هممیهنان ایرانی من: برای کشورتان چه کاری میتوانید انجام دهید؟
پارسینه: تلاطم بازار ارز و سکه نشان داد هنوز برخی از افراد حاضرند منافع ملی و رفاه عمومی را فدای سود کوتاه مدت خود کنند. اکنون وقت آن رسیده است از خودمان بپرسیم برای کشورمان حاضریم چه کار کنیم؟
عکس: فرارو
تحریریه پارسینه- حامد کشاورز : «هممیهنان آمریکایی من: نپرسید کشورتان برای شما چه خواهد کرد، بپرسید برای کشورتان چه کاری می توانید انجام دهید».
این آشناترین جمله از سخنرانی معروف تحلیف جان اف کندی، رئیس جمهور محبوب ایالات متحده -ابرقدرت و سردمدار بلوک غرب-، خطاب به مردم کشورش است.
اقتصاد، سیاست خارجی، محیط زیست، روابط اجتماعی، ساختارهای اداری و تقریبا هر وجه دیگری را که مدنظر قرار دهیم، کشور در شرایطی بحرانی، یا دست کم دشوار، به سر می برد. خبرهای ناخوشایند بیشتر از خبرهای امیدبخش است و نمود آن را می توان هرروز در سطح جامعه دید. حرفی هم در ناکارآمدی برخی از سیاستمداران و مسئولان و تصمیم هایی که اتخاذ می کنند نیست. اما «ما مردم» کجای این بحران ها قرار داریم؟
در روزهای اخیر افزایش حیرت انگیز قیمت طلا و ارزهای خارجی بار دیگر امنیت روانی جامعه را به هم ریخته است و بسیاری از مردم را نسبت به از دست رفتن ارزش دارایی هایشان نگران کرده است. در حالی که قیمت دلار نه روزانه، بلکه لحظه به لحظه افزایش پیدا می کند، همچنان بسیاری از افراد به دنبال کسب سود و گرفتن ماهی از این آب گل آلود هستند؛ اقدامی که خود به گل آلودتر شدن بازار و زندگی همه مردم منجر می شود.
بدون شک این تلاطم دلایل متفاوتی دارد که بخش بسیار مهمی از آن به سیاست گذاران و تصمیم گیرندگان دولتی و غیردولتی باز می گردد، اما صف های طولانی و تجمع مردم برای خرید دلار و دامن زدن به فضای روانی بازار هم در این زمینه بی تاثیر نیست. در حالی که بسیاری از صرافی ها فروش دلار را متوقف کرده اند، دلالان بازار از هجوم مردم استفاده کرده و نیاز برخی و طمع بسیاری دیگر را با بالا بردن لحظه ای قیمت پاسخ می دهند و باز هم از شور و هیجان افرادی که به دنبال سودهای بادآورده و لحظه ای هستند، کاسته نمی شود، غافل از آن که دود این آتش در نهایت به چشم همه خواهد رفت.
این روند و فرآیند در حالی همچنان ادامه دارد که تقریبا هرکسی می داند افزایش قیمت دلار، آن هم با این شدت، به معنای تنگ تر شدن دست تنگدستان و مردم طبقه فرودست و متوسط است. با این وجود به نظر می رسد برای کسانی که آشفتگی بازار را فرصتی برای کسب سود می دانند، فقیرتر شدن ۸۰ میلیون ایرانی دیگر اهمیتی ندارد.
این قصه غم بار البته محدود به یکی دو روز گذشته و بازار ارز نیست. تن آب و خاک ایران زمین رنجور است، اما آن کس که زورش زیاد باشد جنگل و ته مانده های باغ های شهری را نابود می کند و آن که زورش کمتر است هرجا که دستش برسد زباله ای می ریزد، ته سیگاری می اندازد و آب گرانبها را رها می کند.
کشور زیر شدیدترین فشارهای خارجی قرار دارد و دلارهای سعودی و توییت های ترامپی هر روز نقشه ای می کشند، اما اگر فرصتی پیش بیاید باز هم جمعی خوشحال و خندان به سفارت خانه ای حمله می کنند تا کشور را وارد بحرانی تازه تر کرده و منافع ملی را قربانی منافع کوتاه مدت و نگرش کوته بینانه خود کنند.
انشقاق ملی جای اتحاد ملی را گرفته، اعتماد عمومی از بین رفته و همدلی ها کمرنگ و گاه به گاه شده است. کودکان کار خیابان ها را پر کرده اند و کارگران بیکار، کارخانه ها را، اما هنوز کوچک ترین ابزار و وسایلمان از چین و ماچین می رسد و در حالی که مسئولین اراده ای برای کنترل آن ندارند، ما مردم هم کوچک ترین تلاش و تعصبی برای خرید کالای ایرانی نداریم.
غرض نادیده گرفتن ناکارآمدی مسئولان و لاپوشانی فساد افسارگریخته نیست، اما «ما مردم» که همواره جوالدوز در دست به دنبال مقصران داخلی و خارجی هستیم، خوب است گاهی سوزنی هم به خودمان بزنیم. بخواهیم یا نخواهیم، هیچ کجای دنیا، هیچ کشوری توسعه پیدا نکرده است مگر آن که مردمش پیشگام انجام تغییرات شده اند و هیچ کجای این کره خاکی در هیچ زمین فاسد و شورآبه ای، نهال رشد و توسعه پا نگرفته است.
پس اکنون نوبت «ما مردم» است که اصلاح را نه از صندوق رای، بلکه از خود خودمان آغاز کنیم و با صدای بلند یکدیگر را فرابخوانیم: «هممیهنان ایرانی من: نپرسید کشورتان برای شما چه خواهد کرد، بگویید برای کشورتان چه کاری می توانید انجام دهید».
این آشناترین جمله از سخنرانی معروف تحلیف جان اف کندی، رئیس جمهور محبوب ایالات متحده -ابرقدرت و سردمدار بلوک غرب-، خطاب به مردم کشورش است.
اقتصاد، سیاست خارجی، محیط زیست، روابط اجتماعی، ساختارهای اداری و تقریبا هر وجه دیگری را که مدنظر قرار دهیم، کشور در شرایطی بحرانی، یا دست کم دشوار، به سر می برد. خبرهای ناخوشایند بیشتر از خبرهای امیدبخش است و نمود آن را می توان هرروز در سطح جامعه دید. حرفی هم در ناکارآمدی برخی از سیاستمداران و مسئولان و تصمیم هایی که اتخاذ می کنند نیست. اما «ما مردم» کجای این بحران ها قرار داریم؟
در روزهای اخیر افزایش حیرت انگیز قیمت طلا و ارزهای خارجی بار دیگر امنیت روانی جامعه را به هم ریخته است و بسیاری از مردم را نسبت به از دست رفتن ارزش دارایی هایشان نگران کرده است. در حالی که قیمت دلار نه روزانه، بلکه لحظه به لحظه افزایش پیدا می کند، همچنان بسیاری از افراد به دنبال کسب سود و گرفتن ماهی از این آب گل آلود هستند؛ اقدامی که خود به گل آلودتر شدن بازار و زندگی همه مردم منجر می شود.
بدون شک این تلاطم دلایل متفاوتی دارد که بخش بسیار مهمی از آن به سیاست گذاران و تصمیم گیرندگان دولتی و غیردولتی باز می گردد، اما صف های طولانی و تجمع مردم برای خرید دلار و دامن زدن به فضای روانی بازار هم در این زمینه بی تاثیر نیست. در حالی که بسیاری از صرافی ها فروش دلار را متوقف کرده اند، دلالان بازار از هجوم مردم استفاده کرده و نیاز برخی و طمع بسیاری دیگر را با بالا بردن لحظه ای قیمت پاسخ می دهند و باز هم از شور و هیجان افرادی که به دنبال سودهای بادآورده و لحظه ای هستند، کاسته نمی شود، غافل از آن که دود این آتش در نهایت به چشم همه خواهد رفت.
این روند و فرآیند در حالی همچنان ادامه دارد که تقریبا هرکسی می داند افزایش قیمت دلار، آن هم با این شدت، به معنای تنگ تر شدن دست تنگدستان و مردم طبقه فرودست و متوسط است. با این وجود به نظر می رسد برای کسانی که آشفتگی بازار را فرصتی برای کسب سود می دانند، فقیرتر شدن ۸۰ میلیون ایرانی دیگر اهمیتی ندارد.
این قصه غم بار البته محدود به یکی دو روز گذشته و بازار ارز نیست. تن آب و خاک ایران زمین رنجور است، اما آن کس که زورش زیاد باشد جنگل و ته مانده های باغ های شهری را نابود می کند و آن که زورش کمتر است هرجا که دستش برسد زباله ای می ریزد، ته سیگاری می اندازد و آب گرانبها را رها می کند.
کشور زیر شدیدترین فشارهای خارجی قرار دارد و دلارهای سعودی و توییت های ترامپی هر روز نقشه ای می کشند، اما اگر فرصتی پیش بیاید باز هم جمعی خوشحال و خندان به سفارت خانه ای حمله می کنند تا کشور را وارد بحرانی تازه تر کرده و منافع ملی را قربانی منافع کوتاه مدت و نگرش کوته بینانه خود کنند.
انشقاق ملی جای اتحاد ملی را گرفته، اعتماد عمومی از بین رفته و همدلی ها کمرنگ و گاه به گاه شده است. کودکان کار خیابان ها را پر کرده اند و کارگران بیکار، کارخانه ها را، اما هنوز کوچک ترین ابزار و وسایلمان از چین و ماچین می رسد و در حالی که مسئولین اراده ای برای کنترل آن ندارند، ما مردم هم کوچک ترین تلاش و تعصبی برای خرید کالای ایرانی نداریم.
غرض نادیده گرفتن ناکارآمدی مسئولان و لاپوشانی فساد افسارگریخته نیست، اما «ما مردم» که همواره جوالدوز در دست به دنبال مقصران داخلی و خارجی هستیم، خوب است گاهی سوزنی هم به خودمان بزنیم. بخواهیم یا نخواهیم، هیچ کجای دنیا، هیچ کشوری توسعه پیدا نکرده است مگر آن که مردمش پیشگام انجام تغییرات شده اند و هیچ کجای این کره خاکی در هیچ زمین فاسد و شورآبه ای، نهال رشد و توسعه پا نگرفته است.
پس اکنون نوبت «ما مردم» است که اصلاح را نه از صندوق رای، بلکه از خود خودمان آغاز کنیم و با صدای بلند یکدیگر را فرابخوانیم: «هممیهنان ایرانی من: نپرسید کشورتان برای شما چه خواهد کرد، بگویید برای کشورتان چه کاری می توانید انجام دهید».
این هموطنان طمعکار که بااقدامشان ضربه به اقتصادکشور میزنن مجرم هستن باید مجازات شوند کجای دنیا خریدو فروش ارز داریم
خخخخخخ پس مثل همیشه مردم مقصر شدند خخخخخ دمت گرم
اگر نمیتوانستم کاری را انجام دهم با شهامت کنار میرفتم.
لطفا يك سوال هم از نظام بپرسيد كه چه كاري براي رفاه واقعي مردم ميخواهند انجام دهند