مدت زمان منطقی توافق جامع ایران و ۱+۵
پارسینه: پيتر جنكينز كه نماينده انگلستان در آژانس بينالمللي انرژي اتمي گفت: پنج تا هشت سال بازه زماني از امروز كافي است تا آژانس در موقعيتي براي اطمينان دهي در خصوص نبود برنامه مخفي هستهيي در ايران كفايت ميكند.
هتل پله كوبورگ شهر وين باز هم ميزبان هيات مذاكرهكننده ايراني در روزهاي سهشنبه و چهارشنبه 22 و 23 مهرماه خواهد بود. آخرين باري كه تيم مذاكرهكننده ايراني اين قلعه را ترك كرد هجدهم جولاي بود و زماني كه محمدجواد ظريف وزير امور خارجه كشورمان در راس تيم مذاكرهكننده هستهيي ايران توافقنامه تمديد برنامه اقدام مشترك را دوشادوش كاترين اشتون مسوول سياست خارجي اتحاديه اروپا امضا كرد.
به گزارش اعتماد، امروز دوباره تيم هستهيي ايران به رياست ظريف و با همراهي مجيد تخت روانچي و سيد عباس عراقچي به وين بازميگردند تا شايد بتوانند توافقنامه جامع را يك قدم به امضاي نهايي نزديكتر كنند. اينبار مذاكرات دو و سه جانبهيي ميان هيات مذاكرهكننده ايران و امريكا و كاترين اشتون در اين هتل صورت خواهد گرفت.
سيد عباس عراقچي و مجيد تخت روانچي معاونان وزيرخارجه ايران صبح امروز با ويليام برنز قائم مقام وزير خارجه و وندي شرمن معاون وزير خارجه امريكا در هتل پله كوبورگ ديدار و گفتوگو خواهند كرد. پيشبيني ميشود كه اين دور از مذاكرات تا روز جمعه هم ادامه پيدا كند. ايران و 1+5 تا 24 نوامبر 2014 براي امضاي متن توافقنامه جامع فرصت دارند. توافقنامهيي كه ميتواند به يك دهه تنش و جدال بر سر پرونده هستهيي ايران پايان داده و روند عاديسازي پرونده ايران در آژانس بينالمللي انرژي اتمي را آغاز كند.
در شرايطي كه ايران و 1+5 ماراتن رسيدن به توافق براي امضاي برنامه اقدام مشترك را در نخستين گام به سرعت طي كرده و در ماه نوامبر در ژنو اين توافقنامه را امضا كردند به نظر ميرسد كه تلاشها براي امضاي توافقنامه جامع در ده ماه گذشته چندان ره به جايي نبرده است و گره اصلي ظرفيت غنيسازي ايران كه از ابتدا از آن به عنوان اصليترين چالش نام برده ميشد همچنان در مسير مذاكرات سنگاندازي ميكند. زمزمههاي خبري حاكي از اين است كه ايران و 1+5 بر سر مسائلي چون رآكتور آب سنگين اراك و تاسيسات فردو به توافقهاي اوليه خوبي دست يافتهاند و امروز مساله غنيسازي در ايران و نحوه لغو تحريمها اصليترين چالش به حساب ميآيد.
پيتر جنكينز كه نماينده انگلستان در آژانس بينالمللي انرژي اتمي در فاصله سالهاي 2001 تا 2006 بوده است در گفتوگوي خود از چالشهاي فني بر سر راه رسيدن به توافق جامع سخن ميگويد. وي كه سابقه 33 سال فعاليتهاي ديپلماتيك در وين، برازيليا، پاريس، واشنگتن و ژنو را در پرونده كاري خود دارد تاكيد ميكند كه به نظر وي فرصت حضور باراك اوباما در كاخ سفيد بهترين فرصت براي امضاي توافقنامه جامع ميان ايران و 1+5 است. متن گفت و گوي اعتماد با اين ديپلمات انگليسي به شرح زير است:
شما در فاصله سالهاي 2001 تا 2006 كه مذاكرات هستهيي ايران با غرب تا مرز امضاي توافقنامه هم پيش رفت، نماينده انگلستان در آژانس بينالمللي انرژي اتمي بوديد. تيم هستهيي ايران در آن زمان، امروز سكان وزارت خارجه را بر عهده داشته و ادعا ميكند كه كارشكنيهاي امريكا و تبعيت اروپا از واشنگتن بود كه منجر به عدم توافق در آن بازه زماني شد. چه مسائلي در آن زمان مانع از توافق شد و آيا ما با نزديك شدن به ضرب الاجل 24 نوامبر شاهد ظهور دوباره همان موانع هستيم؟
در سال 2005 مذاكرات به دليل اصرار ايران بر فعال ماندن سانتريفيوژهايي براي انجام امور تحقيقاتي به شكست انجاميد. مذاكرهكنندگان اروپايي مخالف برخورداري ايران از ظرفيت لازم براي غنيسازي اورانيوم بودند. با توجه به مذاكراتي كه اخيرا در نيويورك انجام شد، به نظر ميرسد كه ريسكي وجود دارد كه اين دور از مذكرات هم به دليل اصرارهاي ايران براي فعال ماندن حداقل 9 تا 10 هزار سانتريفيوژ نسل يك به شكست منتهي شود. امريكا و اتحاديه اروپا به دنبال محدود كردن تعداد سانتريفيوژهاي فعال ايران تا چند هزار مورد هستند. بنابراين به نظر ميرسد كه احتمال تكرار تاريخ در اين دور از مذاكرات هم وجود داشته باشد.
قابليت نهفته ساخت سلاح بر اساس NPT غيرقانوني نيست. با اينهمه از 2003 تا به امروز اين مساله تبديل به چالشي در مذاكرات هستهيي شده است. آيا اصرار غرب بر اين مساله در مذاكرات وجاهت قانوني دارد؟ چگونه ميتوان اين چالش را از مسير مذاكرات حذف كرد؟
توليد سلاح هستهيي بر اساس معاهده منع تكثير تسليحات هستهيي براي اعضايي كه اين معاهده را امضا كردهاند، ممنوع است. به دست آوردن تكنولوژي هستهيي كه بتواند منجر به توليد سلاح هستهيي شود بر اساس معاهده منع تكثير ممنوع نيست. اين در شرايطي است كه هدف كشور مدنظر استفاده از تكنولوژي هستهيي براي مصارف صلحآميز تحت نظارتهاي آژانس بينالمللي انرژي اتمي باشد.
مشكل اصلي در مذاكرات ميان ايران و 1+5 اين است كه امريكا و اتحاديه اروپا اطمينان كافي به نيتهاي ايران براي استفاده صلحآميز از انرژي هستهيي ندارند. شايد اصليترين دليل اين بياعتمادي هم اين باشد كه ايران پيش از اين در گذشته برخي از فعاليتهاي هستهيي خود را پنهان كرده يا مخفيانه ادامه داده است. در حال حاضر اعتمادسازي اصليترين چالش در مذاكرات هستهيي است.
ايران موافقت خود را با انواع بازرسيهاي در چارچوب قانون آژانس بينالمللي انرژي اتمي و حتي فراتر از پادمان و امضاي پروتكل الحاقي در پايان راه اعلام كرده است. در چنين شرايطي آيا اين بازرسيها قابليت رفع نگرانيهاي غرب در خصوص برنامه هستهيي ايران را ندارد؟
دسترسيهايي كه ايران در 9 ماه گذشته به بازرسان آژانس بينالمللي انرژي اتمي داده است و همچنين همكاريهايي كه از 11 نوامبر 2013 براي حل مشكلات پرونده هستهيي خود انجام داده است از پتانسيل كافي براي جلب اعتماد بينالمللي در خصوص صلحآميز بودن برنامه هستهيي ايران برخوردار است. اما اين روند اعتمادسازي زمان ميبرد و منظور از زمان هم چندسال و نه چندماه است. البته كه اين مساله هم به تنهايي براي حل مشكلات موجود كفايت نميكند.
بايد اين نكته را مشخص كنم كه امريكا و اتحاديه اروپا گمان ميكنند كه ايران ممكن است زماني در آينده به اين جمعبندي برسد كه بايد از آژانس بينالمللي انرژي اتمي خارج شود و براي توليد سلاح هستهيي روند غنيسازي اورانيوم در سطح بالا را آغاز كند. اين ترس را نميتوان در يك شب با مجوز صادر كردن براي بازرسيهاي آژانس بينالمللي انرژي اتمي از ميان برداشت. از ميان برداشتن اين شك و ترديد به چندسال بازرسيهاي آژانس بينالمللي انرژي اتمي وابسته است.
در غرب در نخستين سالهاي انقلاب اسلامي ايران باورهايي شكل گرفته است كه صحيح يا غلط از ميان بردن آنها به چندسال بازه زماني نياز دارد. اين تغيير نگاه بسيار سخت است چرا كه نوع پوششهاي خبري كه در غرب از تحولات داخل ايران صورت گرفته همواره منصفانه نبوده است. علاوه بر اين گروههايي هستند كه منفعت آنها در ترويج اين باور است كه ايران كشوري خطرناك به حساب ميآيد.
ايران و آژانس بينالمللي انرژي اتمي از يك سال پيش تا به امروز همكاريهاي فشردهيي را با هم براي حل اختلافهاي فني آغاز كردهاند. با اينهمه اخيرا ايران در ضرب الاجل زماني 25 آگوست نتوانست به برخي از پرسشهاي موجود پاسخ دهد. به نظر شما اصليترين اختلاف ميان ايران و آژانس در حال حاضر به چه مواردي محدود ميشود ؟ آيا مذاكرات ايران با آژانس ميتواند تاثير مثبت يا منفي بر تعامل تهران با 1+5 داشته باشد؟
تصور من اين است كه آژانس بينالمللي انرژي اتمي از اينكه ايران هنوز نتوانسته است به دو مورد از مجموع مواردي كه در ماه مي براي حل آنها به آژانس متعهد شده بود، پاسخ دهد نگران است. ايران هنوز بايد با مسائلي كه در دوره آگوست - نوامبر متعهد شده بود پاسخ دهد. اما در خصوص تاثيرگذاري مذاكرات با آژانس بينالمللي انرژي اتمي بر مذاكرات هستهيي ايران با 1+5 اين را بايد بگويم كه در برنامه اقدام مشترك مصوب نوامبر 2013 از ايران خواسته نشده است كه به عنوان يك پيش شرط براي توافق نهايي در اين برنامه بايد به سوالها و نگرانيهاي موجود آژانس بينالمللي انرژي اتمي پاسخ بدهد. البته به نظر ميرسد كه پيشرفت در پاسخ دادن به سوالهاي آژانس بينالمللي انرژي اتمي ميتواند تاثير مثبتي بر روند به نتيجه رسيدن توافقنامه جامع هستهيي ميان ايران و 1+5 بگذارد. از سوي ديگر، نبود همكاري كافي ميان ايران و آژانس بينالمللي انرژي اتمي هم ميتواند بر موانع بر سر راه رسيدن به توافقنامه جامع تاثيرگذار باشد.
يكي از اصليترين اختلافها ميان ايران و آژانس بحث PMD است. مطالبه دقيق آژانس از ايران در اين زمينه چيست؟ ايران ادعا ميكند كه در گذشته فعاليتهاي هستهيي با هدف نظامي نداشته و غرب اين ادعا را نميپذيرد. ايران چگونه ميتواند به اين گره در مذاكرات پايان دهد؟
البته من اطلاع دقيقي در خصوص مطالبههاي دقيق امروز آژانس ندارم. اما به نظر ميرسد كه يكي از اين مسائل به شواهدي در خصوص برخي تجهيزات نظامي مربوط است كه تكنولوژي خاصي را ميطلبد. تكنولوژي كه در ساير نقاط جهان براي ساخت بمب اتمي مورد استفاده قرار ميگيرد. در حال حاضر بهترين راه پيش روي ايران اين است كه اثبات كند شواهد موجود منحرفكننده است يا اينكه اين فعاليتها را انجام داده است، چرا كه تكنولوژي مدنظر استفادههاي صلحآميز و غيرهستهيي هم مانند استفاده در بخشهاي نفت و گاز را دارد.
اخيرا طرحي در خصوص قطع اتصال سانتريفيوژها داده شده است. سود و زيانهاي اين طرح براي ايران و 1+5 را در چه ميدانيد؟
دليل پشت پرده ارايه چنين طرحي تلاش براي افزايش دادن زمان مورد نياز ايران براي توليد اورانيوم با غناي بالاست. روندي كه در شرايطي كه ايران در مسير تحقق آن برآيد بايد با خروج ايران از آژانس بينالمللي انرژي اتمي همراه باشد و قدم گذاشتن ايران در مسير توليد سلاح هستهيي. افزايش دادن بازه زماني مورد نياز ايران براي رسيدن به مرحله توليد بمب در حقيقت به عنوان ابزاري براي اعتمادسازي در نظر گرفته شده است. ايران با موافقت كردن با اين مساله ميتواند ميزان حساسيتهاي امريكا و اروپا را كاهش دهد.
تحقيق و توسعه RAD يكي از اصليترين مباحث پرچالش در مذاكرات ايران و 1+5 است. به نظر شما الگويي كه غرب براي برنامه هستهيي ايران در زمينه تحقيق و توسعه در نظر دارد به چه شكل است؟ آيا محدوديتها تنها براي يك بازه زماني مورد توافق خواهد بود يا غرب به دنبال اعمال محدوديت دايمي بر برنامه تحقيق و توسعه ايران است؟
از آنجا كه دقيقا با مواضع مذاكراتي اتحاديه اروپا و امريكا آشنايي ندارم نميتوانم به اين پرسش پاسخ درستي بدهم. تنها چيزي كه ميتوانم بگويم اين است كه اين موضوع مستقيما با ترس و نگراني از نيتهاي ايران ارتباط دارد. آنها نميخواهند ايران به روند توليد و توسعه نسل سانتريفيوژهاي خود ادامه دهد چرا كه دستيابي ايران به نسلهاي پيشرفتهتر از سانتريفيوژ ميتواند به توليد سريعتر اورانيوم با درصد غناي بالا منتهي شود.
بحث بازديدها از پارچين همچنان به كرات شنيده ميشود. اين در حالي است كه ايران ميگويد در چند نوبت اجازه بازديدهاي گسترده از پارچين را داده و امكان بازديدهاي بيشتر در بازههاي زماني مورد علاقه غرب از اين سايت وجود ندارد. چرا پارچين همچنان با وجود بازرسيهاي قبلي براي غرب مهم است؟
در گذشته تنها دو مورد بازرسي صورت گرفته است. مساله اينجاست كه ايران تنها مجوز دسترسي به برخي واحدها از تاسيساتي به بزرگي پارچين را صادر كرده است. در آن زمان كه اين دو مورد بازرسي صورت گرفته بازرسان آژانس دليلي بر اصرار بر ساختمانها و واحدهايي كه نياز به بازرسي آنها را حس نكرده بودند، نداشتند. آژانس شك دارد كه برخي از كارهايي كه در حوزه تكنولوژي چاشنيهاي انفجاري صورت گرفته است در واحدهايي از پارچين حدود 10 سال پيش صورت گرفته است.
