آیتالله هاشمی:من برای ترور حسنعلی منصور اسلحه ندادم
پارسینه: مرکز اسناد انقلاب اسلامی فیلمی از گفتگوی اختصاصی با آیت الله هاشمی رفسنجانی را منتشر کرده که در آن وی به صراحت، دادن اسلحه برای ترور منصور را تکذیب کرده است.
سخنان اخیر اسدالله بادامچیان مبنی براینکه اسلحه ترور حسنعلی منصور توسط آیت الله هاشمی تهیه شده بود با حواشی همراه شده است. بعد از تکذیبیه منتشر شده از سوی دفتر آیت الله، مرکز اسناد انقلاب اسلامی هم بخشی از گفت وگوی اختصاصی با آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی را منتشر کرد که در این گفت وگو، وی به صراحت می گوید، برای ترور منصور من اسلحه ای نداده ام.
در ادامه متن این گفتگو را بخوانید؛
سوال؛راجع به اعدام انقلابی منصور، در خاطرات دوستان موتلفه نظر واحدی در این مجموعه نیست. مثلا درباره کیفیت فتوا گرفتن، یکی می گوید از آقای میلانی فتوا گرفتیم یکی می گوید شورای استفتا فتوا داد، مساله بعدی روی اسلحه ای که تهیه کردند. در مطبوعات گاهی گفته بودند که اسلحه را آقای هاشمی از آقای تولیت گرفته داده به آقای عارقی و ایشان هم به موتلفه ای ها داده است.
پاسخ آیتالله هاشمی؛ در مورد فتوا علی القاعده فتوایی بوده است. آن زمان نیروهای مذهبی برای اینگونه کارها بدون اجازه حرکت نمی کردند چون قتل نفس بود و احتمال اینکه خودشان گیر بیفتند و اعدام شوند ومشکلاتی برای دیگران درست شود وجود داشت.
مبارزه روحانیت و کسانی که همراه ما بودند واقعا براساس معیارهای دینی بود و نمی خواستیم اقدامی بکنیم که خداوند راضی نباشد. کسانی که خودشان مجتهد بودند صاحب نظر بودند هرکاری را با نظر خودشان می کردند اما تیپ هایی که مجتهد نبودند از دیگران اجازه می گردفتند.. کارهایی مثل شعار دادن و اعلام پخش کردن کارهای عمومی بود و معلوم بود که مراجع راضی هستند لااقل مرجع تقلید آنها که امام بود.
آن زمان می شنیدیم که برخی خدمت امام رسیدند؛ مثلا افسری که اسمش را هم می دانستیم می گفتند آمده که از امام برای زدن شاه فتوا بگیرد. می گفته که من می توانم بمبی به خودم ببندم و او را نابود کنم. امام اجازه ندادند. این یک مورد را بخصوص اطلاع دارم.روحیه ایشان اینگونه بود.
امام یک وقتی می گفتند اینهایی که می آیند از ما می پرسند اگر خودشان اهل این کارها بودند نمی آمدند بپرسند(خنده). یک چیزی دارند که ...شاید این سوظن امام به بعضی ها بود یا ایشان هوشیاری داشتند که مساله را طی می کردند ولی ما فکر می کردیم که چرا ادم هایی هستند که می خواهند فداکاری کنند می خواهند با اجازه باشند نه اینکه خودشان کاری کنند منتهی ایشان اجازه نمی دادند.
در این مورد هم همانطور که شما گفتید روایت های مختلفی نقل شده است. من خودم در جریان فتوا گرفتن نبودم که از چه کسی فتوا گرفته اند فقط وقتی من را بازداشت کردند و برای بازجویی آورده بودند سرهنگ مولوی رییس ساواک تهران که فرد خشنی هم بود برای شروع بازجویی داخل اتاق امد و از روی کاغذ چندتا اتهام برای من می خواند مثلا تو می خواستی نصیری را ترور کنی، تو به خانواده های زندانی ها پول می دادی . هفت هشت تا اتهام خواند. یکی از آنها این بود که تو فتوای قتل منصور را آیت الله میلانی گرفتی. خب این دروغ بود چون من نگرفته بودم اکثر چیزهایی که گفت دروغ بود و مثلا می خواست ما را بترساند.یک تعبیر این بود.
تعبیر دیگری هم بازجوی من بعدها در حین شکنجه ها گفت. در آن به اسم مرحوم فومنی رسیدیم که از علمای تهران بود. او با اهانتی گفت این اقای فومنی فتوای قتل منصور را داده است. این هم تعبیر او بود.معلوم شد که ساواک هم نظر واحدی نداشت. مگر اینکه منظورش این بوده باشد که او رفته فتوا را از مرحوم میلانی گرفته است که البته بعضی هم می گویند نه بازاری ها رفتند فتوا را گرفتند.
من نمی دانم که اصلا فتوایی گرفتند و اگر گرفتند از کی گرفتند.
در مورد اسلحه هم درست نیست که من از مرحوم تولیت گرفتم و دادم به اینها. اینها اسلحه داشتند. گروه مسلحی که در موتلفه شکل گرفت بعدها تعداد زیادی اسلحه از اینها گرفتند و این نبود که بگوییم اینها همین یک اسلحه را داشتند و از کسی معین گرفتند. فقط وقتی مرحوم عراقی را گرفتند در تیتر روزنامه ها آمد که منصور با اسلحه نواب صفوی کشته شد. چون ایشان از فداییان اسلام بودند شاید از این ناحیه می توان فهمید...
البته اگر پرونده آقای عراقی را نگاه کنیم حتما در بازجویی هایشان هست. گویا ردپای اسلحه به مرحوم عراقی رسیده است و هرچی ایشان گفته است. آنجاها را هم نمی شود شما خیلی حقیقی تصور کنید چون طبیعی است که کسانی که در این راه بودند سعی می کردند اسم آن آدم واقعی را نگویند چون همه چیز لو می رفت. قاعدتا ساواک را گمراه می کردند بنابراین من الان واقعا نمی دانم این اسلحه ای را که بکار گرفتند از کی گرفتند. فتوا هم همین بود که گفتم.
ارسال نظر