گوناگون

مرگ به روایت امیرالمومنین علی بن ابیطالب(ع)

پارسینه: سختى جان كندن و حسرت از دست دادن دنيا، به دنيا پرستان هجوم آورد. بدن ها در سختى جان كندن سست شده و رنگ باختند، مرگ آرام آرام همه ي اندامشان را فرا گرفته، زبان را از سخن گفتن باز مى دارد، و او در ميان خانواده اش افتاده با چشم خود مى بيند و با گوش مى شنود و با عقل درست مى انديشد كه عمرش را در پى چه كارهايى تباه كرده و روزگارش را چگونه سپرى كرده .

خطبه ي 83 - او را در سرزمين مردگان مى گذارند، و در تنگناى قبر تنها خواهد ماند. حشرات درون زمين ، پوستش را مى شكافند، و خشت و خاك گور بدن او را مى پوساند، تند بادهاى سخت آثار او را نابود مى كند، و گذشت شب و روز، نشانه هاى او را از ميان بر مى دارد، بدن ها پس از آن همه طراوت متلاشى مى گردند، و استخوان ها بعد از آن همه سختى و مقاومت، پوسيده مى شوند. و ارواح در گرو سنگينى بار گناهانند، و در آنجاست كه به اسرار پنهان يقين مى كنند، امّا نه بر اعمال درستشان چيزى اضافه مى شود و نه از اعمال زشت مى توانند توبه كنند. آيا شما فرزندان و پدران و خويشاوندان همان مردم نيستيد كه بر جاى پاى آنها قدم گذاشته ايد و از راهى كه رفتند مى رويد و روش آنها را دنبال مى كنيد امّا افسوس كه دلها سخت شده، پند نمى پذيرد، و از رشد و كمال باز مانده، و راهى كه نبايد برود مى رود، گويا آنها هدف پندها و اندرزها نيستند و نجات و رستگارى را در به دست آوردن دنيا مى دانند. بدانيد كه بايد از صراط عبور كنيد، گذرگاهى كه عبور كردن از آن خطرناك است، با لغزش هاى پرت كننده، و پرتگاه هاى وحشت زا، و ترس هاى پياپى.

هر روز به سختى درد مى كشد، و هر شب رنج و بيمارى به سراغش مى رود، در ميان برادرى غم خوار، و پدرى مهربان و ناله كننده اى بى طاقت و بر سينه كوبنده اى گريان افتاده است. امّا او در حالت بيهوشى و سكرات مرگ، و غم و اندوه بسيار، و ناله دردناك، و درد جان كندن، با انتظارى رنج آور، دست به گريبان است. پس از مرگ او را مأيوس وار در كفن پيچانده، در حالى كه تسليم و آرام است ، بر مى دارند، و بر تابوت مى گذارند. خسته و لاغر به سفر آخرت مى رود، كه فرزندان و برادران او را به دوش كشيده تا سر منزل غربت ، آنجا كه ديگر او را نمى بينند، و آنجا كه جايگاه وحشت است، پيش مى برند. امّا هنگامى كه تشييع كنندگان بروند و مصيبت زندگان باز گردند، در گودال قبر نشانده، براى پرستش حيرت آور، و امتحان لغزش زا، زمزمه غم آلود دارد. و بزرگ ترين بلاى آنجا، فرود آمدن در آتش سوزان دوزخ و بر افروختگى شعله ها و نعره هاى آتش است، كه نه يك لحظه آرام گيرد تا استراحت كند، و نه آرامشى وجود دارد كه از درد او بكاهد، و نه قدرتى كه مانع كيفر او شود، نه مرگى كه او را از اين همه ناراحتى برهاند، و نه خوابى كه اندوهش را بر طرف سازد، در ميان انواع مرگ ها و ساعت ها مجازات گوناگون گرفتار است. به خدا پناه مى بريم.

خطبه ي 109 - سختى جان كندن و حسرت از دست دادن دنيا، به دنيا پرستان هجوم آورد. بدن ها در سختى جان كندن سست شده و رنگ باختند، مرگ آرام آرام همه ي اندامشان را فرا گرفته، زبان را از سخن گفتن باز مى دارد، و او در ميان خانواده اش افتاده با چشم خود مى بيند و با گوش مى شنود و با عقل درست مى انديشد كه عمرش را در پى چه كارهايى تباه كرده و روزگارش را چگونه سپرى كرده . به ياد ثروت هايى كه جمع كرده مى افتد، همان ثروت هايى كه در جمع آورى آنها چشم بر هم گذاشته و از حلال و حرام و شبهه ناك گرد آورده و اكنون گناه جمع آورى آن همه بر دوش اوست كه هنگام جدايى از آنها فرا رسيده، و براى وارثان باقى مانده است تا از آن بهرمند گردند، و روزگار خود گذرانند. راحتى و خوشى آن براى ديگرى و كيفر آن بر دوش اوست، و او در گرو اين اموال است كه دست خود را از پشيمانى مى گزد به خاطر واقعيّت هايى كه هنگام مرگ مشاهده كرده است. در اين حالت از آنچه كه در زندگى دنيا به آن علاقمند بود بى اعتنا شده آرزو مى كند، اى كاش آن كس كه در گذشته بر ثروت او رشك مى برد، اين اموال را جمع كرده بود. اما مرگ هم چنان بر اعضاى بدن او چيره مى شود، تا آن كه گوش او مانند زبانش از كار مى افتد، پس در ميان خانواده اش افتاده ، نه مى تواند با زبان سخن بگويد و نه با گوش بشنود، پيوسته به صورت آنان نگاه مى كند، و حركات زبانشان را مى نگرد اما صداى كلمات آنان را نمى شنود، سپس چنگال مرگ تمام وجودش را فرا مى گيرد، و چشم او نيز مانند گوشش از كار مى افتد، و روح از بدن او خارج مى شود، و چون مردارى در بين خانواده خويش بر زمين مى ماند كه از نشستن در كنار او وحشت دارند، و از او دور مى شوند. نه سوگواران را يارى مى كند و نه خواننده اى را پاسخ مى دهد، سپس او را به سوى منزلگاهش در درون زمين مى برند، و به دست عملش مى سپارند و براى هميشه از ديدارش چشم مى پوشند.

خطبه ي 132 - به خدا سوگند، اين كه مى گويم بازى نيست، جدّى و حقيقت است، دروغ نيست، و آن چيزى جز مرگ نيست، كه بانگ دعوت كننده اش رسا، و به سرعت همه را ميراند پس انبوه زندگان، و طرفداران، تو را فريب ندهند، همانا گذشتگان را ديدى كه ثروت ها اندوختند و از فقر و بيچارگى وحشت داشتند و با آرزوهاى طولانى فكر مى كردند در امانند، و مرگ را دور مى پنداشتند، ديدى كه چگونه مرگ بر سرشان فرود آمد و آنان را از وطنشان بيرون راند و از خانه أمن كوچشان داد كه بر چوبه تابوت نشستند، و مردم آن را دست به دست مى كردند و بر دوش گرفته و با سر انگشت خويش نگاه مى داشتند . آيا نديديد آنان را كه آرزوهاى دور و دراز داشتند، و كاخ هاى استوار مى ساختند، و مال هاى فراوان مى اندوختند، چگونه خانه هايشان گورستان شد و اموال جمع آورى شده شان تباه و پراكنده و از آن وارثان گرديد و زنان آنها با ديگران ازدواج كردند نه مى توانند چيزى به حسنات بيفزايند و نه از گناه توبه كنند.

خطبه ي 149 - اى مردم هر كس از مرگ بگريزد، به هنگام فرار آن را خواهد ديد، اجل سر آمد زندگى، و فرار از مرگ رسيدن به آن است، چه روزگارانى كه در پى گشودن راز نهفته اش بودم اما خواست خداوند جز پنهان ماندن آن نبود، هيهات كه اين، علمى پنهان است.

خطبه ي 157 - فردا به امروز نزديك است، و امروز با آنچه در آن است مى گذرد، و فردا مى آيد و بدان مى رسد، گويى هر يك از شما در دل زمين به خانه ي مخصوص خود رسيده و در گودالى كه كنده اند آرميده ايد، وه كه چه خانه ي تنهايى و چه منزل وحشتناكى و چه سيه چال غربتى . گويى هم اكنون بر صور اسرافيل دميدند، و قيامت فرارسيده، و براى قضاوت و حسابرسى قيامت بيرون شده ايد، پندارهاى باطل دور گرديده، بهانه ها از ميان برخاسته، و حقيقت ها براى شما آشكار شده و شما را به آنجا كه لازم بود كشانده اند، پس از عبرت ها پند گيريد، و از دگرگونى روزگار عبرت پذيريد، و از هشدار دهندگان بهرمند گرديد.

خطبه ي 188 - مردم شما را به ياد آورى مرگ سفارش مى كنم، از مرگ كمتر غفلت كنيد، چگونه مرگ را فراموش مى كنيد در حالى كه او شما را فراموش نمى كند و چگونه طمع مى ورزيد در حالى كه به شما مهلت نمى دهد ؟ مرگ گذشتگان براى عبرت شما كافى است، آنها را به گورشان حمل مى كردند، بى آن كه بر مركبى سوار باشند، آنان را در قبر فرود آوردند بى آن كه خود فرود آيند. چنان از ياد رفتند گويا از آباد كنندگان دنيا نبودند و آخرت همواره خانه شان بود آنچه را وطن خود مى دانستند از آن رميدند، و در آنجا كه از آن رميدند، آرام گرفتند، و از چيزهايى كه با آنها مشغول بودند جدا شدند، و آنجا را كه سرانجامشان بود ضايع كردند. اكنون نه قدرت دارند از اعمال زشت خود دورى كنند، و نه مى توانند عمل نيكى بر نيكى هاى خود بيفزايند. به دنيايى انس گرفتند كه مغرورشان كرد، چون به آن اطمينان داشتند سر انجام مغلوبشان كرد.

خطبه ي 190 - پس به تقوا و ترس از خدا روى آوريد، كه رشته ي آن استوار، و دستگيره ي آن محكم، و قلّه بلند آن پناهگاهى مطمئن مى باشد. قبل از فرارسيدن مرگ، خود را براى پيش آمدهاى آن آماده سازيد، پيش از آن كه مرگ شما را دريابد آنچه لازمه ي ملاقات است فراهم آوريد، زيرا مرگ پايان زندگى است و هدف نهايى، قيامت است. مرگ براى خردمندان پند و اندرز، و براى جاهلان وسيله ي عبرت آموزى است . پيش از فرارسيدن مرگ، از تنگى قبرها، و شدّت غم و اندوه، و ترس از قيامت، و در هم ريختن استخوان ها، و كر شدن گوش ها، و تاريكى لحد، و وحشت از آينده، و غم و اندوه فراوان در تنگناى گور، و پوشانده شدن آن با سنگ و خاك، چه مى دانيد ؟ پس اى بندگان ! خدا را خدا را پروا كنيد، كه دنيا با قانونمندى خاصّى مى گذرد، شما با قيامت به رشته اى اتّصال داريد، گويا نشانه هاى قيامت، آشكار مى شود،و شما را در راه خود متوقف كرده ، با زلزله هايش سر رسيده است ، سنگينى بار آن را بر دوش شما نهاده، و رشته ي پيوند مردم با دنيا را قطع كرده، همه را از آغوش گرم دنيا خارج ساخته است. گويى دنيا يك روز بود و گذشت، يا ماهى بود و سپرى شد. تازه هاى دنيا كهنه شده، و فربه هايش لاغر گرديدند، سپس به سوى جايگاهى تنگ، در ميان مشكلاتى بزرگ، و آتشى پر شراره مى روند كه صداى زبانه هايش وحشت زا، شعله هايش بلند، غرّشش پر هيجان، پر نور و گدازنده، خاموشى شعله هايش غير ممكن، شعله هايش در فوران، تهديدهايش هراس انگيز، ژرفايش ناپيدا، پيرامونش تاريك و سياه، ديگهايش در جوشش، و اوضاعش سخت وحشتناك است.

خطبه ي 196 - اى بندگان خدا شما را به ترس از خدا سفارش مى كنم، و از دنياپرستى شما را مى ترسانم، زيرا دنيا خانه اى ناپايدار و جايگاه سختى و مشكلات است. ساكنان دنيا در حال كوچ كردن، و اقامت گزيدگانش به جدايى محكومند. مردم را چونان كشتى طوفان زده در دل درياها مى لرزاند، برخى از آنان در دل آب مرده، و برخى ديگر بر روى امواج جان سالم به در برده، و بادها با وزيدن آنها را به اين سو و آن سو مى كشاند، و هر جا كه خواهد مى برد. پس آن را كه در آب مى ميرد نمى توان گرفت، و آن كه رها شده نيز به سوى مرگ مى رود. اى بندگان خدا، هم اكنون عمل كنيد، كه زبانها آزاد، و بدن ها سالم، و اعضاء و جوارح آماده اند، و راه بازگشت فراهم، و فرصت زياد است، پيش از آن كه وقت از دست برود، و مرگ فرا رسد، پس فرارسيدن مرگ را حتمى بشماريد، و در انتظار آمدنش به سر نبريد.

خطبه ي 204 - آماده ي حركت شويد، خدا شما را بيامرزد كه بانگ كوچ را سر داديد. وابستگى به زندگى دنيا را كم كنيد، و با زاد و توشه ي نيكو به سوى آخرت باز گرديد، كه پيشاپيش شما گردنه اى سخت و دشوار، و منزلگاه هايى ترسناك وجود دارد، كه بايد در آنجاها فرود آييد، و توقّف كنيد. آگاه باشيد كه فاصله ي نگاه هاى مرگ بر شما كوتاه، و گويا چنگال هايش را در جان شما فرو برده است. كارهاى دشوار دنيا مرگ را از يادتان برده، و بلاهاى طاقت فرسا آن را از شما پنهان داشته است، پس پيوندهاى خود را با دنيا قطع كنيد، و از پرهيزكارى كمك بگيريد.

خطبه ي 221 - حال اگر چه آثارشان نابود، و اخبارشان فراموش شده، امّا چشم هاى عبرت بين، آنها را مى نگرد، و گوش جان اخبارشان را مى شنود، كه با زبان ديگرى با ما حرف مى زنند و مى گويند: چهره هاى زيبا پژمرده و بدن هاى ناز پرورده پوسيده شد، و بر اندام خود لباس كهنگى پوشانده ايم، و تنگى قبر ما را در فشار گرفته، وحشت و ترس را از يكديگر به ارث برده ايم، خانه هاى خاموش قبر بر ما فرو ريخته، و زيبايى هاى اندام ما را نابود، و نشانه هاى چهره هاى ما را دگرگون كرده است. اقامت ما در اين خانه هاى وحشت زا طولانى است، نه از مشكلات رهايى يافته، و نه از تنگى قبر گشايشى فراهم شد. مردم اگر آنها را در انديشه ي خود بياوريد، يا پرده ها كنار رود، مردگان را در حالتى مى نگريد كه حشرات گوش هايشان را خورده، چشم هايشان به جاى سرمه پر از خاك گرديده، و زبان هايى كه با سرعت و فصاحت سخن مى گفتند پاره پاره شده، قلب ها در سينه ها پس از بيدارى به خاموشى گراييده، و در تمام اعضاى بدن پوسيدگى تازه اى آشكار شده، و آنها را زشت گردانيده، و راه آفت زدگى بر اجسادشان گشوده شده، همه تسليم شده، نه دستى براى دفاع، و نه قلبى براى زارى دارند. و آنان را مى بينى كه دل هاى خسته از اندوه، و چشم هاى پر شده از خاشاك دارند، و حالات اندوهناك آنها دگرگونى ايجاد نمى شود و سختى هاى آنان بر طرف نمى گردد.

خطبه ي 230 - مرگ نابود كننده ي لذّت ها، تيره كننده ي خواهش هاى نفسانى، و دور كننده ي اهداف شماست، مرگ ديدار كننده اى دوست نداشتنى، هماوردى شكست ناپذير و كينه توزى است كه بازخواست نمى شود، دام هاى خود را هم اكنون بر دست و پاى شما آويخته، و سختى هايش شما را فرا گرفته، و تيرهاى خود را به سوى شما پرتاب كرده است. قهرش بزرگ، و دشمنى او پياپى و تيرش خطا نمى كند. چه زود است كه سايه هاى مرگ، و شدّت دردهاى آن، و تيرگى هاى لحظه ي جان كندن، و بيهوشى سكرات مرگ، و ناراحتى و خارج شدن روح از بدن، و تاريكى چشم پوشيدن از دنيا، و تلخى خاطره ها، شما را فرا گيرد. پس ممكن است ناگهان مرگ بر شما هجوم آورد، و گفتگوهايتان را خاموش، و جمعيّت شما را پراكنده، و نشانه هاى شما را نابود، و خانه هاى شما را خالى، و ميراث خواران شما را بر انگيزد تا ارث شما را تقسيم كنند، آنان يا دوستان نزديكند كه به هنگام مرگ نفعى نمى رسانند، يا نزديكان غم زده اى كه نمى توانند جلوى مرگ را بگيرند، يا سرزنش كنندگانى كه گريه و زارى نمى كنند.

نامه ي 27 - اى بندگان خدا از مرگ و نزديك بودنش بترسيد، و آمادگى هاى لازم را براى مرگ فراهم كنيد، كه مرگ جريانى بزرگ و مشكلى سنگين به همراه خواهد آورد ؛ يا خيرى كه پس از آن شرّى وجود نخواهد داشت، و يا شرّى كه هرگز نيكى با آن نخواهد بود . پس چه كسى از عمل كننده براى بهشت، به بهشت نزديك تر و چه كسى از عمل كننده براى آتش، به آتش نزديك تر است ؟ شما همه شكار آماده ي مرگ مى باشيد ؛ اگر توقّف كنيد شما را مى گيرد، و اگر فرار كنيد به شما مى رسد. مرگ از سايه ي شما به شما نزديك تر است، نشانه ي مرگ بر پيشانى شما زده شد، دنيا پشت سر شما در حال درهم پيچيده شدن است، پس بترسيد از آتشى كه ژرفاى آن زياد، و حرارتش شديد، و عذابش نو به نو وارد مى شود، در جايگاهى كه رحمت در آن وجود ندارد، و سخن كسى را نمى شنوند، و نا راحتى ها در آن پايان ندارد . اگر مى توانيد كه ترس از خدا را فراوان، و خوش بينى خود را به خدا نيكو گردانيد، چنين كنيد، هر دو را جمع كنيد، زيرا بنده ي خدا خوش بينى او به پروردگار بايد به اندازه ترسيدن او باشد، و آن كس كه به خدا خوش بين تر است، بايد بيشتر از ديگران از كيفر الهى بترسد.

نامه ي 31 - پسرم، بدان تو براى آخرت آفريده شدى، نه دنيا، براى رفتن از دنيا، نه پايدار ماندن در آن، براى مرگ، نه زندگى جاودانه در دنيا، كه هر لحظه ممكن است از دنيا كوچ كنى، و به آخرت در آيى. و تو شكار مرگى هستى كه فرار كننده آن نجاتى ندارد، و هر كه را بجويد به آن مى رسد، و سرانجام او را مى گيرد. پس، از مرگ بترس ! نكند زمانى سراغ تو را گيرد كه در حال گناه يا در انتظار توبه كردن باشى و مرگ مهلت ندهد و بين تو و توبه فاصله اندازد، كه در اين حال خود را تباه كرده اى. پسرم فراوان بياد مرگ باش، و به ياد آنچه كه به سوى آن مى روى، و پس از مرگ در آن قرار مى گيرى. تا هنگام ملاقات با مرگ از هر نظر آماده باش، نيروى خود را افزون، و كمر همّت را بسته نگهدار كه ناگهان نيايد و تو را مغلوب سازد. مبادا دلبستگى فراوان دنيا پرستان، و تهاجم حريصانه ي آنان به دنيا، تو را مغرور كند، چرا كه خداوند تو را از حالات دنيا آگاه كرده، و دنيا نيز از وضع خود تو را خبر داده، و از زشتى هاى روزگار پرده برداشته است.

حكمت 29 - هنگاميكه تو زندگي را پشت سر مي گذاري ، مرگ به تو روي مي آورد . پس ديدار با مرگ چه زودتر خواهد بود .

حكمت 74 - انسان با نفسي كه مي كشد ، قدمي به سوي مرگ مي رود .

حكمت 122 -(در پي جنازه اي مي رفت و شنيد كه مردي مي خندد ) فرمود : گويى مرگ بر غير ما نوشته شده، و حق جز بر ما واجب گرديد، و گويا اين مردگان مسافرانى هستند كه به زودى باز مى گردند، در حالى كه بدن هايشان را به گورها مى سپاريم، و ميراثشان را مى خوريم. گويا ما پس از مرگ آنان جاودانه ايم آيا چنين است، كه اندرز هر پند دهنده اى از زن و مرد را فراموش مى كنيم و خود را نشانه تيرهاى بلا و آفات قرار داديم.

حكمت 132 - خدا را فرشته اى است كه هر روز بانگ مى زند: بزاييد براى مردن، و فراهم آوريد براى نابود شدن، و بسازيد براى ويران گشتن.

حكمت 203 - اى مردم از خدايى بترسيد كه اگر سخنى گوييد مى شنود، و اگر پنهان داريد مى داند، و براى مرگى آماده باشيد، كه اگر از آن فرار كنيد شما را مى يابد، و اگر بر جاى خود بمانيد شما را مى گيرد، و اگر فراموشش كنيد شما را از ياد نبرد.

حكمت 334 - اگر بنده ي خدا أجل و پايان كارش را مي ديد ، با آرزو و فريب آن دشمني مي ورزيد .

حكمت 380 - چه بسيار كسانيكه در آغاز روز بودند و به شامگاه نرسيدند و چه بسيار كسانيكه در آغاز شب بر او حسد مي بردند و در پايان شب عزاداران به سوگش نشستند .

حكمت 398 - فخر فروشي را كنار بگذار ، تكبّر و خود بزرگ بيني را رها كن ، به ياد مرگ باش .

ارسال نظر

  • شیرین صفوی

    جانم فدای کلام و مرامت یا علی

  • شهروند

    السلام علیک یا امیرالمومنین

  • سیدمجید

    یاعلی جان مددی

  • عباس

    . فقط حیدر امیرالمومنین است.قربان کلامت یاعلی

  • عباس

    . فقط حیدر امیرالمومنین است.قربان کلامت یاعلی

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار