ضرب المثلهای دستجرد / شاهرود
پارسینه: * یک سر دو زانو: منظور همان انسان است.
* جِیز بِگِلّیِه بِفتیِه دِ چاله اش: منظور به چیزی هست که به اصل و نسب و جایگاه خودش برگشته.
* کسی غصه بخوره زنش بمیره که خواهر زنش خونه نباشه: منظور این است که بعد از اینکه چیزی را از دست داد جایگزین برای آن داشته باشد.
* برای همه به شُرشُر آمد برای من به چیک چیک هم نیامد: کنایه از سختی های روزگار و شکایت کردن از آن دارد.
* چُغول امسال میخواد چُغول پارسال رو یادش بده: اصطلاح از افراد جوانی که میخواهند به افراد مسن چیزی یاد دهند. (چُغول: گنجشک)
* بخیه میزنم به یادگاری، امروز ببری فردا بیاری: کاری را به درستی و به نحو احسن انجام ندادن
* اگر گوشت خور نیستیم، استخوان لیس هم نیستیم: کنایه از آدمهای چاپلوس
* بِچه رِ پیچِش کو: قنداق کردن بچه
* تیله از تِغارِ، سگ زردم بِرار خوانده شغاله: گول ظاهر افراد را نخوردن (بِرار: برادر)
* روز نمی بینه شِی بِخیِه میزنه: کنایه از انجام نشدن کار به موقع
* وَ مشک دوغ مانه: منظور به بی حال و شل بودن افراد دارد. (وَ: مانند، مثل)
* سو وَ سِجِله اش، سه گِل گِلی وَ دانه اش: منظور این است که هرکسی بر میگردد به ریشه اش
* چوب تو آستین کردن: منظور به تنبیه کردن افراد دارد.
* خِری خُفتیه عَر نِمِنِه: برای کسانی که در جمعی خود را به خواب میزنند و ناگهان در مورد بحث مطرح شده نظر میدهند گفته میشود.
* دِقیچاندن: چیزی را به زور در جایی قرار دادن
* دِهونِتِ وِر هم گار: ساکت شدن- دهانت را ببند ( گار: گذاشتن)
ارسال نظر