد و پس از مدتی مشخص شد در کشور آلمان تنها به پرش از ارتفاع مشغول بوده و تخصص دیگری ندارد. اما بعضی کارگردانها شیفته رزومه و حرفهای هیجانانگیزش شدند و به هشدارهای دیگران گوش ندادند و در نهایت به او اجازه دادند تا در اقدامی عجیب و باورنشدنی جان خود را مقابل دوربین از دست بدهد. مرگ او هنگام تصویربرداری سکانسی رخ داد که در طول تاریخ سینمای جهان هم بیسابقه بوده و کسی چنین اشتباهی را مرتکب نشده است، اما مردم این را نمیدانند و شما که در سینما هستید، میدانید.
خانم خیراندایش!
ما در ایران بدلکار حرفهای واقعی نداریم. شما میدانید که همیشه در پشتصحنهها اتفاقات بدی رخ میدهد، اما آن را به رسانهها اعلام نمیکنند تا عملکرد و اعتبار بدلکاران خودنما و شعور عوامل فیلم مورد پرسش قرار نگیرد.
خانم خیراندایش!
ما مسوول ایمنی صحنه و پشتصحنه نداریم. ما فکر میکنیم فیلم ساختن فقط به دوربین و سهپایه و کلاکت و صندلی کارگردان نیاز دارد. ما بازیگران را هر روز تا یک قدمی مرگ میفرستیم و خودمان را پاکترین سینمای جهان مینامیم.
خانم خیراندایش!
شما بسیار خوششانس هستید که اکنون نفس میکشید و میتوانید حرف بزنید، اما من همچنان نگران حوادث آتی هستم و هیچ کاری از دستم ساخته نیست.
خانم خیراندایش!
چند سال قبل مرکز 110 تهران بزرگ از وقوع یک سرقت مسلحانه در خیابان کریمخانزند مطلع شد. ماموران پلیس با سرعت خودشان را به محل حادثه رساندند و همان هنگام متوجه شدند که در آنجا یک گروه فیلمبرداری بدون هماهنگی با نیروی انتظامی مشغول کار هستند و ماجرای سرقت واقعی نیست.
در حادثه مشابهی که در یکی کشور آفریقایی رخ داد، وقتی پلیس به یک صحنه سرقت رسید، گروه فیلمبرداری را ندید و با شلیک یک گلوله به زندگی بازیگر فیلم که نقش سارق را ایفا میکرد، پایان داد. در خیابان کریمخانزند هم این اتفاق ممکن بود رخ دهد، اما بخت با آنها یار بود و گلولهای شلیک نشد.
خانم خیراندایش!
به زودی یکی از همکاران شما در یکی از همین حوادث جانش را از دست میدهد. مطمئن باشید بعد از آن کسی به امنیت پشتصحنه اهمیتی نخواهد داد. من نگران هستم که شما یا دیگر هنرمندان جان خود را به خاطر ناکاربلدی عوامل یک گروه فیلمسازی از دست بدهید.
خانم خیراندایش!
نه در تلویزیون آقای ضرغامی و نه در جایی که نام آن را «خانه سینما» گذاشتهاند، کسی به هشدارهایی که از سال 87 دادم، اهمیتی نداد و نگران جان و سلامتی شما نشد.
خانم خیراندایش!
خوشحالم که شما میتوانید سلامتی خود را دوباره به دست بیاورید، اما نمیتوانم نگران نباشم. ممکن است حادثه بعدی دوباره برای خود شما رخ بدهد.
خانم خیراندایش!
من اهل کافه رفتن نیستم و دوست و رفیقی ندارم تا گفتههایم در نشریات سینمایی منعکس شود. از شما خواهش دارم به این سینما بگویید که ایمنی پشتصحنه را جدی بگیرد.
دوستدار شما
«فرورتیش رضوانیه»
خیلی تیتر بدی زدین
مطلب هشدار آمیز خوبی است که حتما باید جدی گرفته شود... متاسفانه در ایران نسبت به ضرورت حفظ و حمایت همه جانبه از سرمایه های انسانی که بالاترین و بزرگترین داشته های کشور هستند توجه چندانی نمی شود
عالی بود. جناب رضوانیه همیشه سربزنگاه نکات را اعلام می دارند.
یک کلام می گفتید خانم خیر اندیش!
اینجا ایران است ، مواظب خودتان باشید.
آخه به ضرغامی چه؟سینمای ایران ازبس توفسادغرق شده بایدمنتظربلاهای اینطوری هم باشیم....درضمن خودهمین بازیگراوقتی ازشون سوال میشه آرزوتون چیه؟؟؟خودشون بارهاگفتن دلمون میخوادروصحنه ی تاتر بمیریم .خوب حاجتشون داده شده دیگه....