نقد سریال «ملکه گدایان»؛ سریالی به دور از واقعیت!

پارسینه: در گزارشی با بررسی سریال بحث برانگیز این روزهای شبکه خانگی یعنی «ملکه گدایان»، به نقد این سریال از زوایای متفاوت پرداختیم.
تحریریه پارسینه _ گروه هنر : سریال «ملکه گدایان» که چهار قسمت آن به صورت اینترنتی از طریق فیلیمو پخش شده, سوالات زیادی را در ذهن مخاطب ایجاد کرده است به نحوی که این پرسشها به مرور و با پخش قسمت پنجم این سریال بیشتر هم خواهد شد. فعلا ۴ قسمت از این سریال پخش شده است.
نویسنده این اثر، اما اگر پیگیر فیلم ها و سریالهای ایرانی باشیم، با یک چهره شناخته شده رو به رو هستیم؛ حسین سهیلی زاده که اثر قبلی اش به نام « مانکن » در شبکه نمایش خانگی با اقبال زیادی مواجه شده بود.
او برای سریال مانکن توانست تماشاگر و یا مخاطبان زیادی را به سمت تلویزیون و یا شبکههای اینترنتی ببرد. با این حال، بد نیست کمی به موضوع سریال «ملکه گدایان» بپردازیم که چطور شده رای ۹۴ درصدی با این فیلم در فیلیمو به ثبت رسیده است؟ البرز ( آرمان درویش ) قصد ازدواج دارد اما پدرش در ایران ناگهان بر اثر سکته قلبی در بیمارستان بستری می شود. البرز که به دلایلی، امکان ورود قانونی به ایران را ندارد، تصمیم می گیرد از مسیر قاچاق به وطن بازگردد که اتقاقات زیادی رخ می دهد و کل خانواده علیه او می شوند و دیگر البرز را هم نمی شناسند!
اکنون این پرسش مطرح است: به فرض اینکه شخصی، این افراد را با پول خریده ولی به چه شکل, مادر البرز را وادار به این کار کرده است؟ دلیل واکنشهای او چه بوده است؟ مگر می شود که یک مادر را خرید تا فرزند خود را انکار کند؟ آن هم مادری با آن همه پول و ثروت! البته شاید مادر واقعی وی نبوده و فقط برای برگزاری مراسم عروسی به ترکیه رفته است.
فرضیه دیگری که می توان مطرح کرد، اینکه خورشید خانم، نامادری البرز است و با شنیدن خبر سکته و مرگ احتمالی پدر خانواده (خسروخان) و ترس از این که ثروت های او به البرز برسد، سعی در عملی کردن چنین نقشه ای داشته است.
به دلایلی که در فیلم گفته نمیشود, او نمیتواند به صورت قانونی به ایران برگردد اما از راههای غیررسمی، خود را به ایران میرساند و همین جاست که گره داستان شکل میگیرد. هیچکس او را نمیشناسد و او را فرهاد بابایی خطاب میکنند و او را چیزی جز یک قاچاقچی به خاطر ندارند.
نقد فیلم؛ همه چیز سورئال پیش میرود!
ساختار سریال طوری است که به مخاطب می خواهد بفهماند، همه چیز رئال و در عین واقعیت است؛ اما اتفاقاتی رخ می دهد که اصلا باورپذیر نیست و حتی در کارتونها هم چنین مسایل هجوی رخ نمی دهد. اینکه به یکباره هیچ یک از اعضای خانواده پسر جوان، او را نشناسند و یا اینکه به صورت هماهنگ شده او را دست بیاندازند. در قسمتهای بعدی، مکالمات بازیگر اصلی فیلم با زاغهنشینها نیز عجیب است که چطور او با این همه سوال و دزدی به مصاف پلیس نمیرود.
داستانه عزیزم داستان می فهممی؟
پارسینه جان تو همون چهار خط اول دیکته رو تجدید میشی. ویراستار لازم داشتی خبر بده.
دوباره یه فیلم فردینی دیدند یه سریال ازش کشیدند بیرون
اول کامل ببین بعد نقد کن خیلی از این سوالای شیکی که پرسیدی پاسخش تو بطن سریال هست دوست عزیز ... قرار نیست که انتظار خارق العاده از سریال های ایرانی داشته باشیم و درضمن در همین حدم برای امثال شما کافیه ...
والا بخدا