گوناگون

چرا این منبر این همه پامنبری دارد؟

پارسینه: بهشت از همین جا آغاز می شود ، از همین اشک های تو روی سجاده ای که کنار خیابان باز کرده ؛ همین جا در همین شب قدر. همین جا که با صدای بلند قرآن به سر گرفته ای و فریاد می زنی :«الهی العفو ، الهی العفو.»

پارسینه ؛ بهشت از همین جا آغاز می شود، از همین اشک های تو روی سجاده ای که کنار خیابان باز کرده ای؛ همین جا در همین شب قدر. همین جا که با صدای بلند قرآن به سر گرفته ای و فریاد می زنی: «الهی العفو ، الهی العفو.»
همین جا از من و تو؛ ما همه، ما که گرد هم آمده ایم، نه به زور، نه به امید پاداش، نه برای بازی سیاسی، که دل های مان ما را به این سو صدای مان کرده اند. اینجا که کسی قرار نیست با زور به بهشت ببردمان. اینجا که همه بر این باورند با امرو بالمعروف می توان بندگان خدا را بهشتی کرد و چرا باید قبل از خواندن به معروف با زور و اجبار، نهی المنکر شان کرد. پس برای همین است که این محفل خانوادگی شب قدر در تهران همه طیف آدمی را در خود جای داده.
منبری با لهجه غلیظ تهرانی اش، کلام را آغاز می کند. ریتمی دلنشین که سبب شده در این سال ها، هر بار و هر بار بر جماعت قرآن به سر خیابان امیرآباد افزوده شود. آنها که اسلام را دین خوبی ها، دوستی ها و مهربانی ها می شناسند، این مجلس را چنان عاشقانه اداره می کنند که وقتی آشیخ روی منبر شروع به حرف زدن می کند، جماعت غرق در کلامش می شوند. او و دوستانش امشب هم میزبان جماعتی چند ده هزار نفره از ابتدای خیابان کارگر شمالی تا بیمارستان قلب تهران هستند. جماعتی که سر تا سر خیابان را پر کردند. زن و مرد، پیر و جوان، بچه هیاتی و غیر هیاتی، باحجاب و کم حجاب، دلواپس و سرخوش، غرب زده و متحجر، یا هر صفتی که می خواهی روی شان بگذاری. همه آنها در کنار هم به دوستی نشستند و اعمال شب قدرشان را به جا می آورند. یکی گوشه ای نماز می خواند. جماعتی نذری پخش می کنند، گروهی بعد از خواندن جوشن همنوا با مداح، اشک می ریزند و زیر لب زمزمه می کنند. نه نیازی به پلیس دارند و نه اثری از خط کشی های سیاسی میان شان می بینی. نه گشت ارشادی هست که هدایت شان کند و نه بلندگویی که مرگت باد، ننگت باد، بخواند برای شان.
آنها اینجایند، در یکی از بزرگترین هیات های مذهبی تهران تا برای خدای شان از ته دل بخوانند: « الغوث الغوث، خلصنا من النار؛ یارب»
بالای منبر نشسته و در شب قدر از جامعه شایسته می گوید جامعه ای که صفتش چند چیز است، رفاه مالی، جانی، ... و منبری می نالد از این همه طلاق و پرونده های جنایی که رئیس قوه قضا آمارشان را بیش از 15 میلیون اعلام کرده است و نهیب می زند آیا در مسیرمان اشتباهی داشته ایم؟
نه او سیاسی است که اصولا علوی تهرانی ها منبری هایی سیاسی نبوده اند و نه این جماعتی که اینجا دست نیاز به سوی آسمان بر داشته اند. هرچه هست از سر اخلاص است، از دعای خیر برای داشتن زندگی بهتر، سالم تر، کشوری بهتر، زندگی جمعی در رفاه تر. اخلاقی تر و رحمانی تر. کسی به زور به این مجلس صدای شان نزده و ظاهری دیگر از خود نساختند. برای ندای دل شان آمده اند، اگر کم حجابند، اگر سیمای شان با سیمایی رایج حاضرین پای منبرها کمی متفاوت است اما دلهای شان در این دقایق پر است از دعا برای رهایی. آنها که خالصانه و خاضعانه از آن دستگیر بنده نواز درخواست می کنند دلهای شان را از شر کبر، غرور، حرص و بخل و حسرت وا رهاند.
آنها که دین را با چهره رحمانی اش، ایران با چهره عقلانی اش، انقلاب با چهره انسانی اش و نظام را با چهره عاطفی اش باور دارند و در شب قدر امید بسته اند به فردایی بهتر. آنها که پای سجاده بازشان فارغ از هر لهجه و زبان و گویشی که با آن خدا را می خوانند، نه از سر ترس که با دلی پر از عشق به سوی پروردگارشان دست نیاز برداشته اند و استغفار می کنند: «الغوث، الغوث ...خلصنا من النار یارب»

منبع: خبرآنلاین

ارسال نظر

  • ايراني

    بسيار جالب و دلنشين بود .

  • ناشناس

    بسمه تعالی
    با سلام اگر حقیقت اسلام که مبتنی بر فطرت الهی انسان ها می باشد بیان شود وسیره پیامبر اکرم ص وائمه علیهم السلام توسط علمای ما واقعا رعایت شود مردم فوج فوج مشتاق اسلام می شوند برادر عزیز مشکل اساسی ما این است که بسیاری از این سخنرانان وخطبای ما از سیره پیامبر ص وامامان معصوم ع دور افتاده اند ودچار غفلت هستند.

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار