دختری که شاهد خودکشی وحشتناک پسر جوان بود!
پارسینه: حکم تبرئه دختر و پسر جوان از دست داشتن در پرونده شلیک خونین در حاشیه بزرگراهی در غرب تهران در دیوان عالی کشور مورد تایید خورد و قطعی شد.
به گزارش رکنا، اسفند ماه سال ۹۴ مرد سالخوردهای به پلیس آگاهی رفت واز کشته شدن پسرش خبر داد. وی گفت: پسرم میثم از ۵ سال پیش با دختر جوانی به نام مرجان رابطه دوستانه داشت. آنها دیروز برای گردش به حاشیه اتوبانی در غرب تهران رفته بودند، اما همان موقع مرجان هراسان با پسر بزرگم تماس گرفته و گفته بود میثم قصد خودکشی دارد. وقتی من و پسر بزرگم به محل رسیدیم با جنازه خونین میثم روبهرو. یک تیر به سر پسرم شلیک شده بود. من شک ندارم مرجان در مرگ پسرم دست داشته است.
به دنبال این شکایت دختر ۲۵ ساله بازداشت شد و گفت: من و میثم نسبت فامیلی دوری با هم داریم. از ۵ سال پیش با هم آشنا شدیم، اما دو سال و نیم بود که رابطه ما صمیمانه شده بود. چند ماه قبل متوجه شدم ادامه این رابطه به نفع هیچ کدام از ما نیست به همین خاطر از میثم خواستم تا رابطه مان را تمام کنیم. من ارتباطم را با او قطع کردم با پسر دیگری به نام حسن آشنا شدم و قرار ازدواج گذاشتم. تا اینکه میثم با من تماس گرفت و با التماس از من خواست تا برای آخرین بار به دیدنش بروم.
وی ادامه داد: وقتی سر قرار رفتم میثم حرفهای عجیبی را مطرح کرد. او به من گفت: به تازگی به سرطان مبتلا شده و در آستانه مرگ است و از من خواست تا رابطه ام را برای چند ماه آینده با او ادامه دهم، ولی چون قبول نکردن اسلحهای را از داخل ماشین بیرون در آورد و آن را روی شقیقه اش گذاشت. من سعی کردم میثم را آرام کنم، اما نشد. او میگفت: نمیخواهد با بیماری سرطان بمیرد من که ترسیده بودم همان موقع با برادر بزرگ میثم تماس گرفتم و از او کمک خواستم، ولی میثم همان لحظه یک تیر به سرش شلیک کرد. من که نمیدانستم باید چه کار کنم با حسن تماس گرفتم. حسن خودش را به محل رساند و به اورژانس خبر داد. وقتی اورژانس میثم را به بیمارستان برد ما هم خودمان را به بیمارستان رساندیم، اما کار از کار گذشته بود به همین خاطر به خانه برگشتیم.
در حالی که پدر میثم به اصرار داشت مرجان در قتل پسرش گناهکار است یک شاهد با پلیس تماس گرفت و گفت: اطلاعات تازهای از شلیک مرگبار در حاشیه بزرگراه دارد. به این ترتیب وی به پلیس آگاهی احضار شد و گفت: من در حال عبور از خیابان بودم که متوجه جر و بحث دختر و پسر جوانی شدم. صدای آنها آنقدر بلند بود که توجه مرا به خودش جلب کرد. در آن لحظه دیدم پسر جوان داخل ماشین اسلحهای را روی شقیقه اش گذاشت و شلیک کرد. دختر جوان که وحشت زده بود بلافاصله از محل گریخت.
با این اظهارات این شاهد پرونده به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و قضات دادگاه پس از بررسی پرونده برای مرجان حکم منع تعقیب صادر کردند. اما پدرم میثم به این حکم اعتراض کرد و بار دیگر پیگیر پرونده شد. وی ادعا کرد پسرش هرگز به بیماری سرطان مبتلا نبوده و احتمالا حسن که دوست پنهانی مرجان بوده است میثم را کشته است. با این شکایت حسن نیز بازداشت شد. پسر جوان گفت: من اصلا از رابطه قبلی مرجان با میثم مطلع نبودم مرجان آن روز در حالی که بسیار ترسیده بود با من تماس گرفت و از من کمک خواست. من وقتی به محل رسیدند که میثم با شلیک گلوله خودکشی کرده بود.
یکی از دوستان میثم نیست به عنوان شاهد به دادگاه احضار شد و گفت: مدتی پیش حسن به من گفته بود به سرطان ریه مبتلا شده و حالش خوب نیست. اما از من قول گرفته بود تا در این باره با هیچکس صحبت نکنم.
اظهارات این شاهد و تکمیل تحقیقات باعث شد تا مرجان و حسن بار دیگر در شعبه چهارم دادگاه کیفری از خود دفاع کنند.
آنها پای میز محاکمه حرفهای قبلی شان را تکرار کردند و گفتند میثم دست به خودکشی زده و آنها در مرگ وی بی گناه هستند.
در پایان جلسه قضات دادگاه برای دختر و پسر جوان حکم منع تعقیب صادر کردند. این حکم دیروز در شعبه نهم دیوان عالی کشور مورد تایید خورد و قطعی شد.
متن پر از غلط های تایپی و املایی و انشایی است و نیاز به ویرایش دارد.