آيا نسخهيي عملي براي باز كردن گره ظرفيت و ميزان غنيسازي ايران در نظر داريد كه هم نگراني غرب را پاسخ دهد و هم به ايران به عنوان عضو NPT حق فعاليتهاي صلحآميز هستهيي را دهد؟
در متني كه در تاريخ چهارم سپتامبر منتشر كردم اين طرح را ارايه دادم كه امريكا و اروپا بايد موافقت خود را با ادامه فعاليت 10 هزار مورد سانتريفيوژ نسل اول در ايران اعلام كنند و در ازاي آن از ايران بخواهند كه ظرفيت سانتريفيوژ خود را تا زماني كه نياز عملي اين كشور تغيير نكند، افزايش ندهند. نياز عملي ايران در چند سال آتي افزايش پيدا نخواهد كرد چرا كه به دليل فني ايران نميتواند سوخت مورد نياز براي راكتورهاي توليد برق را كه خريداري كرده است تامين كند و به همين دليل اين سوخت را از روسيه تامين ميكند. تنها زماني كه ايران بتواند راكتورهاي خود را طراحي كند و بسازد ميتواند به درجهيي از نياز عملي دست پيدا كند كه به افزايش ظرفيت غنيسازي خود نياز داشته باشد.
به نظر شما مدت زمان منطقي توافق جامع كه در آن استراتژي برد - برد براي هر دو طرف مذاكرهكننده لحاظ شده باشد، چند سال است؟ ايران خواهان عدد تكرقمي است و غرب به عددي دو رقمي فكر ميكند.
من مدتها بر اين نكته تاكيد داشتهام كه ايجاد ارتباط منطفي ميان اين مدت زمان و بازرسيهاي آژانس در قالب پادمان ميتواند كارساز باشد. در اين صورت پنج تا هشت سال بازه زماني از امروز كافي است تا آژانس در موقعيتي براي اطمينان دهي در خصوص نبود برنامه مخفي هستهيي در ايران كفايت ميكند. در اين بازه زماني آژانس ميتواند تاييد كند كه ايران هيچ برنامه هستهيي مخفي يا اعلام نشده در دستور كار خود ندارد. اين بهترين گزارشي است كه آژانس بينالمللي انرژي اتمي ميتواند درخصوص هر عضو امضاكننده معاهده منع تكثير تسليحات هستهيي ارايه دهد. زماني كه گزارشي با اين محتوا در خصوص برنامه هستهيي ايران داده شود، ديگر دليلي براي جدا نگه داشتن پرونده هستهيي ايران از ديگر اعضاي معاهده منع تكثير تسليحات هستهيي وجود نخواهد داشت.
البته قبولاندن اين منطق به اتحاديه اروپا و ايالات متحده كار آساني نيست. آنها ميخواهند همچنان و در شرايطي كه آژانس بينالمللي انرژي اتمي هم صحت صلحآميز بودن برنامه هستهيي ايران را تاييد كند، توهم ترس از نيت هستهيي ايران را تقويت كنند.
از نظر شما جايگزينهاي توافق چه خواهد بود؟
من بسيار اميدوار هستم كه توافقي در خصوص مساله غنيسازي ميان دو طرف حاصل شود و مطمئن هستم كه اين مساله ميتواند راه را براي رسيدن به توافق جامع هموار كند. فكر ميكنم عدم موفقيت در دستيابي به توافق جامع بسيار خطرناك است. چرا؟ به اين دليل كه امريكا در نوامبر 2016 رييسجمهور جديدي خواهد داشت. يك جمهوريخواه ايدهآلگرا ميتواند در برابر تخاصم ورزيهاي نئومحافظهكارها مقاومت كند اما جمهوريخواه ايدئولوژيگرايي مانند جورج بوش در برابر اين قبيل تخاصمورزيها مقاومت نخواهد كرد. از سوي ديگر رييسجمهور دموكراتي كه احتمالا هيلاري كلينتون بايد باشد نيز مدتهاست دنبال خوشحال كردن لابي اسراييلي است كه مدتهاست بر طبل خصومتورزي بيشتر با ايران ميكوبند. بنابراين پس از 2016، اين ريسك وجود دارد كه ما شاهد فشار بر امريكا براي برخورد با ايران باشيم و تنها يك توافقنامه جامع ميتواند مانع از تحقق چنين سناريويي شود.
با اينهمه اگر ايران و 1+5 نتوانستند در خصوص مساله غنيسازي با يكديگر تا پاييز امسال به توافق برسند پيشنهاد ميكنم كه ايران پيشنهاد تمديد برنامه اقدام مشترك تا 31 دسامبر 2016 را بدهد. در اين مدت ايران ميتواند راكتور 40 مگاواتي اراك را به روز كرده و در ازاي آن هم بر سر از ميان برداشتن بخش قابل توجهي از تحريمها با غرب به توافق برسد. در اين سناريو ايران ميتواند بار ديگر در نوامبر 2016 و پس از انتخابات رياستجمهوري ايالات متحده شانس خود را براي حل گره غنيسازي امتحان كند. اين احتمال وجود دارد كه انتخابات 2016 منجر به روي كار آمدن رويكرد سياسي جديدي شود كه در سايه آن رسيدن به راهكاري براي حل معماي مشكل غنيسازي ايران ممكن شود.
به گزارش اعتماد، امروز دوباره تيم هستهيي ايران به رياست ظريف و با همراهي مجيد تخت روانچي و سيد عباس عراقچي به وين بازميگردند تا شايد بتوانند توافقنامه جامع را يك قدم به امضاي نهايي نزديكتر كنند. اينبار مذاكرات دو و سه جانبهيي ميان هيات مذاكرهكننده ايران و امريكا و كاترين اشتون در اين هتل صورت خواهد گرفت.
سيد عباس عراقچي و مجيد تخت روانچي معاونان وزيرخارجه ايران صبح امروز با ويليام برنز قائم مقام وزير خارجه و وندي شرمن معاون وزير خارجه امريكا در هتل پله كوبورگ ديدار و گفتوگو خواهند كرد. پيشبيني ميشود كه اين دور از مذاكرات تا روز جمعه هم ادامه پيدا كند. ايران و 1+5 تا 24 نوامبر 2014 براي امضاي متن توافقنامه جامع فرصت دارند. توافقنامهيي كه ميتواند به يك دهه تنش و جدال بر سر پرونده هستهيي ايران پايان داده و روند عاديسازي پرونده ايران در آژانس بينالمللي انرژي اتمي را آغاز كند.
در شرايطي كه ايران و 1+5 ماراتن رسيدن به توافق براي امضاي برنامه اقدام مشترك را در نخستين گام به سرعت طي كرده و در ماه نوامبر در ژنو اين توافقنامه را امضا كردند به نظر ميرسد كه تلاشها براي امضاي توافقنامه جامع در ده ماه گذشته چندان ره به جايي نبرده است و گره اصلي ظرفيت غنيسازي ايران كه از ابتدا از آن به عنوان اصليترين چالش نام برده ميشد همچنان در مسير مذاكرات سنگاندازي ميكند. زمزمههاي خبري حاكي از اين است كه ايران و 1+5 بر سر مسائلي چون رآكتور آب سنگين اراك و تاسيسات فردو به توافقهاي اوليه خوبي دست يافتهاند و امروز مساله غنيسازي در ايران و نحوه لغو تحريمها اصليترين چالش به حساب ميآيد.
پيتر جنكينز كه نماينده انگلستان در آژانس بينالمللي انرژي اتمي در فاصله سالهاي 2001 تا 2006 بوده است در گفتوگوي خود از چالشهاي فني بر سر راه رسيدن به توافق جامع سخن ميگويد. وي كه سابقه 33 سال فعاليتهاي ديپلماتيك در وين، برازيليا، پاريس، واشنگتن و ژنو را در پرونده كاري خود دارد تاكيد ميكند كه به نظر وي فرصت حضور باراك اوباما در كاخ سفيد بهترين فرصت براي امضاي توافقنامه جامع ميان ايران و 1+5 است. متن گفت و گوي اعتماد با اين ديپلمات انگليسي به شرح زير است:
شما در فاصله سالهاي 2001 تا 2006 كه مذاكرات هستهيي ايران با غرب تا مرز امضاي توافقنامه هم پيش رفت، نماينده انگلستان در آژانس بينالمللي انرژي اتمي بوديد. تيم هستهيي ايران در آن زمان، امروز سكان وزارت خارجه را بر عهده داشته و ادعا ميكند كه كارشكنيهاي امريكا و تبعيت اروپا از واشنگتن بود كه منجر به عدم توافق در آن بازه زماني شد. چه مسائلي در آن زمان مانع از توافق شد و آيا ما با نزديك شدن به ضرب الاجل 24 نوامبر شاهد ظهور دوباره همان موانع هستيم؟
در سال 2005 مذاكرات به دليل اصرار ايران بر فعال ماندن سانتريفيوژهايي براي انجام امور تحقيقاتي به شكست انجاميد. مذاكرهكنندگان اروپايي مخالف برخورداري ايران از ظرفيت لازم براي غنيسازي اورانيوم بودند. با توجه به مذاكراتي كه اخيرا در نيويورك انجام شد، به نظر ميرسد كه ريسكي وجود دارد كه اين دور از مذكرات هم به دليل اصرارهاي ايران براي فعال ماندن حداقل 9 تا 10 هزار سانتريفيوژ نسل يك به شكست منتهي شود. امريكا و اتحاديه اروپا به دنبال محدود كردن تعداد سانتريفيوژهاي فعال ايران تا چند هزار مورد هستند. بنابراين به نظر ميرسد كه احتمال تكرار تاريخ در اين دور از مذاكرات هم وجود داشته باشد.
قابليت نهفته ساخت سلاح بر اساس NPT غيرقانوني نيست. با اينهمه از 2003 تا به امروز اين مساله تبديل به چالشي در مذاكرات هستهيي شده است. آيا اصرار غرب بر اين مساله در مذاكرات وجاهت قانوني دارد؟ چگونه ميتوان اين چالش را از مسير مذاكرات حذف كرد؟
توليد سلاح هستهيي بر اساس معاهده منع تكثير تسليحات هستهيي براي اعضايي كه اين معاهده را امضا كردهاند، ممنوع است. به دست آوردن تكنولوژي هستهيي كه بتواند منجر به توليد سلاح هستهيي شود بر اساس معاهده منع تكثير ممنوع نيست. اين در شرايطي است كه هدف كشور مدنظر استفاده از تكنولوژي هستهيي براي مصارف صلحآميز تحت نظارتهاي آژانس بينالمللي انرژي اتمي باشد.
مشكل اصلي در مذاكرات ميان ايران و 1+5 اين است كه امريكا و اتحاديه اروپا اطمينان كافي به نيتهاي ايران براي استفاده صلحآميز از انرژي هستهيي ندارند. شايد اصليترين دليل اين بياعتمادي هم اين باشد كه ايران پيش از اين در گذشته برخي از فعاليتهاي هستهيي خود را پنهان كرده يا مخفيانه ادامه داده است. در حال حاضر اعتمادسازي اصليترين چالش در مذاكرات هستهيي است.
ايران موافقت خود را با انواع بازرسيهاي در چارچوب قانون آژانس بينالمللي انرژي اتمي و حتي فراتر از پادمان و امضاي پروتكل الحاقي در پايان راه اعلام كرده است. در چنين شرايطي آيا اين بازرسيها قابليت رفع نگرانيهاي غرب در خصوص برنامه هستهيي ايران را ندارد؟
دسترسيهايي كه ايران در 9 ماه گذشته به بازرسان آژانس بينالمللي انرژي اتمي داده است و همچنين همكاريهايي كه از 11 نوامبر 2013 براي حل مشكلات پرونده هستهيي خود انجام داده است از پتانسيل كافي براي جلب اعتماد بينالمللي در خصوص صلحآميز بودن برنامه هستهيي ايران برخوردار است. اما اين روند اعتمادسازي زمان ميبرد و منظور از زمان هم چندسال و نه چندماه است. البته كه اين مساله هم به تنهايي براي حل مشكلات موجود كفايت نميكند.
بايد اين نكته را مشخص كنم كه امريكا و اتحاديه اروپا گمان ميكنند كه ايران ممكن است زماني در آينده به اين جمعبندي برسد كه بايد از آژانس بينالمللي انرژي اتمي خارج شود و براي توليد سلاح هستهيي روند غنيسازي اورانيوم در سطح بالا را آغاز كند. اين ترس را نميتوان در يك شب با مجوز صادر كردن براي بازرسيهاي آژانس بينالمللي انرژي اتمي از ميان برداشت. از ميان برداشتن اين شك و ترديد به چندسال بازرسيهاي آژانس بينالمللي انرژي اتمي وابسته است.
در غرب در نخستين سالهاي انقلاب اسلامي ايران باورهايي شكل گرفته است كه صحيح يا غلط از ميان بردن آنها به چندسال بازه زماني نياز دارد. اين تغيير نگاه بسيار سخت است چرا كه نوع پوششهاي خبري كه در غرب از تحولات داخل ايران صورت گرفته همواره منصفانه نبوده است. علاوه بر اين گروههايي هستند كه منفعت آنها در ترويج اين باور است كه ايران كشوري خطرناك به حساب ميآيد.
ايران و آژانس بينالمللي انرژي اتمي از يك سال پيش تا به امروز همكاريهاي فشردهيي را با هم براي حل اختلافهاي فني آغاز كردهاند. با اينهمه اخيرا ايران در ضرب الاجل زماني 25 آگوست نتوانست به برخي از پرسشهاي موجود پاسخ دهد. به نظر شما اصليترين اختلاف ميان ايران و آژانس در حال حاضر به چه مواردي محدود ميشود ؟ آيا مذاكرات ايران با آژانس ميتواند تاثير مثبت يا منفي بر تعامل تهران با 1+5 داشته باشد؟
تصور من اين است كه آژانس بينالمللي انرژي اتمي از اينكه ايران هنوز نتوانسته است به دو مورد از مجموع مواردي كه در ماه مي براي حل آنها به آژانس متعهد شده بود، پاسخ دهد نگران است. ايران هنوز بايد با مسائلي كه در دوره آگوست - نوامبر متعهد شده بود پاسخ دهد. اما در خصوص تاثيرگذاري مذاكرات با آژانس بينالمللي انرژي اتمي بر مذاكرات هستهيي ايران با 1+5 اين را بايد بگويم كه در برنامه اقدام مشترك مصوب نوامبر 2013 از ايران خواسته نشده است كه به عنوان يك پيش شرط براي توافق نهايي در اين برنامه بايد به سوالها و نگرانيهاي موجود آژانس بينالمللي انرژي اتمي پاسخ بدهد. البته به نظر ميرسد كه پيشرفت در پاسخ دادن به سوالهاي آژانس بينالمللي انرژي اتمي ميتواند تاثير مثبتي بر روند به نتيجه رسيدن توافقنامه جامع هستهيي ميان ايران و 1+5 بگذارد. از سوي ديگر، نبود همكاري كافي ميان ايران و آژانس بينالمللي انرژي اتمي هم ميتواند بر موانع بر سر راه رسيدن به توافقنامه جامع تاثيرگذار باشد.
يكي از اصليترين اختلافها ميان ايران و آژانس بحث PMD است. مطالبه دقيق آژانس از ايران در اين زمينه چيست؟ ايران ادعا ميكند كه در گذشته فعاليتهاي هستهيي با هدف نظامي نداشته و غرب اين ادعا را نميپذيرد. ايران چگونه ميتواند به اين گره در مذاكرات پايان دهد؟
البته من اطلاع دقيقي در خصوص مطالبههاي دقيق امروز آژانس ندارم. اما به نظر ميرسد كه يكي از اين مسائل به شواهدي در خصوص برخي تجهيزات نظامي مربوط است كه تكنولوژي خاصي را ميطلبد. تكنولوژي كه در ساير نقاط جهان براي ساخت بمب اتمي مورد استفاده قرار ميگيرد. در حال حاضر بهترين راه پيش روي ايران اين است كه اثبات كند شواهد موجود منحرفكننده است يا اينكه اين فعاليتها را انجام داده است، چرا كه تكنولوژي مدنظر استفادههاي صلحآميز و غيرهستهيي هم مانند استفاده در بخشهاي نفت و گاز را دارد.
اخيرا طرحي در خصوص قطع اتصال سانتريفيوژها داده شده است. سود و زيانهاي اين طرح براي ايران و 1+5 را در چه ميدانيد؟
دليل پشت پرده ارايه چنين طرحي تلاش براي افزايش دادن زمان مورد نياز ايران براي توليد اورانيوم با غناي بالاست. روندي كه در شرايطي كه ايران در مسير تحقق آن برآيد بايد با خروج ايران از آژانس بينالمللي انرژي اتمي همراه باشد و قدم گذاشتن ايران در مسير توليد سلاح هستهيي. افزايش دادن بازه زماني مورد نياز ايران براي رسيدن به مرحله توليد بمب در حقيقت به عنوان ابزاري براي اعتمادسازي در نظر گرفته شده است. ايران با موافقت كردن با اين مساله ميتواند ميزان حساسيتهاي امريكا و اروپا را كاهش دهد.
تحقيق و توسعه RAD يكي از اصليترين مباحث پرچالش در مذاكرات ايران و 1+5 است. به نظر شما الگويي كه غرب براي برنامه هستهيي ايران در زمينه تحقيق و توسعه در نظر دارد به چه شكل است؟ آيا محدوديتها تنها براي يك بازه زماني مورد توافق خواهد بود يا غرب به دنبال اعمال محدوديت دايمي بر برنامه تحقيق و توسعه ايران است؟
از آنجا كه دقيقا با مواضع مذاكراتي اتحاديه اروپا و امريكا آشنايي ندارم نميتوانم به اين پرسش پاسخ درستي بدهم. تنها چيزي كه ميتوانم بگويم اين است كه اين موضوع مستقيما با ترس و نگراني از نيتهاي ايران ارتباط دارد. آنها نميخواهند ايران به روند توليد و توسعه نسل سانتريفيوژهاي خود ادامه دهد چرا كه دستيابي ايران به نسلهاي پيشرفتهتر از سانتريفيوژ ميتواند به توليد سريعتر اورانيوم با درصد غناي بالا منتهي شود.
بحث بازديدها از پارچين همچنان به كرات شنيده ميشود. اين در حالي است كه ايران ميگويد در چند نوبت اجازه بازديدهاي گسترده از پارچين را داده و امكان بازديدهاي بيشتر در بازههاي زماني مورد علاقه غرب از اين سايت وجود ندارد. چرا پارچين همچنان با وجود بازرسيهاي قبلي براي غرب مهم است؟
در گذشته تنها دو مورد بازرسي صورت گرفته است. مساله اينجاست كه ايران تنها مجوز دسترسي به برخي واحدها از تاسيساتي به بزرگي پارچين را صادر كرده است. در آن زمان كه اين دو مورد بازرسي صورت گرفته بازرسان آژانس دليلي بر اصرار بر ساختمانها و واحدهايي كه نياز به بازرسي آنها را حس نكرده بودند، نداشتند. آژانس شك دارد كه برخي از كارهايي كه در حوزه تكنولوژي چاشنيهاي انفجاري صورت گرفته است در واحدهايي از پارچين حدود 10 سال پيش صورت گرفته است.
آيا نسخهيي عملي براي باز كردن گره ظرفيت و ميزان غنيسازي ايران در نظر داريد كه هم نگراني غرب را پاسخ دهد و هم به ايران به عنوان عضو NPT حق فعاليتهاي صلحآميز هستهيي را دهد؟
در متني كه در تاريخ چهارم سپتامبر منتشر كردم اين طرح را ارايه دادم كه امريكا و اروپا بايد موافقت خود را با ادامه فعاليت 10 هزار مورد سانتريفيوژ نسل اول در ايران اعلام كنند و در ازاي آن از ايران بخواهند كه ظرفيت سانتريفيوژ خود را تا زماني كه نياز عملي اين كشور تغيير نكند، افزايش ندهند. نياز عملي ايران در چند سال آتي افزايش پيدا نخواهد كرد چرا كه به دليل فني ايران نميتواند سوخت مورد نياز براي راكتورهاي توليد برق را كه خريداري كرده است تامين كند و به همين دليل اين سوخت را از روسيه تامين ميكند. تنها زماني كه ايران بتواند راكتورهاي خود را طراحي كند و بسازد ميتواند به درجهيي از نياز عملي دست پيدا كند كه به افزايش ظرفيت غنيسازي خود نياز داشته باشد.
به نظر شما مدت زمان منطقي توافق جامع كه در آن استراتژي برد - برد براي هر دو طرف مذاكرهكننده لحاظ شده باشد، چند سال است؟ ايران خواهان عدد تكرقمي است و غرب به عددي دو رقمي فكر ميكند.
من مدتها بر اين نكته تاكيد داشتهام كه ايجاد ارتباط منطفي ميان اين مدت زمان و بازرسيهاي آژانس در قالب پادمان ميتواند كارساز باشد. در اين صورت پنج تا هشت سال بازه زماني از امروز كافي است تا آژانس در موقعيتي براي اطمينان دهي در خصوص نبود برنامه مخفي هستهيي در ايران كفايت ميكند. در اين بازه زماني آژانس ميتواند تاييد كند كه ايران هيچ برنامه هستهيي مخفي يا اعلام نشده در دستور كار خود ندارد. اين بهترين گزارشي است كه آژانس بينالمللي انرژي اتمي ميتواند درخصوص هر عضو امضاكننده معاهده منع تكثير تسليحات هستهيي ارايه دهد. زماني كه گزارشي با اين محتوا در خصوص برنامه هستهيي ايران داده شود، ديگر دليلي براي جدا نگه داشتن پرونده هستهيي ايران از ديگر اعضاي معاهده منع تكثير تسليحات هستهيي وجود نخواهد داشت.
البته قبولاندن اين منطق به اتحاديه اروپا و ايالات متحده كار آساني نيست. آنها ميخواهند همچنان و در شرايطي كه آژانس بينالمللي انرژي اتمي هم صحت صلحآميز بودن برنامه هستهيي ايران را تاييد كند، توهم ترس از نيت هستهيي ايران را تقويت كنند.
از نظر شما جايگزينهاي توافق چه خواهد بود؟
من بسيار اميدوار هستم كه توافقي در خصوص مساله غنيسازي ميان دو طرف حاصل شود و مطمئن هستم كه اين مساله ميتواند راه را براي رسيدن به توافق جامع هموار كند. فكر ميكنم عدم موفقيت در دستيابي به توافق جامع بسيار خطرناك است. چرا؟ به اين دليل كه امريكا در نوامبر 2016 رييسجمهور جديدي خواهد داشت. يك جمهوريخواه ايدهآلگرا ميتواند در برابر تخاصم ورزيهاي نئومحافظهكارها مقاومت كند اما جمهوريخواه ايدئولوژيگرايي مانند جورج بوش در برابر اين قبيل تخاصمورزيها مقاومت نخواهد كرد. از سوي ديگر رييسجمهور دموكراتي كه احتمالا هيلاري كلينتون بايد باشد نيز مدتهاست دنبال خوشحال كردن لابي اسراييلي است كه مدتهاست بر طبل خصومتورزي بيشتر با ايران ميكوبند. بنابراين پس از 2016، اين ريسك وجود دارد كه ما شاهد فشار بر امريكا براي برخورد با ايران باشيم و تنها يك توافقنامه جامع ميتواند مانع از تحقق چنين سناريويي شود.
با اينهمه اگر ايران و 1+5 نتوانستند در خصوص مساله غنيسازي با يكديگر تا پاييز امسال به توافق برسند پيشنهاد ميكنم كه ايران پيشنهاد تمديد برنامه اقدام مشترك تا 31 دسامبر 2016 را بدهد. در اين مدت ايران ميتواند راكتور 40 مگاواتي اراك را به روز كرده و در ازاي آن هم بر سر از ميان برداشتن بخش قابل توجهي از تحريمها با غرب به توافق برسد. در اين سناريو ايران ميتواند بار ديگر در نوامبر 2016 و پس از انتخابات رياستجمهوري ايالات متحده شانس خود را براي حل گره غنيسازي امتحان كند. اين احتمال وجود دارد كه انتخابات 2016 منجر به روي كار آمدن رويكرد سياسي جديدي شود كه در سايه آن رسيدن به راهكاري براي حل معماي مشكل غنيسازي ايران ممكن شود.
ارسال نظر