چرا تاریخ در ثبت شوخطبعیهای امام علی(ع) خست ورزیده است؟
پارسینه: وقتی عمر بن خطاب، خلیفۀ دوم، در بستر مرگ بود، به شورایی ششنفره مأموریت داد که دربارۀ جانشین او تصمیم بگیرند. سپس نظر خود را دربارۀ هر یک از آنان گفت. دربارۀ حضرت علی(ع) گفته است: «او مردی است شوخطبع؛ اما اگر بر سر کار آید، مردم را به راه درست میبرد.» (المصنّف فی الأحادیث والآثار، ج۵، ص۴۴۶)
. شبیه این داوری، از دیگران هم نقل شده و امام علی آن را به طور مطلق نفی نکرده است. آنچه در نهج البلاغه(خطبۀ 84) آمده است، تکذیب «لهو و لعب» و بیهودهگویی است که عمرو عاص به علی(ع) نسبت داده بود، نه اصل مزاح. روایات اسلامی نیز در تصویب مزاح و مداعبه، سنگ تمام گذاشتهاند. یونس شیبانی میگوید امام صادق(ع) ما را بازخواست میکرد که چرا با همدیگر مزاح نمیکنید؛ در حالی که پیامبرتان با شوخی و مزاح، اصحابش را میخنداند(سنن النبی، ص60). از ایشان روایت کردهاند که «هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه مزاح میکند.»(اصول کافی، ج2، ص664) همچنین اگر کسی پیجوی طنز گفتاری در قرآن مجید باشد، آیاتی را مییابد که در آنها اثری از مطایبه و ملاحت طنزگونه به چشم میخورد؛ حتی در آیاتی كه یادآور عذاب و كیفر است؛ مانند تعبیر «مژدۀ عذاب!»
پس در اینجا یک امر مسلم داریم و یک امر اختلافی. مسلم آن است که پیشوایان دینی مزاح میکردند و از دیگران نیز میخواستند عبوس نباشند و با یکدیگر مزاح و شوخی کنند. آنان حتی به مزاح شهره بودند؛ اگرچه اندازه نگه میداشتند و اصول اخلاقی را در آن مراعات میکردند. امر اختلافی این است که آیا مزاح و بذلهگویی و داشتن روحیۀ طنز برای خلیفه و حاکم، عیب است یا حُسن.
از اینها که بگذریم، پرسیدنی است که اگر علی(ع) اهل شوخی و مزاح با دیگران بوده و به آن شهرت هم داشته است، چرا بیش از سه یا چهار فقره از شوخیهای ایشان با دیگران در کتابهای تاریخی و روایی نقل نشده و یا اگر شده است، کسی نشنیده است؟ تاریخ دربارۀ جنگها، عبادتها، قضاوتها، مناجات، زهد و پرهیزگاری امام علی(ع) و حتی زندگی خصوصی ایشان سکوت نکرده است. پس چرا در ثبت بذلهگوییها و شوخطبعیهای ایشان خست ورزیده است؟
گویا مسلمانان در ادوار پیشین، به این بخش از سیرۀ پیشوایان خود، توجهی در خور نداشتهاند و اندکاندک آن را به دست فراموشی و حتی حذف سپردهاند. آنان شوخطبعی و طنزگویی را با مقام قدسی و ملکوتی آنان سازگار نمیدیدند؛ زیرا در تصویر رایج و غالب از پیشوایان دینی، جایی برای شوخی و به تعبیر روایات، «دعابه» نیست.
دستهای گزینشگر در همۀ دورانها، آنچه را خواستهاند ثبت کرده و به گوشها رساندهاند و آنچه را نخواستهاند، بر روی کاغذ نیاوردهاند، یا به حاشیه راندهاند. چون مانند خلیفۀ دوم، شوخطبعی را در شأن پیشوایان دینی نمیدانستند؛ وگرنه باید کتابهایی متعدد و معتبر نیز دربارۀ مزاحهای امام(ع) مینوشتند؛ چنانکه دربارۀ داوریها، عبادتها، جنگها و مواضع عقیدتی و سیاسی ایشان، كتابها نوشتهاند.
شوخی و مزاح، هیبتشکن است؛ برخلاف عبوسی و تندخویی که هیبت را دو چندان میكند.
کسانی که سخت به جایگاه اجتماعی خود وابستهاند و حیات سیاسی خود را در گرو فرمانبری و مرعوبیت دیگران میبینند، با مزاح میانۀ خوبی ندارند؛ در حالی که مزاح و خندهرویی، از جدیترین نشانههای سلامت روح است. شأن و مقامی که وابسته به عبوسی و هیبت مصنوعی است، اگرچه گاهی گرهگشا است، با اهداف تربیتی دین همخوانی ندارد. اكنون داشتن روحیۀ طنز و مهارت در بذلهگویی، حتی در نشستهای عمومی و رسمی، جزء امتیازهای رؤسای جمهور و رهبران دینی در کشورهای توسعهیافته محسوب میشود؛ زیرا شوخطبعی، فقط یک روحیۀ شخصی یا انتخاب فردی نیست؛ ضرورت اجتماعی است. نیاز به فضاهای صمیمی و روابط گرم میان مردم و رهبرانشان، هم نیازی عاطفی است و هم ضرورتی راهبردی در اهداف كلان جامعه. هیبتهایی که از خشم و اخم آب میخورند، ممکن است در مواجهه با دشمنان قسمخورده به کار آیند؛ اما هرگز نباید شیوۀ گفتاری و رفتاری غالب در میان رهبران دینی و سیاسی، و شیوۀ شهروندی باشند. جامعۀ تندخو و دژم، توانایی کمتری در گشودن گرهها دارد. اگر یکی دو گره را هم بتوان با دندان خشم گشود، هزاران گره دیگر فقط با سرانگشت خوشرویی و روی خندان گشودنی است.
آری؛ متون تربیتی و اخلاقی ما گاهی به طور مطلق، شوخی را منع کردهاند. سعدی هم گفته است:
ز شوخی بپرهیز ای باخرد
که شوخی تو را آبرو میبرد
اما بهواقع آنچه نهی و مذمت شده است زیادهروی و بیقاعدگی در آن است؛ وگرنه آن همه سفارش به بذلهگویی و شوخطبعی در همان متون، چه معنایی دارد؟ اگر كسی شوخیهای همین جناب سعدی را گردآوری كند، دفتری دلگشا فراهم آورده است. مولوی نیز كه هیبتی ملوكانه داشت، بدون شوخی و بذلهگویی، روزش شب نمیشد.
هزل ما جدّ است پیش عاقلان
جدّ ما هزل است، نزد هاذلان
رضا بابایی
18/7/94
از ظلمهای بزرگ تاریخ به امام علی (ع) اینست که آنجناب از 13 سالگی برای آیین پیامبر در جنگهای بیشماری پیکار نمود وحتی بعد از فوت پیامبر نیز در جنگهای جمل وصفین ونهروان و.... نیز با دشمنان جنگید ...حتی منقول است که در چهره مبارکشان جای یک زخم شمشیر بوده است...دستگاه اموی علی (ع) را با تبلیغات فراوان وبه استناد همین تعدادکشته شده بدست ایشان ، وی را مردی خشن معرفی نمود که سالها موجب فریب برخی مردم شد. بگ.نه ای که زمانیکه در محراب شهید شدند بسیاری سوال میکردند مگر علی نماز میخواند. یا علی مدد.
فرازی از وصیت حضرت علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام زمانی که از جنگ صفین بر می گشت :
«زنهار از گفتن سخن خنده آور، هر چند، آن را از ديگرى حكايت كنى»
به نظر می رسد بیان اینکه حضرت اهل شوخی بوده اند دسیسه دشمنان آن حضرت بوده است تا آن حضرت را از حکومت دور کنند.
البته که شوخی زیاد باعث عدم تاثیر حرفهای جدی می شود و مخاطب را به پاسخ شوخی وا میدارد که ممکن است از حد ادب خارج باشد.
توجه کنیم که ظرافت و لطافت طبع و لبخند و مهربانی چیزی است که همواره مورد سفارش بزرگان بوده و متفاوت با شوخی است.
متاسفانه حوادث تاریخی را به مرور زمان به نفع خود تغییر میدهند.
هر چیزی که به نفع باشد را مطرح میکنند.
اینکه حضرت علی را همیشه با شمشیر نشان میدهند این درست نیست. شمشیر نشانه خشونت است.
حضرت علی رئوف بودند.
چرا نظرات کاربران را انعکاس نمی دهید؟
خوب نیست که چنین مطلبی بدون نقد بماند