گوناگون

پروتکل خاص شاطرها و چانه‌گیرها

پروتکل خاص شاطرها و چانه‌گیرها

پارسینه: همه‌گیری باعث شد با عینک جدیدی به اتفاقات ساده و روزمره نگاه کنیم. حالا وقتی جایی می‌رویم انگار در کنار دیدن اتفاقات عادی چشم‌مان درگیر رعایت پروتکل‌هاست؛ به نظر به قابلیت جدیدی دست پیدا کرده‌ایم که جابه جایی ویروس‌ها را اطرافمان می‌بینیم.

تا همین دو سال پیش سوپرمارکت‌ها دستمال را روی میز شیشه‌ای می‌کشیدند و بعد با همان خاک روی بسته‌ها را می‌گرفتند و می‌دادند دست مشتری بدون توجه به اینکه امکان دارد درحال جابه جا کردن ویروس باشند یا روی میز کافه‌ها و رستوران‌ها چیزی جز ظروف ادویه و دستمال کاغذی نبود و حالا الکل هم به آن اضافه شده و همین طور نانواها که با همان روش قدیمی و بی‌حوصله دست‌ها را بعد از گرفتن چانه خمیر به پیشبند می‌کشیدند... این اتفاقات ساده را حالا به نام بی‌توجهی به پروتکل‌های بهداشتی می‌شناسیم و کسی از آنها به سادگی عبور نمی‌کند و این حق را دارد که با دیدن این اتفاقات غیربهداشتی شکایت خود را به اطلاع مسئولان برساند.
یکی از صنوفی که بیشترین شکایات را در این مدت به خودش اختصاص داده صنف خبازان بوده است.

سری به چند نانوایی تهران می‌زنم تا دلیل این عدم رعایت را از زبان مردم و شاطرها بشنوم؛ مردانی که هر روز، ساعت‌ها کاری طاقت فرسا را در کنار تنور داغ تجربه می‌کنند.صدای اذان ظهر در یکی از محلات شرق تهران به گوش می‌رسد و نانوایی بربری، تازه پخت را شروع کرده و عطر نان گرم کوچه را پر کرده است. تمام درهای نانوایی بسته است و نان‌ها از دریچه شیشه‌ای به دست مشتریان می‌رسد. به نظر می‌رسد تصور کارگران نانوایی این است که فقط از مشتری‌ها ویروس می‌گیرند.

داخل نانوایی یک نفر با ماسک مشغول چانه گرفتن است و آن یکی با ماسک کهنه‌ای روی چانه نان را داخل دستگاه چرخان تنور می‌گذارد. یک نوجوان هم با ماسک تمیزی روی دهان و دماغ مشغول جارو کردن کف مغازه است. اینکه چرا حالا و درحالی که پخت نان شروع شده تمیزکاری می‌کنند اولین سؤالی است که ذهنم را درگیر می‌کند.چهار نفر با فاصله‌ای کمتر از نیم متر در صف ایستاده‌اند و از این چهار نفر یکی هم ماسک ندارد. نان که از تنور درمی‌آید مرد چانه گیر، پشت پیشخوان می‌ایستد. چون دستگاه کارتخوان داخل مغازه است کارت بانکی را از مشتری می‌گیرد، کارت می‌کشد و با همان دست‌ها نان را به دست مشتری می‌رساند و کسی هم شکایتی ندارد. نوبت به من که آخرین نفر هستم می‌رسد و می‌بینم چانه‌گیر با همان دستی که کارت را از من گرفته مشغول ور رفتن با خمیر می‌شود. صدایش می‌کنم که با اخمی پیش می‌آید. سلام و علیک و خسته نباشید گرمی می‌کنم و بعد از معرفی خودم به او اطمینان می‌دهم که قرار نیست آدرسی از محل کار او در گزارشم باشد. در را باز می‌کند و از من می‌خواهد بروم داخل. هرم گرمای داخل برای چند ثانیه لذت بخش است و بعد دلم می‌خواهد لباسم را کم کنم. وقتی متوجه حالتم می‌شود می‌گوید: «می‌بینی چقدر گرم است؟ حالا فرض کن روزی ۸ ساعت قرار باشد این ماسک لعنتی روی صورتت باشد، می‌توانی تحمل کنی؟» می‌پرسم چرا وقتی دست به کارت می‌زنید از مواد ضدعفونی استفاده نمی‌کنید؟ مردی که روبه روی تنور ایستاده می‌گوید: «می‌دانی روزی چند بار باید این کار را بکنیم؟ واقعاً اگر خودت جای ما باشی حاضری روزی ۱۰۰ بار الکل به دستت بزنی؟» پاسخی در ذهنم نیست اما شاید بتوان از دستکش استفاده کرد یا کارتخوان را در اختیار مردم گذاشت اما این مردان آنقدر خسته هستند که نمی‌خواهم با سؤالاتم عصبی شوند.

