گوناگون

رسانه و بازتوليد لمپنیزم

پارسینه: کافی است یک روز سری به یک کیوسک روزنامه فروشی بزنید و نگاهی بیاندازید به دنیای رنگارنگ و بی اصول روزنامه های ورزشی.روزنامه هایی که برخلاف نمونه های خارجی شان عمدتا صفحه اولی شلوغ، تیترهای عجیب و غریب که بیشتر به جمله شباهت دارند تا تیتر.

یادداشت - تحریریه پارسینه | 1-کافی است یک روز سری به یک کیوسک روزنامه فروشی بزنید.از میان تمام عناوین روزنامه های سیاسی چپ و راست،مجلات رنگارنگی که همه چیز را در بر میگیرند،از سینما تا آشپزی،از سیاست تا جدول،نگاهی بیاندازید به دنیای رنگارنگ و بی اصول روزنامه های ورزشی.روزنامه هایی که برخلاف نمونه های خارجی شان عمدتا صفحه اولی شلوغ،طرح های گرافیکی پیش پا افتاده،تیترهای عجیب و غریب که بیشتر به جمله شباهت دارند تا تیتر و دریک کلام یک ملغمه مبهمی از انواع معانی بی در و پیکر.و البته مساله ای که بیش از همه به چشم می آید تعدد روزنامه های ورزشی است.روزنامه هایی که نام ورزشی را یدک می کشند اما در عمل فقط اختصاص به فوتبال دارند با چاشنی یک تا دو صفحه ای از سایر رشته های ورزشی.در حالیکه کشورهای صاحب فوتبال نهایتا یک تا دو روزنامه ورزشی دارند،ایران که از آخرین قهرمانی اش در سطح اول قاره آسیا چیزی حدود چهل سال می کذرد دنیای بی سر و تهی است از روزنامه هایی که به فوتبال می پردازند.

2-صبح جمعه خود را می توانید با تنظیم شبکه یک تلویزیون رسمی کشور و با تماشای برنامه ورزش و مردم آغاز کنید.جایی که سالهای سال است بهرام شفیع با تکیه بر صندلی مجری گری آن به هیچ مهمانی مجال صحبت نمی دهد.با شعار برنامه ای که قصد دارد در حوزه فوتبال کدخدا منشی کند و به نوعی نقطه مقابل برنامه نود باشد.اما مجری محترم برنامه علیرغم تجربه چندین و چند ساله خود می تواند حتی گفتگوهای دوستانه را به صورت ناخواسته به رینگ بوکس تبدیل کند و در نهایت با چند شوخی بی مزه مخاطب را از دیدن برنامه اش پشیمان کند.چند روز آن طرف تر،دوشنبه شب ها،عادل فردوسی پور از آنتن شبکه سه با برنامه نود میهمان خانه های شماست.به لحاظ استانداردهای مجری گری در تمام دنیا ،فردوسی پور حتی فاقد حداقل های مورد نیاز برای یک مجری است.نه صدای مناسب دارد و نه تن صدایش به یک برنامه تلویزیونی می خورد.نه شمرده حرف می زند و نه حتی برخلاف ژستی که می گیرد انسانی بی طرف است.با تپق های فراوان و اشکالاتی که معمولا با جمله ی کلیشه ای "برنامه زنده است و مشکلات خاص خودش را دارد" ماست مالی می شود.رسالت فردوسی پور اما برخلاف شفیع نه کدخدامنشی که دقیقا در نقطه ی مقابل آن،یعنی به جان هم انداختن اهالی فوتبال است،آن هم نه از متن این ورزش پرطرفدار،بلکه از حاشیه هایش.اتفاقا همین مساله در جامعه ای که همیشه حاشیه بر متن غلبه دارد،راز ماندگاری و محبوبیت خارج از قاعده برنامه نود است.

3-یکی از اهداف اصلی رسانه ها فرهنگ سازی است.از بین بردن فرهنگ های نامطلوب و نهادینه کردن فرهنگی که از دید سیاستگذاران ،فرهنگ مطلوب خوانده می شود.و البته دو نقشی که کمتر از آنها یاد می شود:یکی مبارزه با پادفرهنگ ها و دیگری امتزاج خرده فرهنگ ها.با این معیار می توان به نقش رسانه های ورزشی در توسعه فرهنگی ورزش کشور پرداخت.اگر لمپنیزم را یکی از آفات فضای فوتبال ایران بدانیم می توان به نقش رسانه ها در مبارزه با آن و در اغلب اوقات در مبارزه منفی و نهادینه کردن آن پرداخت.

4-آنهایی که اولین بار واژه ی لمپن را وارد ادبیات فوتبال ایران کردند اصولا درک صحیحی از معنی این کلمه نداشتند.بر طبق تعریف معیار از واژه لمپن ،اصولا آنهایی که در فوتبال ایران لمپن خوانده می شوند هیچ سنخیتی با همه تعاریفی که از این واژه به دست داده شده ندارند.چه آنکه اینان نه تنها خاستگاه طبقاتی دارند،که ارتباط فعالی هم با سایر طبقات جامعه دارند،و نه تنها ابزاری در دست صاحبان قدرت نیستند که حتی خود قدرت مندانی هستند که دیگرانی را به دنبال خود می کشند.پس آنانی که در فوتبال ایران لمپن خوانده می شوند نه در تعریف آلمانی-لغوی این واژه می گنجند و نه در تعریف مارکسیستی آن.اما متر و معیار این مجتهدان مدعی ادبیات برای لمپن های فوتبال ایران چیست؟کسانی که ادبیات کوچه بازاری دارند،همیشه افراد زیادی در اطرافشان هستند که شبه روشنفکران فوتبالی از آنها با لفظ توهین آمیز "نوچه" یاد می کنند،معمولا انسان هایی هستند که از درگیری استقبال می کنند و از اینکه این درگیری در مقابل دیدگان رسانه ها باشد هم ابایی ندارند و چند نشانه مشابه.

5-اگر لمپن بودن را با معیارهای فوق فرض (و فقط فرض) بگیریم،رسانه های فوتبالی ایران(مشخصا روزنامه های ورزشی ، برنامه نود و پایگاه های اطلاع رسانی اینترنتی) یکی از رسالت های اصلی خود را مبارزه با همین افراد می دانند.فریاد پاک کردن فوتبال از لمپن ها سالهاست که گوش فلک را کر کرده و از قضا به غلط در افکار عمومی نیز چنین نهادینه شده که اینها پرچم داران مبارزه با لمپنیزم هستند.اما با نگاهی دقیق تر می توان یک نکته اساسی را دریافت.اینجا هدف حذف لمپنیزم نیست،بلکه حذف لمپنیزم نامطلوب برای جا انداختن لمپنیزم مطلوب است.علی القاعده لمپنیزم مطلوب ،لمپنیزم صاحبان قدرت است و در رابطه ی دیالکتیکی یاد شده ،صاحبان قدرت همان صاحبان رسانه ها هستند.حال این صاحبان قدرت عینا از همان ابزاری استفاده می کنند که لمپن های مد نظرشان نیز مشابه همان ها را به کار می بندند.اگر ساخت روابط تو در تو و حلقه ی مقربین در لمپن های مصطلح وجود دارد،در این مبارزان راه لمپنیزم نیز متجلی ست.اگر لمپن های مذکور پایگاه اجتماعی فیزیکی شان را در سکوهای ورزشگاهها به رخ می کشند،به اصطلاح ضد لمپن ها هم با کاربران مجازی و نظرسنجی-نظرسازی های خود همان عمل را باز تولید می کنند.و البته چون در جریان ضد لمپنیزسم ابزاری به نام رسانه نقش محوری دارد،هر حرکتی که صاحبان رسانه آن را لمپن گونه می دانند،اگر لمپنیزم مطلوبشان هم آن را اجرایی کند آن گاه حرکتی علمی، با ارزش و توام با هزاران صفت مثبت دیگر از آن یاد می شود.در حقیقت اینان نه تنها با لمپنیزم مبارزه نمی کنند،بلکه به شکل مدرن تری آن را بازتولید می کنند.

6-دریافتیم که به صورت جامعه شناختی و زبان شناختی اصولا چیزی به نام لمپن در فوتبال ایران وجود ندارد مگر اینکه آن را به صورت دقیق تعریف کنیم.ضمن اینکه پس از ارائه تعریف مطابقت دادن آن با افراد(که البته قاعدتا دیگر لفظ لمپن برای آن مناسب نیست و باید به دنبال واژه جدیدی گشت) باید به این نتیجه برسیم که آیا باید اینان را از صحنه فوتبال حذف کرد یا نه؟اصولا فوتبال به عنوان مقوله ای که رسالت آن سرگرمی است آیا با حذف بخش اعظمی از افراد آن دیگر آن وجه سرگرم کننده و جذاب خود را خواهد داشت یا خیر؟و البته از همه مهمتر اینکه این حذف با چه ادله ای و توسط چه کس یا کسانی انجام خواهد شد؟اما آنچه که کاملا عیان است این است که حداقل کسانی که کاملا به سیاق مخالفان خود رفتار می کنند حق ندارند که آنها را از صحنه فوتبال این کشور حذف کنند،چرا که اگر بنا بر حذف جریانی باشد،باید هر دو باهم بروند،هم لمپنیزم نامطلوب که به شکل سنتی خود را نمایان می کند و هم لمپنیزم مطلوب که کاملا مدرن و بزک کرده است.

نویسنده - مازیار بالایی

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار