روایت آشنایی راننده تاکسی با سردار سلیمانی از زبان خود سردار
پارسینه: شهید سلیمانی این قصه را مطرح کرده بود و گفته بود؛ اگر مسوولین به درد و رنج مردم توجه کنند و اهتمام بورزند مردم هم با آنها همکاری میکنند.
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری حوزه به نقل از العالم؛ شهید سردار حاج قاسم سلیمانی قبل از اینکه در میان ملتهای مختلف و کشورهای مسلمان محبوب باشد در میان ملت ایران به عنوان مسوولی مردمی و متواضع و مخلص محبوب قلوب میلیونها ایرانی بوده و هست.
مردم ایران بسیار شهید سردار سلیمانی را دوست داشتند و در نزد آنها از احترام و محبت زیادی برخوردار بود چرا که او همواره متواضع و فروتن بود و دائما بین مردم حضور داشت.
بنا براین گزارش، در خاطرهای جالب که خود شهید سلیمانی مطرح کرده بودند وی گفته بود: یک بار از ماموریتی بر میگشتم و منتظر نماندم تا ماشین برایم بفرستند پس از یکی از رانندههای تاکسی فرودگاه خواستم من را به جایی که میخواهم ببرد.
سوار تاکسی شدم در میان راه راننده جوان گهگاهی به من نگاه میکرد، اما ساکت بود، اما انگار میخواست چیزی بگوید آن وقت من از راننده سوال کردم آیا من شبیه یکی از آشنایان شما هستم؟
راننده برای بار دوم به من نگاه کرد و از من پرسید آیا شما یکی از نزدیکان سردار سلیمانی هستی؟ آیا رابطه یا نسبتی مثلا برادر یا پسر خاله اش هستی؟ به او گفتم من سردار سلیمانی هستم.
راننده جوان خندید و گفت: با من شوخی میکنی؟ سردار سلیمانی خندید و گفت: نه شوخی نمیکنم من خودم سردار سلیمانی هستم. راننده گفت: به خدا قسم بخور و من قسم خوردم که؛ به خدا من سردار سلیمانی هستم.
راننده ساکت شد و چیزی به من نمیگفت: پس از او سوال کردم چرا ساکتی؟ دوباره چیزی به من نگفت. از او سوال کردم با سختی و گرانی زندگی و مشکلات دیگر چطور سرمی کنی؟ راننده جوان به من نگاه کرد طوری که در نگاهش حرف و کلامی بود و به من گفت: اگر تو خود سردار سلیمانی هستی پس من هیچ مشکلی ندارم.
شهید سلیمانی این قصه را مطرح کرده بود و گفته بود؛ اگر مسوولیین به درد و رنج مردم توجه کنند و اهتمام بورزند مردم هم با آنها همکاری میکنند و ملت ما بهترین سرشت و ذات را دارند و فهیم هستند و مسائل و امور را به خوبی درک میکنند.
خوب ترسید دیگه لابد از سردار شهید ترسید اعتراض کنه اتفاقی بیفته ! اگه من هم سردار شهید را میدیدم میگفتم میترسم بگم !!
فهیم هستند یا مهر سکوت بر لب