افسانه نيست ! ماجراي عاشق دلباخته گيلاني
پارسینه: افسانه نيست ! ماجراي عاشق دلباخته گيلاني عصر كنوني است كه در پي شكست عشقي بيش از سي سال در غار زندگي ميكند .
عزیز نوروزی پیرمرد ۵۰ ساله ای است که همانندانسانهای نخستین درمیان جنگل در کوه های سربه فلک کشیده ی روستای آلیان فومن زندگی میکند.غارنشین ما هیچگونه وسیله ی زندگی ندارد و اینکه چگونه در سرمای سخت منطقه مخصوصاْ روز و شب های برفی در بالای ان کوه ها دوام می آورد ، بسیار تعجب آور است او تا کلاس پنجم ابتدایی درس خوانده .
راجع به گذشته ی عزیز و علت غارنشینی اش نقل و قول های زیادی شده است از جمله ی آنها اینکه عزیز در دوران جوانی عاشق دختری که ظاهراَ اسمش (نگار) بوده می شود اما در آن زمان که خان و رعیتی بود و تصمیمات ازدواج را بزرگان خانواده می گرفتند، با این ازدواج مخالفت می شود عزیز بیست ساله بود و مایوس نشد با واسطه های دیگر پیش رفت اما تمام راهها به شکست منتهی شد.عاقبت یک شب نابهنگام به عزیز خبر رسید که نگار عروسی دارد به نزدیک خانه نگار رفت و در آن سیاهی شب در دور از چشم دیگران نظاره گر از دست دادن معشوقش شد.
عزیز نا آرام شد آن شب را در بالای درختی نشست واشک ریخت وقتی که اشکهایش تمام شد در سحرگاهان قبل از آنکه خروسها نغمه جدایی را برای عزیز بخوانند از آبادی رفت و ناپدید شد.این غارنشین در مورد علت غارنشینی خود گفته است : من در سوگ یگانه نگارم آواره کوه و جنگل شدم.
گم شدن عزیز برای همه اهالی معمایی بود اما عزیز دور چشم همه دردورترین نقطه کوهستان در جایی صعب العبوردرداخل غاری سکونت نمود عزیز دیگر جنگلی شده بود و اجتماع و آداب زندگی اجتماعی را ترک نموده بود. چند نفر ازدوستان و فامیل های عزیز بعدها در پی انتظار و صبر و کمین در جنگل او را از دور میشناسند و هرچه او را صدا میزنند عزیز از آنها و در لابلای درختان با وحشت دور میشود.
این کار اهالی نتیجه دادعزیز اینک چندسالی است که هر روز از کوه پایین می آید و پس از جمع آوری غذا دوباره بر میگردد وگاهی دوستانش ، سر و رویش را صفا می دهند ؛ و اینک عزیز در سن ۵۰ سالگی هنوز در دل جنگل زندگی میکند
نکنه شاعر شده باشه مثل استاد شهریار! باید محل استقرارش رو جستجو کرد و دید!
این آقا به غار نشینی بخاطر عشق رفته مردم ایران در شهرها زندگی می کنند ولی متأسفانه به دوران غارنشینی برگشت داده شدن یعنی اخلاق دین و انسانیت را از دست داده اند و در حالی که در شهر زندگی می کنند ولی افکار و اعمال دوران غارنشینی را دارا هستند
رفیقم کجایی؟ دقیقا کجایی؟
کجایی تو بی من، تو بی من کجایی؟
امان از دل عاشق ...
خدایا با هیچ عاشقی این کارو نکن
الان که رسم و رسومات جمع شده و تصمیمو بزرگان نمیگیرن پسرها تا دلشون بخواد معشوقه دارن به همشونم پیشنهاد ازدواج میدن بعد چند سال که دخترو پیر کردن و ازش بهره جنسی هم بردن از مادرشون میخوان واسشون زن پیدا کنه!!!! نظرشون اینه که دختری که با من حرف میزنه حتما سالم نیست! دیگه عشق و عاشقی تو جامعه ما معنی نداره واسه پسرها مهم نیست با کی ازدواج کنن فقط باید مادرشون پیدا کنه! خداروشکر دادگاها پره و اکثر ازدواجها ناموفقن...چوب خدا صدا نداره
آخه کی گفته سی سال پیش خان ورعیتی بوده ،چرااینقدربی دقت هستید؟