۵ واقعیت راهبرد امنیت ملی دولت ترامپ
پارسینه: مجله "فارن پالیسی" آمریکا در اشاره به اینکه اولین بار است که دولت آمریکا در سال نخست ریاستجمهوری استراتژی یا راهبرد امنیت ملی را منتشر میکند، پنج واقعیت گذرا را درباره این استراتژی مطرح کرد.
مجله فارن پالیسی این پنج واقعیت را این گونه برشمرد:
۱- این نخستین باری است که آمریکا در سال نخست ریاستجمهوری استراتژی امنیت ملی را منتشر میکند. بیل کلینتون، جورج بوش پسر و باراک اوباما همگی در ایجاد سقف زمانی برای انتشار آن شکست خوردند. به رغم رکود قانونگذاری که اجرای دستورکارهای ترامپ را کند کرد؛ چیزی که اوباما نیز با آن درگیر بود، اما او در معرض فجایع خارجی که کلینتون (موگادیشو) یا بوش (حملات ۱۱ سپتامبر) در معرض آن قرار گرفتند؛ قرار نگرفت. در حالی که بسیاری پیشبینی میکردند که این استراتژی دچار لغزش شده و قبل از سال آینده منتشر نشود. این همچنین نخستین بار است که رئیسجمهوری خود سخنرانی طولانی را همزمان با اعلام استراتژی ایراد میکند. در گذشته مشاوران امنیت ملی این کار را میکردند.
۲- یکی از چالشهای تهیه کنندگان این استراتژی این است که این دولت به طور نسبی از منابع برخودار نبود. کمپین ترامپ هیچگاه پروندههای سیاسی و سخنرانیهای بزرگی را که معمولا پیشنویس خام استراتژی امنیت ملی است، تولید نکرده بود. هرج و مرج گزارشها بر روند انتقالی سایه افکند و بعد از آن برکناری غافلگیرانه مایکل فلن، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا رخ داد که همگی ضربهای به تیم امنیت ملی وارد کرد، این اتفاقات نشان میدهند که تیم کنونی فعالیت خود را تا اواسط مارس آغاز نکرده بود. به رغم این مسائل به نظر میرسد نزاعی نیز در دولت آمریکا درباره سیاست خارجه میان افرادی که دستورات افراطی ترامپ را ترجیح میدهند مثل استیو بنن، سباستین گورکا، استفان میلر و کسانی که دستورات سنتی او را ترجیح میدهند مثل جیمز ماتیس، جان کلی، رکس تیلرسون و مکمستر در گرفته بود تا اینکه بنن در ماه اوت کنار رفت و دیگر مشخص نشد کدام جناح غالب بود و کدام دیدگاه استراتژی ملی را هدایت خواهد کرد.
۳- از همان آغاز شعار "نخست آمریکا" گزینه تأسفباری برای استراتژی امنیت ملی بود. برخی مواقع دولت آمریکا برای توجیه تصمیمات خود درباره مسائل جهانی مثل خروج از توافقنامه "نفتا"، توافقنامههای پاریس و برجام آن را مطرح میکرد؛ موضوعی که بسیاری از ناظران را نگران میکرد که دولت متعهد به سیاستی کوتهنظرانه در درک منافع آمریکا بدون دریافتن این مساله است که تحقق منافع آمریکا در کمک کردن به تدوین نظام جهانی و راهحلهای لازم است، اما این استراتژی تلاش کرد به شیوهای آن را تفسیر کند که با مخالفت کمتری روبهرو شود، از این رو تصویری از واقعیت اولیه ارائه کرد.
۴- استراتژی مملو از زبان حمایت از همپیمانان و نهادهای اصلی نظام جهانی است که آمریکا آن را ساخته و جایگاه آن را تاکنون در جهان حفظ کرده است. در حالی که این استراتژی تفکر قالبی را برای صحبت درباره روابط با همپیمانان در پیش گرفته است. به طوریکه تصور میشود همپیمانان که غالبا به آنها اشاره شده این گونه ملاحظه میشوند که هم رقیب هستند و هم شریک و آن طور که باید و شاید کار نمیکنند.
۵- شیطنت در جزئیات اجرای این استراتژی که مستلزم پر کردن شکافها میان سخنرانی استراتژیک ترامپ و حقیقت سیاستهایی است که تاکنون درپیش گرفته، به چشم میخورد. استراتژی امنیت ملی هرگز نمیتواند جلوی انتقادات از دولت آمریکا را بگیرد اما نقطه آغازی برای مذاکره و بحث در آینده خواهد بود.
۱- این نخستین باری است که آمریکا در سال نخست ریاستجمهوری استراتژی امنیت ملی را منتشر میکند. بیل کلینتون، جورج بوش پسر و باراک اوباما همگی در ایجاد سقف زمانی برای انتشار آن شکست خوردند. به رغم رکود قانونگذاری که اجرای دستورکارهای ترامپ را کند کرد؛ چیزی که اوباما نیز با آن درگیر بود، اما او در معرض فجایع خارجی که کلینتون (موگادیشو) یا بوش (حملات ۱۱ سپتامبر) در معرض آن قرار گرفتند؛ قرار نگرفت. در حالی که بسیاری پیشبینی میکردند که این استراتژی دچار لغزش شده و قبل از سال آینده منتشر نشود. این همچنین نخستین بار است که رئیسجمهوری خود سخنرانی طولانی را همزمان با اعلام استراتژی ایراد میکند. در گذشته مشاوران امنیت ملی این کار را میکردند.
۲- یکی از چالشهای تهیه کنندگان این استراتژی این است که این دولت به طور نسبی از منابع برخودار نبود. کمپین ترامپ هیچگاه پروندههای سیاسی و سخنرانیهای بزرگی را که معمولا پیشنویس خام استراتژی امنیت ملی است، تولید نکرده بود. هرج و مرج گزارشها بر روند انتقالی سایه افکند و بعد از آن برکناری غافلگیرانه مایکل فلن، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا رخ داد که همگی ضربهای به تیم امنیت ملی وارد کرد، این اتفاقات نشان میدهند که تیم کنونی فعالیت خود را تا اواسط مارس آغاز نکرده بود. به رغم این مسائل به نظر میرسد نزاعی نیز در دولت آمریکا درباره سیاست خارجه میان افرادی که دستورات افراطی ترامپ را ترجیح میدهند مثل استیو بنن، سباستین گورکا، استفان میلر و کسانی که دستورات سنتی او را ترجیح میدهند مثل جیمز ماتیس، جان کلی، رکس تیلرسون و مکمستر در گرفته بود تا اینکه بنن در ماه اوت کنار رفت و دیگر مشخص نشد کدام جناح غالب بود و کدام دیدگاه استراتژی ملی را هدایت خواهد کرد.
۳- از همان آغاز شعار "نخست آمریکا" گزینه تأسفباری برای استراتژی امنیت ملی بود. برخی مواقع دولت آمریکا برای توجیه تصمیمات خود درباره مسائل جهانی مثل خروج از توافقنامه "نفتا"، توافقنامههای پاریس و برجام آن را مطرح میکرد؛ موضوعی که بسیاری از ناظران را نگران میکرد که دولت متعهد به سیاستی کوتهنظرانه در درک منافع آمریکا بدون دریافتن این مساله است که تحقق منافع آمریکا در کمک کردن به تدوین نظام جهانی و راهحلهای لازم است، اما این استراتژی تلاش کرد به شیوهای آن را تفسیر کند که با مخالفت کمتری روبهرو شود، از این رو تصویری از واقعیت اولیه ارائه کرد.
۴- استراتژی مملو از زبان حمایت از همپیمانان و نهادهای اصلی نظام جهانی است که آمریکا آن را ساخته و جایگاه آن را تاکنون در جهان حفظ کرده است. در حالی که این استراتژی تفکر قالبی را برای صحبت درباره روابط با همپیمانان در پیش گرفته است. به طوریکه تصور میشود همپیمانان که غالبا به آنها اشاره شده این گونه ملاحظه میشوند که هم رقیب هستند و هم شریک و آن طور که باید و شاید کار نمیکنند.
۵- شیطنت در جزئیات اجرای این استراتژی که مستلزم پر کردن شکافها میان سخنرانی استراتژیک ترامپ و حقیقت سیاستهایی است که تاکنون درپیش گرفته، به چشم میخورد. استراتژی امنیت ملی هرگز نمیتواند جلوی انتقادات از دولت آمریکا را بگیرد اما نقطه آغازی برای مذاکره و بحث در آینده خواهد بود.
منبع:
خبرگزاری ایسنا
ارسال نظر