گوناگون

حامد بهداد:تلويزيون هر چه در توان داشت براي فيلم اخراجیها تبليغ كرد / اصلي ترين و ناب ترين هنرمندان سینما يا رفته اند يا خانه نشين شده اند

حامد بهداد در فيلم «شبانه روز» نقش سياوش كسرايي را ايفا مي كند. نقش مردي را كه سال ها پيرتر از اوست.

به گزارش پارس توریسم ،گريم چنان بر او تاثير گذاشته كه قيافه اش در فيلم قابل شناسايي نيست. بازي متفاوت حامد بهداد در اين فيلم چنان بوده كه خيلي ها سياوش كسرايي را بر پرده سينما ديده اند. اين گفت و گوکه حسین ذوقی دراعتماد انجام داده به بهانه اكران «شبانه روز» بعد از چند سال و درباره بازيگري و وضعيت سينماي امروز ايران است.

«شبانه روز» بعد از مدت ها توانست در سينماها اكران شود. نقش سياوش كسرايي را در اين فيلم بازي كرديد. دليل اينكه پيشنهاد حضور در اين فيلم را پذيرفتيد چه بود؟
به هر حال اميد و كيوان از دوستان سينمايي من بودند، چند باري همديگر را ديده بوديم و به هر حال دوستي پيش آمده بود. وجه مشترك ما حرفه ما است: سينما. مستندي از اين دو نفر ديده بودم درباره سياوش كسرايي به نام «چشم اندازهاي سياوش آباد». كيوان و اميد عاشقانه كسرايي را دوست داشتند و دارند. من هم از اين مستند خيلي خوشم آمده بود، وقتي به من پيشنهاد دادند پذيرفتم تا اولين همكاري سينمايي من و اين دو عزيز صورت بگيرد. نقش من به خاطر اختلاف سني كه با خودم داشت و شرايط فيزيكي و شغلي­ اش جذابيت هايي داشت. به همين دليل كار بين ما اتفاق افتاد. دليل جدابيت براي من خود نقش بود.

دليل اين جذابيت را بگوييد.
فاصله گرفتن از خويش.

چون فقط نقش متفاوتي بود؟
بله، در واقع بدن در اين موارد تجربه جديدي مي كند. اين تجربه منتقل مي شود به زمان اكران فيلم چه در فستيوال و چه در مواقع اكران، واكنش ها به بازي متفاوت تو هم يك تجربه است.

اساسا ايفاي نقش هاي متفاوت در سينماي ايران كار خيلي سختي است. ساز و كار سينماي ايران بسيار به دنبال كليشه ها و فرمول هاي جواب ده است. خيلي سعي نمي كنند راه هاي تازه را امتحان كنند. اگر بازيگري در نقشي توانسته موفق عمل كند مابقي سازندگان هم از آن بازيگر همان كارهاي قبلي و همان رفتارهاي في المثل خاص را مي خواهند. اين آسيب براي بسياري از بازيگران سينماي ايران وجود دارد: اينكه حتي اگر خودشان هم نخواهند بايد به اين ماجرا تن بدهند، مگر اينكه پيشنهادهاي فراواني را رد كنند.
اين مشكل دقيقا ضعف سينماي ما است. ما در سينمايمان هيچ چيز مشخصي نداريم. ضعف ژانر داريم. اصولاچون ژانر مشخصي در سينما نداريم اين مشكلات پيش مي آيد، بازيگران در يك محدوده خاص هستند. ما فقط يكسري كمدي داريم و يكسري ملودرام. داستان هاي ما در سينما همه يك شكلند، قصه ها هم سانسور مي شود و هم تمايل دارد يك شكل داستان را بسازد كه گرفتار سانسور نشود. وزارت ارشاد ما دستور دارد يكسري سوژه ها را تاييد كند و از ترس اينكه مبادا زير سوال برود در اكثر موارد برخورد حذفي دارند. داستان هايي كه به صورت زيرزميني ساخته مي شوند: مثل جوانه يي كه از دل سنگ خود را بيرون مي كشد، رشد مي كند و عبور مي كند و سنگ را مي شكافد تا به نور آفتاب برسد. درست كه اين جريان ضعيف است و با آن برخورد شديد مي شود اما بالاخره از دل سنگ سر درمي آورد و خودش را به نور آفتاب مي رساند. اين خواهد بود و محدوديت ما بازيگرها هم كم خواهد شد. اما در حال حاضر اين محدوديت ها باعث مي شود كه آثار ما تنوع نداشته باشد و اين مستقيما گريبان ما بازيگرها را مي گيرد.

خودتان سعي مي كنيد كه اين اتفاق بد براي شما نيفتد؟
بله، اما اين براي من هزينه دارد. بعد از مدتي هم بالاخره من و امثال من خسته مي شويم. در طول اين 10 سال مقاومت هاي فراواني كرده ام. پيشنهادهاي زيادي را رد كرده ام اما اخيرا مي بينم دارم خسته مي شوم.

مدتي طولاني است كه همه بازيگرها را متهم مي كنند كه دستمزدهاي بالايي مي گيرند و درخواست اين را دارند كه سقفي براي اين ارقام مشخص شود.
بازيگر در نوك هرم قرار دارد چون شهرت دارد چون جلوي چشم مخاطب است. كسي كارگردان را نمي بيند، تهيه كننده را نمي بيند و از ميزان درآمد و دستمزدهاي ديگر عوامل خبر ندارد. البته من مي گويم اين مخالفت ها هدف دار است و دعوا را به اسم مردم پيش مي برند. كسان ديگري كه از شهرتي به اندازه بازيگران برخوردارند، از چيزي به اسم مصونيت هم برخوردارند. زور اينهايي كه به بازيگرها انگ مي زنند به آن بقيه نمي رسد و فقط زورشان به ما مي رسد. ما برج سازهايي كه زمين هاي مردم را با قيمت خيلي ارزان و مفت مي خرند را نمي شناسيم. آنهايي كه برج ها را گران به مردم مي فروشند را نمي شناسيم. ارتباطات بين ملاكان و بسازبفروش ها را نمي شناسيم. لابي آنها كه مجوز قطع درخت را مي دهند كه نمي شناسيم، مردم هم نمي دانند. يك چيزي مردم را از آدم هاي پشت پرده رنج مي دهد، آنها هم ذهنيت مردم را منحرف مي كنند. بازيگر ها اين ميان قرباني هستند. بايد جواب اين آدم ها را داد. جواب كساني را كه مثل اسباب بازي به جايي مي فرستند و بهشان ياد مي دهند كه حرف هايي را بزنند. من هم آن بازيگر را مي شناسم كه اين حرف ها را مي زند. معتقدم در اين دوره هيچگونه اصلاحي در مقوله فرهنگ از طرف بازيگري رخ نداده، چه برسد به اينكه بخواهد به فكر سرنوشت عمومي ملتش باشد. شغل شريف و نازنين خود من بازيگري است و بر دوست و دشمنم واضح است كه من از چه كيفيتي در بازيگري برخوردارم. به هر حال بحث بر سر دستمزد بازيگري احمقانه است. عدم توجه به اين بحران و دامن زدن به آن با 20 ميليون و 30 ميليون تومان، جرات نشانه رفتن مراكز اصلي فساد را از ما گرفته است. اما بازيگر را نشانه رفتن خيلي كار ساده يي است در برابر معادلات و معاملاتي كه به صورت حقيقي وجود دارد. اين خيلي مسخره است كه سوپراستارهاي سينما را هدف بگيريم. يك سوپراستار ورزشي يا يك سوپراستار سياسي و يك سوپراستار هنري بايد آدم مرفهي باشد. فرمول اين است كه آدميزاد به دنيا مي آيد و قوانين توفيقش را در اختيار ديگران مي گذارد. و زيبا اين است كه ملت افراد موفق را به همديگر نشان مي دهند و با اين جمله كه ببين فلاني چقدر موفق شده، تو هم ياد بگير. اما موفقيت در چشم ما چيزي براي سرزنش و مذمت شده، هتك حرمت از بازيگران رايج شده است. براي من هم بسيار پيش آمده است. من مثالي را هم از سينماي قبل از انقلاب دارم كه برايتان بگويم. آن موقع هم وضع همين بوده است كه البته از گفتنش ابا دارم. چيز مهمي نيست: فقط كافي است كه بازيگر خودش اين را بداند.

ماجرا از دو طرف اتفاق افتاده است. يكي اينكه مردم مي گويند يا به قول شما عده يي از زبان مردم مي گويند، يك طرف هم خود سينمايي ها اين حرف ها را مي زنند.
اين درگيري هاي صنفي داخل سينما است. مثلافلاني با فلان بازيگر مشكل دارد و اين بازي را راه مي اندازند تا او را متهم كنند.

به نظر شما بايد نظارتي بر اين ارقام وجود داشته باشد؟
نه، كنترل را بايد در سيستم عرضه و تقاضا تعريف كنيم. اگر يك بازيگر تقاضا برايش وجود نداشته باشد، عرضه يي هم وجود ندارد. هر بازيگري به نسبت خود طالب دارد، به همان نسبت هم دستمزد مي گيرد. در سينماي بيمار ايران چه تقاضايي وجود دارد كه دستمزدي بدون تناسب با آن دريافت شود. من اگر امروز دستمزد 500 ميليوني بخواهم كسي هست كه به من بدهد؟ نه! با فرمول هايي مثل اسپانسر و اينهاست كه اصلادستمزدها پرداخت مي شود پس خيلي نبايد اين ماجرا را بزرگ كرد. اينها كه مسائلي اينچنيني را مطرح مي كنند مثل الوات بازارچه ها و تيمچه ها رفتار مي كنند. اينطور رفتار مي كنند كه فلان بازيگر را ببر پشت ديوار و با ته چاقو بزن توي سرش و با نوك چاقو بزن به فلان جايش تا بترسد. چرا؟ چون طرز تفكرش همان تفكر الواتي است كه مي گويد فلاني را بترسان و يقه اش كن تا پررو نشود. ديدم بازيگرهايي را كه دستمزد 500 ميليوني مي خواهند كه ندادند، دستمزد 300 ميليوني مي خواهند كه نداده اند. در اين وضع و اين ميزان گراني دستمزد 20 ميليون و 30 ميليون اصلارقمي نيست. يك بازيگر سالي چند كار بازي مي كند؟ بقيه سال بيكار است. پس يك بازيگر چطور بايد زندگي كند؟ اين شلوغي ها فقط براي صدمه زدن به سينما است. در طول ساليان گذشته اخير عقل من و شنيده هاي من اين را مي گويد كه عده يي همه جوره درصدد صدمه زدن به سينما هستند. سينما عامل فرهنگسازي و زيباسازي است و سطح سليقه و فرهنگ را بالامي برد، پس دليل مخالفت و ضربه زدن به آن چيست؟ در اين ميان بازيگر كاره يي نيست. او فقط بازيگر است. اما در دنياي شخصي اش بازيگر پادشاه است. يك امپراتور در توهمات و خيالات خودش است. او در درون خودش و روياهاي خودش امپراتور است. در دورن او اتفاقات بزرگي مي افتد اما در بيرون از اين و در واقعيت جامعه بازيگر هيچ كاره است. پس اين حواشي حرف مفت است و اراجيف. آنها دارند به خيالات ما، فانتزي هاي ما و كودكي هاي ما صدمه مي زنند. دارند ما را پكر مي كنند، دلسرد مي كنند. كي پاي مردم را وسط مي كشد؟ وزارت ارشاد؟ وزارت ارشاد خودش كمترين تعامل را با مردم دارد، فقط براي اينكه هنرمند را از چشم مردم بيندازد از كلمه مردم استفاده مي كند. اين حواشي باعث مي شود مردم سينما نروند. درباره تلويزيون هم اينگونه است.
درباره تئاتر، موسيقي و هنرهاي تجسمي هم وضع به همين گونه است. كلمه مردم وسيله يي شده براي تشويش اذهان عمومي خود مردم. شما به هر كشوري كه برويد، سرود ملي دارد، لباس ملي و موسيقي ملي دارد. بازيگر هم سرمايه ملي هر كشوري است. جريان هاي بدلي ما جاي درستي را نشانه رفته اند براي ضربه زدن به فرهنگ ملي ما.
امروز آيا نشانه يي از آن سينماي دفاع مقدس سراغ داريد؟ كسي كه باعث از بين رفتن سينماي دفاع مقدس شد همان متوليان آن بودند. چون از آن سوءاستفاده مي كردند. امروز به صراحت مي گويم كه سينماي دفاع مقدس سينماي مهمي بود. تعدادي از مهم ترين فيلم هاي سينماي بعد از انقلاب ما فيلم هاي سينماي دفاع مقدس هستند. فيلمسازان مهم سينماي دفاع مقدس رو به سينماي اجتماعي آوردند و ديگر نتوانستند در آن فضا كار كنند. متوليان سينماي دفاع مقدس باعث شدند كه چنين اتفاقي بيفتد. سينما دشمن دارد.

دشمنان سينما چه كساني هستند؟ يعني معتقديد مديران سينمايي دشمنان سينما هستند؟
ديگر نمي دانم. مسائلي را توضيح دادم.

آن چيزي كه درباره بازيگري گفتيد كه وجه مثبت اوست: آيا مي تواند وجه منفي او هم باشد؟ منظورم همان ماجراي پادشاه درون است.
اصلا، به هيچ وجه، هرگز. به بازيگر مي گويند به مدرسه بازيگري برو كه شيوه به درون رفتن را ياد بگيرد. شيوه برخورد با بدنش را ياد بگيرد.

درباره همه بازيگرهايي كه در سينماي ايران هستند اين حرف را مي زنيد؟ يعني هيچ بازيگر بد يا هيچ مشكل بازيگري در سينمايمان نداريم؟
من هميشه رك حرفم را مي زنم، ببين! من از كساني هستم كه از ابتدا دغدغه داشتم، استعداد داشتم و تحصيلات بازيگري دارم. حتي به نظرم تربيت خانوادگي هم در اين كار بسيار موثر است. خيلي ها خب اينطور نيستند. اما اينكه نقطه يي تاريك در اين ميان وجود دارد: منظورم همان هايي است كه در سوالت به آنها اشاره كردي، تقصير همان لابي هاي از بين برنده سينما است. آنها به اين آفت سمت و سو داده اند، پر و بال داده اند. از دل اين ماجرا هم البته كساني بيرون آمدند كه خودشان مسير درست را پيدا كردند و به مرور خوب شدند، درست شدند. بازيگر، كسي كه دغدغه بازيگري داشته باشد و دغدغه هنرمندي داشته باشد خودش را پيدا مي كند و از مسير بد دور مي شود. امروزه سينماي مستقل ما كه جريان بسيار نازكي دارد و سرسلسله آن عباس كيارستمي است و جعفر پناهي و بهمن قبادي و خاصه اين روزها اصغر فرهادي و تا حدي عليرضا اميني: در حال شناساندن ملت ايران است. خيلي ها نه مي خواهند از اين شناساندن بهره يي ببرند و نه مي گذارند بقيه بهره يي ببرند و دلشان هم نمي خواهد كه بهره بردن ملت از اين جريان را ببينند. سينماي مستقل ما در حال حاضر نشانه مليت ما در جهان است. جالب است كه آن بخش سينماي ايران كه حرفي در دنيا دارد و مورد توجه همه جهان است، به هيچ عنوان از طرف دولت حمايت نمي شود. نه تنها حمايت نمي كند كه جريان هايي را به موازات آن ايجاد مي كند تا جريان اصلي را به حاشيه ببرد. كلي فستيوال بي خاصيت راه مي اندازند و فيلم هاي مورد توجه خودشان را در آنها نمايش مي دهند تا مثلاسينماي مستقل خوب ما را به حاشيه ببرند، هر چند كه نمي توانند.
به همين خاطر است كه مي گويم سينماي مستقل ما كه در ميان مردم جايگاهش را پيدا كرده است، به حيات خود ادامه خواهد داد و از لاي صخره ها و سنگ ها عبور خواهد كرد و به نور خواهد رسيد. براي رسيدن به نور جوانه هاي كوچك مي زند، برگ درمي آورد و رشد مي كند. اصلااين خاصيت طبيعت است كه گياه رشد مي كند و سنگ را مي شكند. نرمش براي پيچش است كه از بعضي جاها عبور كند. سختي براي در هم شكستن است. سختي موج براي درهم شكستن است و آن صداي سيلي بزرگ به گوش خواهد رسيد. معتقدم بخش عمده يي از اين توهين ها و هدف قرار دادن بازيگرها به واسطه پيش كشيدن بحث دستمزدها به خاطر از بين بردن سينما است. جايي نوشته بودند كه من 30 ميليون دستمزد مي گيرم، خيلي شاكي شدم. هم دلم مي خواست كه واقعيت باشد و هم دلم مي خواست كه اي كاش دستمزدم 300 ميليون تومان باشد. اگر مي بيني تهيه كننده ها شاكي هستند كه يك ذره از آن حقيقت است، حق دارند به اين خاطر است كه فيلم هايشان نمي فروشد. بايد از جيب خودشان سرمايه بگذارند و فيلم را بسازند، هر چقدر هم كه بفروشد يا مي رسد به سينما دار يا به شهرداري يا به كي يا به چي. چرا تهيه كننده يك ميليارد سرمايه بگذارد و 300 ميليون برايش برگردد. اين ضرر مطلق است. فارابي هم كه از فيلم هاي مستقل به هيچ عنوان حمايت نمي كند. فكر مي كنند اينها دشمنانشان هستند و نبايد حمايت كنند. البته اشتباه مي كنند و آنها - سينماي مستقل و فرهنگي ما- هستند كه فرهنگ را گسترش مي دهند.

براي ترغيب مردم به تماشاي فيلم متفاوتي مثل «شبانه روز»، احتياج به تبليغات وسيعي هست، اما انگار تلويزيون خيلي همكاري نكرده است.
تلويزيون دشمن شماره يك سينما است. به نظرم اين كارها عمدي است. تلويزيون موظف است براي سينما مجاني كار كند. تلويزيون ما مگر براي مردم نيست پس بايد براي مردم كار كند. سينما هم براي مردم است، اين فيلم ها براي مردم ساخته مي شود. اما چون تلويزيون جهت سياسي دنبال مي كند، نسبت به فيلم هايي كه نقدي نسبت به مسائل دارند جبهه مي گيرد. تلويزيون با برنامه سازي هاي سطح پايين خودش و همكاري با كساني كه سريال هاي بي مايه مي سازند فرهنگ ما را از بين مي برد. از طرفي با اين شكل كار، تلويزيون هنرمندان مايه داري را هم كه مجبور به كار با تلويزيون هستند، نابود مي كند، پيش چشم مردم خوار و خفيف مي كند و از بين مي برد. تلويزيون فقط ياد گرفته در برنامه هاي زنده ما را روي صحنه ببرد و از ما مجري بسازد، به ما سكه مي دهد و ما را به دو زار خراب مي كند. از آن طرف و دور از چشم مردم رفتار ديگري مي كند. سينما محل جادو و تماشاي يكسري تصاوير زيباست، همه آن تمهيدات زيبايي شناسانه را فراهم مي كنيم، زحمت مي كشيم، گريم هاي سنگين و فشار كاري بسيار بالاتا فيلمي خوب را بسازيم و مردم ببينند: همه اين زحمات را خراب مي كنند. تنها تلويزيون نيست، دولت هم مقصر است. اين ارگان ها كه وظيفه حمايت از سينما را دارند با عدم حمايت خود سينما را از بين مي برند. آن فيلم هايي كه مورد پسند خودشان است را حمايت مي كنند و جهتگيري هاي خود را در اين فيلم ها اعمال مي كنند. هيچ اهميتي هم براي مردم قايل نيستند. اين دشمني هاي آنها با سينما عمدي است. همه برنامه هاي تلويزيوني را يكجا مي توانيد در يك شبكه بگذاريد و ببينيد كه اصلابه درد نمي خورد. اين در صورتي است كه زماني قبل تر همين تلويزيون محل توليد فرهنگ بود، خودش تهيه كننده خيلي از بهترين فيلم هاي سينماي ايران بود. بسياري از فرهنگي ترين توليدات ما در اين محل توليد مي شد. سريال هاي خيلي خوب، فيلم هاي خيلي خوب و همينطور برنامه هاي بسيار زيبا. من تعجب مي كنم كه وضع به اينجا رسيده است. من از آقاي ضرغامي تعجب مي كنم، خودشان دوره يي معاونت سينمايي وزارت ارشاد بوده اند، سال هاي زيادي را در وزارت ارشاد فعاليت كرده اند و وضع فرهنگي ما را خوب مي دانند و مشكلات سينما را به خوبي مي شناسند. چطور ايشان هيچ تمهيدي را براي تبليغات فيلم هاي سينمايي در نظر نمي گيرند. آقاي ضرغامي كه به خوبي مي داند تبليغ براي يك فيلم چه كمكي به فيلم مي كند. اصلاسينما مگر چه ضرري به دولت زده تا به حال؟ سينما كه هميشه به اجبار در يك مسير مشخص حركت كرده است، پس مشكل كجاست؟ دليل عدم حمايت در چيست؟ هر چه فرهنگ غني تر باشد و نقد بيشتر، آسيب ها درصدش پايين مي آيد.
اصلاوقتي درباره مشكلي حرف زده شود، باعث مي شود تا آن بحران خودش را قايم كند. پس بايد نقد كرد تا مشكلات حل شود. مثلاوقتي پيش يك پزشك مي رويد بلافاصله علايم بيماري خودش را پنهان مي كند. چون بيماري ميل به تخريب دارد پس پنهان مي شود تا بتواند به تخريبش ادامه دهد. تلويزيون مي توانست و مي تواند كه برنامه ريزي و سياستگذاري درستي را براي تبليغ و حمايت از سينما داشته باشد. من خاطرم هست فيلم هايي كه تلويزيون تبليغات درستي برايش مي كند، فروش بسيار خوبي هم دارد: نمونه داريم براي اين مساله. نمونه خيلي مهم مجموعه اخراجي هاست. تلويزيون هر چه در توان داشت براي اين فيلم تبليغ كرد و ديديم كه فروش فيلم چگونه بود. تلويزيون پولي را كه مي تواند براي خريد فيلم هاي سينمايي هزينه كند، چند صد برابرش را صرف توليد فيلم هاي تلويزيوني بسيار سطح پايين مي كند. حقيقتا تلويزيون به سينما صدمه زده است و سينماي امروز ما هم آنقدر ضعيف و نحيف شده و آنقدر از جهت هاي مختلف مورد هجوم است كه براحتي ضربه مي خورد. گرچه هنرمندان سينما بسيار اصيل تر و باسوادتر هستند. اصلي ترين و ناب ترين هنرمندان آن هم كه يا رفته اند يا خانه نشين يا پير شده اند.
حالاهم اين حرف ها را كه مي زنيم ما را متهم به سياه نمايي مي كنند، اين چه حرفي است؟ شما بگوييد ما چه رنگي را بنماييم؟ بنفش نمايي كنيم؟ آب نمايي كنيم؟ سياه را نشانه مي رويم تا خودش را جمع كند. يعني ما فقط خوبي داريم كه نمايش بدهيم؟ هيچ چيز بدي وجود ندارد؟ هيچ نقصاني و هيچ مشكلي! بيماري خودش را پنهان مي كند، پس بايد نشانش داد تا خودش را جمع كند. اين هيچ ربطي به مسائل سياسي و حكومت ندارد، اين بحث ها و مخالفت ها و سنگ اندازي ها در سطوح پايين اتفاق مي افتد. من فقط يك بازيگرم ولي مي بينم كساني كه صلاحيت مبارزه با امور غيرفرهنگي دارند را خانه نشين كرده اند.

«شبانه روز» فيلم خيلي سختي براي شما به عنوان بازيگر بود. اين فيلم چه تجربه يي براي شما داشت؟
فيلم به نظر من نمره خوبي دارد. سينماي اميد بنكدار و كيوان علي محمدي، سينمايي منحصر به خودشان است و منحصر به سلايق خودشان. آنها سينماي لوكس و شيكي دارند كه زيبايي هاي زيادي در آن ريخته مي شود. نورپردازي هاي زيبايي دارد. زيبايي در فيلم هاي آنها از نوع زيبايي در نقاشي است. قاب بندي و رنگ شناسي و تركيب بندي در فيلم هايشان خيلي جذاب و منحصر به فرد است. براي من تجربه خيلي خوبي بود. آنها خيلي راحت مي توانستند اين نقش را به يك بازيگر پير در همان حدود سني بدهند ولي اين نقش را به من دادند، براي من تنوعي بود و تا حدي خودم را در آن نقش سنجيدم. اميدوارم كه نتيجه خوبي هم داشته باشد.

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار