گوناگون

تمرین هفتگی فرقه رجوی برای بریدن گلو، شکستن دست و درآوردن چشم!

تمرین هفتگی فرقه رجوی برای بریدن گلو، شکستن دست و درآوردن چشم!

پارسینه: نشریه معتبر اشپیگل فرصتی یافته تا به بررسی شرایط منافقینی که در کمپ آلبانی روزگار می گذرانند نشسته و گزارشی هر چند خلاصه از آن منتشر کند. اعضای فرقه تروریستی رجوی در حمایت مطلق آمریکا و غرب و عربستان سعودی در حالی به بقای خود ادامه می دهند که ورود و خروج به این کمپ تا زندگی روزمره در آنجا با ترس، وحشت و دلهره آمیخته است.

تمرین هفتگی فرقه رجوی برای بریدن گلو، شکستن دست و درآوردن چشم!

تحریریه پارسینه| اشپیگل برای تهیه گزارشی اختصاصی در مورد کمپ گروهک تروریستی منافقین در آلبانی با ۱۵ عضو سابق این سازمان گفتگو کرده است. خبرنگار این نشریه می گوید تلاش برای ورود به کمپ یا کسب اطلاعات در مورد دختری که به گفته پدرش می‌خواهد از کمپ خارج شود بی‌نتیجه بوده است.

تارنمای اینترنتی مجله "اشپیگل" گزارشی اختصاصی در مورد کمپ «فرقه روجوی» که با نام فریبنده مجاهدین خلق نزد دولت آمریکا و اروپا و برخی کشورهای مرتجع منطقه ممحبوب است در آلبانی منتشر کرده است. این گزارش با اشاره به سخنان شماری از اعضای سابق این سازمان مخوف تروریستی آغاز می‌شود که از تمرین‌های هفتگی خود برای بریدن گلو با چاقو، شکستن دست و درآوردن چشم با انگشت گفته‌اند.

خبرنگار اشپیگل می گوید: کمپ منافقین در آلبانی مساحتی حدود ۵۰ زمین فوتبال دارد و حدود دو هزار نفر ساکن آن هستند. اشپیگل نوشته است که فاصله این کمپ تا رستوران‌ها و میکد‌ه‌های مرکز تیرانا، پایتخت آلبانی، حدود ۳۵ دقیقه با ماشین است.اما کسانی که موفق شدند از آن بگریزند، گفته‌اند ساکنان کمپ اجازه ندارند گوشی همراه‌، ساعت یا تقویم داشته باشند و به نوشته اشپیگل آنها "در کپسول زمان" زندگی می‌کنند.

مصطفی محمدی مرد ۶۲ ساله‌ای است که به اشپیگل گفته است دخترش سمیه ساکن این کمپ است. او گفته است که دختر ۳۸ ساله‌اش برخلاف میل خود و به اجبار در این کمپ است. مصطفی محمدی ساکن کاناداست. او که سال گذشته به امید دیدن دخترش چند ماه ساکن آلبانی شده بود به اشپیگل گفته است: «من هیچ کاری به کار سیاست ندارم‌، فقط می‌خواهم دخترم را ببینم.»

اشپیگل نوشته است که نگهبانان کمپی که دور تا دور آن حصار کشیده شده، به هیچ‌کس اجازه نمی‌دهند مقابل در ورودی توقف کنند چه رسد به اینکه داخل آن شوند. نگهبانان به گزارشگر اشپیگل گفته‌اند که درخواست مصاحبه بفرستد تا زمانی را برای مصاحبه هماهنگ کنند، اما سپس به درخواست اشپیگل پاسخ نداده‌اند. وکیل این سازمان هم حاضر نشده است به پرسش‌های اشپیگل در مورد سمیه پاسخ دهد.

اشپیگل نوشته روشن است که میان ایران و سازمان مجاهدین جنگی تبلیغاتی در جریان است، اما کسانی که از کمپین مجاهدین در آلبانی گریخته‌اند، از شکنجه، اجبار به اعتراف به رویاهای جنسی خود در نشست‌های عمومی و اجبار به سر کردن روسری پرده برداشته اند.

سخنگوی فرقه رجوی آلمان در پاسخ به اشپیگل منکر تمام شواهد و ادعاهایی است که اعضای سابق این گروهک تروریستی مطرح کرده‌اند.

اما اشپیگل نوشته است که برای تهیه گزارش خود با ۱۵ عضو سابق سازمان مجاهدین خلق گفتگو کرده، با برخی چندین ساعت‌، و نقاط مشترک قابل توجهی در داستان‌های زندگی آنها دیده است. در این گزارش تأکید شده که سازمان و گروهک منافقین شبیه یک فرقه سیاسی است که به سختی می‌توان از آن گریخت.

غلامرضا شکاری مرد ۵۰ ساله‌ای است که به گفته خود ۲۷ سال عضو سازمان مجاهدین خلق بوده است. او به اشپیگل گفته است که این سازمان تلاش می‌کند در ظاهر خود را سازمانی لیبرال نشان دهد، اما درون آن سراسر دروغ، ترس و فریب است.

تمرین هفتگی فرقه رجوی برای بریدن گلو، شکستن دست و درآوردن چشم!

شکاری گفته است ۲۰ ساله بوده که گرفتار مجاهدین خلق شده است. او گفته که در جریان جنگ ایران و عراق از مرز ایران گریخته تا به مجاهدین بپیوندد که "وعده آزادی و دمکراسی برای ایران" می‌دادند. شکاری گفته است: «آنها به من وعده دادند که ویزای یک کشور اروپایی را هم برایم می‌گیرند.»

اشپیگل رهبر جلاد منافین ، مسعود رجوی را شبحی خوانده که از سال ۲۰۰۳ تا کنون کسی او را ندیده و حتی روشن نیست که هنوز زنده است. همسر او مریم رجوی که رهبری مجاهدین خلق را بر عهده دارد از قرار میان کمپ این سازمان در آلبانی و دفترش در پاریس در رفت‌وآمد است.

این گروهک در پایتخت‌های بسیاری از کشورهای جهان، از جمله در برلین دفتر دارد و به نوشته اشپیگل موفق شده با لابی قدرتمند خود متحدان پرنفوذی مانند جان بولتون، مشاور رئیس‌جمهور آمریکا، یا رودی جولیانی، وکیل ترامپ را جذب خود کند. این متحدان البته در ازای دریافت پول به عنوان سخنران در گردهم‌آیی‌های مجاهدین خلق شرکت می‌کنند.

سازمان مجاهدین در وب‌سایت خود مدعی شده خواستار دمکراسی، حقوق بشر و جدایی دین از حکومت در ایران است. در ادامه بر مشارکت گروه‌های سیاسی، تشکیل ائتلاف و آزادی برگزاری تجمعات تأکید شده و در یک طرح ده ماد‌ه‌ای برای آینده ایران آمده است که وقتی این سازمان به قدرت رسد، همه چیز بهتر می‌شود.

اشپیگل در گزارش خود نوشته، آنچه ساکنان سابق کمپ مجاهدین خلق می‌گویند با این ادعاها همخوانی ندارد و این کمپ بیشتر به یک زندان شبیه است.

منبع: Deutsche Welle

ارسال نظر

  • شیرین صفوی

    هرگز از یاد مردم ایران نمیره که یک عده از این افراد چه جنایاتی رو مرتکب شدن اینا هر رژیمی روی کار بیاد همین هستند رژیم قبلی و فعلی هم فرقی براشون نمیکنه کلا اهل هرج و مرج طلبی هستند و با ایدئولوژی و تز ها قلمبه سلمبه زمان شاه جذب مخاطب کردن و الان به اینجا رسیدن باز اون موقع ایجاد هرج و مرج میکردن ولی الان رفتن تو خط داعش !!!! در ضمن خیلی بچه بودم یه روز پدرم قول داده بود منو با خودش سر کار ببره تو مسیر کار پدرم تو ماشین بودیم که تو یه کوچه پیچیدیم یهو یه جوان بدو بدو رفت به سمت یه جوان دیگه و جلو چشم ما اسلحه رو کشید به سمت جوان دیگه و شلیک کرد آن جوان نان در دست داشت و در خون خودش غلطید آن لحظه من فقط جیغ میکشیدم صحنه وحشتناک بود نمیدونم جوان قربانی کی بود و چی بود ولی لباس کمیته گویا پوشیده بود من از اون روز به بعد هر وقت نان بربری میبینم یاد اون رو نحس میفتم خدا تمام فرزندان ایران رو در پناه خودش نگه داره و مردم ایران رو حفظ کنه از شر بد خواهان

  • ناشناس

    این دوره ها خیلی شبیه دوره های یگانه ها!!!!!

  • ناشناس

    چرا کمپینی در مورد باز شدن درهای این کمپ بر روی نمایندگان سازمانهای بین المللی وجود ندارد ؟

  • ناشناس

    اغراق آمیز هستش اکثر این گزارش ها

  • شیرین صفوی

    ناشناس عزیز سلام من نسلی هستم که اصلا نقشی در انقلاب نداشتم اما تک تک لحظه های بحرانی را لمس کردم از ترورها تا جنگ و شورش ، بعله بچه شمال شهر تهرانم جایی که شاید هرگز رنگ بمباران را ندید ولی طعم جنگ را چشید از بمب گذاریها و غائله های خیابانی توسط گروهک ها تا صدای ضد هوایی و دیدن میگ و بلند شدن دود بر اثر بمباران جنوب شهر ، من در کودکی خود زمانی که حتی مدرسه هم نمیرفتم طعم نگرانی های جنگ و تروررا لمس کردم که این انفجارها برای چیست و کیست و از کجا میآید و به کجا میرود آیا عزیزانم هنوز زنده هستند یا بمباران شده اند اینها نگرانی های یک کودک بود آن هم در تهران پس لمس لحظه لحظه غمها و حوادث را کرده ام حرف من اینست که افرادی که از یک اجتماع و یک کشور هستند چرا باید به روی هم اسلحه بکشند حالا با هر نام و شکل ترور. اعدام یا هر چیزی حرف من این است که اکثر کلامی که در کودکی میشنیدم ترور بود و مجاهدین شاید باور نکنی یکی از بستگان نزدیک من که آن زمان جوانی ۲۵ساله بود در تعطیلی دانشگاهها به یکی از کلاسهای زبان معروف آن زمان میرود تا لااقل زبانش را تکمیل کند روزی برای تهیه یک کتاب نایاب با یکی از دوستانش به یکی از خیابانهای جنوبی رفته بود وما آن روز را بیاد داریم که او دوان دوان خود را به خانه رساند و اشک میریخت که در اتوبوسی که سوار شده بودند به محض پیاده شدن از آن انفجاری صورت میگیرد و عده ای کشته و زخمی میشوند این افراد جو جامعه را نا آرام و نا ایمن کرده بودند حرف من چگونه و چرایی آنها نیست حرف من این است که مبارزه ای که به روی مردم خودش شلیک کند مبارزه نیست قتل است و آدم کشی و جنایت است اصلا به سوی خودی شلیک کردن به هر بهانه ای مردود است در ضمن بگویم که شاهد بگیر بگیر های کمیته و حجاب و سطل رنگ و تیغ و بریدن کراوات و گشت ارشاد هم بوده ام و چه نسلی هستم سوخته و کی این مصایب به پایان میرسد خدا داند پس آگاهانه مسیرها را پیدا کنیم همین

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار