روایت حضرت قاسم(ع)+اینفوگرافیک

پارسینه: قاسم بن حسن بن علی(ع) از مادری ام ولد به نام رمله یا نفیله متولد شد و از این جهت او هم از طرف پدر و هم از طرف مادر با ابوبکر بن حسن(ع) که او نیز از دیگر شهدای کربلاست برادر می باشد.
یکی از سپاهیان عمر سعد درباره نحوه شهادت جانسوز حضرت قاسم (ع) میگوید: حسین (ع) را دیدم که خود را به بالین قاسم رسانده و می فرمود: از رحمت خدا به دور باشند، قومی که تو را کشتند. در روز رستاخیز جد تو از جمله دشمنان آنها خواهد بود.» آنگاه گفت: «چقدر بر عموی تو سخت است که او را به کمک بخوانی و از دست او کاری برنیاید و یا اگر کاری هم بتواند انجام دهد برای تو سودی نداشته باشد.»
قاسم بن حسن بن علی (ع) از مادری ام ولد به نام رمله یا نفیله متولد شد و از این جهت او هم از طرف پدر و هم از طرف مادر با ابوبکر بن حسن (ع) که او نیز از دیگر شهدای کربلاست برادر میباشد. او نیز به همراه اهل بیت امام (ع) از مدینه تا کربلا امام حسین (ع) و اهل بیتش را همراهی کرده بود.
نقل شده که هنگامی که در شب عاشورا امام حسین (ع)، اصحاب و یارانش را گرد آورد و ضمن سخنانی، بیعت خود را از آنها برداشت و از آنان خواست تا شب را محمل خود قرار داده و جان خود را نجات دهند، هر یک از اصحاب و یاران آن حضرت (ع) به پا خاستند و ضمن پافشاری بر بیعت خود سخنانی را بیان داشتند. پس از پایان سخنان یاران، امام (ع) فرمود: «به درستی که من فردا کشته خواهم شد و تمامی شما که همراه من هستید نیز کشته خواهید شد.» اصحاب حضرت (ع) گفتند: «الحمدلله الذی أکرمنا بنصرتک و شرفنا بالقتل معک أولا ترضی ان نکون معک فی درجتک یا ابن بنت رسول الله؛ خدا را شکر که ما را به یاری تو عزت بخشید و ما را به واسطهی شهادت همراه شما شرف بخشید؛ای پسر دختر رسول خدا (ص) آیا راضی نمیشوید که ما نیز با شما در یک درجه از بهشت باشیم.» پس امام (ع) به آنان ملاطفت کرده و برایشان دعای خیر کرد.
در این هنگام برادرزاده اش «قاسم بن حسن (ع)» برخاست و گفت: «آیا من هم کشته خواهم شد». پس امام (ع) از باب دلسوزی به او فرمود: «ای پسر برادرم! مرگ در نزد تو چگونه است؟» گفت: «یا عم احلی من العسل؛ای عمو مرگ در نزدم شیرینتر از عسل است.» امام (ع) فرمود: «عمو به فدای تو باد؛ بله به خدا قسم مرگ شیرین است. آری تو نیز کشته خواهی شد آن هم پس از رنجی سخت، و پسرم عبدالله [رضیع]نیز کشته خواهد شد.»
قاسم گفت: «ای عمو! مگر لشکر دشمن به خیمهها هم حمله میکنند که عبدالله شیرخوار هم شهید میشود؟» امام (ع) فرمود: «عمو به فدایت؛ عبدالله زمانی کشته خواهد شد که دهانم از شدت عطش خشک شود و به خیمهها آمده آب یا شیر طلب کنم و چیزی نیابم، فرزندم عبدالله را طلب میکنم تا از رطوبت دهانش بنوشم، چون او را نزد من آورند قبل از آنکه لبانم را بر دهان او بگذارم، شقاوت پیشهای از لشکریان دشمن، گلوی فرزند شیرخوارم را با تیر میدرد و خونش بر روی دستانم جاری میشود، در آن هنگام دست به آسمان بلند کرده از خداوند طلب صبر و بردباری مینمایم و به ثواب مصیبت او دل میبندم، در این حال نیزههای دشمن مرا به سوی خود خواهد خواند و آتش از خندق پشت خیمهها زبانه خواهد کشید و من بر آنها حمله خواهم کرد و آن لحظه، تلخترین لحظه دنیاست و آنچه خدا خواهد، واقع خواهد شد.»
یاران امام (ع) همگی با شنیدن این سخنان گریستند و بانگ شیون و زاری از خیمهها بلند شد.
قاسم در حالی که نوجوانی نابالغ بود در روز عاشورا و پس از شهادت برادرش «ابوبکر»، نزد عمویش ابا عبدالله الحسین (ع) رفت و از ایشان اذن میدان طلبید. امام (ع) با دیدن قاسم او را در آغوش گرفت و هر دو شروع به گریستن کردند، در این هنگام قاسم از امام (ع) اذن میدان طلبید؛ اما امام (ع) به سبب سن و سال کمش به او اجازه نفرمود. قاسم پیوسته اصرار میکرد تا اینکه سرانجام توانست از امام (ع) اذن میدان بگیرد. قاسم در حالی که اشک بر گونه هایش جاری بود و این رجز را میخواند: «به درستی که منم قاسم از نسل علی (ع)؛ ما و اهل الله سزاوارتریم به پیامبر (ص)، از شمر ذیالجوشن و یا از آن ولد الزنا»
و به روایتی دیگر در حالی که این رجز را میخواند: ان تنکرونی فانا ابن الحسن (ع) سبط النّبیّ المصطفی المؤتمن/ هذا حسینٌ کالاسیر المرتهن بین اناسٍ لا سقوا صوب المزن. «اگر مرا نمیشناسید من فرزندحسن (ع) هستم، که او نوه پیامبر خدا (ص) برگزیده و مورد اعتماد اوست. این حسین است، همچون اسیر گروگان گرفته شده بین مردمی که خدا آنها را از باران رحمتش سیراب نسازد». سپس به میدان رفت و با وجود سن و سال اندکش، نبرد شجاعانهای را از خود به نمایش گذاشت و توانست ۳۵ نفر از سپاهیان دشمن را به هلاکت برساند
ارسال نظر