محمدنبیحبیبی: انتخاب بازرگان تاکتیک امام در مقابل آمریکا بود
پارسینه: مشکل اعتقادی ما با نهضت آزادی حل نخواهد شد. آنها صریحا به حکومت غیردینی اعتقاد دارند و ما تأکید بر حکومت دینی داریم
در ابتدای انقلاب، نهضت آزادی و مؤتلفه نگاههای اقتصادی شبیه به هم داشتند، یعنی هر دو به اقتصاد بازار آزاد معتقد بودند، اما پس از انقلاب میبینیم اختلافات زیادی بین این دو گروه وجود دارد. عامل اصلی این اختلافات چه بود؟
ما در همه موارد اقتصادی هم با نظرات نهضت آزادی موافق نبودیم. اما در مواردی نقاط مشترک داشتیم مانند همین که ما به اقتصاد غیردولتی و بدون نفت اعتقاد داشتیم و داریم، آنها هم تا جایی که من اطلاع دارم دراینباره با ما همنظر هستند. البته این شامل همه اعضای نهضت آزادی نمیشود، چون برخی از آنها به اقتصاد سوسیالیستی اعتقاد داشتند. اما درهرصورت درباره اقتصاد دولتی و مردمی اشتراکاتی با ما داشتند. ما معتقدیم اقتصاد باید مردمی باشد یعنی مقدرات اقتصاد کشور در دست چند نفر سرمایهدار درجهیک نباشد و سیاستهایی اعمال شود که مردم خود را شریک اقتصادی دولت احساس کنند. اختلافات ما با نهضت آزادی از قبل بود و اکنون نیز آن اختلافات وجود دارد. مهمترین نکته این اختلافات این است که اصولا نهضت آزادی به نظر ما به حکومت دینی معتقد نیست. من از برخی سران نهضت آزادی سؤال کردم شما به ولایت فقیه معتقدید؟ گفتند نه، اما چون در قانون اساسی مصوب مردم ولایت فقیه آمده است، از این جهت به ولایت فقیه ملتزم هستیم، اما معتقد نیستیم. بنابر این ما یک وجه مهم اختلافمان با نهضت آزادی و کسانی که پیرو مشی نهضت هستند، در موضوع ولایت فقیه است.
اینکه به ولایت فقیه التزام داشته باشند و نه اعتقاد، نافی همکاری در دولت و حکومت نیست. یعنی اینکه افرادی با اعتقادات متفاوت در کنار هم جمع شوند و درنهایت به یک قرار و قانون مشترک التزام داشته باشند برای اداره یک جامعه کافی است. چرا اشتراکات اقتصادی که عمده هم هستند، نتوانست به همکاری مؤتلفه و نهضت منجر شود؟
ما اصولا معتقدیم نهضت آزادی در امر حکومت سکولاریستی فکر میکند و معتقد است دین نقشی در سیاست ندارد. البته بسیاری از اعضای نهضت آزادی متدین هستند، برخی از آنها حتی به مستحبات و نوافل هم اهمیت میدهند اما با وجود اشتراکات در بعضی از مبانی اقتصادی، مشکل اعتقادی ما با نهضت آزادی حل نخواهد شد. آنها صریحا به حکومت غیردینی اعتقاد دارند و ما تأکید بر حکومت دینی داریم. بنابراین اینکه برخی از اشتراکات اقتصادی نتواند مشکلات ما و نهضت آزادی را با هم حل کند، موضوعی بسیار طبیعی است و تا زمانی که ما اینگونه فکر میکنیم و پایبندی اعتقادی به ولایت فقیه داریم برخلاف نظر نهضت آزادی، طبیعی است اختلاف بین ما به قوت خود باقی است.
شما مواضع مهندس بازرگان را در سه مرحله قبل از انقلاب، دوران نخستوزیری و مرحلهای که از کار اجرائی و دولتی خارج شدند، چگونه میبینید؟
مرحوم آقای مهندس بازرگان قبل از انقلاب، خودشان و تشکیلاتشان در بسیاری موارد مقابل حکومت موضع میگرفتند. در همین رابطه ایشان به زندان رفتند. اول اینکه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، تشکیلات نهضت آزادی به دلیل اینکه اعتقادی به ولایت فقیه نداشتند، دچار تعارضات جدی با نظام شد. مطلب دوم اینکه به غیر از تضاد اعتقادیای که ما با نهضت آزادی داشتیم و داریم، موضوع این بود که مهندس بازرگان در همان ابتدای نخستوزیری گفتند انقلاب تمام شد و مردم به خانههای خود بروند. اما ما معتقدیم انقلاب به معنای آمادگی برای ظهور امام زمان است، بنابر این با انقلاب اسلامی ایران آغاز شده نه اینکه خاتمه یافته باشد. من یادم هست مرحوم آقای عسگراولادی نکتهای گفتند. من از ایشان خواهش کردم این نکته را بنویسند. من این نوشته را دارم. مرحوم عسگراولادی اواخر اسفند ١٣٤١ بعد از غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی که تقابل رژیم شاه با علما و مراجع بسیار زیاد شده بود، حدود ساعت ١١ شب ملاقاتی خصوصی در منزل حضرت امام با امام داشتند، این ملاقات مقدماتی دارد اما در همین ملاقات دونفره، حضرت امام به مرحوم آقای عسگراولادی میگویند: «میدانید که ما مقصودمان از
نهضت چیست؟» آقای عسگراولادی عرض میکنند که بهتر است از خود شما بشنوم. امام میگویند: «نهضت ما سه مرحله دارد یک، اسلامیکردن ایران، دو، اسلامیشدن جهان اسلام و سه، جهانیشدن اسلام. آنگاه است که به حضرت صاحبالزمان عرض میکنیم که مولا زمین آماده قدوم مبارک شماست». افق دید حضرت امام درباره انقلاب این است.
من معتقدم مرحوم آقای بازرگان و نهضت آزادی اصولا انقلابی که بخواهد چنین مراحلی را طی کند، قبول ندارند و معتقدند خوب است ما یک نظام خدمتگزار مردم داشته باشیم که ظلم و اجحافی به مردم نشود. آنها هم به یک حکومت دیکتاتوری و زورگو اعتقاد ندارند. مرحوم مهندس بازرگان در دیماه ١٣٥٧ در جلساتی که جامعه پزشکان و مهندسین با هم به صورت مشترک داشتند؛ دقت کنید خاطرهای که تعریف میکنم مربوط به دی ماه سال ١٣٥٧ است. در منزل یکی از بستگان ما، یعنی برادر همسر من این جلسه تشکیل شده بود. در این جلسه افرادی مانند مرحوم مهندس بازرگان، مرحوم آیتالله مهدویکنی، مرحوم شهید بهشتی و آیتالله موسویاردبیلی و برخی از دیگر بزرگان ازجمله عده زیادی از مهندسین و پزشکان حضور داشتند. در یک مذاکره خصوصی و نه در عموم، یکی از افراد مشغول صحبت با مهندس بازرگان بود. من از کسی که طرف مذاکره با مهندس بازرگان بود، پرسیدم که شما دو نفری چه میگفتید؟ ایشان گفتند که آقای مهندس بازرگان میگفتند آقا در پاریس مرتبا مینشینند و میگویند که شاه باید برود، مگر میشود که شاه برود. این مطالب، در دیماه سال ١٣٥٧ بین بازرگان و فرد دیگری ردوبدل شد؛ یعنی در آن
زمان مهندس بازرگان معتقد بودند که شاه باید بماند، سلطنت کند، حکومت نکند. این، هم شعار نهضت آزادی بود و هم شعار جبهه ملی. مرحوم آقای دکتر سنجابی دبیرکل جبهه ملی ایران هم همین نظر را داشتند. میگفتند شاه بماند، سلطنت کند، حکومت نکند؛ اما امام چه میگفتند؟ امام میگفتند شرط اصلی، رفتن شاه است.
این دو دیدگاه مشخصا با هم تفاوت داشت. مؤتلفه هم آن زمان پشتسر امام بودند، معلوم است که نظری که من از مهندس بازرگان نقل کردم و نظر مؤتلفه اسلامی، ١٨٠ درجه اختلاف دارند. ما معتقدیم انقلابی که امام رهبری و مردم حمایت کردند، حتما تا ظهور امام زمان ادامه دارد و انشاءالله به آن انقلاب وصل میشود. بنده معتقدم اکثر اعضای نهضت آزادی اصلا چنین اعتقادی ندارند و میگویند که یک انقلابی بوده و کار تمام شده و مردم بروند به خانههایشان، کارهای عادیشان را انجام دهند. مبانی اصلی اختلاف ما با نهضت آزادی اینهاست.
اما مهندس بازرگان را نیروهای انقلابی بهعنوان نخستوزیر انتخاب کردند. مهندس بازرگان حکم نخستوزیری را از دست امام دریافت کردند، قطعا امام در جریان دیدگاهها و نظریات مهندس بازرگان بود. چرا مهندس بازرگان بهعنوان نخستوزیر مأمور تشکیل اولین دولت انقلاب شدند؟
بنده با شواهد و مستنداتی که دارم، معتقدم امام با شناخت، مهندس بازرگان را رئیس دولت کردند. من معتقدم امام با این اقدام در مقابل آمریکا یک کار تاکتیکی بسیار هوشمندانه انجام دادند. با انتصاب دولت موقت، درواقع خیال آمریکاییها راحت شد که میتوانند در آیندهای که خیلی دیر و دور نیست، به شکل دیگری در ایران اثرگذار باشند. در خاطرات مرحوم آقای آذری قمی، احمدآقای خمینی، مرحوم آقای عسگراولادی و مرحوم آقای شفیق، دراینباره شواهدی وجود دارد که امام با شناخت کامل از تفکرات مهندس بازرگان، ایشان را منصوب کردند؛ اما امام درواقع مقابل آمریکا یک کار تاکتیکی انجام دادند تا مانع از خطر بزرگتری مانند یک حمله نظامی که ما را تهدید میکرد، شوند. بنده معتقدم امام در بسیاری از موارد، با مهندس بازرگان اختلاف مبنایی داشتند: در موضوع ولایت فقیه امام میگویند که ولایت فقیه همان ولایت رسولالله است؛ اما نهضت آزادی میگویند ما اصلا ولایت فقیه را قبول نداریم، التزام داریم، آن هم به علت قانون اساسی. عامل اصلی این اختلافات را در تضاد نهضت آزادی و امام، در موضوع حکومت دینی میدانم.
مهندس بازرگان را چگونه انسانی میدانید؟
من معتقدم آقای مهندس بازرگان، استادی دانشگاهشان محرز بود و اینکه با دیکتاتوری شاه هم موافقت نداشتند؛ اما به حکومت دینی ذرهای اعتقاد نداشتند و فکر میکنم اگر به همان استادی دانشگاه در رشته فنی میپرداختند، این مشکلات به وجود نمیآمد.
چند وقت پیش آقای حسن روحانی، رئیسجمهوری، در سخنانشان درباره مهندس بازرگان صحبت کرده بودند که باعث انتقاد تندی از جانب شما شد. دلیل این انتقاد چه بود؟ بههرحال، آقای بازرگان جزء نیروهای انقلابی بودند، چه اشکالی دارد که رئیسجمهور از ایشان تمجید کند؟
دلیل اعتراض من، تضاد فکری و عقیدتی ما و مهندس بازرگان بر سر حکومت دینی است.
بله، اما نهضت آزادی هم در جریان انقلاب زحماتی کشیده است.
بله، خیلیها کارهایی کردهاند.
پس چرا نباید نام و یاد آنها از سوی رئیسجمهور کشور برده شود؟
ما مخالفتی با اینکه کسانی از مهندس بازرگان تقدیر کنند، نداریم. من دعا میکنم که خداوند متعال آقای مهندس بازرگان را هم مورد رحمت قرار دهد؛ اما این علامت تأیید کارهای بازرگان بهویژه در مبانی فکری نیست. فرض را بر این میگذاریم که مهدی بازرگان، در مخالفت با حکومت دینی مرتکب اشتباه شده است و میگوییم رحمت خداوند متعال بسیار است. مردم پای ولایت فقیه کشته و شهید دادند تا حکومت دینی شکل بگیرد، آنوقت آقای مهندس بازرگان و دوستانشان که غالبا افراد بامطالعه هم هستند اعتقادی به آن ندارند، البته لابد مراحلی را طی کردهاند تا به این نقطه رسیدهاند.
دلیل انتقادتان به رئیسجمهور هم همین بود؟
آقای رئیسجمهور، بالاخره در کسوتی هستند که با بنده و دیگران متفاوت است؛ حتی اگر میخواستند درباره محاسن مهندس بازرگان صحبت کنند، باید یک انتقاد تند هم از مبانی فکری مهندس بازرگان که اعتقادنداشتن به حکومت دینی بود، میکردند. من توجه جناب آقای رئیسجمهور محترم را در مواردی که میخواهند راجعبه سران نهضت آزادی اظهارنظر کنند، به نامهای که حضرت امام در سال ١٣٦٧ در پاسخ به یکی از شخصیتهای کشور درباره نهضت آزادی مرقوم فرمودهاند، جلب میکنم.
بنده این را قبول ندارم که ایشان دینی نبودن بنده یک رزمنده ای بودم که اولین کتاب در باره اسلام خواندم در کردستان کتاب اقای بازرگان بوده وچنان اثری بر بنده گذاشته که هشت سال جنگ هم ادامه دادم با اینکه چندین مرحله مجروح شدم وکتاب های دیگر مثل کتاب های دکتر مطهری پس خواهشا ضددین نخوانید شاید اشکالی داشتند اما مسلمان بودن واستادی داشتیم که بابازرگان هم سلول بودن شیعه نبودن بعد توسط اقای بازرگان شیعه انقلابی شدن
شب بخیر!!!!!!!!!!!!!
لعنت به تو بازاری خرفت که امام را خدعه گر معرفی میکنی امام به تدین بازرگان باور داشت نفهم بی مروت پست
بهترين انتخاب بود ، بقيه از حكومت داري چه مي دانستند،
اما مخالفين مانع راه بازرگان شدند و كشور بسيار تا بسيار اسيب ديد،
بازرگان مي توانست ماتع جنگ و حذف خيلي از جناح ها شود
مرحوم بازرگان فقط میگفت آقا پامونو اندازه گلیممون دراز کنیم , با یه دست ده تا هندوانه برداشتیم آخرش هم هیچ کاری از پیش نمیبریم , دقیقا حال و روز امروز ما