گوناگون

"گفتند خانم برو شوهر کن، زن را چه به خلبانی!"

پارسینه: این گفته‌ی تک بانوی خلبان کرمانشاهی است:« اگر چهره‌ام را به هم ریخته و بی‌حوصله می‌بینید، حاصل بی‌توجهی‌های برخی مسوولین استانی است که برای حل مشکلاتم کمک نمی‌کنند.»

این گفته‌ی تک بانوی خلبان کرمانشاهی است:« اگر چهره‌ام را به هم ریخته و بی‌حوصله می‌بینید، حاصل بی‌توجهی‌های برخی مسوولین استانی است که برای حل مشکلاتم کمک نمی‌کنند.»

«خدیجه صیفی»، خلبان هواپیماهای فوق سبک و دانشجوی دوره‌ی خلبانی هواپیماهای مسافربری است که این روزها دل پر و گلایه‌های بسیاری از دست مسوولان استان کرمانشاه دارد. او پس از ناامیدی از کمک مسوولان برای حل مشکلش منطقه کرمانشاه آمد تا بتواند حداقل بغض‌های گلویش را فریاد زند تا شاید گوشی برای شنیدن باشد. خدیجه به ما گفت که 28 سال دارد و اهل کرمانشاه است. او هم مثل خیلی‌ها، رویای پرواز آرزوی کودکی‌اش بود. اما مثل همون خیلی‌ها، رویایش را فراموش نکرد و برای پرواز رنج‌ها کشید.

خدیجه می‌گوید: شوق پرواز چنان لذت و غروری به انسان می‌دهد که هرگز نمی‌توانی آن را رها کنی. او برای اولین بار در سال 1387 به رویای کودکی‌اش جامه عمل پوشاند و با پاراگلایدر در آسمان‌ها به پرواز درآمد و همین چشیدن طعم پرواز برایش کافی بود که دیگر آن را رها نکند. پس از آن بود که خدیجه دوران دانشجویی خلبانی هواپیماهای فوق سبک (UL) را زیر نظر کاپیتان پورمند گذراند. سپس در کمیسیون طب هوایی (AMC) هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران نیز پذیرفته شد و به سراغ گذراندن دوره‌ی آموزش خلبانی هواپیماهای مسافربری رفت. خدیجه می‌گوید: در کل ایران تنها 9 زن هستند که در دانشکده‌ی خلبانی وابسته به سازمان هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران مشغول تحصیل هستند.

و اینجا بود که سر درد و دل‌های خدیجه باز شد و گفت: نزدیک به دو سال است که برای تامین بخشی از هزینه‌های تحصیلم به سراغ مسوولان استانداری و نمایندگان کرمانشاه در مجلس رفتم، اما دریغ از کوچکترین کمکی! تک بانوی خلبان کرمانشاهی در ادامه گفت: یک روز به سراغ یکی از مسوولان استانداری کرمانشاه رفتم تا از او طلب کمکی حتی در قالب وام برای ادامه تحصیلم کنم که او در پاسخ نامه‌ام را پس داد و گفت: «خانم برو شوهر کن و بشین خانه، زن را چه به پرواز و خلبانی». خدیجه می‌گوید: تاکنون بارها به مسوولان استان گفته‌ام که حداقل به من کاری بدهید تا بتوانم هزینه‌های تحصیلم را کسب کنم. اما گویا از این‌که یک زن بخواهد خلبان شود، خوششان نمی‌آید و مایلند که زن‌ها فقط خانه‌داری کنند. او هم‌چنین مدعی دریافت دعوتنامه‌های متعدد از دانشکده‌های خلبانی کشورهای اروپایی و آمریکایی شد و ادامه داد برایم دعوتنامه ارسال شد و تاکنون بارها با من تماس گرفتند و از من دعوت کردند، اما به خاطر عشقی که به آب و خاکم دارم هرگز به این دعوتنامه‌ها پاسخی ندادم. ... خلاصه این‌که خدیجه دل پر درد و گلایه‌های بسیاری دارد، باشد که از این طریق صدای او به گوش مسوولان برسد.

این گفته‌ی تک بانوی خلبان کرمانشاهی است:« اگر چهره‌ام را به هم ریخته و بی‌حوصله می‌بینید، حاصل بی‌توجهی‌های برخی مسوولین استانی است که برای حل مشکلاتم کمک نمی‌کنند.»

«خدیجه صیفی»، خلبان هواپیماهای فوق سبک و دانشجوی دوره‌ی خلبانی هواپیماهای مسافربری است که این روزها دل پر و گلایه‌های بسیاری از دست مسوولان استان کرمانشاه دارد.

او پس از ناامیدی از کمک مسوولان برای حل مشکلش منطقه کرمانشاه آمد تا بتواند حداقل بغض‌های گلویش را فریاد زند تا شاید گوشی برای شنیدن باشد.

خدیجه به ما گفت که 28 سال دارد و اهل کرمانشاه است.

او هم مثل خیلی‌ها، رویای پرواز آرزوی کودکی‌اش بود. اما مثل همون خیلی‌ها، رویایش را فراموش نکرد و برای پرواز رنج‌ها کشید.

خدیجه می‌گوید: شوق پرواز چنان لذت و غروری به انسان می‌دهد که هرگز نمی‌توانی آن را رها کنی.

او برای اولین بار در سال 1387 به رویای کودکی‌اش جامه عمل پوشاند و با پاراگلایدر در آسمان‌ها به پرواز درآمد و همین چشیدن طعم پرواز برایش کافی بود که دیگر آن را رها نکند.

پس از آن بود که خدیجه دوران دانشجویی خلبانی هواپیماهای فوق سبک (UL) را زیر نظر کاپیتان پورمند گذراند.

سپس در کمیسیون طب هوایی (AMC) هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران نیز پذیرفته شد و به سراغ گذراندن دوره‌ی آموزش خلبانی هواپیماهای مسافربری رفت.

خدیجه می‌گوید: در کل ایران تنها 9 زن هستند که در دانشکده‌ی خلبانی وابسته به سازمان هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران مشغول تحصیل هستند.

و اینجا بود که سر درد و دل‌های خدیجه باز شد و گفت: نزدیک به دو سال است که برای تامین بخشی از هزینه‌های تحصیلم به سراغ مسوولان استانداری و نمایندگان کرمانشاه در مجلس رفتم، اما دریغ از کوچکترین کمکی!

تک بانوی خلبان کرمانشاهی در ادامه گفت: یک روز به سراغ یکی از مسوولان استانداری کرمانشاه رفتم تا از او طلب کمکی حتی در قالب وام برای ادامه تحصیلم کنم که او در پاسخ نامه‌ام را پس داد و گفت: «خانم برو شوهر کن و بشین خانه، زن را چه به پرواز و خلبانی».

خدیجه می‌گوید: تاکنون بارها به مسوولان استان گفته‌ام که حداقل به من کاری بدهید تا بتوانم هزینه‌های تحصیلم را کسب کنم. اما گویا از این‌که یک زن بخواهد خلبان شود، خوششان نمی‌آید و مایلند که زن‌ها فقط خانه‌داری کنند.

او هم‌چنین مدعی دریافت دعوتنامه‌های متعدد از دانشکده‌های خلبانی کشورهای اروپایی و آمریکایی شد و ادامه داد برایم دعوتنامه ارسال شد و تاکنون بارها با من تماس گرفتند و از من دعوت کردند، اما به خاطر عشقی که به آب و خاکم دارم هرگز به این دعوتنامه‌ها پاسخی ندادم.

... خلاصه این‌که خدیجه دل پر درد و گلایه‌های بسیاری دارد، باشد که از این طریق صدای او به گوش مسوولان برسد.

منبع: ملت ایران

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار