هادی خامنه ای: مرحوم پدر ۴۰ سال یک کفش را پوشیدند
پارسینه: اوایل انقلاب از لبنان یک کفش ایتالیایی خریدم و قریب به ده سال از آن استفاده کردم.
صادق حسيني در صادق مديا نوشت:هفته ی گذشته شصت و پنجمین سال تولد سید هادی خامنه ای با حضور تعدادی از دوستان و همکارانش در پژوهشکده تاریخ اسلام با سادگی و صمیمیت برگزار شد. برنامه قرار بود به صورت غافلگیری باشد، اما از سروصدا و فعالیت ها، ایشان خبردار شده بود اما به روی همکاران نیاورد.
سید هادی خامنه ای چهره ای آرام و رفتاری همراه با دقت و آرامش و میانه روی دارد و اجازه نمی دهد هیجان برای رفتار سیاسی و اخلاقی اش غلبه یابد. بیش از آن که به فعالیت سیاسی اعتقاد داشته باشد، به فعالیت علمی و فرهنگی ایمان دارد. او می گفت: بارها بعد از فوت حضرت امام به آقایان گفتم باید حوزه علمیه و دانشگاه تاسیس کنیم، با همین نگاه بود که همراه با شیخ علی اکبر محتشمی پور مدتی به تدریس در حوزه علمیه شهرری پرداختند.
برخی نکات گفت و گو با سیدهادی خامنه ای در زیر آمده است.
- بیش از ۵۰ سال است که ورزش زورخانه ای انجام می دهم. در زورخانه های مختلف تهران مثل نیروشادی و چیذر ورزش کرده ام اما ورزش را به اندازه و به قاعده انجام می دهم. معنی ندارد ورزشکار ۶۰۰ تا شنا برود ۸۰۰ جف میل بگیرد با این روش، آسیب به بدن می رسد.
- بیشتر ورزش ها مانند والیبال، شنا، تنیس و کوه نوردی را تجربه کرده ام.
- ظهرهای پنج شنبه، وعاظ و روحانیون مشهد به میزبانی مرحوم پدر آ سید جواد آقا (۱۲۷۴-۱۳۶۵) می آمدند منزل ما. با هم گعده ای داشتند و بعد از نماز می رفتند. آن موقع مشهد کوچک تر بود و مرسوم نبود نهار بمانند. البته وضع اقتصادی خانواده ی ما هم به گونه ای نبود که بتوانیم غذای مناسبی برای میهمانان تهیه کنیم. در یکی از این پنج شنبه ها با حضور دوستان ابوی معمم شدم.
- برخلاف اخوان(سید محمد و سیدعلی) که عادت به «نو پوشی» داشتند، من از همان دوران طلبگی ساده و کهنه پوش بودم و از عبا، لباده و جوراب اخوان بزرگتر استفاده می کردم. برای همین بود که من همیشه چندین لباس داشتم و از این نظر وضع از برادرانم بهتر بود.
- یک لباده داشتم که سال ها می پوشیدمش،مرحوم مادرم آن را پنهان کرد که دیگر نپوشمش و مرا مجبور کرد با پارچه ای که داده بود پیش خیاط برم.
- خواهر بزرگوار ما که همسر شیخ علی آقای تهرانی است، لباس های برادران را برایم تعمیر می کرد که بپوشم.
- مرحوم ابوی عزیز ما هم ساده پوش بودند. یک جفت کفش داشتند که بیش از ۴۰ سال پوشیدند.
- اوایل انقلاب از لبنان یک کفش ایتالیایی خریدم و قریب به ده سال از آن استفاده کردم.
- در اواخر دهه ۱۳۶۰ مجلس یک دوره کلاس کامپیوتر در شرکت داده پردازی گذاشت و در آنجا برنامه نویسی بیسیک را یاد گرفتم.
ارسال نظر