کپی پیست حرفه ای توسط استاد اخلاق حرفهای دانشگاه!

پارسینه: سال 81 عبدالکریم سروش سخنرانیای داشته است با عنوان "نومینیالیزم و سکولاریزم" و سال 83 سایت باشگاه اندیشه متن سخنرانی

+++همه چیز از اعلامیهای شروع شد که در سال 1277 اسقف کلیسای پاریس با موافقت پاپ جان بيست و يكم منتشر کرد.
*** در سال 1227 ميلادي، اسقف كليساي پاريس با موافقت پاپ جان بيست و يكم، يك اعلاميهي صد مادهاي را اعلام كرد.
+++این اعلامیه که در تاریخ کلام مسیحی، اعلامیه بسیار مهمی بود سرآغاز یک شکاف در کلام مسیحیت شد
*** اين اعلاميه كه اعلاميهي بسيار مهمي در تاريخ فلسفه بود،
+++به طوری که ژيلسون مورخ فلسفه قرون وسطی، مورخ فلسفه مسیحیت می گوید که از این جا ما دو راه پیدا کردیم در فلسفه غرب و در فلسفه مسیحی در قرون وسطی که تحت عنوان ویامدرنا و ویا انتیکا طریقه متقدمین و طریقه متاخرین نامگذاری شد.
*** بر طبق گفتهي اتين ژيلسون، فيلسوف و مورخ بزرگ مسيحيت، عالم فلسفه را به دو دسته تقسيم كرد: متأخرين فلسفه و متقدمين فلسفه و يا فلسفه قديم و فلسفهي جديد.
+++این اعلامیه تقریبا 3 سال بعد از مرگ تاماس آکائیناس یعنی تومانی آکوئینی به تعبیر ما منتشر شد
*** اين اعلاميه 3 سال بعد از مرگ توماس آكوئيناس، به زبان ما صادر شد.
+++بزرگترین حکیم و فیلسوف و متکلم مسیحیت که اندیشه ارسطویی داشت و در تاریخ مسیحیت و فکر دین مسیحی شاید اهمیتی مثل بوعلی ما یا دستکم فخرالدین رازی ما داشت و تاثیر بسیار دراز دامن و دوربرد مسیحی تا همین امروز نهاد.
***توماس آكوئيناس از فيلسوفان متبحر مسيحي محسوب ميشود. همردهي وي را ميتوان بوعلي سينا يا فخررازي دانست.
+++آكوئيناس از انديشههاي ارسطو بسيار متأثر بود و يك ارتباط فكري ـ معنايي خيلي نزديك هم ميتوان بين آكوئيناس و بوعلي سينا برقرار كرد. آن اعلامیه در واقع جبه گیری و موضع گیری بود علیه تفکری که توماس آكوئيناس داشت و همفکران او یعنی دربرابر اسانسیالیزم یعنی دربرابر قول به کلیات اون اطلاعیه اطلاعیه ای بود که گرچه اسمی از نومینالیسم نمی برد اما طرفداری و جانبداری از نومینالسیم می کرد موتیویشن کلامی هم داشت یعنی انگیزه ای که پشت سر صدور اون اعلامیه بود یک انگیزه فلسفی نبود برای طرح یک بحث خشک و مجرد از مباحث فلسفی نبود بخاطر حل یک مشکل کلامی بود که فیلسوفان اون مشکل رو ایجاد کرده بودند
و به طور خیلی ساده برای بیان قدرت مطلقه خداوند بود کلیسا احساس کرده بود که با مواضع فیلسوفانی چون توماس آكوئيناس گرفته اند با ارسطو گری شایع و عمیقی که در عالم مسیحیت پیش آمده و پیش می رود دست خداوند بسته و بسته تر میشود برای باز کردن دست خدا و برای رها کردن او و دادن قدرت مطلقه به باید موضع کلامی- فلسفی تازه ای اتخاذ می شد این موضع کلامی فلسفی که آشکارا انگیزه کلامی هم داشت نومینالیزم بود یعنی بعدا که انکشاف بیشتری پیدا کرد و بسط یافت و ماهیت آن آشکارتر شد چیزی جز نومینالیزم نبود که بعدها در فلسفه قرون وسطایی به شکوفایی کامل رسید و حکیمان بسیاری طرفداری از او کردند حکیمانی که از قضا متکلمان بزرگی هم بودند یعنی همان دعاوی کلامی همچنان پشت سر این موضع گیری بود ولی بعدها به نتایجی منتهی شد که شاید و قطعا خواست آن ها نبود به توضحیحی که خواهم گفت و برای این که جاده بحث ما هم روشن باشد در حقیقت می خواهم عرض کنم که نومینیالیزم یک سیر مستقیمی به سکولاریسم پیدا کرد چیزی که آن ها خواهانش نبودند و تصورش هم نمی کردند ولی چنین اتفاقی افتاد آن اطلاعیهای که بیش از صد ماده داشت ماده بیست و هشتمش درباره قاعده ای بود که ما در حکمت خودمان آن را قاعده الواحد می نامیم دوستان گرامی ما مستحضر هستند که قاعده الواحد لایصدرعنه الا الواحد از قواعد هم مشهور و هم جنجالی میان فیلسوفان و متکلمان ما که از واحد جز واحد صارد نمی شود این قاعده را هم استدلال فلسفی می کردند و هم خصوصا اپلای بر خدا می کردند در آن جا این را بر خدا می گرفتند برای این که ثابت کنند که معلول خدای واحد هم یکی بیش نیست مجموع عالمی که خداوند آفریده یکی است دوتانیست و ممکن نیست که دو تا هم باشد به حکم وحدتی که خداوند دارد به حکم وحدتی که علت دارد معلول هم باید وحدت داشته باشد این قاعده خصوصا مورد حمله کلیسا قرار گرفت و اظهار شد که بستن دست خداوند از این بهتر نمی شود که شما خداوند را که علت واحد است مجبور و ملزم کنید و اقفل کنید در چنین محبسی که حق دارد و بلکه توانایی آفریدن بیش از یک عالم را ندارد . صوفیان ما عارفان ما خصوصا اشاعره چنانچه می دانید از قضا در تاریخ فکر اسلامی با این قاعده هم درگیری بسیاری داشته اند و هیچ نمی پسندیدن این را
***آكوئيناس از كساني است كه به رئاليزم معتقد بود، يعني معتقد بود كه كليت و ضرورت و ماهيتي در اين عالم وجود دارد. وقتي شما قائل به كليت و ماهيت و ضرورت بشويد، در حقيقت دست خداوند را ميبنديد، چرا كه خداوند مجال خلقت و قدرتش تا آن جايي است كه ماهيت و ضرورت، عليت و قاعدهي كلي و ضرورياي در اين عالم وجود ندارد. ارسطوئيان نيز معتقد بودند خداوند تا آنجا ميتواند در اين عالم تصرف كند كه قاعدهي كلي، ماهيت و قاعدهي ضرورياي در اين عالم وجود ندارد. عليه اين ارسطوييگري و اين تفكر، توماس آكوئيناس است كه دست خداوند را ميبست، چون يك سري قواعد كلي از پيش تعيين شدهاي را در اين دنيا متصور ميديد. يكي از مهمترين اصول اين اعلاميه كه اصل بيستم اين اعلاميه بود، قاعدهي معروف الواحد است كه در فلسفهي اسلامي نيز وجود دارد: الواحد لايصدر عنه الا الواحد، از واحد چيزي جز واحد صادر نميشود. اين قاعده كه قاعدهاي خيلي مهم، مشهور و جنجالي در فلسفه هم به حساب ميآيد، بسيار مورد طعن نويسندگان اين اعلاميه بود. مخالفان رئاليزم و قائلين به نوميناليزم، قائل به جزئيات بودند و تعاريف كلي را از بين ميبردند و اين كار را ميكردند كه هم معجزات مجال پيدا بكنند، چون اگر قرار باشد معجزات برخلاف عادت طبيعي جريان داشته باشد بسياري از سؤالات و مسائل ديگري ايجاد خواهد شد، همين كه ارادهي خداوند، قوي و دست خداوند در اين عالم باز بشود.
حالت خوبه ؟
خو مثل اینکه بگیم درباره جام جهانی برزیل صحبت کنن دو نفر !
خو معلومه خیلی چیزا مثل همه ...
هردو اینا هم درباره نومینیالیزم حرف زدن !
به این میگن مچ گیری ادبی . پارسینه جان ممنون که دست این اقای استاد جوان را بامدرک روکردی .
واقعا تاسف داره براي اين به اصطلاح استاد دانشگاه!!!!!!!
پارسینه جان!سلام
این اینترنت عوض اینکه کمک حال بعضی ها شود،بلای جان بعضی هاشده!
اگر اینترنت نبود اینگونه "مچگیریها"خبری نبود وبعضی ها میتوانستند باخیال راحت "خوشه چین خرمن بزرگان"باشند بدون اینکه همسایه فضولی درکاروبارشان "شبهه "ایجادکند.
نکن این کار را پارسینه ،بانان مردم بازی نکن،حالا یک آقای محترمی وقت لازم نداشته عجله داشته رفته یه کارایی کرده توباید بی آبرویی کنی!!!بیکاریا
چه مرضی دارید آدمها را تخریب کنید؟