ثبت ملی هم به داد خانه ظهیرالاسلام نرسید
پارسینه: پلههایی سنگی در آستانه در چوبی قدیمی. پنجرههایی چوبی رو به تک درخت حیاط و حوضی که دورتادورش کبوتران نشستهاند. حوض خالی است. روی دیواره آن نوشته کبوتران آب ندارند و شیشه درها و پنجرهها فروریخته است.
بخشی از دیوار به کلی ویران است و دری چوبی پای دیوار افتاده است. دیوارهای حیاط سالهاست خراب شده است. خانهای تاریخی که رو به ویرانی است و 100سال نشده حتی درست نمیدانیم از آن کیست. این حکایت خانه تاریخی خیابان ظهیرالاسلام است.
دبیر کمیته پیگیری خانههای تاریخی تهران درباره این خانه به «قانون» توضیح میدهد:
«حدود 17 سال پیش سازمان تامین اجتماعی تهران بزرگ اینجا را میخرد تا آن را خراب کند و پارکینگی طبقاتی به جای آن بسازد اما بعد سازمان میراث فرهنگی ادعا میکند که اینجا ثبت شده است و البته نبود اما چون خبر رسانهای شد تامین اجتماعی هم پذیرفت و چون دولتی هم بود کاری نمیتوانست بکند.»
سجاد عسکری در گفتوگو با «قانون» ميگوید: «چند سال پیش شهرداری به بهانه اينكه دیوارهای اینجا سست است دیوارهای حیاط را کامل تخریب و این را در رسانهها هم رسما اعلام کردند در حالی که در تصاویری که من از این خانه دارم هم پیداست که دیوارها کاملا سالم است و متزلزل نبوده است.»
این خانه را احیا میکنیم
پایان فروردین ماه امسال بود که برخی مسئولان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری همزمان با روز جهانی بناها و محوطههای تاریخی به بازدید آن رفتند. وقتی احمد محیط طباطبایی، پژوهشگر و عضو ایکوم ایران در حال توضیح دادن درباره اتفاقهای تاریخی رخداده در خیابانهای علیآباد، ظهیرالاسلام و هدایت و همچنین قدمت خانه بود، رئیس سازمان میراث فرهنگی، مسعود سلطانیفر، از سخنان او ایراد گرفت و تذکر داد که «این اطلاعات به جنگ جهانی دوم مربوط است».
در این میان اهالی منطقه ولیآباد از معاون میراث فرهنگی کشور خواستند تا به وضعیت این خانه ارزشمند سروسامان دهند و خطاب به او گفتند: «امیدواریم فردا صبح که از خانه بیرون میآییم، نبینیم که بخشهای بیشتری از این بنا تخریب شده است، وگرنه شما را مقصر میدانیم.» محمدحسن طالبیان، معاون میراث فرهنگی نیز گفت: «جمع شدهایم تا اگر مالک بنا رضایت دهد این خانه را احیا کنیم.»
خانه در ازای تراکم
سرانجام 27 امردادماه امسال خانه ظهیرالاسلام با شماره 31096 در فهرست آثار ملی ثبت شد اما ثبت خانه نیز کمکی به بهبود شرایط آن نکرد. به گفته عسکری حدود دو سال پیش بخشی از خانه آتش گرفت و تامین اجتماعی سرایدار خانه را بیرون کرد و وضعیت خانه در این مدت بدتر نیز شد. او درباره وضعیت خانه میگوید: «شهرداری منطقه 12 میخواست اینجا را بخرد. به این شکل که سازمان تامین اجتماعی تهران بزرگ میخواهد در منطقه 12 ساخت و ساز بزرگی انجام دهد و شهرداری گفته مابهازای تراکميکه باید بپردازید ملک را بدهید تا مرکز فرهنگیاش کنیم. یک تنش دیگر هم سر این خانه مربوط به اسمش است که برخی استادان ميگویند خانه سپهسالار تنکابنی است و برخی دیگر معتقدند خانه ظهیرالاسلام است. چیزی که مستند میتوان گفت آن است که نوه دکتر اماميظهیرالاسلام، آخرین امام جمعه پیش از انقلاب که در گوش رضاشاه هم اذان گفته بود، ميگوید این خانه پدری و منزل جد او است اما احمد محیط طباطبایی میگوید این خانه از آن خلعتبری هاست که نوادگان سپهسالار تنکابنی هستند.»
این خانه از آن کیست
نصرا... حدادی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ تهران، در توضیح اينكه چرا معتقد است اینجا نمیتواند خانه سپهسالار تنکابنی باشد به «قانون» ميگوید: «در اينكه خانه در محله ولی آباد واقع شده شکی نیست و اينكه در این محله محمد ولی خان سپهسالار تنکابنی خانهباغی داشته هم شکی نیست اما با قرائن و دلایل میتوان نشان داد که این خانه آن نیست. یکم اينكه مرحوم محمدعلی سفری، نویسنده کتاب قلم و سیاست برای من نقل میکرد که وقتی در دانشکده حقوق دانشگاه تهران درس میخواندیم استاد ما سید حسن اماميبود. وقتی ما دانشجویان از دانشگاه بیرون میآمدیم با او پیاده میآمدیم و سوال میکردیم تا پیچ شمیران و ایشان از صفی علیشاه میرفتند به سمت خانه که این نشان میدهد خانه امام جمعه در آن منطقه بوده است.»
حدادی دلیل دوم و مهمتر را آن میداند که «سپهسالار تنکابنی از ملاکین درجه یک ایران در زمانه قاجار و پهلوی است و از رشت تا تنکابن ایشان اراضی بسیار زیاد داشته است و اصلا خاندان خلعتبری از محمد ولی خان نسب بردهاند. وقتی که رضاشاه به او فشار میآورد که مالیات بدهد، ایشان آن قدر جاه طلب و مغرور بوده که در آن سن تفنگ میگذارد زیر چانهاش و میگوید مرا عار آید از این زندگی که سالار باشم کنم زندگی و خود کشی میکند. فردی با این میزان جاهطلبی که به همراه سردار اسعد فاتح تهران بوده در خانه کوچکی مثل این نمیتوانسته زندگی کند. خانهباغی که ایشان در زرگنده تهران داشته و همانجا هم خودکشی میکند بسیار بزرگ و در ابعاد چندین محله کنونی تهران بوده است. چگونه ممکن است محمد ولیخان چنین خانه کوچکی انتخاب کرده باشد؟»
این کتابشناس دلیل سوم را این گونه مطرح میکند که این خانه معماری درونگرا و برونگرای دوران اواخر قاجار و اوایل پهلوی را دارد و معماریاش بیشتر برونگراست تا درونگرا و «طبیعتا رجال قاجاری خانهای با معماری درونگرا انتخاب میکردند که کسی از مایملک ایشان خبردار نشود. خانهای که محمد ولی خان در زرگنده تهران داشته است نیز معماری درونگرا داشته و بعید بود مرحوم با توجه به آن ثروتی که داشته است این خانه را برای سکونت برگزیند.»
حدادی با بیان اینکه «آقای دکتر خلعتبری، نواده محمد ولی خان که استاد تاریخ دانشگاه است زنده است و میشود واقعیت را از او پرسید» نظر خود درباره مالک خانه را این گونه جمعبندی میکند: «من در انتساب این خانه به سپهسالار شک دارم و تقریبا مطمئنم که چنین نبوده است اما درباره ظهیرالاسلام قرائنی دارم که میتواند تا حدی تایید کننده باشد و حداقل برای این موضوع شاهد زندهای داشتهام. از نگاه من این خانه متعلق به خاندان ظهیرالاسلام است.»
صرفنظر از اینکه ساکن نامدار این خانه زیبای تاریخی چه کسی بوده است، ارزشهای معماری خود خانه آن اندازه است که کارشناسان درباره آن همنظر باشند. با این حال در حیاط پشت آن میلگرد و کیسههای گچ و سیمان ریخته است، دیوارهای خانه ویران شدهاند و کبوتران و حوض، هیچ کدام، آب ندارند.
مسعود بربر
ارسال نظر