آنهایی که برج میلاد را برای خودکشی انتخاب کردند
پارسینه: سومین خودکشی از برج میلاد مختص مردی است که جزییات خبر مرگ اش در هیچ جایی ثبت نشده است ،شاید خبر کلی خودکشی مردی در میلاد هم شایعه باشدتا امروز که زنی 43 ساله از طبقه سوم برج میلاد خود را به پایین پرتاب کرد .
از سقوط و لحظه برخورد به زمین حرف میزنیم. دقیقا 435 متر بالاتر از سطح زندگی؛ سقوط از برج میلاد.کاملا محرمانه. خیلیها حتی خبر ندارند تاکنون چند نفر از بالای برج میلاد به سمت مرگ شیرجه رفتهاند. پس نام راویان قصه و پریدهها را باید لاک سفید گرفت. فارغ از نام آنها که چشمانشان سقوط را به خاطر سپرده، متن ماجرا را پیگیر باشید؛ خودکشی در برج میلاد.
نماد تازه تهران به شهر، حقیرانه نگاه میکند. باید آن بالا باشی تا جایگاه خودت در دنیا را خوب درک کنی؛ جایی که سرفرازترین ساختمانها مکعبی کوچک بیش نیستند و خودروها قوطی کبریت. آدم تنها میتواند خود را در محدوده حشرات فرض کند. بعد آن بالا ریهها اکسیژن باکره را با اشتیاق به کام میکشند. وقتی که مغز فعال شود، حقارت را ببینی و خاطرات تلخ مرور شوند، هر اتفاقی ممکن است؛ حتی سقوط!
اولین سقوط
از نوستالژی «برج آزادی» که بگذریم، جایی در تهران نیست که «برج میلاد» خود را به چشمها تحمیل نکند. غول بتونی شهر، گرچه ظاهری ساده دارد، اما ارتفاع منحصر به فردش خیلیها را به سوی آسمان میخواند.
سالهای ابتدایی اوج گرفتن برج میلاد بود که عدهای هوس پرسه در ارتفاع کردند. خبر ساخت یکی از مرتفعترین برجهای جهان در تهران، خیلیها را شگفتزده کرده بود. آن روزها مسوولان برج هنوز تجربه رویارویی با حواشی یک بازدید را نداشتند. غافل از اینکه حضور بر فراز یکی از بلندترین برجهای جهان، برای بعضیها وسوسهانگیز است؛ فرصتی برای مرگی خاص!
«آنها یک گروه دانشجو بودند. خبر آغاز به کار پروژه برج میلاد، هیاهوی فراوانی در جامعه ایجاد کرده بود. وقتی که اوجگیری برج آغاز شد، خیلیها تقاضای بازدید از برج و مراحل ساخت را کردند. تا پیش از آن فاجعه، مسوولان برج سختگیری چندانی برای بازدید از برج انجام نمیدادند. روزی یک گروه دانشجوی معماری برای بازدید از برج میلاد به آنجا آمدند. آن روزها هنوز کلاهک بالای برج نصب نشده بود. من به همراه چند کارگر دیگر مشغول کار در بالاترین ارتفاع آن موقع بودیم که گروه دانشجو با استاد و همراهانشان به آنجا رسیدند. تمام توجه گروه به فضای برج بود که ناگهان صدای جیغ و فریاد بلند شد.»
دختری خود را از بلندترین ارتفاع ممکن در تهران به پایین پرت کرده بود. این آغاز پروژه خودکشی در برج میلاد بود. کارگر شاهد ماجرا، خودکشی را توصیف میکند: «ناگهان از گروه جدا شد. آن موقع هنوز میانطبقهها، ساخته نشده بود و با چند قدم میشد خود را به لبه ساختمان رساند. دختر دانشجو از گروه فاصله گرفت و با سرعت به سمت لبه دوید. همه شوکه شده بودند، کسی باورش نمیشد او قصد خودکشی دارد. او به نردهها رسید، پاهایش را از روی نردهها عبور داد و پرید...»
دختر دانشجو سقوط کرد. او ارتفاع بیش از 250 متر را در آسمان طی کرد و به زمین رسید. برخورد به زمین مثل بمب ترکید خبرش در گوش شهر.
«این اتفاق تا مدتی کار را تحت تاثیر قرار داد. همه جا صحبت از خودکشی دختر دانشجو در برج میلاد بود. آنهایی که شاهد صحنه سقوط بودند و بعد هم جسد را دیدند، تا چند وقت توان کار نداشتند.»
خودکشی استاد
غروب یکی از روزهای سال 83، مردی متشخص وارد محوطه برج میلاد شد. چهره او برای خیلیها آشنا بود. بازنشسته نیروی انتظامی و استاد زبان دانشگاه، احترام شاگردان سابق را برانگیخت. بازدید از برج میلاد ممکن نبود اما نه برای استاد، بی مجوز.
«بچههای پایین برج او را معرفی کردند و مجوز صادر شد. او خیلی دوست داشت سری به برج میلاد بزند و علاوه بر مراحل ساخت، تهران را از ارتفاعی بینظیر ببیند. امکان نداشت سختگیریهای رایج، درباره او هم اعمال شود. استاد دانشگاه به همراه من راه افتاد تا از برج بازدید کند. همه چیز عادی بود. او جلو راه میرفت و من پشت سرش بودم. وقتی به طبقههای بالا رسیدیم او ناگهان شروع کرد به دویدن. فهمیدم چه قصدی دارد و به سرعت دویدم تا به او برسم. آن وقتها هنوز، در محل ورود به محوطه برج نصب نشده بود. در واقع تنها استوانه عظیم بتونی را ساخته بودند و حتی محوطه هم درست نشده بود. یعنی اگر به محل نصب در میرسیدی، میتوانستی خود را به پایین پرت کنی. درست پشت سر استاد بودم که او به محل سقوط رسید. وقتی پرید من کتش را گرفتم اما او دستهایش را از کت آزاد کرد و رفت.»
...و استاد رفت به سوی مرگ. این دومین خودکشی ثبت شده در پروژه برج میلاد بود. اگر شاهدان ماجرا از خودکشی اولی - سقوط دختر دانشجو - با اکراه حرف میزنند، لحظه برخورد به زمین استاد اتفاقی است که توصیفش شاید خیلیها را حتی از سقوط هم منصرف کند.
«بدنش کاملاً متلاشی شد. خون و تکههای بدن به دیوار پایین برج چسبیده بود. برای تمیز کردن محل از آب فشار قوی استفاده کردند. بدتر از همه وضعیت کارگری بود که ناچار شد با دست آثار بهجامانده روی دیوار را پاک کند.»
دومین خودکشی در برج میلاد بازتاب گستردهای نداشت. تجربه مسوولان برج بیشتر شده بود و البته رسانهها هم میدانستند این خبر را نباید انعکاس بدهند. با این حال برج میلاد در شهر انگشتنماست. پس بیهوده است امیدواری به بسته ماندن دهانها و گوشها. مرگ استاد در همین مسیر تا آستانه اکران هم پیش رفت: «یک کارگردان میخواست از جریان خودکشی استاد دانشگاه در برج میلاد فیلم بسازد. او دنبال دستخط استاد میگشت. آخر او پیش از بالا رفتن از برج، دفترچهای که در آن چیزهایی نوشته بود را به یکی از شاگردان قدیمش داد. شاگرد سابق او هم در برج میلاد کار میکرد.»
آن کارگردان هنوز هم پیگیر ماجرای خودکشی استاد است و البته آن نوشتهها که میتوانند در حکم فیلمنامه باشند. شاگردها خوب میدانند که استاد میخواست نوشتههایش خوانده شود. اما نهایت آن سقوط به خبری کوتاه ختم شد.آخر او از برج میلاد پایین پرید، جایی که قرار است نماد تهران باشد.
محمد ابراهیم پیشگاهی ،رییس کارگاه برج میلاد در خاطراتش حوادثی را نقل میکند که هم از حس افسوس و دریغ او سرچشمه میگیرد و هم به قصد یادآوری و تقدیر بیان میشود. او سرنوشت دو کارگر زحمتکش و دو بازدیدکننده ناامید و به ته خط رسیده را تعریف میکند که چطور در برابر چشم همگان از دنیا رفتند و مایه بهت و ناراحتی شدند.
وی با بیان اینکه به دلیل سختگیریهای ایمنی تا حدود دو سال آخر پروژه هیچ حادثه منجر به فوتی نداشتیم و در مراحل سخت کا رهمچون مراحل پی، شفت، سازه راس و دکل آنتن با آن همه سختی و خطری که وجود داشت، حتی حادثه منجر به قطع عضو هم نداشتیم، اضافه می کند : در زمانی که شفت ساخته و به تراز 302 متری رسیده بود در میان یکی از گروههای دانشجویی بازدیدکننده، دختر 19 سالهای به قصد خودکشی پایین پرید و خودش را کشت. در مورد دیگر مدرس زبان شرکت یادمان سازه اقدام به خودکشی کرد و تیم حراست نتوانست مانعش شود. این فرد هم 19 سالش بود و با خودش قرص و حتی یادداشتی به همراه داشت که نشان میداد به قصد خودکشی آمده است. یکی از نیروهای حراست، در لحظه آخر متوجه نیت او شده و با گرفتن یقه او را گرفت اما آن فرد خودش را رها کرد و پایین پرید.
پیشگاهی اضافه می کند : در میان کارگران هم دو مورد حادثه منجر به فوت رخ داد و در مرحله نازک کاری طبقات لابی یکی از کارگران که مشکل بینایی داشت سقوط کرد و جان باخت. در این مورد کوتاهی مسئول مربوطه بوده و آن فرد اصلا نباید استخدام میشد و ما به دلیل همین کوتاهی، مسئول مربوطه را اخراج کردیم. یک نفر هم از داخل یکی از طبقات به طبقهای پایین ترافتاد و متاسفانه جان باخت. این اتفاقات بر روحیه سایر کارکنان تاثیر منفی میگذاشت و به هر حال پوشش بیمهای این دو کارگر علیرغم تقصیر خودشان که کمربند ایمنی را نبسته بودند، پرداخت شد.
برج، جایی برای پرش
تمایل به سقوط از برج، تنها مختص برج میلاد نیست. سال گذشته بود که یک روز ساعت 9 صبح، خیابان عباسآباد شلوغ شد. پسری بالای برج دوگل رفته بود و قصدخودکشی داشت. فریادهای او باعث ازدحام جمعیت شد. تلاش ماموران کلانتری عباسآباد برای منصرف کردن او از خودکشی، بیحاصل بود. پسر 20 ساله حتی با کارد به یکی از ماموران حمله کرد. عاقبت، صحبتهای سرهنگ عبدی و برادر پسر بود که پس از 210 دقیقه در ذهن او تاثیر گذاشت. او بعدها در کلانتری انگیزه اقدام به خودکشی را مشکل مالی عنوان کرد.
پیش از آن، در تهران خبرهایی دیگر از سقوط به گوش میرسید. گذشته از سقوطهای جسته و گریخته از ساختمانهای بلند مسکونی و تجاری، برج فلکه صادقیه، تبدیل به میعادگاه جماعت افسرده شده بود. خیلیها خود را از بالای این برج به پایین پرت کردند.
دنبال نمونههای قدیمی و معادل برج میلاد امروز اگر میگردید باید به ساختمانهای آلومینیوم و پلاسکو بروید. پیش از انقلاب این ساختمانها که بلندترین در شهر به شمار میرفتند، نماد خودکشی بودند؛ تا جایی که حتی چهرههای سرشناس سیاسی، تجاری و هنری هم آن ساختمانها را برای نقطه پایان در نظر میگرفتند؛ نشان به آن نشان که «نصرت رحمانی» یکی از بهترین خاطراتش را اقدام به خودکشی همراه با «صادق هدایت» از بالای برج پلاسکو میدانست. این خودکشی البته نافرجام ماند تا بعدها به قلم نصرت رحمانی شعر شود: «تصمیم...، ها... آها.../ آب دهان بیمزه را جمع میکنم/ اخ... تف!/ تف در فضای تیره کمی چرخ میخورد/ روی پیادهروی سمتی شلاپ.../ از کوچه عابری که میگذرد نعره میکشد: / ای... مواظب باش/ سیگار میکشم/ و فکر میکنم لاشه پاشیده و کثیف/ در پیش پای رهگذران، نیست/ چیزی جز اختلال/ در نظم، در امور!/ از این گذشته دور از نزاکت است/ قانون در این میان/ تکلیف خویش را به صراحت ابراز کرده است/ هم شهر زشت میشود/ هم سد معبر است!»
بگذریم؛ مثل صادق هدایت و نصرت رحمانی که گذشتند. اما به هرحال نمای برجسته شهری انگیزهای برای خودکشی است. این را یک روانشناس میگوید: «اثبات شده که غیر همخوانی فضای شهری در بعضی افراد تمایل به خودکشی ایجاد میکند. در قسمتهایی از شهر، جایی که برجی با معماری ویژه کنار ساختمانهای کاملاً معمولی قد علم میکند، این امکان به وجود میآید که بعضیها تمایل به خودکشی از آن مکان ویژه داشته باشند. تضاد وحشتناک ظاهری بین برجهای ویژه و ساختمانهای اطراف، در کنار تضاد ذهنی عجیب برخی افراد، تمایل به سقوط را ایجاد میکند. این است که باید همواره مراقب اقدام به خودکشی افراد در چنین مکانهایی بود.»
آخرین خودکشی
سومین خودکشی از برج میلاد مختص مردی است که در اخبار نه ردی دارد و نه نشانی ،خبر کلی است . شاید هم شایعه باشد . تا امروز که زنی 43 ساله از طبقه سوم برج میلاد خود را به پایین پرتاب کرد . روابط عمومی برج میلاد درباره جزییات می گوید : صبح امروز خانمی حدوداً ۴۸ ساله که به گفته یکی از نزدیکانش با قصد قبلی و برای خودکشی وارد برج میلاد تهران شده بود، خود را به طبقات تجاری رسانده و با استفاده از خلوتی محیط به صورت ناگهانی از طبقه ۴ لابی (طبقات تجاری) خود را به پایین پرتاب کرد که در نهایت به فوت نامبرده منجر شد.
براساس اعلام ماموران نیروی انتظامی و کارشناسان قوه قضاییه مستقر در صحنه فوت، این اتفاق در ساعت ۹:۴۳ دقیقه صبح روز پنج شنبه ۳ اردیبهشت ماه ۹۴ رخ داده است.
تمایل به سقوط
به گزارش بلدیه، تو بپرس چرا برای سقوط برج میلاد را انتخاب میکنند؟ سقوط از برج میلاد در دسته خودکشیهای پرتابی قرار میگیرد. دوستی میگفت: «ارتفاع، با مرگ ارتباط مستقیم دارد. ارتفاع بالاتر مرگ را تضمین میکند. در ایران که بلندتر از برج میلاد نداریم. این برج برای اجرای خودکشی پرتابی ایدهآل است.»
اصولا روانشناسان، خودکشی را به دو دسته تقسیم میکنند: اول تظاهر به خودکشی، که بیشتر خانمها به آن تمایل دارند. این حرکت معمولا منجر به مرگ نمیشود و هدف از آن تنها ترساندن اطرافیان برای رسیدن به مقصود است. پس چند عدد قرص برای اجرای پروژه کفایت میکند.
دسته دوم آنهایی هستند که تصمیم خودشان را گرفتهاند. این گروه جایی برای تردید باقی نمیگذارند؛ خودکشی با اسلحه، حلقآویز کردن و پرش از ارتفاع، نشان از تصمیم قاطع آنها به پایان زندگی خود دارد. حالا چه انگیزههایی جماعت را به سوی برج میلاد میکشاند؟ حرفهای یک روانپزشک را بخوانید: «یکی از دلایل میتواند استفاده از مواد مخدر توهمزا و قرصهای روانگردان باشد. در این شرایط بعضیها دچار بیخبری از کار خود میشوند.
علاوه بر این ممکن است عدهای تصور کنند توانایی پرواز دارند. البته به نظر من این میتواند کوچکترین دلیل تمایل به پرش از ارتفاع باشد. مساله اصلی همان حس انتقام گرفتن از کسی یا جامعهای و یا تلاش برای پرسروصدا کردن خودکشی است. طبیعی است اقدام به خودکشی کسی که از بلندترین برج شهر پایین پریده، پیش خودکشیهای دیگر بازتاب بیشتری داشته باشد. درباره این موضوع البته میتوان به «اگروفوبیا» (ترس از بلندی) هم اشاره کرد. افرادی که از ارتفاع میترسند، ممکن است در موقعیتهای ویژه و در پریشانی افکار و برای فرار از مشکلات، علیه همان ترس قیام کنند.
آنها نیز در گروه کسانی هستند که ممکن است برای خودکشی، پرش از ارتفاع را انتخاب کنند. به طور کلی افراد افسرده باید در ابتدا و به خصوص انتهای درمان بیشتر مراقبت شوند. در این دو موقعیت احتمال خودکشی افراد افسرده بسیار بالاست. موضوع دیگر اینکه از قدیم گفتهاند آنها که مدام از خودکشی حرف میزنند، به این کار اقدام نمیکنند. این تصور کاملا اشتباه است؛ ثابت شده که 80 درصد افرادی که اقدام به خودکشی کردهاند، پیش از این کار درباره آن با اطرافیان صحبت کردهاند.»حرفهای اطرافیانتان را به خاطر بیاورید. کسی با شما از برج میلاد صحبت نکرده؟!
دردسرهای مشابه
تمایل به خودکشی از بالای برجهای خاص، میتواند موضوعی برای تحقیق باشد. اقدام به خودکشی، تنها دردسری برای برج میلاد و سایر برجهای مرتفع ایران نیست، در تمام جهان گروهی کارشان تلاش برای جلوگیری از این اقدام است.
برج میلاد پس از برج سی.ان تورنتو با 3/553 متر ارتفاع، برج مسکو با 3/533 متر و برج شانگهای چین با 500 متر؛ با 435 متر ارتفاع، چهارمین برج مرتفع جهان است. تمام این برجها در تاریخ خود سقوطهای فراوانی را ثبت کردهاند. علاوه بر این، برجی نمادین مثل برج ایفل هم هنوز با این معضل بزرگ دست به گریبان است.
تاکنون 400 نفر از بالای برج ایفل به قصد خودکشی پایین پریدهاند. این سقوطها را نمیشود به حساب اتفاق گذاشت، که تجهیزات ایمنی برج ایفل امکان سقوط اتفاقی را به صفر رسانده. بنابراین تنها آن ها که تردیدی در مرگ ندارند سقوط از آنجا را تجربه میکنند. البته نوع ساختمان برج ایفل به شکلی است که اغلب سقوطکردهها مسیر را اشتباه تخمین میزنند و بین راه پس از برخورد با بدنه برج، جانشان را از دست میدهند. آنجا هم وقتی تصمیم به سقوط میگیری، مهم لحظه برخورد به زمین است. تکهتکه شدن افراد بین آسمان و زمین دردسری بزرگ برای ماموران آتشنشانی پاریس است. آن ها همواره جمعآوری قطعات بدن افراد سقوط کرده را تمرین میکنند. پس هر روز با دست از برج بالا میروند تا برای روز مرگ یک نفر که نمیدانند کیست آماده باشند!
نماد تازه تهران به شهر، حقیرانه نگاه میکند. باید آن بالا باشی تا جایگاه خودت در دنیا را خوب درک کنی؛ جایی که سرفرازترین ساختمانها مکعبی کوچک بیش نیستند و خودروها قوطی کبریت. آدم تنها میتواند خود را در محدوده حشرات فرض کند. بعد آن بالا ریهها اکسیژن باکره را با اشتیاق به کام میکشند. وقتی که مغز فعال شود، حقارت را ببینی و خاطرات تلخ مرور شوند، هر اتفاقی ممکن است؛ حتی سقوط!
اولین سقوط
از نوستالژی «برج آزادی» که بگذریم، جایی در تهران نیست که «برج میلاد» خود را به چشمها تحمیل نکند. غول بتونی شهر، گرچه ظاهری ساده دارد، اما ارتفاع منحصر به فردش خیلیها را به سوی آسمان میخواند.
سالهای ابتدایی اوج گرفتن برج میلاد بود که عدهای هوس پرسه در ارتفاع کردند. خبر ساخت یکی از مرتفعترین برجهای جهان در تهران، خیلیها را شگفتزده کرده بود. آن روزها مسوولان برج هنوز تجربه رویارویی با حواشی یک بازدید را نداشتند. غافل از اینکه حضور بر فراز یکی از بلندترین برجهای جهان، برای بعضیها وسوسهانگیز است؛ فرصتی برای مرگی خاص!
«آنها یک گروه دانشجو بودند. خبر آغاز به کار پروژه برج میلاد، هیاهوی فراوانی در جامعه ایجاد کرده بود. وقتی که اوجگیری برج آغاز شد، خیلیها تقاضای بازدید از برج و مراحل ساخت را کردند. تا پیش از آن فاجعه، مسوولان برج سختگیری چندانی برای بازدید از برج انجام نمیدادند. روزی یک گروه دانشجوی معماری برای بازدید از برج میلاد به آنجا آمدند. آن روزها هنوز کلاهک بالای برج نصب نشده بود. من به همراه چند کارگر دیگر مشغول کار در بالاترین ارتفاع آن موقع بودیم که گروه دانشجو با استاد و همراهانشان به آنجا رسیدند. تمام توجه گروه به فضای برج بود که ناگهان صدای جیغ و فریاد بلند شد.»
دختری خود را از بلندترین ارتفاع ممکن در تهران به پایین پرت کرده بود. این آغاز پروژه خودکشی در برج میلاد بود. کارگر شاهد ماجرا، خودکشی را توصیف میکند: «ناگهان از گروه جدا شد. آن موقع هنوز میانطبقهها، ساخته نشده بود و با چند قدم میشد خود را به لبه ساختمان رساند. دختر دانشجو از گروه فاصله گرفت و با سرعت به سمت لبه دوید. همه شوکه شده بودند، کسی باورش نمیشد او قصد خودکشی دارد. او به نردهها رسید، پاهایش را از روی نردهها عبور داد و پرید...»
دختر دانشجو سقوط کرد. او ارتفاع بیش از 250 متر را در آسمان طی کرد و به زمین رسید. برخورد به زمین مثل بمب ترکید خبرش در گوش شهر.
«این اتفاق تا مدتی کار را تحت تاثیر قرار داد. همه جا صحبت از خودکشی دختر دانشجو در برج میلاد بود. آنهایی که شاهد صحنه سقوط بودند و بعد هم جسد را دیدند، تا چند وقت توان کار نداشتند.»
خودکشی استاد
غروب یکی از روزهای سال 83، مردی متشخص وارد محوطه برج میلاد شد. چهره او برای خیلیها آشنا بود. بازنشسته نیروی انتظامی و استاد زبان دانشگاه، احترام شاگردان سابق را برانگیخت. بازدید از برج میلاد ممکن نبود اما نه برای استاد، بی مجوز.
«بچههای پایین برج او را معرفی کردند و مجوز صادر شد. او خیلی دوست داشت سری به برج میلاد بزند و علاوه بر مراحل ساخت، تهران را از ارتفاعی بینظیر ببیند. امکان نداشت سختگیریهای رایج، درباره او هم اعمال شود. استاد دانشگاه به همراه من راه افتاد تا از برج بازدید کند. همه چیز عادی بود. او جلو راه میرفت و من پشت سرش بودم. وقتی به طبقههای بالا رسیدیم او ناگهان شروع کرد به دویدن. فهمیدم چه قصدی دارد و به سرعت دویدم تا به او برسم. آن وقتها هنوز، در محل ورود به محوطه برج نصب نشده بود. در واقع تنها استوانه عظیم بتونی را ساخته بودند و حتی محوطه هم درست نشده بود. یعنی اگر به محل نصب در میرسیدی، میتوانستی خود را به پایین پرت کنی. درست پشت سر استاد بودم که او به محل سقوط رسید. وقتی پرید من کتش را گرفتم اما او دستهایش را از کت آزاد کرد و رفت.»
