بازخوانی ماجرای مک فارلین؛ از دلالی اسلحه توسط عامل کودتای نوژه تا فتح فاو
پارسینه: روز گذشته خبر درگذشت یکی از جنجالیترین چهرههای رابطه ایران و آمریکا در دوران پس از انقلاب منتشر شد؛ رابرت مک فارلین که نامش با یک رسوایی بزرگ چندجانبه گره خورده است.
به گزارش «پارسینه»، رابرت سی مک فارلین، مشاور امنیت ملی سابق کاخ سفید و دستیار ارشد رئیس جمهور رونالد ریگان که به اتهام نقش داشتن رسوایی معروف به ماجرای ایران-کنترا اعتراف کرد، روز گذشته در ۸۴ سالگی درگذشت. طبق بیانیه خانواده مک فارلین که در واشنگتن زندگی میکنند، علت مرگ او عوارض بیماری قلبی بوده است.
مک فارلین، یک تفنگدار حرفهای که برای دوستانش با نام «باد» شناخته میشد، با درجه سرهنگی در در دولتهای نیکسون و فورد سمت گرفت. او به عنوان دستیار ویژه امنیت ملی ریچارد نیکسون و جرالد فورد خدمت کرد.
در دولت کارتر، مک فارلین به جمع کارکنان جمهوریخواه کمیته نیروهای مسلح سنا پیوست و با انتخاب ریگان دوباره به قوه مجریه بازگشت و به عنوان مشاور وزارت امور خارجه خدمت کرد تا اینکه در ژانویه ۱۹۸۲ به عنوان معاون مشاور امنیت ملی ویلیام کلارک به کاخ سفید رفت. او در سال ۱۹۸۳ به سمت بالاترین پست امنیت ملی منصوب شد.
مک فارلین، فارغ التحصیل آکادمی نیروی دریایی ایالات متحده، پسر یک نماینده سابق دموکرات از تگزاس، ویلیام دادریج مک فارلین بود که از سال ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۸ خدمت کرد.
مک فارلین، یک تفنگدار حرفهای که برای دوستانش با نام «باد» شناخته میشد، با درجه سرهنگی در در دولتهای نیکسون و فورد سمت گرفت. او به عنوان دستیار ویژه امنیت ملی ریچارد نیکسون و جرالد فورد خدمت کرد.
در دولت کارتر، مک فارلین به جمع کارکنان جمهوریخواه کمیته نیروهای مسلح سنا پیوست و با انتخاب ریگان دوباره به قوه مجریه بازگشت و به عنوان مشاور وزارت امور خارجه خدمت کرد تا اینکه در ژانویه ۱۹۸۲ به عنوان معاون مشاور امنیت ملی ویلیام کلارک به کاخ سفید رفت. او در سال ۱۹۸۳ به سمت بالاترین پست امنیت ملی منصوب شد.
مک فارلین، فارغ التحصیل آکادمی نیروی دریایی ایالات متحده، پسر یک نماینده سابق دموکرات از تگزاس، ویلیام دادریج مک فارلین بود که از سال ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۸ خدمت کرد.
کهنه سرباز جنگ ویتنام در دسامبر ۱۹۸۵ از سمت خود در کاخ سفید استعفا داد. او بعداً به عنوان بخشی از برنامه مخفیانه - و غیرقانونی - برای فروش اسلحه به ایران در ازای آزادی گروگانهایی در لبنان، و انتقال عواید فروش سلاح به شورشیان کنترا در نیکاراگوئه برای مبارزه با دولت مارکسیست ساندینیستا، از طرف دولت به خدمت فراخوانده شد.
او نقش مهمی در این ماجرا ایفا کرد و رهبری هیئتی مخفی برای مذاکره با تهران را بر عهده داشت، تا با ایرانیان به اصطلاح میانهرو که تصور میشد روی ربایندگان گروگانهای آمریکایی نفوذ داشته باشند، تماس مستقیمی داشته باشد. او با خود یک کیک و یک کتاب مقدس با امضای ریگان آورد.
افشای این طرح مخفیانه دولت آمریکا پس از سرنگونی یک هواپیمای باری حامل محموله تسلیحاتی سازمان سیا در اکتبر ۱۹۸۶ توسط ساندینیستها در نیکاراگوئه آغاز شد که در نهایت به یکی از بزرگترین رسواییهای سیاسی مدرن تبدیل شد؛ ماجرایی که در آمریکا به نام «رسوایی ایران- کنترا» شناخته میشود، اما در ایران به «ماجرای مک فارلین» مشهور است. یک ماه پس از سرنگونی هواپیما در نیکاراگوئه، یک روزنامه لبنانی به نام الشراع از سفر مک فارلین به تهران و ارتباط فروش تسلیحات به ایران با آزادی گروگانها در لبنان پرده برداشت تا سناریو تکمیل شود. کسی که این اطلاعات را در اختیار الشراع قرار داده بود سید مهدی هاشمی، مسوول نهاد نهضتهای آزادیبخش سپاه و از نزدیکان آیتالله منتظری، قائم مقام وقت رهبری، بود.
هر دو بخش اصلی نقشه، یعنی فروش سلاح به ایران و کمک به کنتراهای نیکاراگوئه از سوی کنگره ممنوع شده بود، هرچند عموما این باور وجود دارد که مک فارلین تنها در بخش مربوط به ایران مشارکت داشته و از انتقال پول تسلیحات به کنتراها بی اطلاع بوده است.
مک فارلین در مارس ۱۹۸۸ به چهار مورد اقدام خلاف قانون مبنی بر پنهان کردن اطلاعات از کنگره اعتراف کرد. وکیل او گفت که او به طور غیرمنصفانهای تنها مانده است، زیرا برخلاف سایر افراد کلیدی در این پرونده، با کمال میل در مقابل هیئتهای تحقیق شهادت داده است. او نیز نقش خود را پذیرفت.
مک فارلین در آن زمان به خبرنگاران گفت: «من واقعاً اطلاعاتی را از کنگره پنهان کردم. من قویاً معتقدم که در تمام طول مدت، انگیزه اقدامات من این بود که باور داشتم به نفع سیاست خارجی ایالات متحده است.»
بعدها او به همراه پنج شخص دیگر درگیر در این رسوایی توسط رئیس جمهور جورج بوش پدر مورد عفو قرار گرفت.
با وجود اعتراف مک فارلین، این ماجرا همچنان ابعاد پنهان بسیاری در آمریکا و ایران دارد و هر از گاهی بر سر زبانها میافتد.
در آمریکا یکی از مهمترین سوالات این است که رئیس جمهور ریگان تا چه اندازه از این ماجرا خبر داشته و از آن حمایت میکرده است. برخی پژوهشگران به دنبال آنند که آیا ریگان که پس از بازنشستگی تایید شد به آلزایمر مبتلاست، در زمان حضور در کاخ سفید هوشیاری ذهنی اش را از دست داده بوده یا خیر؟ مک فارلین در مصاحبهها و خاطرات خود ریگان را در مورد جزئیات آنچه در رابطه با ایران در جریان بوده این طور توصیف میکند که گاهی گیج و در ابهام، اما غالبا دارای کنترل بوده است.
او نقش مهمی در این ماجرا ایفا کرد و رهبری هیئتی مخفی برای مذاکره با تهران را بر عهده داشت، تا با ایرانیان به اصطلاح میانهرو که تصور میشد روی ربایندگان گروگانهای آمریکایی نفوذ داشته باشند، تماس مستقیمی داشته باشد. او با خود یک کیک و یک کتاب مقدس با امضای ریگان آورد.
افشای این طرح مخفیانه دولت آمریکا پس از سرنگونی یک هواپیمای باری حامل محموله تسلیحاتی سازمان سیا در اکتبر ۱۹۸۶ توسط ساندینیستها در نیکاراگوئه آغاز شد که در نهایت به یکی از بزرگترین رسواییهای سیاسی مدرن تبدیل شد؛ ماجرایی که در آمریکا به نام «رسوایی ایران- کنترا» شناخته میشود، اما در ایران به «ماجرای مک فارلین» مشهور است. یک ماه پس از سرنگونی هواپیما در نیکاراگوئه، یک روزنامه لبنانی به نام الشراع از سفر مک فارلین به تهران و ارتباط فروش تسلیحات به ایران با آزادی گروگانها در لبنان پرده برداشت تا سناریو تکمیل شود. کسی که این اطلاعات را در اختیار الشراع قرار داده بود سید مهدی هاشمی، مسوول نهاد نهضتهای آزادیبخش سپاه و از نزدیکان آیتالله منتظری، قائم مقام وقت رهبری، بود.
هر دو بخش اصلی نقشه، یعنی فروش سلاح به ایران و کمک به کنتراهای نیکاراگوئه از سوی کنگره ممنوع شده بود، هرچند عموما این باور وجود دارد که مک فارلین تنها در بخش مربوط به ایران مشارکت داشته و از انتقال پول تسلیحات به کنتراها بی اطلاع بوده است.
مک فارلین در مارس ۱۹۸۸ به چهار مورد اقدام خلاف قانون مبنی بر پنهان کردن اطلاعات از کنگره اعتراف کرد. وکیل او گفت که او به طور غیرمنصفانهای تنها مانده است، زیرا برخلاف سایر افراد کلیدی در این پرونده، با کمال میل در مقابل هیئتهای تحقیق شهادت داده است. او نیز نقش خود را پذیرفت.
مک فارلین در آن زمان به خبرنگاران گفت: «من واقعاً اطلاعاتی را از کنگره پنهان کردم. من قویاً معتقدم که در تمام طول مدت، انگیزه اقدامات من این بود که باور داشتم به نفع سیاست خارجی ایالات متحده است.»
بعدها او به همراه پنج شخص دیگر درگیر در این رسوایی توسط رئیس جمهور جورج بوش پدر مورد عفو قرار گرفت.
با وجود اعتراف مک فارلین، این ماجرا همچنان ابعاد پنهان بسیاری در آمریکا و ایران دارد و هر از گاهی بر سر زبانها میافتد.
در آمریکا یکی از مهمترین سوالات این است که رئیس جمهور ریگان تا چه اندازه از این ماجرا خبر داشته و از آن حمایت میکرده است. برخی پژوهشگران به دنبال آنند که آیا ریگان که پس از بازنشستگی تایید شد به آلزایمر مبتلاست، در زمان حضور در کاخ سفید هوشیاری ذهنی اش را از دست داده بوده یا خیر؟ مک فارلین در مصاحبهها و خاطرات خود ریگان را در مورد جزئیات آنچه در رابطه با ایران در جریان بوده این طور توصیف میکند که گاهی گیج و در ابهام، اما غالبا دارای کنترل بوده است.
مک فارلین چگونه به ایران مرتبط شد؟
ارتباط ایران و آمریکا برای خرید تسلیحات به ارتباط محسن کنگرلو و منوچهر قربانی فر برمی گشت. کنگرلو که در دهه ۱۳۶۰ مشاور امنیتی نخست وزیر بود، سال ۱۳۹۳ در گفتگویی با روزنامه شرق درباره نحوه ارتباطش با قربانی فر میگوید: «یک ایرانی در پاریس زندگی میکرد و به دلایلی نمیتوانست به ایران بازگردد. من با او آشنا بودم و او نیز از موقعیت من در ایران آگاه بود. قربانی فر را به من معرفی کرد. من البته پس از رعایت احتیاطهای امنیتی و اطلاعاتی لازم با قربانیفر از طریق همین فرد مربوط شدم.»
مرحوم هاشمی رفسنجانی، یک سال بعد در گفتگویی جداگانه با شرق میگوید «فردی به نام آقای قربانیفر که در زمان شاه با بعضی از آمریکاییها ارتباط داشت، با بعضیها در داخل شرکت داشتند، با هم کار میکردند، رفیق بودند و ارتباط خانوادگی داشتند. بعد از کودتای نوژه که دستش در کودتا کشف شد، فرار کرد و به آمریکا رفت. در آنجا به دنبال بازار سیاه اسلحه رفت و از جاهای مختلف اسلحه پیدا میکرد و به ما میفروخت.»
طبق روایت هاشمی رفسنجانی آمریکاییها که متوجه میشوند ایران تسلیحات موردنیازش را از بازار سیاه تهیه میکند، به قربانی فر پیشنهاد میدهند که این تسلیحات را با قیمت کمتری در اختیار قرار دهند به شرط آن که گروگانهای گرفتار در لبنان آزاد شوند. این درخواست آمریکاییها که از طریق نامهای به واسطه کنگرلو به دست نخست وزیری و هاشمی رفسنجانی رسیده بود در جلسه سران قوا مطرح میشود. از آنجا که احمد خمینی هم در این جلسه حضور داشته است، بعدا موضوع با امام (ره) مطرح میشود که به گفته آقای هاشمی، ایشان میگویند «اقدام کنید تا هرچه نیاز جنگ است، بگیرید و ما مخالفتی نداریم. جنگ ما در رأس امور است.»
پس از خریدهای اولیه که بیشتر شامل موشکهای ضد تانک تاو، موشکهای ضدهوایی هاوک و قطعات راداری میشد، آمریکاییها از طریق قربانی فر پیغام دادند که یک قرارداد کلی بسته شود تا نیازهای تسلیحاتی ایران تامین شود. این موضوع در جلسه سران قوا مطرح شده و مورد موافقت قرار میگیرد.
در نتیجه تصمیم گرفته میشود که هیات آمریکاییها برای مذاکره درباره قرارداد وارد ایران شوند، اما برخلاف تصور ایرانیها نه یک هیات تجاری، بلکه هیاتی به ریاست مک فارلین که جایگاهی برجسته در آمریکا داشت وارد تهران میشوند.
هاشمی رفسنجانی میگوید پس از آنکه از موضوع خبردار شدیم، به امام اطلاع دادیم، و ایشان گفتند «الا که آمدند، نمیشود برگردانید. منتها برایش تشریفات آنگونه قائل نشوید و در مقرهایی که برای میهمانان عالیرتبه داریم، نبرید و به هتل ببرید و شما هم ملاقات نکنید، یعنی هیچ کس از سران با آنها ملاقات نکند. ولی افراد وارد را برای مذاکره بفرستید.»
طبق توصیه امام کنگرلو (مشاور نخستوزیر)، هادی نجفآبادی (نماینده مجلس) و وردینژاد (نماینده سپاه) با مک فارلین دیدار و گفتگو کردند، اما او خواهان دیدار با مقامات ارشد ایرانی بود و پس از آن که به هدفش نرسید با نارضایتی ایران را ترک کرد.
لو رفتن ماجرای مک فارلین به بهانه گرانی
افشای حضور مک فارلین در تهران و اهداف او از این سفر خود یک جنجال و رسوایی جداگانه است. آن گونه که گفته میشود علت این موضوع این بوده است که طرف ایرانی پول آخرین محموله دریافتی را پرداخت نمیکند و همین امر موجب میشود تا قربانی فر با نامه نگاری موضوع را پیش آیت الله منتظری که قائم مقام رهبری بود مطرح کند.
برخی از مقامات ایرانی خراب بودن و گران بودن محموله را علت این امر عنوان میکنند، اما کنگرلو این ادعاها را رد میکند و معتقد است کارشکنیهایی صورت گرفته است.
هاشمی رفسنجانی در این زمینه به شرق گفت: «احساس کردیم سلاحهایی که آقای قربانیفر به ما فروخته، گران فروخته است. مثلا ١۴ میلیون میارزید، ٢٠ میلیون از ما پول میخواست. شش میلیون را ندادیم و گفتیم که قیمتها با کتابچه نمیخواند، چون کتابچهای برای قیمتها داشتیم. فرض این بود که از آمریکاییها میگیرد و به اینجا میآورد، به همین خاطر حق دلالی میگیرد. پول را ندادیم و وی به آیتالله منتظری شکایت کرد که اینها پول مرا نمیدهند. آیتالله منتظری اصلا خبر نداشت و ما ایشان را در جریان این کارها نمیگذاشتیم، چون مسئولیت ایشان این نبود. از داخل بیت آیتالله منتظری این خبر به مجله الشراع رفت. خود ایشان نفرستاده بود. هیاهو شد و امام (ره) هم به من دستور دادند و گفتند: برو و هر چه گذشته، واقعیت را به مردم بگو تا در جریان باشند.»
اگرچه هاشمی رفسنجانی به فرمان امام فردای روز افشای این ماجرا که مصادف با مراسم ۱۳ آبان بود، رسما قضیه را تایید میکند، اما در مجلس برخی از نمایندگان، ولایتی وزیر وقت مجلس را خواستند تا توضیح دهد، این موضوع واکنش شدید امام را در پی داشت که خطاب نمایندگان فرمود: «چرا ما باید این قدر غربزده باشیم یا شیطانزده؟ من هیچ توقع نداشتم از بعض این اشخاص، ولو بعضیشان در نظر من پوچاند، لکن از بعضی از این اشخاص که سابقه دارند هیچ توقع نداشتم که در این زمان که باید فریاد بزنند سر آمریکا، فریاد میزنند سر مسئولین ما! چه شدهاست؟ شماها چهتان است؟ چه کردید شماها؟ شماها چرا باید تحت تأثیر تبلیغات خارجی واقع بشوید یا تحت تأثیرات نفسانیت خودتان؟ در یک همچون مسئله مهمی که باید همه شما دست به هم بدهید و ثابت کنید به دنیا که ما وحدت داریم، وحدت ما اینطور شدهاست و در روزی که هفته وحدت است چرا شماها میخواهید تفرقه ایجاد کنید؟»
نقش تسلیحات خریداری شده در جبهه جنگ
به این ترتیب خرید تسلیحات بی واسطه آمریکایی توسط ایران به پایان میرسد. بسیاری بر این باورند که تسلیحات خریداری شده در ماجرای مک فارلین موازنه قوا در جبهه را به نفع ایران تغییر داده و فتح فاو یکی از نتایج آن بوده است. جعفر شیرعلی نیا، پژوهشگر تاریخ جنگ، واردات سلاح در سال ۶۴ و پیروزی در فاو را به نوعی استارت دوباره جنگ میداند که ممکن بود با ناامیدی ایران پیش از آن تمام میشد.
کنگرلو هم نقش تسلیحات در پیروزی فاو را تایید میکند: «همین موشکهای هاگ باعث پیروزی ما در عملیات فاو شد. در عرض یک روز ما ۷۰ تا پرواز جنگندههای عراقی را زدیم... تا قبل از این دستآورد، هواپیماهای عراقی همینطور سرشان را میانداختند پائین و مثل آب خوردن وارد ایران میشدند و قلب تهران را نشانه میگرفتند و راکت میزدند. بعد از این معامله، دیگر هواپیماهای عراقی نتوانستند به راحتی به ایران نفوذ کنند.»
تغییر در شرایط جنگ را هاشمی هم تایید میکند و درباره افشای ماجرا اضافه میکند: «گرانی قیمتها عامل آشکار بود. شاید که عوامل مخالف و ایادی صهیونیستها در دو طرف کارشکنی میکردند.»
شیرعلینیا هم تاکید میکند که حضور مکفارلین نمیتوانست تنها برای سلاح باشد و دورنمای این ارتباط ممکن بود به تعدیل و حل مساله ایران و آمریکا بینجامد و این همان چیزی بود که اسراییل نمیخواست؛ بنابراین بنبستی ایجاد کرد تا سفر مکفارلین شکست بخورد.
منبع:
پارسینه
این پرونده پشت پرده زیاد داشت فقط بخشی رسانه ای شده
چرا تو اون شرایط دشوار سلاح ها رو نخریدن ازشون؟