گوناگون

عادات مسموم روابط عاطفی که عادی تلقی می شوند

پارسینه: در مدرسه اگر خیلی زحمت بکشند، به ما آموزش جنسی می دهند. کسی به ما یاد نمی دهد با شریک عاطفی مان چطور رفتار کنیم.

جزییات رابطه دو طرفه را خودمان را آزمون و خطا یاد می گیریم. بخشی از مشکل این ست که فرهنگ ما، بسیاری از این خطاها را به عنوان رفتاری مثبت می پذیرد. فرهنگی که عشق را به عنوان خرد کردن ظروف چینی به وقت اختلاف نظر، تعبیر می کند. جامعه ای که به عقلانیت در رابطه و داشتن ترجیحات جنسی غیرمعمول، بدبینی دارد. بسیاری کتاب های کمک به خود هم مضر هستند (نخیر مردان از مریخ نیستند و زنان از ونوس). پدر و مادرمان هم که واقعا الگوی مفیدی نیستند. خوشبختانه پژوهش های روانشناسانه خوبی در دهه ها اخیر درباره اینکه چه چیزی یک رابطه را سالم و شادمان می کند صورت گرفته که نتیجه اش، یک سری تشابهات در رفتار است که البته از نظر جامعه اتفاقا خلاف عاشقی تعبیر می شود.

۱ . کارنامه رابطه را نگه داشتن: شریک شما چند سال پیش از دوستی با شما با کسی بوده که امروز از آن رابطه مفتخر نیست، بنابراین شما همواره در هر مقطع زمانی که اصطکاک پیش می آید به رویش می آورید. شما سعی می کنید وقتی خودتان کار نادرستی انجام دادید، با رجوع به کارنامه، هم انتقاد را از خودتان دور کنید و هم او را دچار احساس بد کنید. به جایش، سعی کنید هر اتفاق را به صورت جداگانه بررسی کنید. اینکه شما امروز شریک تان را تحویل نگرفتید، ربطی به این ندارد که سه سال پیش در میهمانی چطور رفتار کرده

۲. سرنخ دادن به جای رک حرف زدن و پرخاشگری منفعلانه. به جای اینکه بگویید چه چیزی ناراحت تان کرده، دنبال چیزهای کوچک می گردید تا او را کفری کنید و بعد بگویید که حق با شما بوده که ناراحت باشید. به جایش، عواطف و علایق تان را واضح بگویید. اگر شریک شما دوست تان داشته باشد، به شما حمایت عاطفی می دهد

۳ . گروگان گرفتن رابطه. وقتی یک سو مشکل جزیی دارد، کل رابطه را به عنوان مشکل مطرح می کند. مثلا وقتی شریک تان سردی می کند به جای اینکه بگویید، حس می کنم نسبت به من سرد هستی امروز، می گویید من نمی توانم با کسی باشم که نسبت به من سرد هست. این رفتار مسموم است به این دلیل که آسیب عاطفی شدیدی وارد می کند و هر چیز جزیی روزانه را تبدیل به یک بحران می کند. در این فضا افراد افکار واقعی شان را سرکوب می کنند و بی اعتمادی پا می گیرد. ناراحت شدن از دست شریک تان طبیعی است، اینکه از چیزی ش خوش تان نیاید بخشی از نرمال بودن است. اینکه وفادار باشید به معنای این نیست که با همه کارهایش موافق باشید. اتفاقا اگر بتوانید در فضایی آزاد و معقول ناراحتی تان را طرح کنید میتوانید مشکلات همدیگر را بر طرف کنید

۴ . شریک تان را مقصر حال خودتان بدانید. مثلا روز خوبی نداشته اید و وقتی می خواهید شریک تان را در آغوش بگیرید، او شما را پس می زند. شما هم همه ناراحتی تان را سرش خالی می کنید. درست است که او نپرسیده چرا حال تان بد است ولی خودش باید می فهمید. اینکه شریک تان را مسئول حال خودتان بدانید اولا نوعی خودخواهی است، دوما نشان می دهد شما حریم همدیگر را به رسمیت نمی شناسید و سوما باعث رابطه ای هم وابسته می شود. ناگهان حتی برای بیرون رفتن و یا فیلم دیدن هم بایستی با شما چک کند که آیا حال تان خوب است یا نه. در درازمدت این باعث تلخی رابطه می شود. به جایش هر کسی بایستی مسئول حال خودش باشد. فرق اساسی هست میان حمایت کردن و «مسئول» بودن. هر وقت شریک تان حال ش خوب نیست و خودتان را از چیزی محروم می کنید، می بایست داوطلبانه باشد و نه اینکه پیشاپیش انتظارش برود از شما

۵. نمایش دادن عشق «حسودانه». این ساده اش این است که هر حرکتی بین شما و یک شریک بالقوه شما رخ داد، باعث اضطراب و عصبیت شما شریک بشود. نتیجه اش می شود هک کردن ایمیل شما، چک کردن مسیج های شما یا دنبال کردن شما در سطح شهر. حیرت انگیز است که کسی این رفتار را «عاطفه» بنامد. این رفتار کنترلگر و بازی دادن است. این توهین به شریک شماست چون به او اطمینان ندارید. به جایش به شریک تان اطمینان کنید. می دانم که ایده ای رادیکال است. یک مقداری حسادت طبیعی است ولی کنترل اش کنید و الا باعث دور کردن شریک تان از خودتان می شوید. زیادی حسادت کردن، نتیجه حس بی ارزش بودن خودتان است
۶. خرید کردن به مثابه حلال مشکلات. هر وقت رابطه دچار بحران می شود با خرید کردن های گران قیمت یا مسافرت رفتن حل ش کنید. پوشاندن مشکلات با مسایل سطحی ممکن نیست. راه حل این است که خود مشکل را حل کنید

برگردان دانیال جعفری

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار