ماجرای گفتگوی آیت الله هاشمی رفسنجانی با رهبر انقلاب درباره رابطه با آمریکا
پارسینه: محسن هاشمی گفت: روش و منشی که آیت الله هاشمی رفسنجانی مبتنی بر یک حکمرانی خوب در چهارچوب واقع گرایی و عقلانیت دنبال میکرد، میتوانست با جست و جوی مصحلت مسائل کشور را طوری پیش ببرد که کمترین هزینه برای مردم وجود داشته باشد.
بخشهایی از گفتگو با محسن هاشمی در آستانه سالگرد فوت پدر را بخوانید؛
*{درباره روش و منش آیت الله هاشمی}: علی رغم اینکه ایشان نیستند، ولی روش و منشی که مبتنی بر یک حکمرانی خوب در چهارچوب واقع گرایی و عقلانیت است، میتوانست با جست و جوی مصحلت مسائل کشور را طوری پیش ببرد که کمترین هزینه برای مردم وجود داشته باشد.
*ایشان اولین حکم فرماندهی در جنگ را در عملیات والفجر، سال ۶۲، از حضرت امام دریافت کردند و از همان موقع این موضوع را مطرح کردند که ما به جای شعار «جنگ، جنگ تا رفع فتنه از عالم» باید شعار جنگ تا یک پیروزی را بدهیم تا از آن پیروزی استفاده شود و از روشهای دیپلماتیک و با مذاکره مسأله جنگ را حل کرد. همین موضوع را خدمت امام هم فرمودند و سالها طول کشید تا بتوانیم عملیات موفقی را انجام بدهیم که با آن بتوانیم آن مذاکرات را پیش ببریم. وقتی این اتفاق افتاد، سعی کردند به هدف خودشان فکر و عمل کنند. در نهایت با صحبت با حضرت امام این موضوع را مطرح کردند که قطعنامه را در زمان مناسب خودش بپذیرند و وقتی این اتفاق افتاد، معلوم شد که چقدر حرکت مناسبی بوده و باعث شد کشور کمتر آسیب ببیند و از آن طرف بتوانیم بازسازی کشور را نیز آغاز کنیم.
*{در پاسخ به این سوال که آقای هاشمی چطور ارتباط خودش با امام و رهبری را تنظیم میکرد؟ }: ایشان در طی حدود چهار دهه تعامل با امام و رهبری، رفتار مشخصی داشتند که کاملا قابل پیش بینی بود. ایشان به عنوان یک مجری و کارگزار اصلی نظام، طبیعی بود در دورانی که باید قانون را اجرا میکردند، نظرات خودشان را به صورت خیلی جدی و بدون سانسور در اختیار امام و رهبری قرار بدهند که واضح است این کار را به دست انجام میدادند و ضمن اینکه سعی میکردند شأن امام و رهبری کاملا حفظ شود و لطمه نخورد، جایی که لازم باشد تذکراتی داده شود و مصحلت کشور ایجاب میکند، دریغ نمیکردند؛ و برای اینکه بتوانند کار خودشان را در زمینه رفاه مردم پیش ببرند، به این صورت تعامل میکردند و اصولا تعاملاتشان هم مورد پاسخ مناسب قرار میگرفت.
*در یک شرایطی، مثلا در زمانی که مجمع تشخیص مصلحت بودند، در شرایط مشورت با مقامات و رهبری بودند. باز هم مشورت را انجام میدادند و مسائلی که باید بگویند را میگفتند. اینکه گفتههایی که مطرح میکردند به اجرا در بیاید مسأله جدی ایشان بود، ولی اینکه رهبری چه تصمیمی میگرفتند و در نهایت چه کاری انجام میشد، تبعیت میکردند. مسئولیت این وظیفه به عهده رهبری بود؛ در نتیجه با این موضوع تعامل میکردند؛ هرچند که هر جایی لازم بود و فضای جامعه هم ایجاب میکرد نظرات خودشان را هم مطرح میکردند و این تعامل به صورت کاملا کارآمد حفظ شد.
*{در پاسخ به این سوال که ایشان نظرشان بر ارتباط با آمریکا بود و رهبری نظر دیگری داشتند اخیرا آقای مرتضی نبوی خاطره را از یک جلسه نقل کرد که دیدار اعضای مجمع تشخیص با رهبری بوده و دوباره این مبحث تکرار شده بوده است. شما روایت و دانستهای از مباحثی که در آن جلسه مطرح شده و دیدگاههای آقای هاشمی دارید؟ همچنین جملهای که گفته شده آقای هاشمی گفته اند من در برابر استدلال رهبری استدلالی ندارم. }: اگر به سابقه مراجعه کنید میبینید که این موضوع را خود آیت الله هاشمی رفسنجانی به وضوح در مصاحبهها گفته اند و در کتابهای مختلف هم آمده و در مجلات و روزنامهها دیده میشود. ایشان اواخر جنگ با همرزمانشان و کسانی که کشور را مدیریت میکردند به دیدار امام میروند و سه مسأله را مطرح میکنند. یکی مسأله قانون اساسی است که باید بعضی موارد آن طوری تغییر کند که امکان حکمرانی خوب فراهم شود، یکی بحث اتمام جنگ و دیگری هم بحث رابطه با آمریکا است. مطرح میکنند که اگر ایشان حضور نداشته باشند شاید کشور نتواند این سه مسأله را حل کند و تا حضور دارند خودشان به این مسائل بپردازند. امام هم در مورد جنگ و هم در مورد قانون اساسی در زمان حضورشان اقدام کردند، ولی در مورد رابطه با آمریکا به نتیجه مدنظر آیت الله هاشمی رفسنجانی نرسیدند. ولی وصیتنامه امام وجود دارد و مسائل مهمی در آن وصیتنامه هست؛ همان طور که حاج حسن آقا گفتند، میشود به آن رجوع کرد و آن چیزی که آنجا نوشته شده را عمل کرد.
*یکی از مسائل همین بود که برای اینکه بتوانیم توسعه کشور را داشته باشیم، رفاه برای مردم بیاوریم و کمترین هزینه را برای آنها داشته باشیم، باید مذاکراتی را با آمریکا پیگیری کنیم که بعضا اتفاقاتی هم افتاد و این جوری نبود که ما به هیچ وجه مذاکراتی را با آمریکا نداشته باشیم و در بعضی از موارد خیلی هم پیش رفت. بعد دیدیم در قالب ۱+۵ هم این اتفاق افتاد.
*ورود به مسائل ما با آمریکا و حل آن بسیار سخت است. گهگاه ما بر اساس مسائل داخلی و مشکلات سیاسی دچار مشکل میشویم و نمیتوانیم تا جایی که لازم است پیش برویم. این مدنظر بوده که ما بتوانیم مشکلاتمان را در منطقه و دنیا طوری حل کنیم که توسعه کشور دچار مشکل نشود. من فکر میکنم که اگر بحثی هم بین آیت الله هاشمی رفسنجانی و رهبری بوده، در همین زمینه بوده است. بعضا لازم است که مسئولین کشور حرفهای خود را بدون پوشش و سانسور مطرح کنند. این رهبر انقلاب است که تصمیم میگیرد و مقام معظم رهبری هم در این خصوص تصمیم گرفته است.
*وقتی که من با خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی رجوع کردم، آنجا مفصل چیزی ننوشته بودند. فقط نوشته بودند، «توصیههایی در موارد مختلف از جمله مسائل مربوط به روابط خارجی داشته اند». ولی به دقت چیزی که آقایان میگویند را آنجا ننوشته بودند و من هم در آن جلسه نبودم. در نتیجه میخواهم بگویم چیزی که مدنظر آیت الله هاشمی رفسنجانی بوده، در دولتهای مختلف نظام جمهوری اسلامی پیگیری شده، ولی منتج به نتیجه نبوده و همین باعث شده که ما امروز دچار سختیهایی هم از نظر اداره کشور و بعد هم توسعه کشور هستیم.
*{درباره روش و منش آیت الله هاشمی}: علی رغم اینکه ایشان نیستند، ولی روش و منشی که مبتنی بر یک حکمرانی خوب در چهارچوب واقع گرایی و عقلانیت است، میتوانست با جست و جوی مصحلت مسائل کشور را طوری پیش ببرد که کمترین هزینه برای مردم وجود داشته باشد.
*ایشان اولین حکم فرماندهی در جنگ را در عملیات والفجر، سال ۶۲، از حضرت امام دریافت کردند و از همان موقع این موضوع را مطرح کردند که ما به جای شعار «جنگ، جنگ تا رفع فتنه از عالم» باید شعار جنگ تا یک پیروزی را بدهیم تا از آن پیروزی استفاده شود و از روشهای دیپلماتیک و با مذاکره مسأله جنگ را حل کرد. همین موضوع را خدمت امام هم فرمودند و سالها طول کشید تا بتوانیم عملیات موفقی را انجام بدهیم که با آن بتوانیم آن مذاکرات را پیش ببریم. وقتی این اتفاق افتاد، سعی کردند به هدف خودشان فکر و عمل کنند. در نهایت با صحبت با حضرت امام این موضوع را مطرح کردند که قطعنامه را در زمان مناسب خودش بپذیرند و وقتی این اتفاق افتاد، معلوم شد که چقدر حرکت مناسبی بوده و باعث شد کشور کمتر آسیب ببیند و از آن طرف بتوانیم بازسازی کشور را نیز آغاز کنیم.
*{در پاسخ به این سوال که آقای هاشمی چطور ارتباط خودش با امام و رهبری را تنظیم میکرد؟ }: ایشان در طی حدود چهار دهه تعامل با امام و رهبری، رفتار مشخصی داشتند که کاملا قابل پیش بینی بود. ایشان به عنوان یک مجری و کارگزار اصلی نظام، طبیعی بود در دورانی که باید قانون را اجرا میکردند، نظرات خودشان را به صورت خیلی جدی و بدون سانسور در اختیار امام و رهبری قرار بدهند که واضح است این کار را به دست انجام میدادند و ضمن اینکه سعی میکردند شأن امام و رهبری کاملا حفظ شود و لطمه نخورد، جایی که لازم باشد تذکراتی داده شود و مصحلت کشور ایجاب میکند، دریغ نمیکردند؛ و برای اینکه بتوانند کار خودشان را در زمینه رفاه مردم پیش ببرند، به این صورت تعامل میکردند و اصولا تعاملاتشان هم مورد پاسخ مناسب قرار میگرفت.
*در یک شرایطی، مثلا در زمانی که مجمع تشخیص مصلحت بودند، در شرایط مشورت با مقامات و رهبری بودند. باز هم مشورت را انجام میدادند و مسائلی که باید بگویند را میگفتند. اینکه گفتههایی که مطرح میکردند به اجرا در بیاید مسأله جدی ایشان بود، ولی اینکه رهبری چه تصمیمی میگرفتند و در نهایت چه کاری انجام میشد، تبعیت میکردند. مسئولیت این وظیفه به عهده رهبری بود؛ در نتیجه با این موضوع تعامل میکردند؛ هرچند که هر جایی لازم بود و فضای جامعه هم ایجاب میکرد نظرات خودشان را هم مطرح میکردند و این تعامل به صورت کاملا کارآمد حفظ شد.
*{در پاسخ به این سوال که ایشان نظرشان بر ارتباط با آمریکا بود و رهبری نظر دیگری داشتند اخیرا آقای مرتضی نبوی خاطره را از یک جلسه نقل کرد که دیدار اعضای مجمع تشخیص با رهبری بوده و دوباره این مبحث تکرار شده بوده است. شما روایت و دانستهای از مباحثی که در آن جلسه مطرح شده و دیدگاههای آقای هاشمی دارید؟ همچنین جملهای که گفته شده آقای هاشمی گفته اند من در برابر استدلال رهبری استدلالی ندارم. }: اگر به سابقه مراجعه کنید میبینید که این موضوع را خود آیت الله هاشمی رفسنجانی به وضوح در مصاحبهها گفته اند و در کتابهای مختلف هم آمده و در مجلات و روزنامهها دیده میشود. ایشان اواخر جنگ با همرزمانشان و کسانی که کشور را مدیریت میکردند به دیدار امام میروند و سه مسأله را مطرح میکنند. یکی مسأله قانون اساسی است که باید بعضی موارد آن طوری تغییر کند که امکان حکمرانی خوب فراهم شود، یکی بحث اتمام جنگ و دیگری هم بحث رابطه با آمریکا است. مطرح میکنند که اگر ایشان حضور نداشته باشند شاید کشور نتواند این سه مسأله را حل کند و تا حضور دارند خودشان به این مسائل بپردازند. امام هم در مورد جنگ و هم در مورد قانون اساسی در زمان حضورشان اقدام کردند، ولی در مورد رابطه با آمریکا به نتیجه مدنظر آیت الله هاشمی رفسنجانی نرسیدند. ولی وصیتنامه امام وجود دارد و مسائل مهمی در آن وصیتنامه هست؛ همان طور که حاج حسن آقا گفتند، میشود به آن رجوع کرد و آن چیزی که آنجا نوشته شده را عمل کرد.
*یکی از مسائل همین بود که برای اینکه بتوانیم توسعه کشور را داشته باشیم، رفاه برای مردم بیاوریم و کمترین هزینه را برای آنها داشته باشیم، باید مذاکراتی را با آمریکا پیگیری کنیم که بعضا اتفاقاتی هم افتاد و این جوری نبود که ما به هیچ وجه مذاکراتی را با آمریکا نداشته باشیم و در بعضی از موارد خیلی هم پیش رفت. بعد دیدیم در قالب ۱+۵ هم این اتفاق افتاد.
*ورود به مسائل ما با آمریکا و حل آن بسیار سخت است. گهگاه ما بر اساس مسائل داخلی و مشکلات سیاسی دچار مشکل میشویم و نمیتوانیم تا جایی که لازم است پیش برویم. این مدنظر بوده که ما بتوانیم مشکلاتمان را در منطقه و دنیا طوری حل کنیم که توسعه کشور دچار مشکل نشود. من فکر میکنم که اگر بحثی هم بین آیت الله هاشمی رفسنجانی و رهبری بوده، در همین زمینه بوده است. بعضا لازم است که مسئولین کشور حرفهای خود را بدون پوشش و سانسور مطرح کنند. این رهبر انقلاب است که تصمیم میگیرد و مقام معظم رهبری هم در این خصوص تصمیم گرفته است.
*وقتی که من با خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی رجوع کردم، آنجا مفصل چیزی ننوشته بودند. فقط نوشته بودند، «توصیههایی در موارد مختلف از جمله مسائل مربوط به روابط خارجی داشته اند». ولی به دقت چیزی که آقایان میگویند را آنجا ننوشته بودند و من هم در آن جلسه نبودم. در نتیجه میخواهم بگویم چیزی که مدنظر آیت الله هاشمی رفسنجانی بوده، در دولتهای مختلف نظام جمهوری اسلامی پیگیری شده، ولی منتج به نتیجه نبوده و همین باعث شده که ما امروز دچار سختیهایی هم از نظر اداره کشور و بعد هم توسعه کشور هستیم.
منبع:
جماران
اقا محسن بر خلاف ادعای شما بسیاری از مشکلات امروز کشور ناشی از تفکرات اقای هاشمی است که توسط دست پخت آخرشان به نحو اکمل اجرا شده و کشور را با این فلاکت انداخته است.