کرونا، طاعون کامو و معنا درمانی
پارسینه: راه ساده برای آشنایی با یک شهر (جامعه) این است که انسان بداند مردم آن چگونه کار میکنند، چگونه عشق میورزند و چگونه میمیرند.
دکتر علیرضا ملازاده ، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، نویسنده و روان درمانگر در یادداشتی در ارتباط کرونا ، طاعون کامو و معنا درمانی نوشتند: ما در شرایط فعلی در زمانی قرار داریم که از لحاظ اجتماعی سیاسی و اقتصادی در یکی از دشوار ترین و مخاطره آمیز ترین دوره های تاریخی در کره زمین قرار داریم . این شرایط که وابسته به مشکلات کروناست، باعث شده درشرایطی باشیم که بیماریهای روانی و بیماری های جسمی وابسته به کرونا و عوارض کرونا شایع باشند.شرایط کرونا مشابه آن چیزی است که کامو در رمان طاعون تشریح می کند. ما درگیرشرایطی شده ایم که خود به وجود آوردنده آن نبوده ایم، اما قادریم در مقابل این مشکلات ،خودمان تصمیم بگیریم که تسلیم شرایط شویم ، یا با آن ها مقابله ای مناسب کرده وآنها را تحت کنترل در آوریم. در این مقاله به این مطلب می پردازیم.
طاعون کامو
سه کتاب "کوری" اثر ژوزه ساراماگو،"کرگدن" اثر اوژن یونسکو و "طاعون" اثر آلبر کامو مضمون هایی مشابه دارند ولی نماد و مفاهیم به کار رفته در طاعون بیش از همه تاثیر گذار و بیانی بسیار گویا از وضعیت انسان مدرن دارد که دچار بحران و در پی آن تنهایی شده است. همچنین این رمان به شدت به شرایط کرونایی فعلی شبیه است و مردم طاعون زده کامو از ابتلا به این بیماری هراس دارند. و مردم به طور خودخواسته از هم فاصله می گیرند . طاعون به خوبی میتواند نمایانگر پوچی رنج زندگی و بی هدفی زندگی انسان ها باشد.
رمان طاعون یکی از شاهکارهای برجسته کامو و از بزرگترین آثار منثور ادبیات فرانسه به شمار میآید که در ۱۹۴۷میلادی به چاپ رسید. این کتاب، داستان ایستادگی قهرمانان کتاب در مقابل مرگ وپوچی است. کامو در سراسر داستانهایش مرگ، مسایل پیچیده فلسفی و هدف زندگی را به تصویر کشیده است. در واقع کامو در رمان طاعون مشکلات وجدان بشر امروزی و انسان و مفهوم مرگ را بررسی کرد. او براین باور بود که انسان قادر است تسلیم پوچی و بیهودگی زندگی نشود. او این مفاهیم پیچیده را در قالب داستانهای خود روایت کرد و مفهوم پوچی را به ادبیات آورد. بیماری طاعون کامو در دوره ی مدرنیته میتواند سمبلی از مادیگرایی افراطی و سرمایهداری حاکم بر جوامع بشری در دوره معاصر باشد. رمان کامو به انسان و پوچی زیست او میپردازد. کامو از نظر اندیشه شباهت به نیچه دارد و می توان او را فرزند خلف نیچه نامید. کامو برخلاف سارتر به دنبال تفسیر پوچی نیست، بلکه با پذیرفتن پوچی می خواهد برای زیستن در این جهان پوچ تبیین پوچی می پردازد.
کامو پس از سال ها، شیوه ی روایت فصل اول "تسخیر شدگان" اثر فئودور داستایفسکی را برگزید و روایت داستان سوم شخص است . همچنین راوی داستان یعنی دکتر ریو یکی از اهالی شهراست. در واقع دکتر ریو گزارش لحظه به لحظه ی اتفاقات شهر را بیان می کند. او نشان می دهد انسان ها در دوران رنج چه تجربه هایی می آموزند، این که در انسان ها چیزهای ستودنی بسیار بیشتر از چیزهای نکوهیدنی است. دیگر این که نباید بی دغدغه مشغول کار خود بود، بلکه رسالت او این است که به نفع مردم طاعون زده شهادت دهد. همچنین دکتر ریو می داند در داستانی که باید بگوید پیروزی نهایی وجود ندارد.این داستان فقط می تواند گزارشی باشد از آنچه می بایست انجام داد و از آنچه قطعا بار دیگر در مبارزه ی پایان ناپذیر علیه وحشت و حمله های ناگهانی آن می بایست به دست همه ی کسانی انجام گیرد که علیرغم مایه های ناشادی شخصی، حداکثر تلاش شان را می کنند تا مرهم گذار باشند؛کسانی که نمی توانند قدیس باشند، ولی حاضر هم نیستند در برابر مصایب سر فرود آورند".دکتر ریو خوب می داند که باسیل طاعون از بین نمی رود و باز هم روزی می آید که طاعون "موش هایش را بیدار کند و آنها را بفرستد تا در شهری خوشبخت بمیرند."
