به گزارش پارسینه؛ مسیر مشترک تراکتور و علیرضا منصوریان را از همان ابتدا میشد یک مسیر تاریک و بیسرانجام پیشبینی کرد.
منصوریان بدون اینکه شایستگی عملی هدایت نیمکت تیمی به بزرگی پرشورهای تبریز را از خود نشاندهد، بهلطف قانون بیاساس منع جذب مربی خارجی پایش به دره گرگها گشوده شد تا هشتمین سکاندار نیمکت آنان (از ابتدای لیگ هفدهم تاکنون) گردد. انتهای این مسیر، ضعفهای هر دوی تراکتور و منصوریان را بار دیگر به رخ کشید.
زمانی که منصوریان چهلواندیساله نفت تهران خدابیامرز را به جمع هشت تیم برتر آسیا رساند، این رویا را در سر میپروراندیم که او استفاده از امکانات و ابزار آنالیز مدرن را در فوتبال باشگاهی ما جا بیندازد اما از زمان آغاز کارش در استقلال، تنها ادبیات پرطمطراق را از دیارهای غربی برای ما بومیسازی کرد. پس از سپری کردن دو سال کابوسوار با استقلال و ذوبآهن، به تراکتور که رسید، تلاشکرد با نمایشهایی اغراقآمیزتر از گذشته دل پرشورها را بهدست بیاورد. پستهای مربوط به استقلال را از اینستاگرامش پاککرد تا بتواند فراموشکند زمانی یک «داشعلی» دوستداشتنی در اردوگاه آبیهای پایتخت بوده.
اما نه تشبیه ورزشگاه یادگار امام به آنفیلد، نه بهکارگیری زبان ترکی و نه تملقهای دیگرش از هواداران تبریزی برای وی برنامه نشدند. علیمنصور در تبریز غنیترین خط هافبک لیگ را در اختیار داشت اما تیمش برای خلق موقعیت فاقد برنامه بود. در آخرین حضورش در دره گرگها، تیمش صفر موقعیت برابر فولاد خلقکرد اما کنفرانس مطبوعاتی وی 21 دقیقه به طول انجامید. اکنون هر فوتبالدوست ترکتباری مثل «به عمل کار بر آید، به سخندانی نیست» را بهخوبی درک میکند. پرشورها صلواتشمار را دست سرمربی سابقشان دیدند و مضمون داستان مشهور سرالکس فرگوسن در باب دعاکردن خودیها و رقبا را با گوشت و پوستشان درککردند.
اگر قرار بود با گذراندن دوره مربیگری وبعدبلافاصله سرمربی شدن تیمهای بزرگ یا ملی .خب هرکس میرفت واینکاره میشد .طرف چندین سال دستیار مربی های سرشناس دنیا بوده بعد چنین پستی را قبول میکند .اما درایران طرف هنوز مهر برگه مربیگری خشک نشده کنفرانس میده و هارت وپورت میکنه ؟بدبختانه اونایی هم که اینا را انتخاب میکنن خودشون هم همینجوری سر کار آمدن ..سطح دانش همه مربی های ایرانی در یک اندازه با خیلی جزئی تفاوت هست .نمیدونم چرا هی ازمون میکنیم ؟الان 42 ساله که هیچ چیز سرجاش نیست