...و استاد رفت به سوی مرگ. این دومین خودکشی ثبت شده در پروژه برج میلاد بود. اگر شاهدان ماجرا از خودکشی اولی - سقوط دختر دانشجو - با اکراه حرف میزنند، لحظه برخورد به زمین استاد اتفاقی است که توصیفش شاید خیلیها را حتی از سقوط هم منصرف کند.
«بدنش کاملاً متلاشی شد. خون و تکههای بدن به دیوار پایین برج چسبیده بود. برای تمیز کردن محل از آب فشار قوی استفاده کردند. بدتر از همه وضعیت کارگری بود که ناچار شد با دست آثار بهجامانده روی دیوار را پاک کند.»
دومین خودکشی در برج میلاد بازتاب گستردهای نداشت. تجربه مسوولان برج بیشتر شده بود و البته رسانهها هم میدانستند این خبر را نباید انعکاس بدهند. با این حال برج میلاد در شهر انگشتنماست. پس بیهوده است امیدواری به بسته ماندن دهانها و گوشها. مرگ استاد در همین مسیر تا آستانه اکران هم پیش رفت: «یک کارگردان میخواست از جریان خودکشی استاد دانشگاه در برج میلاد فیلم بسازد. او دنبال دستخط استاد میگشت. آخر او پیش از بالا رفتن از برج، دفترچهای که در آن چیزهایی نوشته بود را به یکی از شاگردان قدیمش داد. شاگرد سابق او هم در برج میلاد کار میکرد.»
آن کارگردان هنوز هم پیگیر ماجرای خودکشی استاد است و البته آن نوشتهها که میتوانند در حکم فیلمنامه باشند. شاگردها خوب میدانند که استاد میخواست نوشتههایش خوانده شود. اما نهایت آن سقوط به خبری کوتاه ختم شد.آخر او از برج میلاد پایین پرید، جایی که قرار است نماد تهران باشد.
محمد ابراهیم پیشگاهی ،رییس کارگاه برج میلاد در خاطراتش حوادثی را نقل میکند که هم از حس افسوس و دریغ او سرچشمه میگیرد و هم به قصد یادآوری و تقدیر بیان میشود. او سرنوشت دو کارگر زحمتکش و دو بازدیدکننده ناامید و به ته خط رسیده را تعریف میکند که چطور در برابر چشم همگان از دنیا رفتند و مایه بهت و ناراحتی شدند.
وی با بیان اینکه به دلیل سختگیریهای ایمنی تا حدود دو سال آخر پروژه هیچ حادثه منجر به فوتی نداشتیم و در مراحل سخت کا رهمچون مراحل پی، شفت، سازه راس و دکل آنتن با آن همه سختی و خطری که وجود داشت، حتی حادثه منجر به قطع عضو هم نداشتیم، اضافه می کند : در زمانی که شفت ساخته و به تراز 302 متری رسیده بود در میان یکی از گروههای دانشجویی بازدیدکننده، دختر 19 سالهای به قصد خودکشی پایین پرید و خودش را کشت. در مورد دیگر مدرس زبان شرکت یادمان سازه اقدام به خودکشی کرد و تیم حراست نتوانست مانعش شود. این فرد هم 19 سالش بود و با خودش قرص و حتی یادداشتی به همراه داشت که نشان میداد به قصد خودکشی آمده است. یکی از نیروهای حراست، در لحظه آخر متوجه نیت او شده و با گرفتن یقه او را گرفت اما آن فرد خودش را رها کرد و پایین پرید.
پیشگاهی اضافه می کند : در میان کارگران هم دو مورد حادثه منجر به فوت رخ داد و در مرحله نازک کاری طبقات لابی یکی از کارگران که مشکل بینایی داشت سقوط کرد و جان باخت. در این مورد کوتاهی مسئول مربوطه بوده و آن فرد اصلا نباید استخدام میشد و ما به دلیل همین کوتاهی، مسئول مربوطه را اخراج کردیم. یک نفر هم از داخل یکی از طبقات به طبقهای پایین ترافتاد و متاسفانه جان باخت. این اتفاقات بر روحیه سایر کارکنان تاثیر منفی میگذاشت و به هر حال پوشش بیمهای این دو کارگر علیرغم تقصیر خودشان که کمربند ایمنی را نبسته بودند، پرداخت شد.
برج، جایی برای پرش
تمایل به سقوط از برج، تنها مختص برج میلاد نیست. سال گذشته بود که یک روز ساعت 9 صبح، خیابان عباسآباد شلوغ شد. پسری بالای برج دوگل رفته بود و قصدخودکشی داشت. فریادهای او باعث ازدحام جمعیت شد. تلاش ماموران کلانتری عباسآباد برای منصرف کردن او از خودکشی، بیحاصل بود. پسر 20 ساله حتی با کارد به یکی از ماموران حمله کرد. عاقبت، صحبتهای سرهنگ عبدی و برادر پسر بود که پس از 210 دقیقه در ذهن او تاثیر گذاشت. او بعدها در کلانتری انگیزه اقدام به خودکشی را مشکل مالی عنوان کرد.