داستان طاعون در شهری از الجزایر به نام اُران رخ میدهد، موش های صحرایی در این شهر شروع به مردن می کنند. مقامات در ابتدا توجهی به مساله ندارند ولی خیلی زود درمی یابند که طاعون وارد شهر شده است. ساکنان شهر با قرنطینه شدن بایستی راهی برای زندگی و مبارزه با طاعون بیایند. کتاب با توضیحی از مردم و شهر آغاز میشود و سپس به زیاد شدن تعداد موشها در شهر و مرگ آنها اشاره میکند. میشل، سرایدار منزل دکتر ریو بر اثر بیماریای با بروز تاولها و خیارکها میمیرد و مرگ چند تن دیگر با همین علائم باعث میشود، دکتر ریو علت مرگ را بیماری احتمالا مسری بداند و کمی بعد دکتر کاستل این بیماری را طاعون تشخیص میدهد. با کم کاری مسوولان، بعد از مدتی در شهر طاعون و وضع قرنطینه اعلام میشود. اولین واکنش مردم شهر به شیوع بیماری ناباوری است و ادامهی روال عادی زندگی و نپذیرفتن مخاطره. آنچه این اثر را جذاب میکند بهتصویرکشیدن واکنش انسان در مواجهه با وحشتی است که هر روز ملموستر میشود . بلا یکباره نازل نمیشود؛ نشانهها به ورطهی فراموشی میسپارد و قرنطینه شدنِ شهر ناگهان مردم را با واقعیت تلخ انزوا و جدایی مواجه میکند. در این میان کسانی هستند که بر این شرایط مسلط میشوند و دست به عمل میزنند. کامو در این اثر، داستان دلواپسیها، اضطرابها، فداکاریها و بیغیرتیهای مردم شهر طاعونزده را به تصویر میکشد.
به اعتقاد کامو در جامعه طاعون زده ی دچار رنج و گرفتاری، عصیان برخی انسان ها با هر مسلک ولی با هدف می تواند راهگشا باشد. در واقع شرط نجات جامعه، عصیان عده ای از افراد آن جامعه است . پانلو با انگیزه دینی و ماورایی دست به عصیان علیه طاعون می زند، دکتر ریو بر حسب وظیفه ای که شغل پزشکی بر گردن وی نهاده، تارو با هدف قدیس شدن و با اتکا بر خدا و شاید فرار از تنهایی؛ هرکدام بر علیه طاعون عصیان می کنند و در نهایت طاعون را ریشه کن می کنند.
جدایی و عشق
کامو در بخش مهمی از طاعون به مفهوم جدایی هم میپردازد: انزوا و دورماندن از عشق و محبت بشری و محرومیت از گرمایی آشنا که سبب فراموشی همه چیز میشود. در صحنهی باشکوه پایان کتاب، با هجوم شادمانهی مردم به خیابانها، شاهد پایان جداییها هستیم. درحقیقت گویی طاعون (همانند کرونا )غربت است و جدایی ، فاصله وترس. کامو در همان نخستین صفحههای رمان، ویژگی جوامعی را که آماده پذیرش طاعون هستند، بیان میکند: " راه ساده برای آشنایی با یک شهر (جامعه) این است که انسان بداند مردم آن چگونه کار می کنند، چگونه عشق می ورزند و چگونه می میرند… مردم شهر اُران، زیاد کار میکنند، اما پیوسته برای پولدار شدن… مخصوصا به تجارت علاقمندند و به قول خودشان داد و ستد را بر همه چیز مقدم می دارند… مردان و زنان با آنچه عمل عشق خوانده می شود، همدیگر را به سرعت می بلعند یا تسلیم انس طولانی دوجانبهای می شوند… در میان این دو افراطکاری، اغلب حد واسطی وجود ندارد و این هم بیسابقه نیست. در اُران مانند جوامع دیگر، براثر فقدان دقت و تفکر، انسان ناگزیر است، ندانسته دوست بدارد. در جوامع این چنینی، طاعون همه قدرت عشق و حتی دوستی را از انسانها سلب میکند: زیرا عشق تا حدی به آینده احتیاج دارد، اما برای مردمان طاعونزده آیندهای وجود ندارد؛ آنان فقط با لحظهها زندهاند ".
ریو- پزشک خستگیناپذیری که تا پاسی از شب از بیمارانش عیادت میکند- وقایعنگار داستان هم هست. او با دقتِ یک دوربین، تمام اتفاقات شهر را به تفصیل و با جزئیات شرح میدهد؛ جزئیاتی دقیق و کامل از دگرگونی شهر که مواجهه با بیماری است. بازار شایعه داغ است، احتکار و قاچاق مواد غذایی فراوان دیده میشود، انواع کجرویها رواج پیدا میکند، همکاران ریو برای تهیهی سرم تلاش میکنند، فرماندار شهر پیدرپی اعلامیه صادر میکند، مراکز قرنطینه برپا میشود و دفن انبوه مردگان مشگل ساز شده است. دکتر ریو کانون گردهمآیی افرادی هست که هر یک با دیدگاهی خاص ولی با هدفی مشترک شامل نجات شهر و مردم از طاعون، به وی میپیوندند. آنها هر کدام بنا به شخصیت خود، پاسخی روشن برای پذیرش یا رویارویی با مخاطره دارند؛ از پدر پانلو که تنها راه نجات را تسلیم در برابر مجازات خداوند میداند تا ژان تارو که در گذشته مبارزی بوده است علیه بیعدالتی و رامبر روزنامهنگار که تمام توانش را برای خروج از شهرِ بلازده به هر طریق بهکار میگیرد. آنها در کنار یکدیگر شبانهروز برای کنترل و عقبراندن بیماری تلاش میکنند و در خلال تلاشهای بیوقفه میکوشند خود را بشناسند و به انگیزهشان برای این کار پاسخی روشن دهند. درست همین درگیریهای فردی و پرسش و پاسخهای درونی است که مدام به یادمان میآورد طاعون صرفاً داستانی ماجراجویانه دربارهی یک بیماری کشنده نیست، بلکه رویارویی انسان در یک موقعیت خطیر بشری است و در این راستا پرسشهای وجودی و فلسفی طرح می شود.
اندکی پس از آغاز داستان، مشخص می شود طاعون گرفتاری و بلایی همگانی است. دروازههای شهر بسته میشود و حالا همه احساس میکنند در قفسی گیر افتادهاند. مردم شهر تنها ماندهاند و منزوی؛ بستهشدن دروازههای شهر و ممانعت از ورود برخی شهروندان، بسیاری را از عزیزانشان جدا کرده است. طاعون همه را به یکباره بیکار و خانهنشین کرده و حالا همه در تنهایی با وحشت مرگ مواجه میشوند.
در انتهای کتاب، دکتر ریو که همسرش در جایی دور از او بر اثر طاعون مرده، خانوادهها و عشاق را که دوباره دور هم جمع شدهاند، نگاه میکند و میاندیشد با وجود این همه رنج و زجر بیثمر، میتوان با معنا دهی به زندگی ، هدف وعشق به آرامش رسید.، «اگر یک چیز باشد که فرد همیشه به دنبالش است و گاهی به آن دست پیدا میکند، آن عشق انسانی است.»
کامو با طرح گفتوهای بسیار دربارهی چرایی حضور هریک از شخصیتهای یادشده در این شرایط پرمخاطره، پرسشهای بسیاری طرح مینماید؛ از جمله این که آیا در جامعهی طاعونزده بی هیچ تلاش و عصیانی باید زندگی کرد تا زمانی که خود به این بیماری دچار شویم؟ اگرنه، پس چه باید کرد؟ دکتر ریو تصمیم گرفته سرگذشت شهر طاعونزده را بنویسد تا از آن کسانی نباشد که سکوت میکنند، تا به نفع طاعونزدگان شهادت دهد، تا دستکم از ظلم و خشونتی که به انها شده یادبودی باقی بگذارد و بگوید آنچه در میان این بلایا میآموزد این است: درون افراد بشر، ستودنیها بیش از تحقیرکردنیهاست.
معنای زندگی و طاعون
طاعون به مانند کرونا یک فشارروانی شدید است و در بسیاری از افراد به ناامیدی کامل افراد می انجامد. شخصیت های داستان طاعون هر کدام معنایی به زندگی شان دادند. ریو این معنا را در نجات همشهریانش می دید. او خستگی ناپذیر کار می کرد تا بتواند قدمی بردارد. در واقع موفقیت دکتر ریو ایجاد هدف در برابر طاعون و پوچی بود. نبرد او مفهوم و معنای زندگی بود وگرنه کارهای پزشگی او در حد چند تیغ زدن به غده ها و شاهد مرگ انسان ها بودن، بود . دکتر ریو برای چه هدفی جنگید؟ به گفته خودش، او فقط می بایست تیغ می زد، فقط تلاش می کرد و منتظر اتفاقات می بود. فردی که آرمان بزرگ نجات جان انسان ها را در سر می پروراند ، بدون آن که حتی زنش را نجات دهد و نه حتی تارو را.
اما تارو، او هم در پی آرمانی بزرگ است: کمتر رنج دیدن دیگران. آرمانی که به قول ریو تنها زمانی بدان می رسد که می میرد.
با توجه به این زمینه که بیان کردیم، رمان طاعون از چند بعد در این شرایط زمانی برای ما مهم است. ما در ایٌامی زیست میکنیم که به شدت شبیه عصرطاعون در زمان کامو است. گویی ما شرایط این رمان را تجربه میکنیم. ویروس کرونا، بیماری وعوارض آن هم مثل طاعون به شدت مسری است، کشتاری عمومی داردو مردم را به انزوا برده ، از هم دور کرده است. کامو در «طاعون» مواجههی جامعه، حکومت و رسانهها را با بیماری طاعون به گونه ای روایت کرده است که تداعی کننده ی دوره کرونایی جامعهی اخیر می باشد.
دراین راستا و شرایط زندگی دشوار، انسان با خلق معنا ثابت می کند که ارزش و توانایی تحمل رنج هایش را دارد و با این کار شایستگی پیدا می کند که در برابر سرنوشت زانو نزند و آن را به سمت و سوی درستی هدایت کند .بیشتر از آنچه انسان در زندگی معنای زندگی را پیدا کند ، از زندگی خود معنا می آفریند. انتخاب های با معنا به ما اصالت می دهند و انسان اصیل، توانایی مواجهه با شکل های نیستی مانند بیماری و مرگ را نیز داراست. انسان باید در هر لحظه زندگی اش حس کند زیر سلطه شرایط قرار ندارد، بلکه این شرایط است که مطیع عزم او هستند .
پیدا کردن این معنای یکتا که هر فردی را از دیگری متمایز می کند نقطه عطف لوگوتراپی یا معنادرمانی است که ویکتور فرانکل آن را بنا نهاد . او همسو با نیچه بیان داشت کسی که" چرایی" زندگی اش را دریافته باشد با هر "چگونگی" می تواند کنار بیاید . رنج های امروز دنیای کرونایی می روند وآینده بستر درد و رنج های دیگری خواهد بود . اگر بدانیم چرا رنج می کشیم رنج ها، دیگر رنج آور نخواهند بود. بی معنایی باعث افزایش دلهره و اضطراب خواهد بود. هرگز کسی قادر به دادن معنا به فرد دیگری نخواهد بود مگر آن که انسان ،خود معنایی برای زندگی و رنج های پی در پی آن بیافریند . اگر بدانیم از کجا آمده ایم و چرا آمده ایم و به کجا می رویم و در این میان نقش و وظیفه ما چیست ، اگر فلسفه ای برای زندگی و مرگ داشته باشیم دیگر نه از بیماری و فقر و جدایی و مصیبت واهمه داریم و نه از مرگ هراسی و قادریم با توانمندی بالایی در برابر هر دردی و اندوهی دوام بیاوریم و در مسیر تعالی خویش قرار گیریم و به قول آلبر کامو "بزرگترین چیزی که در مصیبتها میتوان دریافت، کشف ستودنیهای درون است".
هنر هرانسان یافتن معنا برای درک عمیق زندگی و زیبایی های آن در میان حتی همه درد ها و بلاها و بحران هاست. معنویت و در راس آن قرآن می تواند به انسان در یافت این معنای زندگی کمک کند/ اندیشه معاصر
ارسال نظر