توافق پنهان پوتین- اوباما یا خیانت فرماندهان نظامی آمریکا؟
پارسینه: جمعه، ۴ دی ۱۳۹۴/ ۲۵ دسامبر ۲۰۱۵، ساعت ۶:۲۵ بعدازظهر
مقاله جنجالی سیمور هرش در مجله «لندن ریویو آو بوکز» را خواندم. عنوان مقاله این است: «رابطه ارتش با ارتش: به اشتراک گذاردن اطلاعات آمریکا در جنگ سوریه».
Military to Military: Seymour M. Hersh on US intelligence sharing in the Syrian war, London Review of Books, Vol. 38 No. 1, 7 January 2016, pages 11-14.
منظور سیمور هرش به اشتراک گذاردن اطلاعات ستاد مشترک آمریکاست با ارتشهای آلمان و اسرائیل و روسیه بمنظور مطلع کردن ارتش سوریه و پیشبرد جنگ حکومت بشار اسد علیه داعش و سایر گروههای افراطی.
ماکس فیشر در «وکس»، که خلاصه آن را «ایسنا» منتشر کرده، نقد تندی بر مقاله هرش نوشته و او را متهم کرده به ادعاهای واهی دال بر «توطئه» نظامیان (ژنرال مارتین دمپسی، رئیس سابق ستاد مشترک، و همکارانش در نهاد فوق) علیه رئیسجمهور (باراک اوباما) که طبق قوانین آمریکا بالاترین خیانت محسوب میشود. ماکس فیشر مینویسد: هرش میخواهد ما باور کنیم حرفهایش را و استنادش بطور عمده به یک «مشاور سابق پنتاگون» است که معلوم نیست چرا باید این اطلاعات را داشته باشد.
ادعای ماکس فیشر درست نیست. مقاله سیمور هرش مستند است به گفتگوهای خصوصی او با مقامات متعدد و مهم که از بعضی نام برده، مانند ژنرال مایکل فلین، رئیس سابق سازمان اطلاعات نظامی (دی. آی. ا.)، یا عماد مصطفی، از نزدیکان بشار اسد و سفیر کنونی سوریه در چین، یا خانم کریستینا لین، تحلیلگر امور چین در پنتاگون در زمان وزارت دونالد رمسفلد و محقق انستیتوی واشنگتن برای مطالعات خاورنزدیک که یک نهاد وابسته به نئوکانها است و دیگران، و از بعضی نام نبرده که معمول است. قطعاً سیمور هرش دروغ نگفته و استنادی را از خودش جعل نکرده است. هماهنگی پنهان آمریکا و روسیه در تحولات جاری سوریه احتمالی است که از همان ابتدا، بر اساس برخی شواهد قابل تأمل، مورد توجه بود و در همین صفحه مورد بحث قرار گرفت.
مقاله سیمور هرش به روشنی نشان میدهد که، برغم تبلیغات خصمانه ضد روسی در رسانههای آمریکا، حضور نظامی روسیه در جنگ داخلی سوریه دارای لایههای پنهان و ناشناختهای است. هرش از ارتباط و هماهنگی پنهان ستادهای مشترک آمریکا و روسیه در مسئله سوریه سخن میگوید و این پیوند را «ارتباط ارتش با ارتش» میخواند. بنظر من، در پس این هماهنگی باید در جستجوی عاملی بنام توافق پنهان پوتین- اوباما بود نه عملکرد خودسرانه ژنرال دمپسی، رئیس وقت ستاد مشترک، برغم اوباما. در ماجرای فوق برخی ابهامات جدی وجود دارد که مقاله هرش نمیتواند توضیح دهد:
یک مورد مهم، خارج کردن ناو هواپیمابر آمریکایی تئودور روزولت از خلیج فارس است در اوائل اکتبر یعنی اندکی پس از اینکه ژنرال دمپسی (در ۲۵ سپتامبر) بازنشسته شد و نمیتوانست نقشی در خارج کردن این ناو از خلیج فارس داشته باشد. بعبارت دیگر، همزمان با شروع حملات هوایی روسیه در سوریه (از اول سپتامبر)، آمریکا برای نخستین بار پس از سال ۲۰۰۷ مهمترین پایگاهش در خلیج فارس را، که باید نقش محوری در جنگ علیه داعش ایفا میکرد، از منطقه خارج کرد. تا آن زمان ۱۸۰۰ سورتی پرواز از این ناو علیه مواضع داعش در سوریه و عراق انجام گرفته بود. این اقدام اوباما در همان زمان با انتقادات شدید در آمریکا مواجه شد. معهذا، باید توجه کنیم که از اول سپتامبر تا امروز (۲۵ دسامبر ۲۰۱۵)، به گفته فرمانده عملیات ستاد کل نیروهای مسلح روسیه، ۵۲۴۰ سورتی پرواز علیه مواضع داعش و متحدانش انجام گرفته بیآنکه ظاهراً برای آمریکا هزینهای داشته باشد.
اقدام مهم دیگر، که این نیز در همان اوائل اکتبر و همزمان با خارج شدن ناو هواپیمابر تئودور روزولت از خلیج فارس رخ داد، خارج کردن سامانههای موشک پاتریوت از ترکیه بود. در همان زمان این اقدام دولت اوباما، برغم دو فقره تجاوز روسیه به حریم هوایی ترکیه در ۳ و ۴ اکتبر، با توجه به عضویت ترکیه در پیمان ناتو، غیرعادی جلوه میکرد. سامانههای فوق، که در غازیانتپه (گازیآنتپ)، در جنوب شرقی ترکیه، مستقر بود، از طریق بندر اسکندرون به آمریکا انتقال یافت.
با توجه به مواردی از این قبیل، که ماجرا را پیچیدهتر میکند، تلاش سیمور هرش برای تبدیل کردن ژنرال دمپسی به «قهرمان عقل و تدبیر» و خودرأی و کوتهبین نشان دادن اوباما در ماجرای سوریه درست بنظر نمیرسد. اقدامات پنهان ستاد مشترک، آنگونه که در مقاله سیمور هرش خواهیم خواند، نمیتوانست بدون هماهنگی، البته باز هم پنهان، رئیس ستاد مشترک (دمپسی) با رئیسجمهوری و فرمانده کل قوا (اوباما) باشد.
سیمور هرش کاسه کوزه بساط «تروریسم اسلامگرا» را بر سر دولت اوباما خرد میکند. واقعیت این نیست. در اوت- سپتامبر ۲۰۱۳ پخش ویدئوهای فاجعه ادعایی شیمیایی غوطه در حومه دمشق جنجال فراوان بپا کرد بنحوی که طرح حمله نظامی مشترک قدرتهای غربی به سوریه قریبالوقوع مینمود. اوباما به این موج سنگین تبلیغاتی تمکین نکرد و حمله به سوریه برای ساقط کردن حکومت بشار اسد را به نظر کنگره منوط کرد. اکثریت کنگره عقبنشینی کردند. تنها مدافع سرسخت مداخله نظامی غرب در سوریه تا پایان جنجال غوطه، و تا به امروز، فرانسوا اولاند بوده است. از مقاله سیمور هرش میفهمیم که هدف از سفر ۲۴ نوامبر ۲۰۱۵ اولاند به واشنگتن، پس از حادثه تروریستی پاریس، ترغیب مجدد اوباما به لشکرکشی مشترک با قدرتهای اروپای غربی به سوریه بوده و این بار نیز اوباما به او پاسخ منفی داده است. این همان طرح اولاند برای «لیبیزاسیون» (لیبی کردن) سوریه است که دربارهاش نوشتهام. مقاومت اوباما در قبال جنجالهای اولاند نشان میدهد که وی نمیخواهد از دکترین وستپوینت عقب بنشیند و دکترین جرج واکر بوش را اعاده کند؛ دکترینی که امثال اولاند به شدت تشنه آنند.
و اما پرسش من پس از مطالعه مقاله هرش: چرا برای آدمی به هوشمندی سیمور هرش، که به منابع انسانی مطلع فراوان نیز دسترسی دارد، و امثال او، هیچگاه این سئوال مطرح نمیشود که «تروریسم اسلامگرا» بناگاه از کدام آسمان بر زمین نازل شد، و چرا و از چه طریق اینگونه وسیع و سریع پخش شد تا بدانجا که امروزه اقتصاد و سیاست و امنیت و فرهنگ جهانی را تحتالشعاع خود قرار داده است؟
مقاله سیمور هرش در رسانههای فارسی انعکاس جدی نیافته، و تنها نقد ماکس فیشر منعکس شده. از اینرو، ترجمه و تلخیصی از مقاله سیمور هرش را منتشر میکنم:
***
هرش مینویسد: اصرار اوباما بر برکنار کردن بشار اسد و منتقل کردن قدرت در سوریه به «نیروهای معتدل» نگرانیهایی را برانگیخته است حتی در میان ارشدترین مقامات ستاد مشترک وزارت دفاع آمریکا که تصور میکنند اوباما اسیر باورهای دوران جنگ سرد علیه روسیه و چین است و نمیپذیرد که این دو کشور نیز، مانند آمریکا، نگران گسترش تروریسم در فرای مرزهای سوریه هستند و مانند آمریکا معتقدند باید داعش متوقف شود.
پیشینه مقاومت نظامیان در قبال این سیاست اوباما به تابستان ۲۰۱۳ میرسد که در سند ارزیابی به شدت محرمانه، آژانس اطلاعات دفاعی (دی. آی. ا.) و ستاد مشترک، که در آن زمان ژنرال مارتین دمپسی ریاست آن را به عهده داشت، پیشبینی کردند که سقوط بشار اسد به هرجومرجی مشابه با لیبی خواهد انجامید. یک مشاور ارشد سابق در ستاد مشترک به هرش میگوید: در زمان تنظیم سند فوق، که جزئیات در آن بیان شده، بیش از یک سال از شروع عملیاتی میگذشت که طی آن سیا، با همکاری بریتانیا و سعودی و قطر، سلاحهای موجود در لیبی را از راه ترکیه به سوریه ارسال میکرد. به گفته مشاور ارشد ستاد مشترک، عملیات ارسال تجهیزات به سوریه بعنوان برنامه آمریکایی برای تسلیح و حمایت از شورشیان معتدل آغاز شد ولی از طریق ترکیه تبدیل شد به تسلیح و پشتیبانی لجستیکی همه اپوزیسیون از جمله جبهة النصرة و داعش. باصطلاح نیروهای معتدل محو شدند و «ارتش آزاد سوریه» به گروهی بیفایده تبدیل شد که بطور عمده در یک پایگاه هوایی ترکیه مستقر بود. سند فوق چنین نتیجه میگیرد: در سوریه اپوزیسیون «معتدل» قابلاعتنایی وجود ندارد و ایالات متحده افراطیون را مسلح میکند.
ژنرال مایکل فلین، رئیس سازمان اطلاعات نظامی (دی. آی. ا.) در سالهای ۲۰۱۲- ۲۰۱۴، در گفتگو با سیمور هرش تأیید میکند که آژانس او بطور مدام برای رهبری غیرنظامی آمریکا اخطارهای طبقهبندی شده ارسال میکرد درباره پیامدهای بسیار ناگوار سرنگون شدن بشار اسد. او افزود: جهادیها کنترل اپوزیسیون را به دست داشتند و ترکیه برای متوقف کردن قاچاق رزمندگان خارجی و اسلحه در مرزهای خود بقدر کافی تلاش نمیکرد. ژنرال فلین گفت: «اگر افکار عمومی آمریکا اطلاعاتی را که ما روزانه در حساسترین سطوح تهیه میکردیم ببینند منفجر میشوند.» و افزود: ما استراتژی درازمدت داعش و طرحهای مبارزاتی او را میدانستیم. سازمان اطلاعات نظامی به شدت از طرف دولت اوباما زیر فشار قرار گرفت بنحوی که «من احساس میکردم آنها نمیخواهند حقیقت را بشنوند.»
مشاور ارشد پیشین ستاد مشترک پنتاگون به هرش گفت: «سیاست ما دال بر مسلح کردن مخالفان اسد ناموفق و در واقع دارای پیامدهای منفی بود. رؤسای ستادها معتقد بودند نباید بنیادگرایان را جایگزین اسد کرد. سیاست دولت اوباما متناقض بود. آنها میخواستند اسد برود ولی اپوزیسیون اسد تحت سلطه افراطیون بود. این پرسش مطرح بود که چه کسی را باید جایگزین اسد کرد؟ اسد باید برود خوب است ولی به شرطی که بهترین جایگزین او را نیز نام ببریم. این مسئله «جایگزین بهتر» موضوع مورد مناقشه در ستاد مشترک بر سر سیاست دولت اوباما بود. اعضای ستاد مشترک [فرماندهان نظامی ارشد آمریکا] مخالفت مستقیم با سیاست اوباما در مسئله سوریه را موفقیتآمیز نمیدانستند. از اینرو، در پائیز ۲۰۱۳ تصمیم گرفتند به اقدام علیه افراطیون دست زنند بدون عبور از مجاری سیاسی، و اطلاعات آمریکا را در اختیار دستگاههای اطلاعاتی سایر دولتها قرار دهند تا از اینطریق به ارتش سوریه منتقل شود و علیه دشمن مشترک یعنی جبهة النصرة و داعش مورد استفاده قرار گیرد.
آلمان و اسرائیل و روسیه با ارتش سوریه در ارتباط بودند و میتوانستند بر تصمیمات اسد تأثیراتی بگذارند. دستگاه اطلاعاتی آمریکا از طریق آنها میتوانست اطلاعاتش را با ارتش سوریه به اشتراک بگذارد. هر یک از این دولتها برای همکاری با اسد دلایل خاص خود را داشتند: آلمان از گسترش نفوذ داعش در میان شش میلیون جمعیت مسلمان خود میترسید. اسرائیل نگران امنیت مرزهایش بود. و روسیه اتحاد طولانی با سوریه داشت و نگران تهدید برای تنها پایگاه دریاییاش در مدیترانه، طرطوس، بود.
مشاور ارشد پیشین ستاد مشترک پنتاگون به هرش میگوید: ما قصد نداشتیم از سیاست رسمی اوباما منحرف شویم بلکه اطلاعاتمان را از طریق ارتباطات ارتش- ارتش به اشتراک گذاشتیم. روشن بود که اسد به اطلاعات تاکتیکی و مشاوره عملیاتی بهتر نیاز دارد. ستاد مشترک به این نتیجه رسید که اگر این نیازهای اسد تأمین شود مبارزه علیه تروریسم داعش تسریع خواهد شد. اوباما از این تصمیم بیاطلاع بود.
زمانی که جریان انتقال اطلاعات آمریکا به آلمان و اسرائیل و روسیه آغاز شد، آنان نیز انتقال این اطلاعات به ارتش سوریه را شروع کردند. مشاور ارشد پیشین ستاد مشترک میافزاید: میان ارتش آمریکا و ارتش سوریه تماس مستقیم وجود نداشت. به جای آن، ما اطلاعات را به همکاران جنگیمان میدادیم و این کشورها خود انتخاب میکردند که با این اطلاعات چه کنند و از جمله آنها را در اختیار اسد قرار دهند. ما به آلمانیها و دیگران گفتیم: «اینها اطلاعات خیلی جالبی است و ما دارای منافع متقابل هستیم.» این کار یک اقدام نظامی بود نه توطئه ستاد مشترک علیه اوباما و در حمایت از اسد. این اقدام هوشمندانهتر از این چیزها بود. اگر اسد در قدرت مانده به خاطر اطلاعات ما نیست، به این خاطر است که او آنقدر زیرک بود که از این اطلاعات و مشاورههای تاکتیکی استفاده کند.
تاریخ روابط آمریکا و سوریه در چند دهه گذشته غیردوستانه بوده است. اسد حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱ را محکوم کرد ولی با جنگ عراق مخالف بود. جرج بوش در دوران ریاستش مکرر سوریه را به سه عضو «محور شرارت»، عراق و ایران و کره شمالی، وصل میکرد. اسناد وزارت خارجه، که در ویکیلیکز درز کرده، نشان میدهد که دولت بوش برای ناآرام کردن سوریه تلاش میکرد و این رویه در دوران دولت اوباما ادامه یافت. در دسامبر ۲۰۰۶ ویلیام روباک، سفیر وقت آمریکا در دمشق، تحلیلی ارسال کرد درباره «نقاط آسیبپذیر» حکومت اسد و روشهایی را فهرست کرد که میتواند امکان ناآرامی را افزایش دهد. او پیشنهاد کرد که واشنگتن با سعودی و مصر برای افزایش تنشهای فرقهای در سوریه، یعنی تعارض دولت مرکزی با کردها و گروههای افراطی سنی، همکاری کند بمنظور تضعیف و منزوی کردن سوریه و تقویت «جبهه آزادی ملی سوریه» به رهبری عبدالحلیم خدام، معاون سابق رئیسجمهوری سوریه، که مورد حمایت آمریکا و سعودی و اخوان المسلمین بود و در ریاض به سر میبرد. سند دیگر متعلق به سال ۲۰۰۶ نشان میدهد که سفارت آمریکا ۵ میلیون دلار به ناراضیان سوریه کمک کرده و این کمک حتی پس از اینکه سرویس
اطلاعاتی سوریه از آن مطلع شد ادامه یافته است. سند دیگر متعلق به سال ۲۰۱۰ نشان میدهد که سوریه کمک مالی آمریکا به شبکه تلویزیونی اپوزیسیون سوری را، که از لندن پخش میشد، اقدام پنهان و خصمانه آمریکا علیه خود تلقی میکند.
در عین حال، سوابقی از همکاری در سایه میان سوریه و آمریکا در همین دوران وجود دارد. دو دولت علیه القاعده، دشمن مشترکشان، همکاری میکردند. مشاور سابق ستاد مشترک به هرش میگوید: «پس از حادثه یازده سپتامبر بشار برای سالها به ما فوقالعاده کمک کرد ولی ما در مقابل ناسپاس بودیم و از طلایی که او به ما میداد خیلی بد استفاده میکردیم.» این همکاری خاموش در برخی زمینهها ادامه داشت حتی پس از اینکه دولت بوش تصمیم گرفت اسد را آماج قرار دهد. اسد در سال ۲۰۰۲ به سرویس اطلاعاتی سوریه اجازه داد صدها پرونده درباره فعالیتهای اخوان المسلمین در سوریه و آلمان به آمریکا داده شود. در همان سال سرویس سوریه اطلاعاتی درباره حمله القاعده به ناوگان پنجم آمریکا در بحرین به آمریکا داد و اسد موافقت کرد نام منبع بسیار مهم خبری خود در القاعده را به آمریکاییها بدهد. سیا با نقض توافق قبلی با سوریها رأساً با این منبع تماس گرفت. او حاضر به ارتباط با آمریکائیان نشد و رابطه خود با سرویس سوریه را نیز قطع کرد. اسد خویشان صدام را که برای پناهنده شدن به سوریه آمده بودند، مشابه با متحدان آمریکا یعنی اردن و مصر و تایلند و سایر جاها، مخفیانه به
آمریکا تحویل داد و برای کمک به سیا افراد مشکوک به فعالیتهای تروریستی را در زندانی در دمشق شکنجه کرد.
با توجه به این پیشینه همکاری اطلاعاتی، در سال ۲۰۱۳ سوریه تبادل اطلاعات جدید و غیرمستقیم با آمریکا را پذیرفت. ستاد مشترک آمریکا اطلاع داد که در مقابل چهار شرط دارد: اسد مانع از حمله حزب الله به اسرائیل شود، مذاکرات متوقف شده با اسرائیل برای رسیدن به تفاهم در مسئله ارتفاعات جولان را از سر گیرد، با حضور مشاوران نظامی روسیه و سایر کشورها موافقت کند، و پس از اتمام جنگ با انتخابات باز موافقت کند بنحوی که طیف وسیعی از گروههای سیاسی امکان حضور در انتخابات داشته باشند.
مشاور پیشین ستاد مشترک به سیمور هرش میگوید: واکنش اسرائیلیها مثبت بود ولی میخواستند بدانند واکنش ایران و سوریه چه خواهد بود. سوریها به ما پاسخ دادند که اسد به تنهایی تصمیم نمیگیرد و نیاز دارد حمایت متحدانش در ارتش و در میان علویها را جلب کند. اسد نگران بود که اسرائیل موافقت کند ولی به توافق وفادار نماند.
یک مقام روسی، که مشاور ارشد کرملین در امور خاورمیانه است، به سیمور هرش میگوید: در اواخر ۲۰۱۲، پس از یک سلسله عقبنشینیها و شکستهای جنگی، اسد از طریق مسکو با اسرائیل تماس برقرار کرد و پیشنهاد داد مذاکرات درباره جولان از سر گرفته شود. اسرائیلیها این پیشنهاد را رد کردند. آنها گفتند: «اسد به پایان راه نزدیک شده.» ترکیهایها نیز به مسکو همین را گفتند. در نیمه سال ۲۰۱۳ سوریها معتقد بودند بدترین اوضاع را پشت سر گذاشتهاند و میخواستند اطمینان یابند که آمریکا و دیگران در پیشنهاد کمکهای اخیرشان جدی هستند.
مشاور فوق به هرش میگوید: در مراحل اولیه مذاکرات ستاد مشترک کوشید برای اثبات حسننیت خواستهای اسد را برآورده کند. یکی از دوستان اسد گفت برایش سر پرنس بندر را بفرستید. بندر بن سلطان دههها در امور اطلاعاتی و امنیت ملی سعودی خدمت کرده و بیش از بیست سال سفیر سعودی در واشنگتن بود. او در سالهای اخیر بعنوان هوادار برکناری اسد بهر وسیله شناخته میشد. او سال بعد به دلیل بیماری از سمت خود، دبیر شورای امنیت ملی سعودی، استعفا داد ولی سعودی همچنان به فعالیتش بعنوان تأمینکننده اصلی مالی معارضان سوری ادامه داد. طبق برآورد اطلاعات آمریکا، این کمکها در سال قبل حدود ۷۰۰ میلیون دلار بود.
در ژوئیه ۲۰۱۳ ستاد مشترک راهی برای نشان دادن جدی بودن تصمیم خود دال بر کمک به اسد پیدا کرد. تا آن زمان یک سال بود که با هدایت سیا انتقال اسلحه از لیبی به معارضان سوری از طریق ترکیه جریان داشت. این عملیات پس از مرگ قذافی در ۲۰ اکتبر ۲۰۱۱ شروع شد. عملیات بطور عمده از طریق ایستگاه سیا در بنغازی با اطلاع وزارت خارجه انجام میشد. در ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۲ کریستوفر استیونس، سفیر آمریکا در لیبی، در جریان تظاهرات ضد آمریکایی در بنغازی، که به آتش کشیدن کنسولگری آمریکا در شهر فوق انجامید، به قتل رسید. در این ماجرا، خبرنگاران روزنامه واشنگتن پست نسخههایی از برنامه روزانه سفیر را در خرابههای کنسولگری یافتند. این اسناد نشان میداد که استیونس در ۱۰ سپتامبر با رئیس عملیات محلی سیا ملاقات کرده و روز بعد، کمی قبل از مرگش، با نماینده کمپانی کشتیرانی المرفأ مستقر در تریپولی دیدار کرده. مشاور پیشین پنتاگون به هرش میگوید کار این کمپانی حمل سلاحهای ستاد مشترک از لیبی به ترکیه بود.
در اواخر تابستان ۲۰۱۳ سند ارزیابی سازمان اطلاعات نظامی (دی. آی. ا.) به شکل وسیع پخش شد. برغم اینکه بسیاری افراد در جامعه اطلاعاتی آمریکا میدانستند معارضان سوری تحت سلطه افراطیون هستند، عملیات ارسال سلاح از سوی سیا ادامه داشت و همچنان برای ارتش اسد معضل میآفرید. ذخایر تسلیحاتی قذافی، برغم قیمت بالای سلاحها، بازار بینالمللی داشت. مشاور پیشین پنتاگون به هرش میگوید: هیچ راهی برای متوقف کردن حمل سلاح از لیبی به سوریه، که رئیسجمهور اجازه داده بود، وجود نداشت. بنابراین، ستاد مشترک راهحل سادهای برگزید. نمایندهای از پنتاگون با سیا دیدار کرد و پیشنهاد کرد به جای سلاحهای گران لیبی سلاحهای کمهزینهتر و ارزانتر موجود در زرادخانه ترکیه به شورشیان سوریه داده شود که طی چند روز به دست آنها میرسد و نیاز به حمل دریایی ندارد. فقط سیا از این طرح سود نمیبرد. مشاور فوق به هرش میگوید: ما با ترکیهایهایی کار میکردیم که مطمئن بودیم به اردوغان وفادار نیستند. آنها برای جهادیهای سوریه سلاحهای مهجور زرادخانه ترکیه را میفرستادند، از جمله تفنگهای ام. یک که از زمان جنگ کره متروک بود و مقادیر زیادی سلاحهای شوروی
سابق را. این پیامی بود برای اسد که میتوانست درک کند: «ما [ستاد مشترک] این قدرت را داریم که سیاست مصوب رئیسجمهور را در مسیر اجرای آن محو کنیم.»
جریان انتقال اطلاعات آمریکا به ارتش سوریه، و همپای آن کاهش کیفیت سلاحهایی که به شورشیان داده میشد، به نتیجهای اساسی رسید. در بهار ۲۰۱۳ ارتش سوریه در جنگ با جبهة النصرة و سایر گروههای افراطی تلفات سنگین داد بنحوی که نتوانست شهر مهم رقه را حفظ کند. ارتش و نیروی هوایی سوریه ماهها در این منطقه درگیر بودند تا سرانجام تصمیم گرفتند از رقه و سایر مناطقی که حفظشان سخت بود خارج شوند و به جای مناطق کمجمعیت بر مناطق پرجمعیت چون دمشق و لاذقیه متمرکز شوند. ولی زمانی که ارتش سوریه با حمایت ستاد مشترک آمریکا قدرت گرفت، سعودی و قطر و ترکیه کمکهای مالی و تسلیحاتی به جبهة النصرة و داعش را افزایش دادند که در پایان ۲۰۱۳ به موفقیتهایی در مرز سوریه- عراق انجامید. گروههای شورشی غیربنیادگرا در حال جنگ و شکست خوردن از افراطیون بودند. در ژانویه ۲۰۱۴ داعش کنترل کامل رقه و مناطق عشایرنشین اطراف آن را از دست جبهة النصرة خارج کرد و این شهر را به مرکز خود بدل نمود. اسد هنوز بر ۸۰ درصد جمعیت سوریه حکومت میکرد ولی قلمرو وسیعی را از دست داده بود.
تلاشهای سیا برای آموزش نیروهای شورشی «معتدل» نیز با شکست مدهش مواجه شد. مشاور پیشین ستاد مشترک به هرش میگوید: اردوگاه آموزش سیا در اردن بود و گروههای عشایر سوری حفاظت آن را به دست داشتند. این ظن وجود داشت که برخی از کسانی که برای آموزش در آنجا ثبتنام میکردند در واقع اعضای ارتش سوریه هستند. این اتفاق قبلاً هم، در اوج جنگ عراق، رخ داده بود یعنی زمانی که صدها عضو میلیشیای شیعه برای به دست آوردن سلاحهای جدید به اردوگاههای آمریکا روی آوردند و پس از چند روز آموزش ناپدید شدند. برنامه آموزشی دیگر، که پنتاگون در ترکیه ایجاد کرده بود، فرجام بهتری نداشت. در سپتامبر پنتاگون مطلع شد که تنها «چهار یا پنج نفر» از این آموزشدیدگان هنوز با داعش میجنگند. هفتاد نفر از این آموزشدیدگان، پس از عبور از مرز ترکیه و ورود به سوریه، بلافاصله به جبهة النصرة پیوستند.
در ژانویه ۲۰۱۴ جان برنان، رئیس سیا، که از عدم پیشرفت برنامه آموزش «نیروهای معتدل» سرخورده شده بود، رؤسای سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و دولتهای سنی عرب خاورمیانه را به نشستی محرمانه در واشنگتن دعوت کرد با این هدف که سعودی را قانع کند به متوقف کردن حمایت از رزمندگان افراطی در سوریه. مشاور ستاد مشترک به هرش میگوید: سعودیها گفتند که از شنیدن سخنان ما خوشحال خواهند شد. بنابراین همه دور هم نشستند و برنان به آنها گفت که باید از نیروهای باصطلاح معتدل حمایت کنند. پیامش این بود که اگر در منطقه همه از حمایت از النصره و داعش در زمینه مهمات و سلاح دست بردارند، نیروهای معتدل پیروز خواهند شد. سعودیها پیام برنان را نشنیده گرفتند و پس از بازگشت تلاش برای تقویت افراطیون را تشدید کردند و از ما خواستار حمایت فنی بیشتر شدند و ما به آنها پاسخ مثبت دادیم. ظاهر قضیه این بود که ما به حمایت از افراطیون پایان دادهایم.
مسئله فقط به سعودیها محدود نمیشد. اطلاعات آمریکا از طریق منابع فنی و انسانی کشف کرد که دولت اردوغان سالهاست از جبهة النصرة حمایت میکند و اکنون داعش را مورد حمایت قرار داده است. مشاور پیشین ستاد مشترک به سیمور هرش میگوید: ما میتوانیم سعودیها و اخوان المسلمین را مهار کنیم. تعادل خاورمیانه بر توازن میان اسرائیل و مابقی کشورهای منطقه مبتنی است ولی ترکیه میتواند این توازن را بهم زند. رؤیای اردوغان همین است. ما به او گفتیم راه ورود جهادیهای خارجی به ترکیه را مسدود کن، ولی رؤیای اردوغان خیلی بلندپروازانه است. او میخواهد امپراتوری عثمانی را احیاء کند.
یکی از عناصر ثابت در سیاست ایالات متحده از زمان سقوط اتحاد شوروی رابطه ارتش- ارتش با روسیه بوده است. پس از ۱۹۹۱ [زمان انحلال رسمی اتحاد شوروی] ایالات متحده میلیاردها دلار به روسیه کمک کرد بمنظور تأمین امنیت مجموعه سلاحهای هستهای آن از جمله پروژه بسیار سری مشترک خارج کردن اورانیوم از مخازن ناامن در کازاخستان. برنامههای مشترک نظارت بر امنیت مواد خام سلاحهای هستهای دو دهه تداوم داشت. در دوران جنگ آمریکا در افغانستان، روسیه به محمولات هوایی شامل تسلیحات و مهمات و غذایی آمریکا، اجازه عبور از فضای خود داد. ارتش روسیه اطلاعات مربوط به اسامه بنلادن را به آمریکاییها میداد و در مذاکرات برای تأمین پایگاه هوایی در قرقیزستان به آمریکا کمک کرد. اعضای ستاد مشترک در تمامی دوران جنگ سوریه با همتایان روسی خود در ارتباط بودند و پیوند میان این دو نهاد نظامی در اوج بود. ژنرال مارتین دمپسی، رئیس ستاد مشترک، در اوت ۲۰۱۵، چند هفته قبل از بازنشستگی، در سخنرانی در دوبلین ایرلند گفت که وی هماره در ارتباط با رئیس ستاد کل روسیه، ژنرال والری گراسیموف، بوده است.
در مسئله مبارزه با داعش، روسیه و آمریکا چیزهای زیادی برای تبادل داشتند. بعضی از مقامات آمریکایی بیش از یک دهه علیه روسیه در دو جنگ چچن، که از ۱۹۹۴ آغاز شد، مبارزه کردند و دولت پوتین سرمایهگذاری سنگینی در مبارزه با تروریسم اسلامگرا کرده است. مشاور پیشین ستاد مشترک به سیمور هرش میگوید: «روسیه رهبری داعش را میشناسد و با تکنیکهای عملیاتی آن آشناست و اطلاعات زیادی دارد که میتواند با آمریکا به اشتراک گذارد. در مقابل، ما مربیانی عالی داریم که سالها آموزش رزمندگان خارجی را تجربه کردهاند و روسها این تجربه را ندارند. اطلاعات آمریکا همچنین دارای توانمندی به دست آوردن اطلاعات از هدف است که غالباً با پرداخت مبالغ زیاد پول نقد به منابع داخل گروههای شورشی تأمین میشود.»
یک مشاور سابق کاخ سفید در امور روسیه به سیمور هرش میگوید: پس از حادثه یازده سپتامبر پوتین میگفت ما در جاهای مختلف هستیم ولی کابوس مشترکی داریم. او اشاره میکرد به مشکلاتش در مسئله خلافت در چچن و مشکلات اخیر ما با القاعده. این روزها، پس از بمبگذاری در هواپیمای روسیه در سینا و کشتار پاریس و جاهای دیگر، نپذیرفتن این امر سخت است که ما در جاهای مختلفی زندگی میکنیم ولی واقعاً کابوس مشترکی داریم.
هنوز دولت اوباما روسیه را به خاطر حمایتش از اسد محکوم میکند. یک دیپلمات بازنشسته ارشد، که در سفارت آمریکا در مسکو خدمت کرده، با نگرانی اوباما، در مقام رهبر ائتلاف غرب علیه تجاوز روسیه به اوکرائین، همدلی نشان میدهد و میگوید: اوکرائین مسئلهای جدی است و اوباما باید آن را از طریق تحریمها با استواری حل و فصل کند. ولی این امر در مورد سوریه صادق نیست. ما باید مطمئن شویم که اسد بازنده نخواهد شد. واقعیت این است که پوتین نمیخواهد هراس موجود در سوریه در اردن یا لبنان گسترش پیدا کند چنانکه به عراق تسری پیدا کرده، و نمیخواهد سرانجام سوریه به دست داعش بیفتد. غیرمفیدترین سخن اوباما، که به تلاشهای ما لطمات فراوان وارد میکند، این سخن است که اسد، بعنوان پیششرط مذاکرات با سوریه، باید برود. این دیپلمات نظر کسانی را در پنتاگون منعکس میکند که حملات هوایی روسیه در حمایت از ارتش سوریه را ناشی از تمایل شخصی پوتین نیز میدانند که اسد سرنوشتی چون قذافی پیدا نکند. به او گفتهاند پوتین ویدئوی قتل بیرحمانه قذافی را سه بار دیده. مشاور پیشین ستاد مشترک نیز به سیمور هرش میگوید ارزیابی دستگاههای اطلاعاتی آمریکا به این
نتیجه رسیده که پوتین به شدت از سرنوشت قذافی متأثر شده. پوتین خود را سرزنش میکند که چرا اجازه داد قذافی سقوط کند و نقشی مقتدر در پس صحنه ایفا نکرد یعنی در شورای امنیت سازمان ملل و در زمانی که ائتلاف غرب تلاش میکرد مجوز حمله هوایی و ساقط کردن حکومت قذافی را به دست آورد. پوتین معتقد است که بدون دخالت او بشار اسد سرنوشتی مشابه قذافی خواهد یافت و وی شاهد نابودی متحدش در سوریه خواهد بود.
اوباما در سخنرانی ۲۲ نوامبر ۲۰۱۵ اعلام کرد که هدف اصلی حملات هوایی روسیه در سوریه «اپوزیسیون معتدل» است. این خطی است که دولت اوباما، بهمراه جریان اصلی رسانههای آمریکا، مدام تکرار میکنند. روسها مصرند بر اینکه تمامی گروههای شورشی را که ثبات سوریه را تهدید میکنند هدف قرار دهند از جمله داعش را. مشاور کرملین در امور خاورمیانه برای سیمور هرش توضیح میدهد که دور اول حملات هوایی روسیه معطوف به تأمین امنیت در پیرامون پایگاه روسیه در لاذقیه، مرکز مهم علویان، بود. او میگوید هدف استراتژیک ایجاد یک راهرو پاکسازی شده از جهادیها از دمشق تا لاذقیه و پایگاه دریایی روسیه در طرطوس بود و سپس متمرکز شدن برای بمباران تدریجی جنوب و شرق سوریه با تمرکز بیشتر بر بمباران مناطق تحت کنترل داعش. از اوائل اکتبر حملات هوایی سوریه به اهداف نزدیک رقه گزارش شده است. در نوامبر حملات بیشتری به مواضع داعش در نزدیک شهر تاریخی پالمیرا و استان ادلب انجام گرفت در مرز ترکیه که به شدت از آن دفاع میشود.
تجاوز هوایی روسیه به حریم ترکیه پس از صدور دستور پوتین برای بمباران آغاز شد و نیروی هوایی روسیه سیستمهای الکترونیکی کور کردن رادارهای ترکیه را به کار انداخت. مشاور ستاد مشترک به هرش میگوید: روسیه برای نیروی هوایی ترکیه پیام ارسال کرد که ما هر جا بخواهیم پرواز میکنیم و رادارهای شما را کور میکنیم، مزاحم ما نشوید. تجاوز روسیه به حریم هوایی ترکیه با اعتراضها و شکایات ترکیه و انکار روسیه مواجه شد. تا ۲۴ نوامبر حادثه مهمی رخ نداد. در این زمان دو جنگنده اف. ۱۶ ترکیه یک بمبافکن سوخو ۲۴ روسیه را، که کمتر از ۱۷ ثانیه وارد فضای ترکیه شده بود، ساقط کردند. در روزهای پس از این واقعه، اوباما حمایت خود را از اردوغان اعلام کرد و در اول دسامبر پس از ملاقات خصوصی این دو در کنفرانس مطبوعاتی گفت که دولت او به امنیت و حق حاکمیت ترکیه بسیار متعهد است. اوباما گفت: «بسیاری از منابع روسی مورد هدف گروههایی قرار میگیرند که ما حمایتشان میکنیم. پس، فکر نمیکنم هیچ نوع توهمی وجود داشته باشد در این مورد که روسها فقط اهداف داعش را مورد حمله قرار میدهند...»
مشاور کرملین در امور خاورمیانه، مانند مشاور ستاد مشترک و مقام اطلاعات نظامی آمریکا، «معتدل بودن» گروههایی را که اوباما مورد حمایت قرار داده است رد میکند و آنها را گروههای افراطی اسلامگرا میداند که دوشادوش جبهة النصرة و داعش میجنگند. پوتین در سخنرانی ۲۲ اکتبر گفت: «نیازی نیست با کلمات بازی کنیم و تروریستها را به دو گروه معتدل و غیرمعتدل تقسیم کنیم.» ژنرالهای آمریکایی این «نیروهای معتدل» را شبهنظامیانی فرسوده میدانند که مجبور به انطباق خود با جبهة النصرة یا داعش هستند تا به حیات خود ادامه دهند. در پایان سال ۲۰۱۴ یورگن تودنهوفر، روزنامهنگار آلمانی که اجازه یافت ده روز در قلمرو داعش در عراق و سوریه سفر کند، به سی. ان. ان. گفت: «رهبری داعش به ارتش آزاد سوریه میخندد و آن را جدی نمیگیرد. داعشیها میگویند بهترین فروشندگان سلاح به ما ارتش آزاد سوریه است. اگر به دست آنها سلاح خوبی برسد به ما میفروشند. داعش ارتش آزاد را جدی نمیگیرد و فقط اسد و البته بمب را جدی میگیرد. ولی آنها از چیزی واهمه ندارند. ارتش آزاد سوریه هم نقشی ایفا نمیکند.»
بمباران پوتین موجب انتشار مجموعهای از مقالات ضد روسی در رسانههای آمریکا شد. در ۲۵ اکتبر نیویورک تایمز بنقل از مقامات دولت اوباما نوشت که زیردریاییها و کشتیهای جاسوسی روسیه «تجاوزگرانه» در نزدیکی کابلهای زیردریایی فعالیت میکنند که بخش مهمی از ترافیک اینترنت جهان را انتقال میدهد ولی «هنوز هیچ شواهدی در دست نیست» که روسیه در این ترافیک مداخله کرده است. ده روز قبل نیویورک تایمز خلاصهای از دستورالعملهای روسیه به جمهوریهای اقماری سابق اتحاد شوروی را منتشر کرد و بمباران روسیه در سوریه را «بنحوی بازگشت به تحرکات نظامی گذشته شوروی» خواند. در این گزارش اشاره نشده بود که دولت اسد از روسیه برای مداخله نظامی دعوت کرده و نیز اشاره نشده بود که از سپتامبر سال قبل آمریکا بدون اجازه و تأیید دولت سوریه در خاک سوریه بمباران میکند. در ماه اکتبر مایکل مکفال، سفیر دولت اوباما در روسیه در سالهای ۲۰۱۲- ۲۰۱۴، در همین روزنامه اعلام کرد که روسیه «به همه کس حمله میکند بجز داعش.» پس از فاجعه انفجار هواپیمای روسیه در سینا، که داعش مسئولیت آن را متقبل شد، داستانهای ضد روسی پایان نیافت. معدود افراد در دولت و رسانههای
آمریکا این پرسش را مطرح کردند که اگر روسیه «فقط نیروهای معتدل را در سوریه بمباران میکند» پس چرا باید داعش هواپیمای مسافربری روسیه با ۲۲۴ سرنشین را مورد حمله قرار دهد؟
در این اثنا، تحریمهای اقتصادی علیه روسیه همچنان در جریان است به خاطر آن چیزی که بخش بزرگی از آمریکائیان جنایات جنگی پوتین در اوکرائین میدانند. تحریمهای وزارت خزانهداری آمریکا علیه سوریه و علیه آمریکائیانی که با سوریه تجارت میکنند نیز در جریان است. نیویورک تایمز در نوامبر گزارشی درباره تحریمها منتشر کرد و ادعاهای بیاساس قدیمی را احیاء کرد. نوشت که اقدامات وزارت خزانهداری با تأکید بر این رویکرد است که روسیه دست از حمایت اسد بردارد. هر چند اسد میگوید در جنگ با تروریستهای اسلامگرا است ولی او رابطهای همزاد با داعش دارد و تا زمانی که به قدرت چسبیده داعش مجال فعالیت مییابد.
چهار عنصر اصلی سیاست اوباما در سوریه تا به امروز بلاتغییر مانده است: اصرار بر رفتن اسد، غیرممکن بودن اتحاد با روسیه علیه داعش، ترکیه را متحد استوار در جنگ با تروریسم دانستن، و اینکه واقعاً اپوزیسیون معتدل قابلتوجهی در سوریه وجود دارد که باید مورد حمایت آمریکا قرار گیرد. حمله ۱۳ نوامبر پاریس، که به مرگ ۱۳۰ نفر انجامید، در مواضع کاخ سفید تغییری ایجاد نکرد هر چند برخی رهبران اروپایی، از جمله فرانسوا اولاند، خواستار همکاری گستردهتر با روسیه شدند و توافق کردند که عملیات هوایی خود را در سوریه بیشتر هماهنگ کنند. فرانسه درباره زمان خروج اسد از قدرت نیز موضع انعطافپذیرتری اتخاذ کرد. در ۲۴ نوامبر اولاند به واشنگتن سفر کرد تا درباره نحوه همکاری نزدیکتر فرانسه و آمریکا علیه داعش مذاکره کند. اوباما، در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با اولاند در کاخ سفید، گفت که او و اولاند حملات هوایی روسیه علیه «اپوزیسیون معتدل» را تنها با هدف تحکیم رژیم اسد میدانند که با بیرحمی خود موجب ظهور داعش شد. اولاند تا این حد پیش نرفت ولی گفت که مذاکرات دیپلماتیک در وین باید به برکناری بشار اسد بینجامد و به دولتی از نیروهای متحد در سوریه نیاز
است. اوباما از حق ترکیه برای دفاع از حریم کشور خود سخن گفت و اولاند گفت که اقدام ترکیه علیه تروریستها فوریت دارد. مشاور پیشین ستاد مشترک به هرش میگوید: هدف اصلی سفر اولاند به واشنگتن تلاش برای قانع کردن اوباما بود که به اتحادیه اروپا بپیوندد و متحداً علیه داعش اعلام جنگ کنند. اوباما پاسخ منفی داد.
اسد طبعاً نمیپذیرد که گروهی از رهبران خارجی درباره آینده او تصمیم بگیرند. عماد مصطفی، که اکنون سفیر سوریه در چین است، رئیس دانشکده آی. تی. در دانشگاه دمشق بود و دستیار نزدیک اسد. او در سال ۲۰۰۴ بعنوان سفیر سوریه در آمریکا منصوب شد و هفت سال در این سمت ماند. هنوز نیز مصطفی با اسد رابطه نزدیک دارد و میتوان به تلقی او از شیوه تفکر اسد اعتماد کرد. مصطفی به هرش میگوید: برای اسد تفویض قدرت به معنی تسلیم شدن به گروههای مسلح تروریست است. دولت وحدت ملی، که اروپائیان برای سوریه پیشنهاد کردهاند، منصوب قدرتهای خارجی است که به رئیسجمهور و وزرای جدید یادآوری میکند میتوان آنها را مانند پیشینیان به سادگی برکنار کرد. اسد به مردم خود مدیون است و به این خاطر که دشمنان تاریخی سوریه خواستار کنار رفتن او هستند از قدرت کنارهگیری نخواهد کرد.
چین، که متحد اسد بشمار میرود، گویا قصد دارد در بازسازی سوریه پس از جنگ بیش از سی میلیارد دلار سرمایهگذاری کند. چین نیز نگران داعش است.
به گفته مصطفی، چین به بحران سوریه از سه منظر مینگرد: حقوق بینالمللی و مشروعیت، مواضع استراتژیک جهانی، و فعالیتهای جهادی در میان اویغورها که در ایالت سینکیانگ [شینجاک] ساکناند. سینکیانگ با هشت کشور مرز مشترک دارد: مغولستان، روسیه، کازاخستان، قرقیزستان، تاجیکستان، افغانستان، پاکستان و هندوستان. از منظر چین، این سرزمین مرکز بالقوه برای ورود تروریسم جهانی به درون چین بشمار میرود. هماکنون در سوریه برخی جنگجویان اویغور عضو «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» حضور دارند. این سازمانی است جداییطلب و بطور غالب خشونتگرا که خواستار تأسیس دولت اسلامی اویغور در سینکیانگ است. مصطفی به هرش میگوید: انتقال اویغورهای اسلامگرا به کمک سرویس اطلاعاتی ترکیه از چین و از طریق ترکیه به سوریه موجب تنش فراوان در روابط اطلاعاتی چین و ترکیه شد. چین نگران است که نقش ترکیه در حمایت از رزمندگان اویغور در سوریه در آینده به حمایت ترکیه از اویغورهای جداییطلب در سینکیانگ بینجامد. ما [سوریه] هماکنون درباره تروریستهای اویغور و مسیر انتقال آنها به سوریه به سرویس اطلاعاتی چین اطلاعات میدهیم.
علایق مصطفی در نظرات یک تحلیلگر مسائل خارجی در واشنگتن بازتاب مییابد که مسیر انتقال جهادیها را از ترکیه به سوریه با دقت دنبال میکند. این تحلیلگر، که نظراتش را مقامات ارشد دولتی آمریکا پی میگیرند، به هرش میگوید: اردوغان اویغورها را از طرق خاص به سوریه میآورد و دولت او مبارزه آنها علیه دولت چین را تشویق میکند. تروریستهای اویغور و برمهای که به تایلند فرار میکنند پاسپورت ترکیه میگیرند و سپس به ترکیه و از آنجا به سوریه منتقل میشوند. طبق ارزیابی او، صدها تا هزاران اویغور طی سالهای اخیر از چین به کازاخستان و سرانجام به ترکیه منتقل و سپس به قلمرو داعش در سوریه منتقل شدهاند. سرویسهای اطلاعاتی آمریکا درباره این تکاپو اطلاعات کافی در دست ندارند. به گفته تحلیلگر فوق، «روشن نیست» که آیا مقامات مسئول وزارت خارجه و کاخ سفید در امور سوریه این مسئله را میفهمند یا نه. طبق تخمین اکتبر ۲۰۱۵ «هفتهنامه دفاعی آی. اچ. اس. جین»، از سال ۲۰۱۳ حدود پنج هزار اویغور وارد ترکیه شدهاند که بالقوه میتوانند به سوریه اعزام شوند و حدود دو هزار نفر آنها به سوریه اعزام شدهاند. مصطفی میگوید او اطلاعاتی در دست دارد که
نشان میدهد حداکثر ۸۶۰ رزمنده اویغور هماکنون در سوریه حضور دارند.
علاقه فزاینده چین به مسئله اویغورها و ارتباط آنها با سوریه و داعش مشغله کریستینا لین، محقق امور چین، است که در دهه گذشته در پنتاگون با دونالد رمسفلد [وزیر دفاع وقت] کار میکرد. خانم لین به هرش میگوید: من در تایوان بزرگ شدم و در زمان بحران چین وارد پنتاگون شدم. معتاد بودم که چین را با چهره شیطانی ترسیم کنم. ولی طی سالها کار شاهد باز شدن و تغییر در چینیها بودهام و این امر سبب شد من نیز منظر نگاه خود را تغییر دهم. من چین را شریک بالقوه در چالشهای متعدد جهانی بویژه در خاورمیانه میدانم. جاهای زیادی است از جمله سوریه که ایالات متحده و چین باید در حوزه امنیت منطقهای و مبارزه با تروریسم همکاری کنند. خانم لین به هرش میگوید: چین و هند دشمنان دوران جنگ سرد هستند که از یکدیگر نفرت داشتند بیش از نفرتی که چین و آمریکا از هم داشتند، ولی اکنون کار آنها به همکاریهای مشترک ضد تروریستی کشیده است. امروزه چین و روسیه میخواهند در مسئله تروریسم با آمریکا همکاری کنند. بنظر خانم لین، داعش رزمندگان اویغور را که به سوریه میروند آموزش میدهد با هدف بازگشت و انجام عملیات پنهان تروریستی آتی در چین. خانم لین در سپتامبر ۲۰۱۵
در مقالهای نوشت: اگر اسد شکست بخورد، جنگجویان چچنی روسیه و اویغورهای چین و کشمیریهای هند برای ادامه جهاد به موطنشان چشم خواهند دوخت و از حمایت پایگاه عملیاتی جدید و دارای منابع غنی در قلب خاورمیانه [سوریه تحت سلطه داعش] برخوردار خواهند بود.
ژنرال دمپسی و همکارانش در ستاد مشترک نارضایتی خود را [از سیاست دولت اوباما در مسئله سوریه] از کانالهای اداری پنهان کردند و به این دلیل در مقامشان باقی ماندند. ژنرال مایکل فلین، رئیس سرویس اطلاعات نظامی (دی. آی. ا.)، اینگونه رفتار نکرد. پاتریک لنگ، کلنل بازنشسته ارتش، که قریب به یک دهه افسر ارشد اطلاعاتی امور خاورمیانه در دی. آی. ا. بود، به هرش میگوید: «فلین به دلیل اصرارش بر بیان حقایق سوریه خشم کاخ سفید را برانگیخت. او فکر میکرد حقیقت بهترین چیز است و آنها هم او را از سر راه خود برداشتند. او نمیتوانست خفه شود.»
ژنرال فلین به هرش میگوید که مسائل او فراتر از مسئله سوریه بود. من میخواستم در دی. آی. ا. تغییرات اساسی ایجاد کنم نه اینکه با خیال راحت در کشتی تایتانیک [در حال غرق شدن] لم بدهم. من احساس میکردم رهبری غیرنظامی نمیخواهد حقیقت را بشنود. از این امر رنج میبردم ولی با آن کنار آمدم. ژنرال فلین در گفتگوی اخیرش با اشپیگل در مورد ورود نظامی روسیه به جنگ داخلی سوریه گفت: ما باید بطور سازنده با روسیه کار کنیم. چه خوشمان بیاید چه نیاید، روسیه تصمیم گرفته در سوریه حضور یابد و در آنجا به عملیات نظامی دست زند. آنها آنجا هستند و این امر بطور جدی سیر تحولات را تغییر میدهد. شما میتوانید بگوئید روسها بدند و باید به خانهشان برگردند. ولی اینطور نخواهد شد. واقعیت را ببینیم.
عده معدودی در کنگره با این نظر ژنرال فلین موافقاند. یک استثنا تولسی گبارد، نماینده دمکرات از هاوایی و عضو کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان، است. خانم گبارد بعنوان سرگرد گارد ملی ارتش دو دوره در خاورمیانه خدمت کرده است. او در گفتگوی ماه اکتبر با سی. ان. ان. گفت: آمریکا و سیا باید جنگ غیرقانونی و مخرب برای ساقط کردن حکومت اسد در سوریه را متوقف کنند و متمرکز شوند بر مبارزه با گروههای افراطی اسلامگرا. مصاحبهگر سی. ان. ان. پرسید: آیا این مسئله برایت اهمیت ندارد که رژیم اسد با بیرحمی حداقل ۲۰۰ هزار یا شاید ۳۰۰ هزار نفر از مردم خود را کشته است؟ خانم گبارد پاسخ داد: این حرفهایی که الان درباره اسد گفته میشود قبلاً درباره قذافی هم گفته شده. همین حرفها را درباره صدام هم زدیم. زمانی که میخواستیم رژیمهایشان را ساقط کنیم. اگر این اتفاق در سوریه بیفتد فرجامش رنجهای عظیمتر و سرکوب عظیمتر اقلیتهای دینی و مسیحیان سوریه خواهد بود و دشمن ما بسیار قویتر خواهد شد. مصاحبهگر پرسید: خب، چه میگویی درباره حضور نظامی هوایی روسیه و حضور زمینی ایران؟ یعنی آنها واقعاً دارند به آمریکا لطف میکنند؟ خانم گبارد پاسخ
داد: آنها دارند تلاش میکنند دشمن مشترکمان را شکست دهند. گبارد به هرش گفت بسیاری از همکاران او در کنگره، هم از دمکراتها هم از جمهوریخواهان، بطور خصوصی از او تشکر کردند به خاطر بیانات صریحش. خانم گبارد به هرش گفت: «خیلی از مردم هستند حتی در کنگره که لازم است مسائل برایشان به روشنی توضیح داده شود. ولی این کار سخت است زمانی که درباره وقایع جاری این همه دروغ و نیرنگ به جای حقیقت بیان میشود.»
برای یک سیاستمدار معمول نیست که سیاست خارجی حزب متبوعش را بطور مستقیم و مستند به چالش کشد. برای کسی که در درون [سیستم] کار میکند و به محرمانهترین اطلاعات دسترسی دارد، آشکار و نقادانه سخن گفتن میتواند به معنی پایان حیات سیاسیاش باشد. اینگونه افراد اگر ناراضیاند میتوانند پیام خود را بطور غیرمستقیم از طریق خبرنگاران مورد اعتمادشان منتقل کنند ولی ردی از خود بر جای نگذارند. بهرحال، اینگونه ناراضیان [در درون سیستم] وجود دارند. آن فردی که سالهای طولانی مشاور فرماندهی عملیاتی ستاد مشترک بوده [منبع سیمور هرش] نمیتواند نارضایتی خود را پنهان کند زمانی که نظرش را درباره سیاست آمریکا در سوریه پرسیدم. او گفت: راهحل سوریه نوک دماغ ماست. تهدید اولویتدار برای ما از سوی داعش است؛ برای همه ما- ایالات متحده، روسیه و چین. ما نیاز داریم با هم باشیم. بشار باید در قدرت بماند و وقتی سوریه ثبات پیدا کرد انتخابات برگزار شود. گزینه دیگری وجود ندارد.
با بازنشسته شدن ژنرال دمپسی در سپتامبر ۲۰۱۵ کمک غیرمستقیم ارتش به اسد متوقف شد.
جایگزین دمپسی بعنوان رئیس ستاد مشترک، ژنرال جوزف دانفورد، در ژوئیه، دو ماه قبل از اینکه به ریاست ستاد مشترک برسد، در برابر کمیته نیروهای مسلح سنا گفت: اگر شما میخواهید درباره دولتی صحبت کنید که میتواند تهدید واقعی برای ایالات متحده باشد، باید به روسیه اشاره کنم. اگر به رفتار روسیه نگاه کنید هشدار را درمییابید. ژنرال دانفورد در اکتبر، که اکنون رئیس ستاد مشترک بود، بمباران روسیه در سوریه را تخطئه کرد و در همان کمیته گفت روسیه با داعش نمیجنگد. او افزود: آمریکا باید با شرکای ترکیهای خود برای تأمین امنیت مرزهای شمالی سوریه همکاری کند و هر چه در توان داریم به کار گیریم برای تقویت اپوزیسیون (معتدل) سوریه علیه افراطیون.
اکنون اوباما تسلط بیشتری بر پنتاگون دارد. دیگر چالش غیرمستقیمی از سوی رهبری نظامی در مقابل سیاست او علیه اسد و در حمایت از اردوغان وجود ندارد. دمپسی و همکارانش همچنان سردرگماند در قبال دفاع علنی اوباما از اردوغان. در حالی که دستگاه اطلاعاتی مستندات محکمی علیه اردوغان به اوباما داده و اوباما بطور خصوصی مستندات را پذیرفته است. همانطور که من [سیمور هرش] در ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ در «لندن ریویو آو بوکز» نوشتم، اوباما در جلسهای پرتنش در کاخ سفید به رئیس سرویس اطلاعاتی ترکیه گفت: ما میدانیم شما با افراطیون در سوریه چه میکنید. رؤسای ستاد مشترک و سرویس اطلاعات نظامی بطور مدام رهبری واشنگتن را از خطر جهادیها در سوریه و حمایت ترکیه از ایشان مطلع میکردند. این پیام هیچگاه شنیده نشد. چرا؟
(پایان مقاله سیمور هرش. عبدالله شهبازی، ۴ دی ۹۴)
ارسال نظر