پلاک ۱۳؛ ناکام در تداعی خاطرات شیرین سریالهای طنز شبانه
پارسینه: « پلاک ۱۳» روایتگر زندگی ۴ خانواده است که برای گرفتن ارثیه عمه خود محبور میشوند تا یکسال در عمارتی بزرگ درکنار هم زندگی کنند.۴ خانواده ای که بدلیل اختلافات دیرینه روابط خوبی هم باهم ندارند؛جلال و رعنا،مریم و تیمور،اشکان و فرناز و شهاب و مهسا ساکن عمارت پلاک ۱۳ هستند.
نفیسه ترابنده در ارتباط خاطرات شیرین سریال های طنز شبانه نوشت: بیش از یک دهه از سریالهای شبانه و خاطره انگیزی چون «زیر آسمان شهر»،«پاورچین»،«شب های برره»و…میگذرد،سریالهایی که در زمان پخش خود بسیار محبوب بودند و خنده را به لب تماشاگر مینشاندند.شبکه سه سیما که کارنامه موفقی در پخش سریالهای ۹۰ قسمتی دارد حالا و در دوران سخت کرونا بار دیگر به سراغ پخش سریال طنز ۹۰ قسمتی دیگری رفته است.سریال «پلاک ۱۳» به کارگردانی«ارش معیریان»این شبهای سرد زمستان مهمان خانه های گرم مردم است تا بار دیگر خاطرات خوش سریالهای ۹۰ قسمتی شبکه سه را برای آنها زنده کند.
این سریال به سبک سیتکام ساخته شده است.سیتکام، کمدی موقعیتمحور یا کمدی موقعیت ژانری از کمدی است که داستانهای هیجانانگیز شخصیتهایی [معمولا] ثابت را در موقعیتهای گوناگون به تصویر میکشد.شخصیتهای حاضر در سیتکامها، معمولا ثابت هستند و از هر اپیزود، به اپیزود دیگر منتقل میشوند و بیشتر داستان هم پیرامون زندگی همین شخصیتها میگذرد.
« پلاک ۱۳» روایتگر زندگی ۴ خانواده است که برای گرفتن ارثیه عمه خود محبور میشوند تا یکسال در عمارتی بزرگ درکنار هم زندگی کنند.۴ خانواده ای که بدلیل اختلافات دیرینه روابط خوبی هم باهم ندارند؛جلال و رعنا،مریم و تیمور،اشکان و فرناز و شهاب و مهسا ساکن عمارت پلاک ۱۳ هستند.
فیلمساز سعی دارد در قالب طنز موضوعات اجتماعی را واکاوی کند.از یکسو در قالب داستانهای مختلف به موضوع خانواده، اتحاد و همبستگی بین اعضای خانواده می پردازد و از سوی دیگر مضامینی چون تقویت سواد بیمه ای مردم و ارتقای فرهنگ رانندگی را سرلوحه قصه گویی خود قرار می دهد و البته گاهی هم گریزی به مسایل اجتماعی و فرهنگی روز جامعه دارد؛مثلا در قسمتِ بیست و پنجم حمله شدیدی نسبت به حراجیهای هنری و آثار فروخته شده در آن دارد.
در این قسمت با پیدا شدن تابلویی از سهراب سپهری توسط هوشنگ از زیرزمین عمارت پای کاراکتری به نام لاله بوستان که مشخصاً طعنهای به یکی از گالریداران مشهورِ تهران است، به باغ باز میشود و ترتیب یک حراجی را میدهد و یا در سکانسی از قسمت بیست و ششم کاراکتر رضا شفیعیجم که نقش مثبتی ندارد، در مواجهه با دو کارگر صحبتهایی میکند که درست شبیه به اظهارات رامبد جوان در فیلم تبلیغاتیاش است.درست است که اینگونه ارجاعات به مسائل روز جامعه می تواند سبب جذابیت بیشتر داستان و همراهی مخاطب شود اما واقعیت این است که سریال برای خنداندن مخاطب به موقعیتهای دمدستی، ساده و تکراری متوسل میشود که به سختی لبخند روی لب تماشاگر میآورد.
دیالوگهای سریال نیز به اندازه کافی بامزه نیستند و شوخیهای کلامی هم نمیتوانند مخاطب را به خنده بیندازند. شخصیتهای داستان همهمان تیپ های تکراری هستند مانند تیمور که مرد مظلومی است و همسری غرغرو دارد و متقابلا مریم،زنی مقتدر و سخت گیر که از رفتارهای همسر ساده اش به ستوه آمده است و یا شخصیت اشکان با بازی تکراری علی صادقی که فردی بیکار و الاف اما زیرک است و مدام میخواهد از بقیه سوی استفاده کند.
اساس و پایه شکل گیری داستان هم به شدت تکراری و فاقد نوآوری است مثلا بیشتر زمان فیلم به کل کل میان مریم و جلال میگذرد که گاهی بسیار بی ادبانه و توهین آمیز است و تناسبی با اهداف از پیش گفته سریال ندارد و یا رابطه رعنا و امیر که بسیار کلیشه ای است؛دختر وپسری که همدیگر را دوست دارند اما بدلیل اختلاف بزرگترها میانشان جدایی افتاده است.
البته گفتنی است فیلمساز با قرار دادن شخصیت شهاب در نقش یک وکیل طعنه های تند و تیزی به این قشر دارد،شهاب وکیلی است که بقول خودش با دور زدن قانون بیشتر به دنبال پول و اخاذی از مراجعه کنندگان خود است و نقطه ضعف شدیدی دربرابر موکلای خانم بیوه ای دارد که برای انجام طلاق یا گرفتن مهریه به اومراجعه می کنند و معمولا در یک نگاه و بدون هیچ شناختی عاشق آنها می شود.تجریشی با بازی امیرحسین صدیق هم بعنوان وکیل عمه خانم در داستان حضور کمرنگی دارد که به نسبت وکیل معقول و کاربلدی است.
جوانان به اصلاح روشنفکر و شاعر هم از تیغ تیز انتقاد فیلمساز در امان نمانده اند.فرناز شخصیتی احساساتی است که برای در و دیوار شعرهای نازل و سخیف می گوید و داعیه شاعری دارد اما در واقع چیزی برای عرضه در چنته ندارد و ادا و اصول هایش بسیار بی نمک و لوس است.شخصیت تیمور هم نمونه تمسخر آمیزی از آدمهایی است که بجای عمل فقط حرف می زنند و ایده های غیرعقلانی در ذهن می پرورانند.تیمور ادعای کارآفرینی دارد ولی فقط تصمیماتش در حد حرف باقی مانده و هیچگاه به ثمر نمیرسد و به همین سبب مدام مورد سرکوفت و شماتت همسرش قرار می گیرد.شخصیت هوشنگ بعنوان دوست صمیمی جلال بعد از چندین قسمت به عضو ثابت عمارت موروثی عمه خانم تبدیل میشود.رابطه جلال و هوشنگ گاهی فراتر از یک دوستی است و تا حدی غیرمتعارف می شود،همچنین حضور مداوم هوشنگ بعنوان مردی نامحرم در منزل جلال که دختری جوان دارد به هیچ وجه صورت خوشی ندارد.
در پایان باید گفت «پلاک ۱۳»برخلاف سریالهای موفق دهه ۷۰ و ۸۰، همچون سریال نمایش خانگی«مردم معمولی»و سریال«زیر صفر»بشدت از فقدان فیلمنامه مستحکم و در عین حال جذاب و شیرین رنج می برد و اکثر شخصیتهایش پرداخت درستی نداشته و تا مرز لوس بودن و گاه لودگی پیش می روند و در نتیجه در تداعی خاطرات شیرین سریال های طنز شبانه دهه های گذشته ناکام می ماند. / اندیشه معاصر
ارسال نظر