نظر دين درباره دنيا
پارسینه: بر اساس آموزه های دینی خود دنيا بد نیست، زيرا خود دنيا عبارت است از همين اعيان، اشياء و زمين و آسمان که چیز بدی نيستند، آن چيزي كه بد و مذموم است محبت و علاقه به اين امور است.
منظور از بحث نظر دين درباره دنیا نظر دین مبین اسلام است. به ویژه نظر به منطقي است كه قرآن كريم در اين باب پيش گرفته است. آن چيزي كه از قرآن كريم استفاده مي شود اين نيست كه اساسا علاقه و محبت به دنیا بد است و راه چاره هم اين تعيين نشده كه علايق و محبت ها را بايد سركوب كرد. آنچه قرآن، آن را مذموم مي شمارد علاقه به معني بسته بودن و دلخوش بودن و قانع بودن و رضايت دادن به امور مادي دنيوي است.
قرآن در سوره كهف آيه 46 مي فرمايد: "ثروت و فرزندان مايه رونق زندگي همين دنياست و اما اعمال صالح كه باقي مي مانند از نظر پاداش الهي و از نظر اينكه انسان آنها را هدف و ايده آل قرار دهد بهترند". پس سخن در هدف و ايده آل و كمال مطلوب است. قرآن كريم در آیه 7 سوره یونس اهل دنيا را اين طور وصف مي كند؛ آنهايي كه اميدوار به ملاقات ما نيستند و رضايت داده اند به زندگي دنيا و به آن آرام گرفته اند و آنها كه از آيات ما غافلند.
در اين آيه سخن از مذموم بودن و رضايت دادن و قانع شدن و آرام گرفتن به ماديات است. اين وصف اهل دنياست به معناي مذموم آن. در سوره نجم می فرمايد رو بگردان از آنها كه به قرآن پشت كرده اند و جز زندگي دنيا نمي خواهند. اینجا هم سخن درباره افرادي است كه جز دنيا هدف و مطلوبي ندارند و سطح فكرشان از ماديات بالاتر نيست.
در قرآن كريم در عين اينكه از دنيا به عنوان يك زندگاني فاني كه قابل نيست انسان آن را منتهاي آرزو و مقصد قرار دهد ياد شده است. يعني ثروت و فرزندان رونق همين زندگاني دنيا هستند و اما اعمال صالحي كه باقي مي ماند بهتر است از لحاظ پاداش پروردگار و از لحاظ اينكه انسان به آنها دل ببندد. قرآن با اينكه دنيا را به عنوان اينكه غايت آمال و منتهاي آرزو باشد قابل و لايق براي بشر نمي داند، در عين حال نمي گويد كه موجودات و مخلوقات از آسمان و زمين و كوه و دريا و صحرا و نبات و حيوان و انسان با همه نظاماتي كه دارند و گردشها و حركت ها كه مي كنند زشت است، غلط است، باطل است بلكه بر عكس، اين نظام را نظام راستين و حق مي داند و مي گويد و ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما لا عبين. (سوره دخان، آيه 38) ما آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست به قصد بازي نيافريده ايم. قرآن كريم به موجودات و مخلوقات عالم از جماد و نبات و حيوان قسم مي خورد.
منظور آيات در قرآن بدي خود دنيا نيست، زيرا خود دنيا عبارت است از همين اعيان و اشيا زميني و آسماني و هيچ يك از اينها بد نيست. آن چيزي كه بد و مذموم است محبت و علاقه به اين امور است محبت دنيا و علاقه به دنيا بد است نه خود دنيا. همان طوري كه مي دانيم در زمينه مذمت و تقبيح محبت دنيا آنقدر به شعر و نثر گفته شده است كه از حد احصاء خارج است.علاقه به فرزند به همسر پدر و مادر، مال و ثروت همه اينها حكمتهاي بزرگي دارد كه بدون اينها اساس زندگي بشر از هم پاشيده مي شود.
به علاوه، خود قرآن كريم همين محبت ها را به عنوان نشانه هاي حكمت پروردگار ذكر مي كند.مثلا در سوره روم در رديف اينكه خلقت بشر و خواب و بعضي چيزهاي ديگر را از آيات و نشانه هاي حكمت و تدبير خداوند ذكر مي كند مي فرمايد؛ يكي از نشانه هاي پروردگارآن است كه از جنس خود شما آدميان براي شما جفت و همسر آفريد و ميان شما مودت و محبت ايجاد كرد و در اين حقيقت،نشانه ها از تدبير و تسخير و حكمت پروردگار است براي كساني كه در اين مسائل فكر كنند.(سوره روم،آيه 21) اگر محبت همسر بد بود در اين آيه به عنوان يكي از نشانه ها و آثارحكمت و تدابير حكيمانه خداوند ذكر نمي شد.
مسلما اين علاقه در طبيعت مردم نهاده شده، و خيلي واضح است كه اين علايق مقدمه و وسيله اي است براي اينكه امور جهان نظم و گردش منظم خود را داشته باشد.اگر اين علايق نبود نه نسل ادامه پيدا مي كرد و نه زندگي و تمدن پيش مي رفت و نه كار و كسب و حركت و جنبشي در كار بود،بلكه بشري در روي زمين باقي نمي ماند.
پس در حقيقت تعليمات ديني براي بيدار كردن شعورهاي عالي تر در انسان است و آن شعورها در غريزه و فطرت بشر هستند و چون عالي ترند و از مقام عالي انسان سرچشمه مي گيرند ديرتر بيدار مي شوند و احتياج به تحريك و احيا و بيدار كردن دارند.آن شعورها مربوط به معنويات است.
