"سالك بايد بسطش از قبضش بيشتر باشد"
پارسینه: سالك راه خدا پس از مدتي سلوك با دو حالت روبهرو ميشود كه يكي براي او شيرين است و ديگري تلخ، يكي مطلوب است و ديگري منفور، يكي مستي ميآورد و ديگري خستگي و خلاصه يكي سبكبالي ايجاد ميكند و ديگري بيحالي. اين دو حال عبارتند از بسط و قبض.
سالك در حال بسط سراپا عشق است. روحش با نشاط و سبكبال است. دوست دارد بدود و ره صدساله را يكشبه طي كند. ذكر ميگويد، دعا ميخواند، نماز به پا ميدارد، اشك ميريزد، به اهل طريق خدمت ميكند و هيچ احساس خستگي و گذر زمان نميكند. حالي بس خوش دارد.
او در اين حال از شوق و عشق سرمست است و گاه آنقدر خود را به محبوب نزديك ميبيند كه به ادلال ميپردازد و بر او ناز ميفروشد. سالك، عاشق اين حال است و دوست دارد آن را هيچگاه از دست ندهد، ولي ممكن نيست. سلوك جز با قبض و بسط، توأمان، طي نميشود. سالك اگر در بسط مطلق بماند ميسوزد و به همین دلیل بايد به قبض بيفتد و ميافتد.
در حال قبض، عشق بر سالک غلبه ندارد، آتش شوقش فروكش كرده است، بيحال است، خود را کسل ميبيند، جان را خسته و روح را افسرده مييابد، ياد حق و اذكار و اوراد براي او سنگين جلوه ميكند و گاه ممكن است خيال و توهّم نرسيدن به مقصود آزارش دهد. سالك خام قبض را نميپسندد و برنميتابد و براي رسيدن به حالت بسط لحظهشماري ميكند. البته سالك در قبض مطلق هم نميماند؛ زيرا ماية نااميدي او ميگردد و از راه ميماند.
اگر سالكي درست ره بپيمايد، به صورت طبيعي، بايد بسطش از قبضش بيشتر باشد. تساوي قبض با بسط و يا بيشتر بودن حالت قبض، اگر علت خاصي در مورد خاصّي نداشته باشد، غير طبيعي است. سالك طبيعتاً بايد بسطش از قبضش بيشتر باشد.
سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی) / شیخ علی رضایی
ارسال نظر