شباهت تاریخی هاشمی و روحانی
پارسینه: هشت سال جنگ اقتصاد را آسیب زد اما اخلاق و معنویات جامعه را تقویت کرد. در پی آن هاشمی آمد. هشت سال گذشته اما هم به اقتصاد آسیب رساند هم به اخلاق و معنویات جامعه.
این نکته که حسن روحانی در گفتار و رفتار سیاسی بیش از همه به هاشمی رفسنجانی شباهت دارد بارها گفته و شنیده شده و هیچ یک نیز این موضوع را انکار نمی کنند و حتی مایه افتخار خود نیز می دانند، رییس جمهور بدان سبب که تبار سیاسی و مشی او با این تشبیه روشن می شود و هاشمی نیز به این خاطر که احساس می کند گفتمان اعتدال دیگر قائم به شخص او نیست و به یک نهاد بدل می شود.
هنر سیاستمداران این است که روش و منش خود را نهادینه کنند و بخت با آنان یار است اگر ثمردهی نهالی را که غرس کرده اند درحیات خود نظاره کنند.
روحانی البته از ابتدای حضور در عرصه سیاست و در نوجوانی شهید بهشتی را به مثابه الگو برگزید و چه بسا اگر حادثه هفتم تیر 60 رخ نمی داد همچنان به او تاسی می کرد. اما سوای این الگو گزینی که در شیوه دیگران نیز کمابیش وجود دارد حسن روحانی به هاشمی تشبیه می شود و با این نگاه عجیب نبود که شماری از وزیران دولت سازندگی در دولت تدبیر و امید نیز حضور یابند.
فارغ از این تشابهات فردی و منشی، مهم ترین وجه تشابه تاریخی شان این است که هر دو رییس جمهور، دولت را به مثابه میراثی آسیب دیده تحویل گرفتند. با این تفاوت که هاشمی رفسنجانی در پی یک جنگ هشت ساله با دشمن خارجی دولت را تحویل گرفت و برای کاستی ها ، توضیح همه کس فهمی چون جنگ قابل ارایه بود و هیچ کس نیز عملکرد دولت سابق را زیر سوال نمی برد. این بار اما بی آن که جنگی خارجی درگرفته باشد و به رغم درآمد 700 میلیارد دلاری در 8 سال گذشته شاهد این حجم از گرفتاری ها هستیم.
جنگ هشت ساله به بنیان های اقتصاد ایران آسیب رساند، مجال سرمایه گذاری در شکل مطلوب را نداد و چون اولویت این بود که زندگی عادی مردم مختل نشود و در عین حال هزینه های جنگ تامین شود ، رشد و سرمایه گذاری در مرتبه بعد قرار می گرفت.
اما با همه اینها در دوران جنگ، بنیان های اخلاق مردم آسیب ندید و هیچ کس نگفت و ننوشت دولت مردان سابق از بودجه عمومی به خودشان مبالغ کلان ولو به نام دانشگاه غیر انتفاعی هدیه داده باشند. جنگ، ویرانگر بود اما موجب وحدت ملی و ارتقای اخلاق اجتماعی و ترویج روحیه نوع دوستی و ترجیح منافع ملی بر آمال شخصی هم شد. به بیان دیگر جنگ، تنها به لحاظ فیزیکال آسیب رساند اما در هشت سال گذشته ساختارهای معنوی و فرهنگ عمومی آسیب دید.
فاجعه این نیست که می شنویم رییس دولتی که با قابلمه غذایی که از خانه می برد وبا کاپشن ارزان قیمت خود شناخته می شد وجه کلانی را به دانشگاه تازه تاسیس خود - که هنوز روی کاغذ است- اختصاص داده است. فاجعه این است که این خبر جامعه را شوکه نکرد و انگارهمه انتظار داشتند چنین خبری را بشنوند یا باز هم بشنوند.
هاشمی دولت پس از جنگ را با خزانه خالی تحویل گرفت و تحریم ها نیز محدود به تحریم های آمریکا بود. اکنون اما اگرچه خزانه خالی نیست اما شکاف دولت و ملت چنان تشدید شده بود که کاهش آن زمان می برد. چرخ های تولید به سختی به گردش در می آیند و جامعه نه تنها از تورم که از رکود نیز رنج می برد.
دولت سازندگی تورم را با رونق توجیه می کرد و اکنون اقتصاد ایران گرفتار رکود تورمی است.
هشت سال جنگ اقتصاد را آسیب زد اما اخلاق و معنویات جامعه را تقویت کرد. در پی آن هاشمی آمد. هشت سال گذشته اما هم به اقتصاد آسیب رساند هم به اخلاق و معنویات جامعه. با این نگاه است که هم می توان هاشمی و روحانی را از نظر موقعیت شروع کار دولت شبیه دانست و در عین حال تاکید کرد که کار روحانی دشوارتر است.
احسنت درود بر تو عالی بود