هر علاقه اي چشمه اي است از روح انسان كه باز مي شود و جاري مي گردد. مقصود دين، بستن چشمه هاي محسوس مادي نيست؛مقصود باز كردن و كوشش براي جاري ساختن چشمه هاي ديگر است.يعني چشمه هاي معنويات.
قرآن در سوره كهف آيه 46 مي فرمايد: "ثروت و فرزندان مايه رونق زندگي همين دنياست و اما اعمال صالح كه باقي مي مانند از نظر پاداش الهي و از نظر اينكه انسان آنها را هدف و ايده آل قرار دهد بهترند". پس سخن در هدف و ايده آل و كمال مطلوب است. قرآن كريم در آیه 7 سوره یونس اهل دنيا را اين طور وصف مي كند؛ آنهايي كه اميدوار به ملاقات ما نيستند و رضايت داده اند به زندگي دنيا و به آن آرام گرفته اند و آنها كه از آيات ما غافلند.
در اين آيه سخن از مذموم بودن و رضايت دادن و قانع شدن و آرام گرفتن به ماديات است. اين وصف اهل دنياست به معناي مذموم آن. در سوره نجم می فرمايد رو بگردان از آنها كه به قرآن پشت كرده اند و جز زندگي دنيا نمي خواهند. اینجا هم سخن درباره افرادي است كه جز دنيا هدف و مطلوبي ندارند و سطح فكرشان از ماديات بالاتر نيست.
در قرآن كريم در عين اينكه از دنيا به عنوان يك زندگاني فاني كه قابل نيست انسان آن را منتهاي آرزو و مقصد قرار دهد ياد شده است. يعني ثروت و فرزندان رونق همين زندگاني دنيا هستند و اما اعمال صالحي كه باقي مي ماند بهتر است از لحاظ پاداش پروردگار و از لحاظ اينكه انسان به آنها دل ببندد. قرآن با اينكه دنيا را به عنوان اينكه غايت آمال و منتهاي آرزو باشد قابل و لايق براي بشر نمي داند، در عين حال نمي گويد كه موجودات و مخلوقات از آسمان و زمين و كوه و دريا و صحرا و نبات و حيوان و انسان با همه نظاماتي كه دارند و گردشها و حركت ها كه مي كنند زشت است، غلط است، باطل است بلكه بر عكس، اين نظام را نظام راستين و حق مي داند و مي گويد و ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما لا عبين. (سوره دخان، آيه 38) ما آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست به قصد بازي نيافريده ايم. قرآن كريم به موجودات و مخلوقات عالم از جماد و نبات و حيوان قسم مي خورد.
منظور آيات در قرآن بدي خود دنيا نيست، زيرا خود دنيا عبارت است از همين اعيان و اشيا زميني و آسماني و هيچ يك از اينها بد نيست. آن چيزي كه بد و مذموم است محبت و علاقه به اين امور است محبت دنيا و علاقه به دنيا بد است نه خود دنيا. همان طوري كه مي دانيم در زمينه مذمت و تقبيح محبت دنيا آنقدر به شعر و نثر گفته شده است كه از حد احصاء خارج است.علاقه به فرزند به همسر پدر و مادر، مال و ثروت همه اينها حكمتهاي بزرگي دارد كه بدون اينها اساس زندگي بشر از هم پاشيده مي شود.
به علاوه، خود قرآن كريم همين محبت ها را به عنوان نشانه هاي حكمت پروردگار ذكر مي كند.مثلا در سوره روم در رديف اينكه خلقت بشر و خواب و بعضي چيزهاي ديگر را از آيات و نشانه هاي حكمت و تدبير خداوند ذكر مي كند مي فرمايد؛ يكي از نشانه هاي پروردگارآن است كه از جنس خود شما آدميان براي شما جفت و همسر آفريد و ميان شما مودت و محبت ايجاد كرد و در اين حقيقت،نشانه ها از تدبير و تسخير و حكمت پروردگار است براي كساني كه در اين مسائل فكر كنند.(سوره روم،آيه 21) اگر محبت همسر بد بود در اين آيه به عنوان يكي از نشانه ها و آثارحكمت و تدابير حكيمانه خداوند ذكر نمي شد.
مسلما اين علاقه در طبيعت مردم نهاده شده، و خيلي واضح است كه اين علايق مقدمه و وسيله اي است براي اينكه امور جهان نظم و گردش منظم خود را داشته باشد.اگر اين علايق نبود نه نسل ادامه پيدا مي كرد و نه زندگي و تمدن پيش مي رفت و نه كار و كسب و حركت و جنبشي در كار بود،بلكه بشري در روي زمين باقي نمي ماند.
پس در حقيقت تعليمات ديني براي بيدار كردن شعورهاي عالي تر در انسان است و آن شعورها در غريزه و فطرت بشر هستند و چون عالي ترند و از مقام عالي انسان سرچشمه مي گيرند ديرتر بيدار مي شوند و احتياج به تحريك و احيا و بيدار كردن دارند.آن شعورها مربوط به معنويات است.
هر علاقه اي چشمه اي است از روح انسان كه باز مي شود و جاري مي گردد. مقصود دين، بستن چشمه هاي محسوس مادي نيست؛مقصود باز كردن و كوشش براي جاري ساختن چشمه هاي ديگر است.يعني چشمه هاي معنويات.
منبع:
خبرگزاری مهر
ارسال نظر