نظر "لیلی گلستان" درباره "نعمت حقیقی" همسر سابق و فیلمبردار برجسته سینمای ایران
"شش سال زندگی مشترک داشتیم و تمام این مدت حس میکردم زندگیام با معیارهایی که از زندگی مشترک دارم نمیخواند و تفاوت دارد. تمام مدت در حال سعی کردن بودم تا خودم را وفق بدهم و موفق نشدم. میدیدم که این سعی یکطرفه است. نخواستم خودم را گول بزنم و با وجود عشق بسیار، تصمیم به جدایی گرفتم ـ گرفتم ـ از لحاظ احساسی کار بسیار سختی بود، اما جدا شدم. این کار دوستانه انجام شد. همیشه هم با هم دوست باقی ماندیم. نه به دلیل وجود سه بچه، بلکه به دلیل صمیمیتی که بین ما وجود داشت"
منبع: تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران/مصاحبه با لیلی گلستان/گفتگو:امید فیروز بخش
سلام .میخواستم ازتون یه خواهشی کنم به ایشون بگین اگر میخوان از دوستان قدیمیشون خبری بگیرن با ایمیلم تماس بگیرن.بگذریم که اون دوست لحظات آخر عمر خود را در هسرت دیدن دوست ماند..............
دوست دارم خانم گلستان از برخوردشون با فروغ هم برای ما صحبت کنند.
این خانم لیلی گلستان عین پدرش خودشیفته و بسیار مغرور هستش همش چند پهلو حرف میزنه و ازخودش تعریف میکنه تو این خانواده خانم فخری و آقای کاوه آدم حسابی و بی ادعا بودن روحشون مثل زندگیشون شاد
خانم ویدا نظر بسیار درستی نسبت به خانم گلستان دارد از نظر خانم گلستان همه ایراد دارند فقط ایشون هستند که بی آب دادند در مورد شخصیت بزرگی چون فروغ که چندین نسل این خانم ساده دل و ساده ظاهر و بسبار بی ادعا و چلچراغ ادبیات احساس و روح و روان زن ایرانی و قهرمان رویایی شش نسل این سرزمین کوچک و حقیر هستند و به نظرش فروغ که دنیایی از تحسین و صبر و تحمل است و نابغه ای چون او دگر مادر دهر نزداید به پدر بی انصافش چسلیده ولی پدرش هیج تقصیری ندارد ! یکی نیست بگوید این پدر بی رحم و نا جوانمرد تو بود که فروغ را پیش از ابنکه بمیرد کشت و بعد هم جسمش از هم پای در آمد ، زنی آنچنان انسان که در اوج هنر و جوانی روی تخت برانکارد به عکر داننده ماشبن مدرسه بچه هاست و با آن حال بد که میدونه زنده نمیماند پیش از هرچیز با ناله میگوید راننده تقصیری ندارد او را آزاد کنید با وجود اینکه به گفته افسر راهنمایی تقصیر راننده بوده که بی هوا پیچیده ، شرم و حیا خوب چیزیه ! اگر پدرت تنطور که خودت میدانی با بچه اش که شما باشید با بیرحمی میگذارد و میرود و فقط به دادن بک خونه خالی به یک زن بسبار جوان که تازه تنها شده با سه بچه کوچک میخواهد با فروغ پر احساس که برای راحتی دیگران همیشه خودش را به نبودن میزد رحم و مرکت داشته باشد ، در جایی خوتندم که یکی میگفت گلستان حتی در پیش مروم هم خودش را کنترل نمیکرد و جلو ما به فروغ با آن سن اش که بسبار از فروغ بزرگتر بوده سیلی زد و فروغ آهسته خودش را که انگار وزن کوه را جابجا میکند به زور به بیرون کشاند بدون هیج حرفی ! فقط کمی شرم اگر مروم ما داشتند به چنین ورزه هولناکی در تاربخ کشکرمان نمیفتادند