اظهارات مسعود سلطانپور عضو نفتی انصار حزب الله
پارسینه: اظهارات تازه مسعود سلطانپور عضو نفتی انصار حزب الله : من هيچ وقت در حوزه سياسي، كار سياسي انجام ندادهام. عمل سياسي داشتم، اما عمل سياسياي كه به نتيجه معطوف بوده و كاركرد حزبي داشته باشد نداشتم. در همين مجموعههاي انصار حزبالله يا ايثارگران بودم اما هيچ وقت با همه مواضع همراه نبودم.
به گزارش پارسينه ؛ رسيدن به خودباوري و اتكا به توانمنديهاي داخلي در توسعه صنعت نفت از آرزوهاي ديرين متخصصان ايراني بوده است كه هماكنون در بسياري از بخشها اين آرزو به تحقق پيوسته و تا رسيدن به مطلوب نهايي راه زيادي باقي نمانده است. مسعود سلطانپور، مديرعامل پيشين شركت تاسيسات دريايي و كارشناس ارشد حوزه انرژي بر اين باور است كه اين شركت در دو دهه پيش با همين هدف تاسيس شده است و تاكنون توانسته با عبور از مرزهاي خودباوري بسياري از تكنولوژي و تجهيزات پيشرفته تاسيسات دريايي در صنعت نفت را خود توليد كند، گرچه هنوز در قسمتهايي از اين تكنولوژي هنوز وابستگي دارد. او سه سال پيش از شركت تاسيسات دريايي كنار رفت و هماكنون در پروژههاي نفت عراق در كنار شركتهاي بخش خصوصي فعاليت دارد. سلطانپور با وجود گرايشهاي خاص فكري و سياسي در دولتهاي مختلف در نفت حضور داشت. او زباني صريح دارد و معتقد است منشاء برخي نابسامانيهاي فعلي در نفت از مجلس است، آنجا كه مجلس سه وزير پيشنهادي رئيسجمهور براي نفت را نپذيرفت و دلايل آن تاكنون نامعلوم مانده است. از خاطرات خود در دوران فعاليتش با وجود تحريمها سخن ميگويد و معتقد است اگر به
اصول اخلاق انساني و اسلامي كه بر عهده ما گذاشته شده پايبند باشيم ميتوان با همدلي بر مسائل فائق آمد و مهم نيست چه كسي وزير يا مسئول است و بايد كار را پيش برد. آنچه در پي ميآيد حاصل گفتوگوي دو ساعته جامجم با سلطانپور است.
مديران معمولا چهره سياسي دارند، اما گاهي آن چهره را پنهان ميكنند. شما هم چهره سياسي داشتيد، آن را آشكار كرديد و با همه كار كرديد. راز اين كار كار در چيست؟
من هيچ وقت در حوزه سياسي، كار سياسي انجام ندادهام. عمل سياسي داشتم، اما عمل سياسياي كه به نتيجه معطوف بوده و كاركرد حزبي داشته باشد نداشتم. در همين مجموعههاي انصار حزبالله يا ايثارگران بودم اما هيچ وقت با همه مواضع همراه نبودم.
ما 4 اصل مقدس براي خودمان قائل بوديم: اصل انقلاب، امام، رهبري و مسائل جنگ، چون نظام و انقلاب را قبول داريم باهم راحت كار ميكنيم. تعبير من اين است كه مسئوليت نظام هرچند وقت يكبار به يك نفر واگذار ميشود. مادامي كه کسي اين مسئوليت را بر عهده دارد بايد به او كمك كرد. اين اعتقاد پايه شرعي هم دارد، ما مشروعيت نظام را روي مناسباتي ميدانيم. كسي حق ندارد در كار او كه مصدر نظام است خلل وارد كند، اگر ضربه بزند شرعا مسئول است. مهم نيست كه من اعتقادات آن فرد را قبول دارم يا نه، وزير جمهوري اسلامي تا روزي كه وزير است، اگر كسي به كار او لطمه بزند، شرعا و اخلاقا از نظر حرفهاي كار غلطي مرتكب شده است.
گاهي اوقات برخي مسائل، حب و بغضها يا منافع سياسي و گروهي اجازه نميدهد چنين نگرشي حاكم باشد؟
هر كسي مسئول كار خودش است. مشروعيت نظام براساس قانون اساسي و با راي مردم و تنفيذ رهبري است. تا روزي كه اين شرايط وجود دارد مشروع است. در صدر اسلام همچنين نمونههايي داريم.
بنابراين، ما چيزي براي پنهان كردن نداشتيم. چون كاري نميكرديم و به درستي آنچه كه انجام ميداديم اعتقاد داشتيم. كار كردنمان را هم وظيفه ميدانستيم و ميدانيم.
پس دليل عدم ادامه همكاري با شما در شركت تاسيسات دريايي چه بود؟
سه چهار سال آخر نميتوانستم كار كنم. دليل آن هم سياسي نيست، من فكر ميكردم شركت را بايد توسعه دهيم، اما سهامدار به حق و از موضع سهامداري نگران مانورهاي من بود. ما به بخش بالادستي نفت رفتيم، گفتند، نرويد. حتي ضمانتنامههايمان ضبط شد. در چهار بلوك بالادستي ميادين نفتي، تابان، فردوس و لاله، شركت تاسيسات دريايي احراز صلاحيت شد و امتياز فني گرفت.
سهامدار گفت نه، اكتشاف ريسك دارد، بايد كار را كنار گذاشت و نگذاشتند کار توسعه اي انجام دهيم. مهندسي و ساخت و نصب و لولهگذاري از پنج سال پيش تمام شده بود. من كار چنداني نداشتم. اعتقاد نداشتم جايي بمانم كه كار روزمره انجام دهم. كار، ظرفيت و وقت مرا پر نميكرد. تصميم به انجام كار ايجابي و ايجادي گرفتم. در كار دوم، شركت تايدواتر را خريديم تا خدمات دريايي را توسعه دهيم. آن موقع آقاي دكتر طاهري مدير بنادر و كشتيراني بود. به من اصرار كرد كه شركت را پس بدهم. در حالي كه آن زمان چند شركت بزرگ خارجي خريدار آن شركت بود، نميدانم چرا اصرار شد كه ما شركت خريداري شده را پس دهيم. خيلي مهم بود چون با خريد آن شركت مديريت توسعه عمليات كل بنادر در كشور را ميگرفتيم.
تنها شركت ايرانياي كه بعد از انقلاب در صنايع نفت و گاز در عربستان احراز صلاحيت شده شركت تاسيسات دريايي است. اين شركت براي معاملات، رمز عبور دارد. من قصدم توسعه فعاليتها در خارج از كشور بود و براي آن دلايل استراتژيك داشتم كه امروز ميتوانست در شرايط فعلي بسيار نتيجهبخش باشد.
بعد گفتند ما در داخل كلي كار داريم. بيدليل به خارج رفتند. من سهام بورس فروش نفت دبي را خريدم. باز گفتند آن را پس بدهيد. در عمل نميگذاشتند كار كنيم. شايد هم نگراني سياسيوجود داشت.
اين مربوط به چه دورهاي است؟
پنج سال پيش، آن موقع عبارت شريف «به تو چه» را بارها به من گفتند و مخالفتهاي زيادي صورت گرفت و موانع در كار ما ايجاد ميشد.
دليل اصلي اين مانع ايجاد كردن و سد شدنها چه بود؟
تاسيسات دريايي از همه صندوقهاي ذينفع بزرگتر شده و سهامدار، نگران پول و سرمايه خود بود. ريسكها برايش قابل قبول نبود. به من ميگفتند با ريسك بالا كار ميكني. درست هم ميگفتند، چون فقط كار كردن در اين شرايط را ياد گرفته بودم، اما ميگفتند نميخواهيم.
مثل بازي كردن در تيم فوتبال به من ميگفتند در آرايش ما بازي كن. به تحليل من، اين اختلاف روش بود.
من از روز اول تا آخر، در تاسيسات دريايي با بچههاي تاسيسات و با امكانات تاسيسات، متاثر يا با تاثير، به هيچ وجه كار سياسي نكردم. حجت شرعي هم نداشتم كه چنين كاري انجام دهم. فقط كار كردم. وقتم كه پر نميشد، نميگذاشتند كار كنم. بيكار ميشدم. نميخواستم بيرون كار كنم، خب زمان من تمام شده بود. من اضافه بودم و بايد كنار ميرفتم. من در قزاقستان صد هكتار يارد (امكانات و تاسيسات ساحلي) براي شركت نفت قزاقستان گرفتم. در كنار airsid، با ايتالياييها و اين يک موقعيت بود. در آنجا با بالاترين مقامات قزاقستان شريك شديم، بعد هم بنا به دلايلي تعطيل كرديم و به ايران آمديم. سياست سهامدار اين بود كه اين كارها خطرناك است.
من دو سال قبل از اين كه بيرون بيايم، كتبا استعفا دادم. آقاي نوذري اجازه ندارد، آقاي كرباسيان هم آن موقع كه در صندوق بازنشستگي بود، مخالفت كرد.
اگر بخواهيد به خودتان نمره بدهيد در تاسيسات دريايي چه نمرهاي ميدهيد؟
سابقهاش هست، نميخواهم بگويم خيلي عالي بود، اما سر جمع در مقايسه با ديگر مجموعهها با تواني كه داشتيم خوب بود. كار ما مهندسي، خريد، ساخت، نصب و لولهگذاري بود. البته يكسري ظرفيت ها و 69 شركت ايجاد کرديم.
دليل تاخير بعضي پروژهها چه بود؟
ما تاخير چنداني نداشتيم. آخرين پروژهاي كه تحويل داديم فازهاي 9 و 10 پارس جنوبي بود كه هنوز هم تمام نشده است. بخشهايي از تغييرات به خاطر ضعف خودمان و بخشي هم به خاطر مشكلات حاشيهاي بود.
شركت تاسيسات دريايي با هدف استقلال و خودباوري اعتقاد به توانمندي داخلي شكل گرفت. آيا فكر ميكنيد توانسته آن ظرفيت را پر كند؟
اين كار را انجام داده، علاوه بر آن استفاده از توانمندي داخلي را نهادينه و تكثير نيز كرده است.
در ساخت تجهيزات و فناوري آيا توانسته به خودكفايي برسد؟
ساخت تجهيزات مقوله ديگري است. ما ميگوييم در خانهسازي مستقل هستيم. معنايش اين نيست كه تكتك آجرهايش را خودمان ميسازيم. بلكه ما فقط خانهسازي و برجسازي را ياد گرفتهايم. در بسياري از بخشهاي تجهيزات در حوزه تاسيسات دريايي خودكفا شدهايم، اما در بخشهايي اينگونه نيست.
آيا در حوزه تاسيسات دريايي قابل رقابت با شركتهاي خارجي هستيد؟
ما در منطقه خليج فارس رقيب نداريم. شركت MPCC در امارات 44 سال پيش تشكيل شد. در ايران 17 سال است كه اين شركت تشكيل شده، اما از 7 سال پيش بالاتر از MPCC قرار گرفتهايم، كارهايي كه ما ميكنيم براي آنها رويا هم نيست.
ما در كل كار مهندسي عمليات دريايي اعم از ساخت و نصب و لولهگذاري، خريد، ساخت به مفهوم كامل، نصب تكتك تجهيزات، راهاندازي و بارگيريها توانمند شدهايم.
فعاليتهاي دريايي يكي از پيچيدهترين كارها در صنعت نفت است. آيا دانش و تكنولوژي اين صنعت پيچيده در داخل وجود دارد يا به خارج وابسته هستيم؟
از نظر من تكنولوژي 4 تعريف دارد: افراد تربيت شده و آموزشديده، ابزار كار، رويههاي مدون كه فرد با تجهيزات آن كار را انجام دهد طبق نمونه كار انجام شده همه اين ويژگيها را ما داريم.
در زير عمق 150 متر در دريا در ساخت و نصب سازهها، لوله و كابلگذاري، ترانشهزني، تعمير خطوط و نگهداري عمليات سكوها اين تكنولوژي در كشور وجود دارد.
چرا براي ارتقاي فعاليتتان بالاي عمق 150 متر در دريا كار نكرديد؟
چون اولويت اول ما خليج فارس بود، بعد هم درياي هند و شمال آفريقا، زيرا در اين آبها با اين عمق روبهرو هستيم.
کار در عمق صد متري در دريا موجب مي شود به هر سانتيمتر مربع ده كيلوگرم (بار و فشار) واردشود كه حركت كردن در آن عمق مشكل است.
در برنامه ما بود كه به عمق بيشتر در دريا نيز برويم و آنجا كار كنيم و از پنج سال پيش مجموعهاي براي درياي خزر ايجاد شد، اما داستان آن نيز متفاوت است.
در خليج فارس كاري نيست كه ما نتوانيم آن را انجام دهيم. حداكثر عمق خليج فارس 90 متر است.
در حال حاضر همه سكوهاي دريايي در داخل ساختهميشود؟
بله. بخش عمدهاي از تجهيزات لوله و تكنولوژي آن توسط متخصصان داخلي ساخته ميشود.
پس دليل كند بودن كار چيست؟
دلايل متعدد است. تحريم هم يك واقعيت است.
چند درصد تجهيزات اين سکو ها به خارج وابسته است؟
يك سري تجهيزات چرخنده عمده وابسته به خارج است مثل توربينها، پمپها و كمپرسورها. يك سري از مواد خاص هم وابسته به خارجاند مثل مواد آلياژي. البته نكتهاي كه وجود دارد اين است كه شرايط تحريم ما شبيه شرايط جنگ است. يعني ضمن اين كه واقعيت دارد، از آن به عنوان عاملي براي پوشش نقايص استفاده ميشود.
توضيح دهيد كه چرا تحريم را بهانهاي براي برخيها ميدانيد؟
اصولا بايد عادت كنيم تاثير مثبت يا منفي هر عاملي را به رسميت بشناسيم. موضوع را نبايد سياه و سفيد ديد. اگر بگوييم تحريم تاثيري ندارد، درست نيست. اگر هم بگوييم تحريم باعث شده زندگي نكنيم، غلط است. اگر همه مشكلات خودمان را فقط از تحريم بدانيم نيز غلط است.
عمدهترين مشكل در تاخير پروژهها دو عامل است. مجموعه ظرفيت مديريتي كشور كه معدل مديريت آن در بخشهاي مياني كاهش پيدا كرده است و دلايل مختلف دارد. مثلا نظام هماهنگ حقوق و دستمزد يكي از آن عوامل است. ما در حفاري 27 نفر متخصص اصلي(movemaster) داشتيم كه الان فقط سه نفرشان باقي ماندند. نه ضدانقلاب هستند نه وابسته. پايه حقوق اينها در دنيا 25 هزار دلار است، اما در ايران دو ميليون تومان دريافت ميكنند. پس با اين وضعيت نميتوان آنها را نگه داشت. بنابراين ميروند و جذب شركتهاي خارجي ميشوند.
شرايط كشور هم از نظر اقتصادي در اضطرار نيست كه مثل زمان جنگ به فرد بگوييد نخور و كار كن، كشور با اقتصاد 566 هزار ميليارد توماني ميچرخد. در حالي كه حقوق مدير داده نميشود. معتقدم جبهه كار گسترده است. ظرف پنج سال گذشته صنعت نفت و گاز ارتقا پيدا كرد و سرمايهگذاري در آن زياد شده است.
حتي بعضي موسسات شبهدولتي و غيردولتي كه در بالادستي نفت داخل تاسيس شدند پنج برابر نفت حقوق پرداخت ميكنند، اما عامل دوم تاخير پروژهها اين است كه هر فردي در انجام هر كاري ظرفيت خاصي دارد.
من معتقدم اگر تحريمها رفع شود، منابع مالي نامحدود بيايد، همه بازيگران بزرگ صحنه اجرايي پالايشگاههابراي پارس جنوبي هم بيايند، 20 فازي كه در پارس جنوبي در دست اجرا داريم تا شش سال ديگر هم تمام نميشود.
چرا؟
مجموعه بضاعت ما در اين جبهه كاري خيلي خوب است، اما محدوديتهايي دارد. زيرا اشكال ما در برنامهريزي است نه در ظرفيت اجرايي.
قراردادهاي توسعه فاز 12 در سال 85 و فاز 16، 15، 17 و 18 پارس جنوبي در سال 84 امضا شدند، اما هفت سال است كه كار به نتيجه نرسيده، به بعضي آقايان گزارش غلط دادند كه تا آخر امسال يا سال ديگر اينها راه ميافتد. من به شما عرض ميكنم در بهترين شرايط تا آخر دوره اول دولت بعدي هم تمام نميشود. ممكن است يك فاز آن فقط به پايان برسد. زيرا برنامهريزي اصولي نياز دارد و ظرفيتها و کار طبق برنامه اصولي پيش نمي رود .
پس با اين حال مصوبه اتمام 35 ماهه پروژههاي پارس جنوبي را شما به طور كلي غيرواقعي ميدانيد؟
بله. زيرا آن موقع وزير محترم با حوزه نفت آشنا نبود. لذا ارزيابياش از كار غلط بود و گزارشهاي غلط دريافت ميكرد. نوع برخورد او هم فني نبود. تند و چكشي برخورد ميكرد.
ايشان فكر كرده بود پيش از اتمام اين دولت بايد تمام كارهاي عالم را تمام كنيم. اين 35 ماه از كجا درآمد؟ اگر زمانبندي بهرهبرداري را ببينيد يك ماه قبل از اتمام رياست جمهوري آقاي احمدينژاد است. احتمالا اگر آن آقاي محترم يك سال بعد از آن وزير ميشد ميگفت پروژهها را 23 ماهه تمام ميكنم! من با ايشان صحبت كردم استدلال ايشان اين بود كه يك پروژه (ساخت انبار كالا) در تبريز اجرا كرده است و با تکيه بر اين استدلال و آن تجربه جزيي نتيجه ميگرفت كه ساخت پالايشگاه گاز ترش نيز طي 35 ماه قابل انجام خواهد بود. به نظر شما ساخت پالايشگاهي با فشار 150 اتمسفر، 15 هزار PPM، H2SO (تركيبات گوگردي) دو ميليارد فوت مكعب گاز، 140 هزار تن تجهيزات خشكي، 20 هزار تن تجهيزات دريايي، پنج ميليون مترمكعب عمليات خاكي، 700 هزار مترمكعب عمليات بتن، 400 تن گوگرد و 80 هزار بشكه مايعات گازي طي 35 ماه قابل انجام است؟
بنابراين علت تاخير پروژهها فقط غيرمنطقي تعريف كردن و بيرون از ظرفيت تعريف كردن كار است.
طرحهاي 35 ماهه تا آخر دوره دوم دولت بعدي با فرض رفع تحريمها باز هم تمام نميشود. 20 فاز داريم. اگر برنامهريزي كنيم و هر سال دو فاز را به مدار بياوريم به نظرم شاهكار است و يك خدمت ماندگار محسوب ميشود.
بايد روش ديدگاهها و برنامهريزيها اصلاح شود. اصولي، منطقي، علمي، حرفهاي و كارشناسي عمل كنيم. اين كار از جنس فرمايش و پول نيست.
در همين شرايط تحريم، اگر از اين دولت شروع شود و دولت بعدي هم ادامه بدهد، برنامه بگذاريم. سالي دو فاز را از پارس جنوبي به مدار بياوريم (يعني سالي 50 ميليون مترمكعب گاز) ده سال طول ميكشد تا پارس جنوبي را تمام كنيم.
پس با اين شرايط كه شما ميگوييد خيلي عقب هستيم؟
بله. اگر چنين نكنيم تا 15 سال ديگر هم تمام نميشود. بايد كاري كنيم كه بيشتر عقب نيفتيم.
نگاه غيرمنطقي در مورد تحريم باعث شده كارهايي كه سالهاي سال در كشور انجام ميشد، حالا به چينيها و كرهايها واگذار شود. كاري كه 70 ماهه منطقي انجام ميشد به صورت دستوري گفته شده 35 ماهه بايد اجرا شود. كسي نميتواند 35 ماهه كار كند. لذا به چين و كره تحويل ميدهيم.
مگر خارجيها ميتوانند 35 ماهه كار كنند؟
قطعا نميتوانند. اما اينها ميگويند وقتي شما نميتوانيد، بدهيد به چين و كره. انگيزههاي غلط هم پشت سر اين مساله هست.
ظرفيتهاي پاييندستي و بالادستي اجرايي كشور در نفت و گاز و پتروشيمي براساس تحويل و نه براساس شروع، حداكثر بين سالي چهار، پنج ميليارد دلار است. ما حداكثر ميتوانيم سالي سه ميليارد دلار كار تحويل دهيم. اين خوب است، اما وقتي 30 ميليارد دلار مي شود ، يعني آن سه ميليارد دلار هم انجام نميشود. پس هيچ كاري به پايان نمي رسد. افتتاحها مشكل دارد. الان فشار آوردند كه فازهاي 18 و 17 راهاندازي شود. بخش خشكي اين پالايشگاه تا دو سال ديگر هم راه نميافتد. پيشرفت بخش دريايي خوب است. فازهاي 16 و 15 در بخش دريا پيشرفت فيزيكيآن عقب و در بخش خشكي خوب است.
فكر ميكنيد با توجه به شرايط تحريم چگونه ميتوان چالش بزرگ تحريم را در داخل كشور مديريت كرد تا آسيبها به حداقل برسد؟
الان مديران كار ميكنند. كشور اداره ميشود. ولي در بخشهاي مديريتي و كارشناسي ضعفهايي داريم، در ارزيابي عملكرد مديران و مسئولان فعلي بيانصافي وجود دارد. اينها كار ميكنند، زحمت ميكشند. بسياري از مشكلات نفت و مسائل تحريم را حل كردند.
به طور مثال ما در حوزه دريايي مشكل تكنولوژي نداريم. در صنعت نفت هم در پاييندستي مشكل نداريم. بعضا در بالادستي مشكل داريم. آيا ساخت سكوي گاز 150 فشار اتمسفر پيچيدهتر است يا يك دكل دريايي يا دكل خشكي؟
چرا دكل را از خارج ميخريم؟ به نظرم ظرفيتهاي داخلي با كار توسعه پيدا ميكنند و بهرهگيري از اين توانمنديها است كه ميتواند بخش عمدهاي از تحريم را مديريت كند.
من فكر ميكنم بخشي از ساماندهي جبهه اقتصادي مقاومتي در داخل به بازرسي، ارزيابي، تجديد سازمان، ساماندهي و مانورهاي كاري برميگردد تا لشكر شكل واقعي به خود گرفته و آماده جنگ شود.
ما پنج سال است واردات بسيار بالايي انجام ميدهيم. در اين مدت هر سال صد ميليارد دلار واردات داشتيم. البته آمار رسمي ما پايينتر از اين است زيرا قاچاق در آن لحاظ نميشود. 50 درصد واردات قاچاق است كه هيچ وقت در آمار ما نيست.
بسياري از محصولات هستند كه واردات آنها در سالهاي گذشته در هيچ تعرفهاي مجاز نبوده است. واردات كمر توليد را شكسته. توليد بايد احيا شود.
من ادعا دارم بجز تجهيزات چرخدنده خاص در تاسيسات دريايي اصلا تجهيزاتي در اين حوزه وجود ندارد كه در داخل ساخته نشود، اما باز هم شيرآلات و لوله را وارد ميكنيم. مطمئنا ظرفيتهاي متناظر داخلي ميتوانند اينها را بسازند.
با اين وصف شکل گيري اقتصاد مقاومتي چگونه ممکن است ؟
شكلدهي جبهه اقتصاد مقاومتي با فراخوان نيروهاي كارآمد دولتي، خصوصي و شبهدولتي و انجام مانورهاي واقعي امكانپذير است. اين به آن معناست كه كار را به نيروها و متخصصان داخلي واگذار كنيم. كار را خرد كنيم و به دست مردم برسانيم تا كار انجام دهند. نبايد كالاي دست دوم از كره، چين، ويتنام و... بياورند.
قطعا كره، ژاپن و چين در صنعت دريايي نفتي عقبتر از ايران هستند. ما از كل كشورهاي حاشيه جنوب خليجفارس و از اكثر كشورهاي اروپايي در صنعت دريا جلوتر هستيم. در بخشهاي مكانيكي نفت هم مشكل نداريم. بسياري از ظرفيتهايي كه قبلا كار داشتند و الان ظرفيت خالي دارند ميتوان كار را به آنها واگذار كرد.
توانمنديهايي كه تاكيد ميكنيد در حوزه تاسيسات دريايي ايجاد شده طي چند سال به دست آمده است؟
در صنعت دريا كمتر از ده سال بين 74 تا 83. سال 64 اولين جكت (پايه سكوي دريايي) توسط مرحوم مهندس الماسي درست شد و تا سال 72 ديگر ساخته نشد، اما الان حداقل 30 شركت پيمانكاري در داخل را به شما معرفي ميكنم كه ميتوانند جكت بسازند، در كشور حداقل پنج شركت لولهگذار دريايي داريم. در حالي كه قبلا لولهگذاري ما تا فازهاي 2 و 3 پارسجنوبي در دست كرهايها يا اماراتيها بود.
نمونه ديگر بزرگترين جرثقيل شناور كل منطقه خليجفارس (جرثقيل 5000 تني غدير) در دست ايران است.
با توجه به اين شرايط است كه معتقدم از آنجا كه ما تحريم شديم، نيازهاي ما نيز افزايش پيدا كرده. متناظر با افزايش نيازها، بايد ظرفيتهاي مديريتي هم افزايش يابند، اما اين افزايش ظرفيت انجام نشده است. منظور اين نيست كه اين مديريت ضعيف است بلكه مديريت قبلي هم در اين فضا نميتوانست اين حجم كار را اداره كند.
بايد ظرفيتهاي كمي و كيفي را توسعه يابد كه آن هم از جنس سازماندهي است، نه آموزش. ما تعداد بيشماري مدير و كارشناس ارشد و كارشناس در بخش دولتي، خصوصي، شبهدولتي و نيمه خصوصي داريم كه بايد آنها را سامان دهيم. بايد مجموعههاي صنعتيمان را براي جنگ اقتصادي و اقتصاد مقاومتي فراخوان دهيم .
به نظر ميرسد كشورهاي نفتي و همسايههاي ايران بهسرعت در حال توسعه طرحهاي نفتي خود هستند. مثلا با ظرفيتي كه براي عراق ايجاد شده چند سال ديگر از ما جلو ميافتند.
همين امروز هم توليد عراق بيشتر از ماست. بسياري از طرحهاي توسعه نفت و گاز عراق در جنوب اين كشور است. البته غربيها به آنجا نميآيند و مشكل امنيتي دارند، لذا آنجا ميدان بازي ماست و ما بخوبي از اين امكان استفاده ميكنيم.
با آمريكاييها آنجا مشكل نداريد؟
آمريكاييها در جنوب عراق چه كار ميتوانند بكنند؟ از هتل نميتوانند بيرون بيايند. جرات آمدن به ميادين را ندارند.
در بصره همه فارسي حرف ميزنند، رگ و ريشه دارند. ايرانيهاي نسلهاي قبل آنجا هستند و ذهنشان نسبت به ما مثبت است.
ما در عراق كارهاي ساختماني هم انجام ميدهيم. گروه بيشماري از شركتهاي غيرايراني و ايراني در آنجا پروژه دارند كه نميتوانند كار را انجام دهند. ما بلديم كار را انجام دهيم، اما پروژه نداريم. او پول دارد كار ندارد، ما كار داريم پول نداريم. تلفيق اينها ميشود كار با مجموعههاي خارجي.
شما با صادركنندههاي فرآوردههاي نفتي كه در قالب يك كنسرسيوم كار ميكنند هم ارتباط كاري داريد؟
ارتباط جزئي داريم، اما من كمتر در كار تجارت هستم.
البته مجموعه ما معاملات سنگين هم دارد. همين الان ما موادغذايي به كانادا صادر ميكنيم.
با انتقال ارز چه ميكنيد؟
همهاش حلشدني است. در حجمهاي كم با حساب هزينه كار را انجام ميدهيم.
درست است مشكلاتي وجود دارد، اما يك جماعتي در داخل آن را بزرگ ميكنند كه هزينهاش را بگيرند. عوارض تحريم را در گزارشها، نمايشها و بحثهاي حضوري با مسئولان آنقدر بالا ميبرند كه خودشان به واسطه حل آن مشكل سودجويي كنند. اينها عوارض تحريم را تشديد ميكنند.
اگر هر روز مشكلات را دامن بزنيد هزينهاش هم بالا ميرود. سودجويي خارجي، عوامل سياسي و اقتصادي وابسته به خارج و سودجويان نامشروع داخلي عامل تشديد نمايشي عوارض تحريم هستند.
صاحبان منافع نامشروع خارجي يا وابسته به خارج در كشور كم نيستند. اروپاييها به مليگرايي و مليت خودشان اهميت زيادي ميدهند. به طوري كه انگليسي بودن براي يك انگليسي خيلي مهم است، خودشان را هم جهان اولي ميدانند اما همين انگليسيها الان شناسنامه ميفروشند. كشوري كه شناسنامه و پاسپورت ميفروشد لوله را به شما نميفروشد؟ اين شوخي بزرگ و تلخي است كه به خاطر غلبه فضاي رسانهاي و بيتفاوتي و كمتوجهي يا تعمد اينطور جا انداختهاند كه ما به خاطر تحريم نميتوانيم كالا وارد كنيم.
در گزارشها گفته ميشود فلان صنعت تحريمبردار نيست. پس چرا اين همه تبليغات درباره تحريم و دشواريهاي ناشي از آن صورت ميگيرد؟
اگر بنبستي نباشد نياز به آدمي نيست كه پول بيدليل بگيرد و ما را از بنبست دربياورد.
مثالي ميزنم؛ سال 71، سالي 10 ميليارد دلار يوزانس ميكرديم (يك ساله) بورس LCهاي ايران در نيويورك بازار كاسبي چند هزار آدم بود. آنها 10 درصد ميگرفتند LC يوزانس ايران را تنزيل ميكردند يعني براي آنها سالي يك ميليارد دلار درآمد داشت. وقتي شما هر ماه يك ميليون تومان قرض كنيد يك ميليون و صد هزار تومان بايد پس بدهيد، يك ميليون تومان كم داريد.
آن موقع گزارشي تهيه شد كه ما هم درباره آن كار كرديم. گفتيم تمام اين 80 ميليارد دلار را يكجا وام بگيريد تا تمام شود. 10 سال سالي، يك ميليارد تومان، هزينه تنزيل LC ميداديم. يك جماعتي دنبال اين يك ميليارد تومان بودند نميگذاشتند بحث LC و يوزانس جمع شود. وقتي جمع شد مشكلات آن هم تمام شد.
اگر فردا تحريم را بردارند و اگر ما با عوامل ايجاد کننده مشکل درست برخورد نكنيم سالها طول ميكشد از تحريم بيرون بياييم. صاحبان منافع نامشروع و عوامل خارجي سياسي و اقتصادي كه در داخل كار ميكنند، نميگذارند ما از تحريم خارج شويم زيرا برخي در داخل و خارج تحريم را جزءمنافع خود مي دانند که اين مساله بيشتر ضربه مي زند .
اگر بخواهيد دورههاي مختلف وزارت نفت را ارزيابي كنيد، به كدام دوره نمره بيشتري ميدهيد؟
به نظرم مقايسهها بايد منطقيتر باشد. در اين هشت سال وزيري نداشتيم كه بخواهيم با كسي مقايسه كنيم.
حتما مهندس زنگنه فرد پرتلاشي است، اما مقايسهاش با آقاي قاسمي مقايسه غلطي است چون آقاي زنگنه هشت سال بوده كه توانسته كار كند.
الان يك سوال جدي وجود دارد وقتي وزير يا مديري حرفي ميزند از او ميپرسند تو هستي يا نيستي؟ تا چه زماني هستي؟
از مسئول دفتر تا راننده و محافظ ، تا مديران پايينتر و تا كارشناسان با بي ثباتي مديريتي مواجهند البته به نظر من مشكل وزارت نفت در دولت فعلي از مجلس شروع شد، نه از دولت. من بالاخره متوجه نشدم كه چرا سه پيشنهاد اول آقاي احمدينژاد در مجلس رد شد. به نظرم غيظ و بغض و دعواهاي احساسي بود بنابراين آقاي احمدينژاد نتوانست از روز اول با نفت رابطه برقرار كند عامل آن هم مجلس بود. مثلا چرا اجازه ندادند آقاي سعيدلو كه فرد باظرفيت و قابل قبولي است را بگذارند؟ اين هنوز براي من سوال است.
چون نميتوان دولتي را قبل از عملكرد مواخذه كرد، اما ما مواخذه كرديم. بايد موافقت ميكردند كه رئيسجمهور وزيرش را بگذارد. نفت آخر سر شد بچه سرراهي.
چون رئيسجمهور با نفت فاميل نشد دليل آن هم مخالفتهاي بيدليل مجلس با وزيران پيشنهادي احمدينژاد بود.
قطعا آقاي احمدينژاد از روز اول آقايان هامانه، نوذري و ميركاظمي را قبول نداشت. اگر قدرت انتخاب داشت آقاي قاسمي را هم قبول نداشت. ايشان آقاي محصولي، تسلطي و سعيدلو را انتخاب كرد، اما اجازه ندادند.
پس مقايسه بايد با عوامل پايدار انجام شود. قطعا دوره توسعه وزارت نفت در دوره آقاي زنگنه دوره خوبي بود البته آنموقع يك اشكال كليدي داشت كه بچههاي جنوب كمرنگ بودند بعدا به همان دليل كه به صورت تفريطي كمرنگ شدند به صورت افراطي پررنگ شدند. اين هم يك آسيب بود، اما بالاخره در دوره آقاي زنگنه 16 شخصيت در طراز وزير بودند كه يا وزير شدند يا وزير بودند يا به دلايلي وزير نشدند. معتقدم شرايط فعلي بسيار با گذشته
فرق دارد.
ارسال نظر