ورود ترکیه به باتلاق یمن؛ ژئوپولتیک منطقه دگرگون میشود؟
پارسینه: همزمان با پیشروی نیروهای انصارالله به منطقه کلیدی مارب، گمانه زنیهای مطرح شده است مبنی بر آمادگی ترکیه برای ورود به این نبرد. جدیت ترکیه در این مسئله، پیامدهای ژوئوپلتیکی قابل توجهی بر رقابتهای منطقهای خواهد داشت.
پارسینه- عرفان پژوهنده* : در روزهای اخیر شاهد تشدید نبردها در جبهه مارب یمن هستیم؛ نبردهایی که انصارالله را در یک قدمی آزادسازی این شهر بسیار مهم و راهبردی قرار داده است. کارشناسان، جنگ مارب را جنگ سرنوشت ساز مینامند. از همین روی، پس از موفقیتهای انصارالله در روی زمین و تشدید حملات آن به عمق خاک عربستان سعودی که به وضوح استیصال و ناتوانی ریاض در ادامه نبرد را آشکار کرد، اخباری مبنی بر توافق ترکیه و عربستان برای حضور یگانهای پهپادی ترکیه و مستشاران این کشور به همراه اعزام جنگجویانی از مناطق شمال سوریه (تحت کنترل گروههای تکفیری تحت حمایت ترکیه) به یمن برای جلوگیری از آزادسازی مارب، منتشر شد. سوال اینجاست که چرا اردوغان پای به باتلاق یمن میگذارد؟
بر خلاف آنچه که در فضای ایران جا افتاده است، اردوغان با رویای احیای امپراتوری عثمانی پای به یمن نگذاشته است؛ حداقل هدف فوری و اولیه آن نیست. برای درک بهتر دلیل عملکرد اردوغان باید به تصویر بزرگتر در منطقه نگاه کرد. با روی کار آمدن جو بایدن در آمریکا، منطقه انتظار دو تحول مهم و تاثیرگذار را میکشد:
یکم. پایان فشار یک جانبه به ایران و آزادی عمل نامحدود دیگر قدرتهای منطقهای.
دوم. احیای برجام یا حصول توافقی دیگر میان ایران و آمریکا.
در چنین شرایطی، ترکیه درصدد تطبیق خود با مختصات جدید و شکلدهی به آرایش جدید نیروهای منطقهای است. آنکارا با حضور در یمن، با تقویت نیروهای حزب اخوانی «اصلاح» یمن در مقابل نیروهای شورای انتقالی جنوب که وابسته به امارات هستند، از یک سو جایگاه رقیب ایدئولوژیک خود، یعنی امارات متحده عربی را که اختلافات آن با عربستان در یمن دیگر امری پنهان نیست، تضعیف میکند؛ از سوی دیگر، با نزدیکی به عربستان سعودی و اسرائیل فشار احتمالی دولت بایدن را کنترل کرده و نه تنها ساعت دستهبندیهای منطقهای را به روزهای آغازین جنگ سوریه بازمیگرداند بلکه با قدرتنمایی و ضربه به ایران، با اعتماد به نفس بیشتری به ادامه رقابت ژئوپلیتیکی خود میپردازد؛ در نهایت نیز، ترکیه در کنار تنگه راهبردی و بسیار مهم بابالمندب و دریای سرخ جای پایی ایجاد میکند که تمام قدرتهای منطقهای سالهاست که به روشهای مختلف، درصدد ایجاد آن برای خود هستند.
با این اوصاف، واکنش ایران و محور مقاومت مهم خواهد بود. ترکیه چند پرونده مهم منطقهای در تقابل با ایران دارد؛ وضعیت شمال شرق سوریه و به طور خاص، ادلب؛ وضعیت حضور غیر قانونی نیروهای ترکیه در خاک عراق و به طور خاص، برنامه آنکارا برای حمله به پ. ک. ک در سنجار (شنگال).
در مورد ادلب، ترکیه به توافق خود با روسیه دلبسته است، اما همانطور که پس از توافق سه جانبه میان روسیه، آمریکا و اسرائیل در مورد جنوب سوریه و قنیطره، آمریکاییها به خوبی فهمیدند که روسیه تنها بازیگر و تصمیمگیر نهایی سوریه نیست، ترکیه هم احتمالا متوجه این موضوع هست. در مورد عراق و سنجار نیز آنکارا دلبسته به توافق خود با دولت پیشبرد امور «مصطفی الکاظمی» است که گروههای مقاومت عراقی با فرستادن نیرو به سنجار و صادر کردن اعلامیههای مختلف، ترکیه را هم ردیف آمریکا قرار داده و توافق ادعایی را زیر سوال بردهاند.
بنابراین، میتوان گفت که واکنش انصارالله حتمی است، اما واکنش باقی نیروهای محور مقاومت بستگی به نوع عملکرد اردوغان در یمن دارد. به این معنا که اگر حضور ترکیه در یمن برای ایجاد جای پا و تقویت خود باشد که تنها کند شدن یا متوقف شدن پیشروی انصارالله را در پی داشته باشد و منجر به تحول عمدهای نشود که بازی را تغییر بدهد، احتمالا ما شاهد واکنش تندی از سوی دیگر نیروهای مقاومت در منطقه نخواهیم بود و پروندههای دیگر میان ایران و ترکیه به سرعت و با شدت زیاد، داغ نخواهد شد. اما اگر حضور ترکیه ورق را در یمن بازگرداند و روند جنگ را تغییر بدهد، باید منتظر تحولات جدی در منطقه باشیم.
در سالهای ابتدایی جنگ سوریه، اردوغان سودای نماز خواندن در مسجد اموی دمشق را داشت که امروز بدل به رویایی خام شده است. اما در یمن، با توجه به نفوذ امارات در این کشور و نارضایتی ابوظبی از تقویت نیروهای اخوانی منطقه، کار ترکیه به مراتب مشکلتر خواهد بود. ترکیه بنا بر منافع ایدئولوژیک و ژئوپولیتیکی و برای ایجاد فضا برای بازیگری خود وارد یمن شده است که در صورت تقابل جدی با انصارالله، اینبار نیروهای زبدهتر، با انگیزهتر و محوری یکپارچهتر را در مقابل خود دارد.
از طرف دیگر، با توجه به استفاده ابزاری اردوغان از لشکر تروریستهای تکفیری خود که در ادلب و شمالشرق سوریه ساکن کرده است و در اقصی نقاط منطقه، از لیبی گرفته تا قرهباغ و حالا یمن آنها را به کار میگیرد، ایران باید در اولین فرصت این دمل چرکین را با همراهی و کمک به دولت مرکزی سوریه، پاک کرده و بازیگری چنین نیروهایی را تضعیف کند.
بر خلاف آنچه که در فضای ایران جا افتاده است، اردوغان با رویای احیای امپراتوری عثمانی پای به یمن نگذاشته است؛ حداقل هدف فوری و اولیه آن نیست. برای درک بهتر دلیل عملکرد اردوغان باید به تصویر بزرگتر در منطقه نگاه کرد. با روی کار آمدن جو بایدن در آمریکا، منطقه انتظار دو تحول مهم و تاثیرگذار را میکشد:
یکم. پایان فشار یک جانبه به ایران و آزادی عمل نامحدود دیگر قدرتهای منطقهای.
دوم. احیای برجام یا حصول توافقی دیگر میان ایران و آمریکا.
در چنین شرایطی، ترکیه درصدد تطبیق خود با مختصات جدید و شکلدهی به آرایش جدید نیروهای منطقهای است. آنکارا با حضور در یمن، با تقویت نیروهای حزب اخوانی «اصلاح» یمن در مقابل نیروهای شورای انتقالی جنوب که وابسته به امارات هستند، از یک سو جایگاه رقیب ایدئولوژیک خود، یعنی امارات متحده عربی را که اختلافات آن با عربستان در یمن دیگر امری پنهان نیست، تضعیف میکند؛ از سوی دیگر، با نزدیکی به عربستان سعودی و اسرائیل فشار احتمالی دولت بایدن را کنترل کرده و نه تنها ساعت دستهبندیهای منطقهای را به روزهای آغازین جنگ سوریه بازمیگرداند بلکه با قدرتنمایی و ضربه به ایران، با اعتماد به نفس بیشتری به ادامه رقابت ژئوپلیتیکی خود میپردازد؛ در نهایت نیز، ترکیه در کنار تنگه راهبردی و بسیار مهم بابالمندب و دریای سرخ جای پایی ایجاد میکند که تمام قدرتهای منطقهای سالهاست که به روشهای مختلف، درصدد ایجاد آن برای خود هستند.
با این اوصاف، واکنش ایران و محور مقاومت مهم خواهد بود. ترکیه چند پرونده مهم منطقهای در تقابل با ایران دارد؛ وضعیت شمال شرق سوریه و به طور خاص، ادلب؛ وضعیت حضور غیر قانونی نیروهای ترکیه در خاک عراق و به طور خاص، برنامه آنکارا برای حمله به پ. ک. ک در سنجار (شنگال).
در مورد ادلب، ترکیه به توافق خود با روسیه دلبسته است، اما همانطور که پس از توافق سه جانبه میان روسیه، آمریکا و اسرائیل در مورد جنوب سوریه و قنیطره، آمریکاییها به خوبی فهمیدند که روسیه تنها بازیگر و تصمیمگیر نهایی سوریه نیست، ترکیه هم احتمالا متوجه این موضوع هست. در مورد عراق و سنجار نیز آنکارا دلبسته به توافق خود با دولت پیشبرد امور «مصطفی الکاظمی» است که گروههای مقاومت عراقی با فرستادن نیرو به سنجار و صادر کردن اعلامیههای مختلف، ترکیه را هم ردیف آمریکا قرار داده و توافق ادعایی را زیر سوال بردهاند.
بنابراین، میتوان گفت که واکنش انصارالله حتمی است، اما واکنش باقی نیروهای محور مقاومت بستگی به نوع عملکرد اردوغان در یمن دارد. به این معنا که اگر حضور ترکیه در یمن برای ایجاد جای پا و تقویت خود باشد که تنها کند شدن یا متوقف شدن پیشروی انصارالله را در پی داشته باشد و منجر به تحول عمدهای نشود که بازی را تغییر بدهد، احتمالا ما شاهد واکنش تندی از سوی دیگر نیروهای مقاومت در منطقه نخواهیم بود و پروندههای دیگر میان ایران و ترکیه به سرعت و با شدت زیاد، داغ نخواهد شد. اما اگر حضور ترکیه ورق را در یمن بازگرداند و روند جنگ را تغییر بدهد، باید منتظر تحولات جدی در منطقه باشیم.
در سالهای ابتدایی جنگ سوریه، اردوغان سودای نماز خواندن در مسجد اموی دمشق را داشت که امروز بدل به رویایی خام شده است. اما در یمن، با توجه به نفوذ امارات در این کشور و نارضایتی ابوظبی از تقویت نیروهای اخوانی منطقه، کار ترکیه به مراتب مشکلتر خواهد بود. ترکیه بنا بر منافع ایدئولوژیک و ژئوپولیتیکی و برای ایجاد فضا برای بازیگری خود وارد یمن شده است که در صورت تقابل جدی با انصارالله، اینبار نیروهای زبدهتر، با انگیزهتر و محوری یکپارچهتر را در مقابل خود دارد.
از طرف دیگر، با توجه به استفاده ابزاری اردوغان از لشکر تروریستهای تکفیری خود که در ادلب و شمالشرق سوریه ساکن کرده است و در اقصی نقاط منطقه، از لیبی گرفته تا قرهباغ و حالا یمن آنها را به کار میگیرد، ایران باید در اولین فرصت این دمل چرکین را با همراهی و کمک به دولت مرکزی سوریه، پاک کرده و بازیگری چنین نیروهایی را تضعیف کند.
*عرفان پژوهنده، کارشناس غرب آسیا
منبع:
پارسینه
سوابق گذشته نشان داده که اردوغان سیاستمداری فرصت طلب و غیر قابل اعتماد است و برای حفظ منافع خودش و ترکیه حاضر به انجام هر اقدامی بوده و مناسبات برادری و همسایگی با ایران را مثل آب خوردن ندیده گرفته و 180 درجه چرخش خواهد کرد و بر روی دوستی و دشمنی او نمی توان حساب باز کرد و به همین خاطر یک روز برای حفظ منافع خود با عربستان بر سر قضیه خاشقچی دشمن خونی میشود ولی امروز برای بهره برداری از منابع مالی گاو شیرده منطقه متحد عربستان در جنگ یمن شده و به نفع آن کشور میخواهد در یمن دخالت نظامی کند.
اردوغان خیلی جو گیر هست هنوز در زمین سفت گیر نکرده است
اگر یمن باتلاق است شما آنجا چه کار می کنید کشور در فقر و بیکاری و بیماری در حال سوختن است و شما هر روز یک باتلاق جدید برای خود پیدا می کنید تمام منطقه را به آتش کشیده اید و انتظار دارید دیگران فقط تماشا کنند
از دو ماه پیش هی نوشتید مارب در حال سقوط است میبینم که اتفاقی نیافته است واقعیت این است خیلی از مرم فرار کرده از جنگ در این شهر جمع شده اند و حوثی ها در واقع در حال کشتار انسانی هستند و رسالت خود را گم کرده اند. مارب دژ محکمی است و قبایل مطمنا از این شهر علارغم موشک باران حوثی ها و کشتار غیر نظامیان دفاع خواهند کرد. نباید جنگ را به هر قیمتی ادامه داد و نباید از این کشتار انسانی دفاع کرد