روایت سی ساله "حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی"
ویژه نامه «آیه» مجله همشهری جوان در شماره ی جدید خود به موضوع مدیریت در حوزه هنری پرداخته است .
به گزارش پارسینه ، ویژه نامه مذهبی «آیه» در جدیدترین شماره خود حوزه ی هنری و مدیریت سی ساله اش را مورد نقد و بررسی قرار داده است .آثاری از رضا امیرخانی ، کاظم چلیپا ، نعمت الله سعیدی و مصاحبه با محسن مومنی شریف در این پرونده منتشر شده است .
بخش نخست این پرونده به راه اندازی حوزه هنری در سال های 59 و 60 اشاره کرده است . هنگامی که هنرمندانی همچون قیصر امین پور ، کاظم چلیپا ، حسام الدین سراج ، رضا تهرانی ، محسن مخمل باف و یوسفعلی میرشکاک دور هم جمع شدند و سنگ بنای اولیه تشکیل مهم ترین نهاد هنری کشور را بنیان نهادند .
همشهری در این باره می نویسد : « از نظر بنیان گذاران استقلال حوزه هنر و اندیشه اسلامی زمانی حفظ می شد که کارهایش جوشیده از ضمیر خود هنرمند ها و بر پایه باور و اعتقادشان باشد ، نه اینکه برای این حوزه برنامه ریزی کند و سفارش کار بدهد »
فراز و نشیب های مدیریت 20 ساله محمد علی زم بر حوزه هنری یکی از موضوعات چالش برانگیز این بخش از پرونده است . علی رغم اذعان نویسنده مقاله به بروز و ظهور بیشتر کارهای هنری در مدت مدیریت زم ، انتقاد اصلی خود را متوجه فعالیت های اقتصادی حوزه هنری می کند و می نویسد :
« زم معتقد بود جریان فرهنگی کشور باید منبع مستقل مالی داشته باشد و در این مسیر ابایی نداشت که این کار اقتصادیش در چه زمینه ای باشد ، از بازرگانی سیگار و کسب انحصار فروش آن در کشور ، سرمایه گذاری در شرکت های نفتی و واردات اتوموبیل یا حتی خرید سهام تیم فوتبال . بخشی از فعالیت مدیران حوزه هنری با توجیه تامین هزینه های فرهنگی در بخش اقتصادی متمرکز شده بود . این نقطه غیر از نگاهی بود که بر پایه ان "حوزه هنر و اندیشه اسلامی" تشکیل شده بود .»
بخش دوم ؛ نگاه خود را به کارنامه مدیریت 8 ساله مهندس حسن بنیانیان به عنوان دومین رئیس حوزه هنری معطوف کرده است . حسن بنیانیان سال 80 با حکم سید مهدی خاموشی به این سمت منصوب شد .
در سال 85 و پس از یک دوره حضور بنیانیان در حوزه هنری ، جمعی از هنرمندان به روش مدیریتی او اعتراض کردند با این همه بنیانیان چهار سال دوم هم در حوزه هنری ماند .
شعار اصلی بنیانیان در 8 سال حضور خود در حوزه هنری "تولید هنر دینی" بود . همشهری در این باره می نویسد : « مهندس بنیانیان ریاستش را بر اصرار بر چند شعار آغاز کرد ؛ تولید هنر دینی ، تربیت هنرمند متعهد و مهندسی فرهنگی و از قضا از جمله مدیرانی هم نبود که شعار های روز اولش را پس از گذر ماه و سالی فراموش کند .»
محدود کردن فعالیت های اقتصادی حوزه هنری از جمله اصلاحات اساسی بنیانیان بر حوزه هنری بود . با این حال عدم تعامل مناسب با هنرمندان یکی از مشکلاتی بود همواره هنرمندان آن را مورد انتقاد قرار می داند . رضا مهدوی - رئیس مرکز موسیقی حوزه هنری - در گفت و گو با همشهری اذعان داشت : « حوزه به آن حیطه نرسیده که با هنرمندان تعامل کند و سیستم مناسب اداری خدمت رسانی به هنر مندان ندارد و این باعث لطمه وارد شدن به روحیه هنر مندان شده است .»
به گزارش پارسینه ، مصاحبه با رئیس جدید حوزه هنری ، محسن مومنی شریف بخش بعدی این پرونده را تشکیل می دهد . مومنی شریف- مسئول آفرینش های ادبی حوزه هنری - جایگزین حسن بنیانیان شد تا افق تازه ای پیش روی مهم ترین نهاد فرهنگی - هنری کشور قرار دهد. مومنی 43 ساله و اهل بیجار ؛ نویسنده ی آثاری همچون «در کمین گل سرخ» و «زمانی برای بزرگ شدن» است .
مومنی درباره ی چگونگی آشنایی خود با حوزه هنری می گوید : « بعد از جنگ به حوزه آمدم، پاییز سال 1367 وارد حوزه هنری شدم. اول به عنوان هنرجو در کلاسهای داستاننویسی حوزه.محمدرضا سرشار. اول مصاحبه میکرد و خیلی هم سخت میگرفت. اینطور بود که باید یک کار ارائه میکردیم که یک نقد داده بودیم. اتفاقا نقد یکی از کتابهای خود او بود و نمیدانستم چه کسی درس خواهد داد. ظاهرا نقد را پسندیده بود و از بین کسانی که ثبتنام کرده بودند، 20 نفر را انتخاب کرد. خیلی سختگیر بود. در دوره کلاسها پدربزرگم مرحوم شد و یک جلسه سر کلاس نبودم و از نظر او این غیبت موجه نبود. از این 20 نفر، 10 نفر برای دور دوم انتخاب شدند و در این دوره بیشتر با مکتبهای ادبی آشنا میشدیم. یادم میآید درباره «جنایت و مکافات» داستایفسکی کار کردم. مدتی بعد پیشنهاد کرد به عنوان نویسنده به رادیو بروم. معلم آموزش و پرورش منطقه 18 تهران بودم.»
این نویسنده دفاع مقدس به بی میلی خود به پذیرش این سمت اشاره می کند و می افزاید :
«لذتی در ریاست حوزه هنری نیست. سالهاست در حوزه هنری هستم و میدانم رئیس بودن در آن یعنی چه. نه فقط با این پیشنهاد موافق نبودم، از آن زمان هم که موضوع به طور جدی مطرح شد، مخالفت کردم. آقای خاموشی گفت حالا تو فکر کن. بعد هم کارها طوری پیش رفت که در مقابل کار انجامشده قرار گرفتم. بزرگترهایی با من صحبت کردند که به دوستی آنها افتخار میکنم و دیگر نتوانستم آنها را ناامید کنم. »
وی درباره ی ریشه اختلافات قدیمی در حوزه هنری اضافه کرد : « اختلافهایی میان بعضی هنرمندان با آقای زم به وجود آمد که مسائل بزرگی نبود و اختلافی نبود که منجر به جدایی آنها شود. بعضی آدمهای سیاسی هم وارد مساله شدند. به خصوص همسر نخستوزیر وقت و مساله را سیاسی کردند؛ در حالی که اصل ماجرا سیاسی نبود. این خبر برای بچههای انقلاب تلخ بود. آن زمان در روزنامه کیهان خواندم. خیلی غصه خوردیم و احساس کردیم جایی که امید هنر و ادبیات انقلاب است، آسیب دیده است. »
رئیس حوزه هنری ادامه داد : « در سالهای آخر مدیریت آقای زم، بخشهای قابل افتخار حوزه تقریبا تعطیل شده بودند. من در دفتر ادبیات و هنر مقاومت بودم و تقریبا به تعطیلی رسیده بودیم. در کارگاه قصه و رمان هم که آقای دکتر مجتبی رحماندوست مدیریت میکرد، بازارمان کساد بود. باور عمومی حوزه این بود که ادبیات و هنر انقلاب دیگر مشتری ندارد و باید تغییراتی ایجاد شود. با آقای رحماندوست پیش یکی از مسؤولان وقت حوزه رفتیم. نیاز به مبلغی برای حق تالیف داشتیم که حوزه نداده بود، عید نزدیک بود و باید این پول را به نویسندهها میدادیم.رفتیم کمک بگیریم که پول نویسندهها داده شود. مدیر محترم گفت ما به سختی پول در میآوریم و برای چاپ خاطرههای جنگ هزینه میکنیم؛ در حالی که بعضی سرداران جنگ از کار خودشان پشیمان هستند و اصرار میکنند دکتر صدایشان کنند.این حرف از طرف یک مسؤول در حوزه هنری برای ما خیلی سنگین بود که این قدر فضای سیاسی بیرون روی حوزه تاثیر گذاشته است. البته خود من هم این دورهها بودهام و از این کوتاهیها چیزی هم نصیبم میشود. »
این پرونده با نوشتاری از مجید مجیدی - کارگردان صاحب نام سینمای ایران - پایان می یابد .
مجیدی با ذکر خاطره ای می نویسد : « بــــا خواندن خـــاطــرههای مصطفی چمران مشتاق شدم در سفری به لبنان بروم. از حوزه هنری خواستم امکان این سفر را فراهم کند و خواستهام اجابت شد... . در بازگشت هم دو ماه روی فیلمنامه «خط تماس» کار کردم و آن را برای تصویب دادم حوزه. بعد از تصویب با گروه بدوک یک ماه و نیم به لبنان رفتم و پیش تولید را آغاز کرده بودیم که تماس گرفتند برگردید! »
وی ادامه می دهد : « فهمیدم بهانه تراشی میکنند. از همان جا به آقای زم نامه نوشتم و خواستم این فرصت تاریخی را از من و مردم لبنان نگیرد اما افاقه نکرد و مجبور شدیم برگردیم! به ایران که رسیدم، فهمیدم فیلمنامه را به یک اکشن پرزدو خورد تبدیل کردهاند... خلاصه مرا به مجلس شورای اسلامی ارجاع دادند و گفتند مجلس، بودجهای برای فلسطین دارد و مسؤول این بودجه، عطاءالله مهاجرانی است. رفتم پیش مهاجرانی و او گفت: «اجازه بدهید ما بررسی کنیم، بعد به شما پاسخ میدهیم» و... هنوز که هنوز است، قرار است پاسخ بدهند! »
مجیدی که گویا خاطره ی خوشی از مدیریت زم بر حوزه هنری ندارد ، می نویسد : « یک روز تصمیم گرفتم، دیگر کارمند «حوزه هنری» نباشم و حوزه را بعد از 13 سال کار و حضور مستمر ترک کردم. روزگاری «حوزه هنری» میتوانست بار بخش عمدهای از فرهنگ مملکت را از زمین بردارد اما به مالاندروزی رو آورد! »
مجید مجیدی در آخر می نویسد: « البته تنها آقای زم مقصر نبود، سازمانهای بالاتر این تئوری را جا انداختند که برای تولید آثار فرهنگی، احتیاج به منابع مادر و روشهای اقتصادی هست! نتیجهاش این شد که همین مجموعه فرهنگی هم به گیشه و ساخت فیلمهای بُنجُل روی آورد تا به زعم خودش، بازگشت سرمایه را تضمین کند! اما حاصل کار چه شد؟ در نگاه کلان خود آقای زم هم قربانی آن تفکر غلط شد که در سطح گستردهای به جان جامعه فرهنگی ما افتاده بود. »
ارسال نظر