پیش از آن، در تهران خبرهایی دیگر از سقوط به گوش میرسید. گذشته از سقوطهای جسته و گریخته از ساختمانهای بلند مسکونی و تجاری، برج فلکه صادقیه، تبدیل به میعادگاه جماعت افسرده شده بود. خیلیها خود را از بالای این برج به پایین پرت کردند.
دنبال نمونههای قدیمی و معادل برج میلاد امروز اگر میگردید باید به ساختمانهای آلومینیوم و پلاسکو بروید. پیش از انقلاب این ساختمانها که بلندترین در شهر به شمار میرفتند، نماد خودکشی بودند؛ تا جایی که حتی چهرههای سرشناس سیاسی، تجاری و هنری هم آن ساختمانها را برای نقطه پایان در نظر میگرفتند؛ نشان به آن نشان که «نصرت رحمانی» یکی از بهترین خاطراتش را اقدام به خودکشی همراه با «صادق هدایت» از بالای برج پلاسکو میدانست. این خودکشی البته نافرجام ماند تا بعدها به قلم نصرت رحمانی شعر شود: «تصمیم...، ها... آها.../ آب دهان بیمزه را جمع میکنم/ اخ... تف!/ تف در فضای تیره کمی چرخ میخورد/ روی پیادهروی سمتی شلاپ.../ از کوچه عابری که میگذرد نعره میکشد: / ای... مواظب باش/ سیگار میکشم/ و فکر میکنم لاشه پاشیده و کثیف/ در پیش پای رهگذران، نیست/ چیزی جز اختلال/ در نظم، در امور!/ از این گذشته دور از نزاکت است/ قانون در این میان/ تکلیف خویش را به صراحت ابراز کرده است/ هم شهر زشت میشود/ هم سد معبر است!»
بگذریم؛ مثل صادق هدایت و نصرت رحمانی که گذشتند. اما به هرحال نمای برجسته شهری انگیزهای برای خودکشی است. این را یک روانشناس میگوید: «اثبات شده که غیر همخوانی فضای شهری در بعضی افراد تمایل به خودکشی ایجاد میکند. در قسمتهایی از شهر، جایی که برجی با معماری ویژه کنار ساختمانهای کاملاً معمولی قد علم میکند، این امکان به وجود میآید که بعضیها تمایل به خودکشی از آن مکان ویژه داشته باشند. تضاد وحشتناک ظاهری بین برجهای ویژه و ساختمانهای اطراف، در کنار تضاد ذهنی عجیب برخی افراد، تمایل به سقوط را ایجاد میکند. این است که باید همواره مراقب اقدام به خودکشی افراد در چنین مکانهایی بود.»
آخرین خودکشی
سومین خودکشی از برج میلاد مختص مردی است که در اخبار نه ردی دارد و نه نشانی ،خبر کلی است . شاید هم شایعه باشد . تا امروز که زنی 43 ساله از طبقه سوم برج میلاد خود را به پایین پرتاب کرد . روابط عمومی برج میلاد درباره جزییات می گوید : صبح امروز خانمی حدوداً ۴۸ ساله که به گفته یکی از نزدیکانش با قصد قبلی و برای خودکشی وارد برج میلاد تهران شده بود، خود را به طبقات تجاری رسانده و با استفاده از خلوتی محیط به صورت ناگهانی از طبقه ۴ لابی (طبقات تجاری) خود را به پایین پرتاب کرد که در نهایت به فوت نامبرده منجر شد.
براساس اعلام ماموران نیروی انتظامی و کارشناسان قوه قضاییه مستقر در صحنه فوت، این اتفاق در ساعت ۹:۴۳ دقیقه صبح روز پنج شنبه ۳ اردیبهشت ماه ۹۴ رخ داده است.
تمایل به سقوط
به گزارش بلدیه، تو بپرس چرا برای سقوط برج میلاد را انتخاب میکنند؟ سقوط از برج میلاد در دسته خودکشیهای پرتابی قرار میگیرد. دوستی میگفت: «ارتفاع، با مرگ ارتباط مستقیم دارد. ارتفاع بالاتر مرگ را تضمین میکند. در ایران که بلندتر از برج میلاد نداریم. این برج برای اجرای خودکشی پرتابی ایدهآل است.»
اصولا روانشناسان، خودکشی را به دو دسته تقسیم میکنند: اول تظاهر به خودکشی، که بیشتر خانمها به آن تمایل دارند. این حرکت معمولا منجر به مرگ نمیشود و هدف از آن تنها ترساندن اطرافیان برای رسیدن به مقصود است. پس چند عدد قرص برای اجرای پروژه کفایت میکند.
دسته دوم آنهایی هستند که تصمیم خودشان را گرفتهاند. این گروه جایی برای تردید باقی نمیگذارند؛ خودکشی با اسلحه، حلقآویز کردن و پرش از ارتفاع، نشان از تصمیم قاطع آنها به پایان زندگی خود دارد. حالا چه انگیزههایی جماعت را به سوی برج میلاد میکشاند؟ حرفهای یک روانپزشک را بخوانید: «یکی از دلایل میتواند استفاده از مواد مخدر توهمزا و قرصهای روانگردان باشد. در این شرایط بعضیها دچار بیخبری از کار خود میشوند.
علاوه بر این ممکن است عدهای تصور کنند توانایی پرواز دارند. البته به نظر من این میتواند کوچکترین دلیل تمایل به پرش از ارتفاع باشد. مساله اصلی همان حس انتقام گرفتن از کسی یا جامعهای و یا تلاش برای پرسروصدا کردن خودکشی است. طبیعی است اقدام به خودکشی کسی که از بلندترین برج شهر پایین پریده، پیش خودکشیهای دیگر بازتاب بیشتری داشته باشد. درباره این موضوع البته میتوان به «اگروفوبیا» (ترس از بلندی) هم اشاره کرد. افرادی که از ارتفاع میترسند، ممکن است در موقعیتهای ویژه و در پریشانی افکار و برای فرار از مشکلات، علیه همان ترس قیام کنند.
آنها نیز در گروه کسانی هستند که ممکن است برای خودکشی، پرش از ارتفاع را انتخاب کنند. به طور کلی افراد افسرده باید در ابتدا و به خصوص انتهای درمان بیشتر مراقبت شوند. در این دو موقعیت احتمال خودکشی افراد افسرده بسیار بالاست. موضوع دیگر اینکه از قدیم گفتهاند آنها که مدام از خودکشی حرف میزنند، به این کار اقدام نمیکنند. این تصور کاملا اشتباه است؛ ثابت شده که 80 درصد افرادی که اقدام به خودکشی کردهاند، پیش از این کار درباره آن با اطرافیان صحبت کردهاند.»حرفهای اطرافیانتان را به خاطر بیاورید. کسی با شما از برج میلاد صحبت نکرده؟!
دردسرهای مشابه
تمایل به خودکشی از بالای برجهای خاص، میتواند موضوعی برای تحقیق باشد. اقدام به خودکشی، تنها دردسری برای برج میلاد و سایر برجهای مرتفع ایران نیست، در تمام جهان گروهی کارشان تلاش برای جلوگیری از این اقدام است.
برج میلاد پس از برج سی.ان تورنتو با 3/553 متر ارتفاع، برج مسکو با 3/533 متر و برج شانگهای چین با 500 متر؛ با 435 متر ارتفاع، چهارمین برج مرتفع جهان است. تمام این برجها در تاریخ خود سقوطهای فراوانی را ثبت کردهاند. علاوه بر این، برجی نمادین مثل برج ایفل هم هنوز با این معضل بزرگ دست به گریبان است.
تاکنون 400 نفر از بالای برج ایفل به قصد خودکشی پایین پریدهاند. این سقوطها را نمیشود به حساب اتفاق گذاشت، که تجهیزات ایمنی برج ایفل امکان سقوط اتفاقی را به صفر رسانده. بنابراین تنها آن ها که تردیدی در مرگ ندارند سقوط از آنجا را تجربه میکنند. البته نوع ساختمان برج ایفل به شکلی است که اغلب سقوطکردهها مسیر را اشتباه تخمین میزنند و بین راه پس از برخورد با بدنه برج، جانشان را از دست میدهند. آنجا هم وقتی تصمیم به سقوط میگیری، مهم لحظه برخورد به زمین است. تکهتکه شدن افراد بین آسمان و زمین دردسری بزرگ برای ماموران آتشنشانی پاریس است. آن ها همواره جمعآوری قطعات بدن افراد سقوط کرده را تمرین میکنند. پس هر روز با دست از برج بالا میروند تا برای روز مرگ یک نفر که نمیدانند کیست آماده باشند!
در آمریکا ، فرانسه، آلمان و دیگر کشورهای ثروتمند دنیا آمار خودکشی هاشون بسار بالا است و دارای آزادیهای زیاد هستند، پس خودکشی ناشی از بیماریهای روانی است که شخص را به این تصمیم میرساند، و در همه کشورها وجود دارد .
مظهر جذب توریست و گردشگر شده میادگاه از جان گذشتگان مشکلات زندگی . تبریکات فراوان به دلواپسون که چه ماهرانه زندگی رو بر مردم این کشور تنگ کردید..
فکر کنم تو این زمینه برج میلاد رکورد بزنه
ي جا واسه خودكشي بگين ك بلند باشه و خيلي راحت تو تهران
اولین کسی که از برج میلاد به قصد خودکشی پرید از بستگان ما بود . دختر نوزده ساله ای به نام آزاده که زندگی پر هیجانی داشت البته دانشجو نبود قاطی دانشجوها وارد برج شده بود و بعد اون حادثه حس منفی به این برج دارم