ماجرای ربوده شدن جوان ماشین فروش
پارسینه: تحقیقات کارآگاهان پلیس تهران نشان داد اظهارات پسر جوان ماشین فروش که مدعی بود ۸ روز در اسارت چهار آدم ربا بوده وسرانجام با انتقال اسناد مالکیت ماشین و خانهاش به نام آدم ربایان، نجات یافته دروغ بوده است.
رسیدگی به این پرونده مرموز از ۳۱ مرداد امسال و به دنبال طرح شکایت مردی میانسال در شعبه نهم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران آغاز شد. این مرد اعلام کرده بود مردان ناشناس پسر ۲۶ سالهاش را با خودروی پژو ۲۰۶ دزدیدهاند. وی به بازپرس سهرابی گفت: ۲۹ مرداد پسرم در راه بازگشت به خانه، در بزرگراه آزادگان ربوده شد. او از همان موقع مدام با من در تماس است. البته ابتدا میگفت مشکل مالی دارد اما ساعاتی قبل از ربوده شدنش خبر داد.»
پس از این شکایت، کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت برای بررسی موضوع وارد عمل شده و تحقیقات گسترده دراین باره آغازشد. سرهنگ مکرم - معاون جنایی پلیس آگاهی تهران- در اینباره گفت: پس از تحقیقات صورت گرفته مشخص شد آدم ربایی در کار نبوده و متهمان به خاطر اختلاف مالی، پسر جوان را به باغشان بردهاند. در ابتدا نیز گزارش مفقودی به ما اعلام شد و یکشنبه ۵ شهریور به صورت ناگهانی پدر فرد ناپدید شده موضوع سند زدن آپارتمان به نام افرادی که پسرش با آنها اختلاف حساب دارد را مطرح کرد. بلافاصله مأموران وارد عمل شده و دو نفر از آنها را بازداشت کردند. با دستگیری دو متهم جوان، همدستانشان پسر جوان را رها کرده بودند که بررسیها نشان داد آدم ربایی صورت نگرفته است. دو متهم دستگیرشده دیروز برای تحقیقات به شعبه نهم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران منتقل شدند. یکی از متهمان گفت: «من جوشکار هستم و مدتی قبل ۱۰۰ میلیون تومان پول به شاکی دادم. اما او بدهیاش را پرداخت نمیکرد. زمانی که اصرار ما را دید چنین نقشهای را طراحی کرد.این درحالی بود که سند یک آپارتمان ۷۵ میلیون تومانی را به نام من زد و خودروی ۲۰۶ و پولهایی را هم که
گرفتیم مابقی بدهیاش بود.به همین خاطرآدم ربایی درکارنبوده است. به دنبال اظهارات متهمان جوان، بازپرس جنایی برای آنها قرار وثیقه صادر کرد و تحقیقات در این خصوص همچنان ادامه دارد.
خبرنگار ما با شاکی پرونده نیز گفتوگویی انجام داد که در ادامه میخوانید:
چطور تو را ربودند؟
من درکار خرید و فروش ماشین هستم و ۴ سال قبل برای ساسان یک پژو ۲۰۶ خریده بودم. در این مدت باهم در تماس بودیم اما نه خیلی زیاد، همان روز به من زنگ زد و آمار یکی از بچه محلهایمان را خواست. گفت یکی از بچه محلهایم پولش را بالا کشیده و دنبالش است. من هم به دنبال ساسان رفتم تا باهم بچه محلمان را پیدا کنیم. در بین راه ساسان یکی دیگر از دوستانش را سوار کرد. از نعمت آباد وارد اتوبان که شدیم ناگهان پسری که روی صندلی عقب نشسته بود دستی ماشین را کشید. تعادل ماشین از دستم در رفت و به زور توانستم آن را کنترل کنم. در همین هنگام خودروی دنایی مقابلم توقف کرد. سرنشین خودرو پیاده شد و با کمک ساسان و دوستش کیسهای را روی سرم کشیدند و مرا روی صندلی عقب خودروانداختند.
بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟
آن شب مرا به خانه یکی از دوستان ساسان در منطقه ملارد شهریار بردند. به من گفتند با خانوادهام تماس بگیرم و بگویم که شب به خانه نمیآیم. بعد از آن گوشی تلفن و سیم کارتم را گرفتند و گوشی جدیدی به من دادند. فردای آن روز همانطور دست و پا بسته به شهریار رفتیم و وارد باغی شدیم. در تمام ۸ روزی که گروگانشان بودم، ۶ بار مخفیگاه شان را عوض کردند و اجازه حمام یا بیرون رفتن هم به من نمیدادند. در شهریار مرا بالای چاه ۲۰ متری بردند و گفتند اگر با آنها همکاری نکنم مرا داخل چاه میاندازند یا برایم پاپوش درست میکنند که به ناچار با آنها همکاری کردم.
آنها از تو چه میخواستند؟
هر چیزی که داشتم و من برای اجرای خواستههای آنها، فردای آن روز به دروغ به پدرم زنگ زدم و گفتم بدهی دارم و از او خواستم هر چه طلا داخل خانه داریم را به برادرم بدهد و به محل قراری بیاید که آدم ربایان تعیین کرده بودند. تا آن زمان هم هنوز خانوادهام از این آدم ربایی خبری نداشتند. دو نفر از آدم رباها به محل قرار آمدند و طلاها که ۸ النگو و یک گردنبند بود را گرفتند و رفتند. اما این همه ماجرا نبود. بعد از آن سند خودروی ۲۰۶ام را به نام آنها زدم. اما تمام اینها برایشان کافی نبود. بعد از آن هم ۱۲ میلیون تومان پول از حساب بانکی خودم و حدود ۱۵ میلیون هم از دوستانم قرض کردم که به حساب بانکی ساسان واریزکردم.
قضیه خانه چیست؟
خانهای در اطراف تهران داشتم که حدود ۷۵ میلیون تومان ارزش دارد. با پدرم تماس گرفتم و از او خواستم که سند خانه را به نام آنها کند.
پدرت هیچ مخالفتی نکرد؟
چارهای نبود، ابتدا فکر میکرد که بدهی دارم و برای پرداخت بدهیام این کار را انجام میدهم و با آنها در بنگاه قرار گذاشت. اما زمان سند زدن پی به ماجرا برده و موضوع را به پلیس اطلاع داده بود. به همین دلیل زمانی که دو نفر از آدم ربایان وارد بنگاه شدند تا کد رهگیری به نام آنها شود دستگیر شدند.
وضع مالی ات خوب بود که تو را ربودند؟
نه، ولی چون قبلاً خودروهای خارجی و مدل بالا داشتم فکر میکردند که پولدارم.
خانواده ات چطور از ماجرای آدم ربایی با خبر شدند؟
همان روز که برادرم طلاها را به آنها داد، توانستم اعتمادشان را جلب کنم و نسبت به قبل کمتر به من گیر میدادند. نیم ساعت بعد از دریافت طلاها بود که در میان صحبت هایم به برادرم گفتم مرا دزدیدهاند و موضوع را به پلیس خبر دهید.
تمام تماسهایت را زیر نظر داشتند؟
بله، تمام تماسها روی بلندگو بود و آنها همه چیزرا میشنیدند. با این حال کدگذاری کرده بودیم و با خانوادهام رمزی صحبت میکردم و یک سری اطلاعات بین ما رد و بدل میشد.
چطوری کدگذاری کرده بودی؟
مثلاً میگفتم بیمارستان رفتهاید؟ بیمارستان یعنی اداره آگاهی. یا آنها میگفتند خواهرت را بیمارستان بردیم. یعنی پلیس وارد عمل شده است. چون من خواهری نداشتم که بخواهند او را به بیمارستان ببرند. معلوم بود که منظورشان اداره آگاهی و پلیس است.
در این مدت رفتارشان با تو چطور بود؟
دست و پاهایم بسته بود. کتکم نمیزدند اما از نظر غذایی تعریفی نداشت و در این ۸ روز حمام هم نرفتم.
چطور آزاد شدی؟
زمانی که متهمان دستگیر شدند محل نگهداری من مشخص شد. پلیس به همراه متهمان دستگیر شده راهی شهریار شده بودند که همدستانشان از ماجرا با خبر شده و مرا کنار اتوبانی در جنوب شهر رها کردند. آنها ۵۰ هزار تومان پول هم به من دادند و متواری شدند.
فکر میکردی که پلیس پیدایت کند؟
مطمئن بودم، معمولاً ماجرای آدم رباییهای که پلیس آدم ربا را دستگیر کرده میخواندم و میدیدم که هیچ آدم ربایی نتیجه نداشته است.
منبع:
روزنامه ایران
ارسال نظر