صف نانوایی سنگکی در مرکز تهران آن هم عصر یک روز سرد زمستانی باید هم شلوغ باشد. مردم با شال و کلاه و ماسکی که تا زیر چشم بالا کشیده‌اند با فاصله کم ایستاده‌اند و داخل مغازه اما هیچکدام از ۴ کارگر ماسکی به‌صورت ندارند. باهم بگو بخند می‌کنند و مردم در سکوت کار طبخ را تماشا می‌کنند. مردی که نان را به مشتری می‌رساند دستش را به موهایش می‌کشد، پاروها را جا به جا می‌کند برای بقیه چایی می‌ریزد و بعد از خوردن چای دور دهانش را پاک می‌کند و... گویی، لجبازانه نمی‌خواهد چیزی را رعایت کند. زنی از اتومبیل پیاده می‌شود اما بعد از چند دقیقه دوباره سوار می‌شود و به همسرش می‌گوید: «اصلاً رعایت نمی‌کنند» آنقدر بلند می‌گوید که به گوش نانواها هم برسد اما به نظر از این جمله‌ها زیاد می‌شنوند.اینجا در غرب تهران هر نانی بخواهید در یک مجموعه تولید می‌شود و مردم از بیرون مغازه تا داخل پشت هم صف کشیده‌اند؛ صفی برای سنگک، صفی برای بربری و صفی برای تافتون. آنقدر شلوغ و درهم برهم است که نمی‌توانی هیچ تصوری از رعایت بهداشت داشته باشی. نانواها در فاصله‌ای کم از مردم بدون ماسک پشت تنور ایستاده‌اند و نفس مردم به خمیرها می‌رسد، حتی دور میز فلزی بیرون مغازه هم مردم تنگ هم ایستاده‌اند. مردی با دو ماسک روی هم دائم سرفه می‌کند اما کسی توجهی ندارند و همچنان شانه به شانه ایستاده‌اند.در تمام این نانوایی ها بالاترین امتیاز به نانوایی سنگکی در شمال شرق می‌رسد. دو مرد داخل مغازه با ماسکی تمیز مشغول کار هستند. پنجره‌های نانوایی کاملاً باز است و روی شیشه مغازه با چند نوشته از مردم خواسته شده فاصله اجتماعی را رعایت کنند و کارت بانکی مبلغ نان را خودشان بکشند. جالب این است که مردم هم در صف با فاصله ایستاده‌اند و به هشداری هر چند تکراری گوش داده‌اند. کمی می‌ایستم تا خلوت‌تر شود. از یکی از شاطرها می‌پرسم چه شد که اینقدر پروتکل‌ها را به‌صورت جدی رعایت می‌کنند؟ مرد جوان توضیح می‌دهد که آنها هم ابتدای همه‌گیری خیلی جدی نمی‌گرفتند: «راستش یک اتفاق باعث شد که جدی بگیریم. یکبار یکی از مشتریان ما بعد از گرفتن نان جلوی چشممان نان را روی صندلی رها کرد و رفت. خیلی با شریکم در فکر رفتیم و اصلاً به ما خیلی برخورد. بعد از چند ماه هم جفتمان درگیر بیماری شدیم و نانوایی بسته شد. الان یک سال است که سعی می‌کنیم همه چیز را جدی بگیریم تا مردم با خیال راحت‌تر از ما نان بخرند. خیلی‌ها می‌آیند اینجا از ما تشکر می‌کنند و از نانوایی‌ها دیگر می‌گویند. ولی ما خوب می‌دانیم چقدر همین ماسک زدن دم کوره سخت است و همکاران دیگر شاید نتوانند.» سختی کار نانوایی بر کسی پوشیده نیست.

کافی است چند دقیقه کنار تنور بایستیم تا سختی کار را بفهمیم، ساعت‌ها روی پا ایستادن و رفتن و آمدن زود بیدار شدن و کم خوابیدن و انجام کاری بدون تنوع، برخورد با مشتریانی که هر کدام خواسته‌های متفاوتی در مورد طبخ نان دارند... حالا به این حجم کار باید رعایت پروتکل‌های بهداشتی را هم اضافه کرد. در نهایت تفاوتی نمی‌کند کار چقدر سخت و طاقت فرساست. مهم حفظ سلامتی مردمی است که در این دو سال انواع و اقسام اضطراب‌ها را پشت سر گذاشته‌اند و نیاز دارند لااقل این خوراک همیشگی در سفره‌شان سالم باشد. البته در این میان نمی‌توان همه تقصیرها را گردن نانوایان انداخت و نقش نهادهای نظارتی و پیگیری‌های آنها هم شرط رعایت پروتکل‌هاست.

منبع: خبرگزاری ایسنا

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار