گوناگون

ماجرای قتل ‌عام خانوادگی در خیابان دماوند

پارسینه: «دو ماه قبل از حادثه برای یکی از دوستانم معامله شیره تریاک انجام داده بودم که دوستم به من یک کلت کمری هدیه داد. من هم اسلحه را به پدرم دادم و گفتم از آن نگهداری کند. تا این‌ که در زمان حادثه و درگیری با پدرم اسلحه را از لای پتو خارج کردم. نمی‌دانستم گلوله دارد، آن لحظه حالم اصلا خوب نبود و متوجه رفتارم نبودم. اگر پدرم آن‌قدر با من درگیر نمی‌شد دست به این جنایت نمی‌زدم.»


به گزارش شهروند :«پسر جوان زمانی که بر سر مصرف مواد مخدر با پدرش درگیر شد، اسلحه به دست گرفت و در اقدامی هولناک پدر و مادرش را به گلوله بست. او حتی به برادرش هم رحم نکرد و وقتی با او مواجه شد، شلیک کرد. عامل این جنایت هولناک برادرش را زخمی کرد و در حالی‌ که سعی داشت با سناریوی ساختگی، این قتل عام را به گردن سه مرد نقابدار بیندازد، در نهایت به قتل خانواده‌اش اعتراف کرد.

ساعت ١٥:٠٠ روز سی‌ام خردادماه امسال بود که جنایتی در خیابان دماوند به کلانتری ١٢٨ تهران‌نو اعلام شد. با حضور ماموران در محل حادثه مشخص شد که یک زن و شوهر ٤٨ و ٥٦ساله در طبقه سوم یک ساختمان مسکونی با اصابت گلوله به ناحیه سر به قتل رسیده‌اند. فرزندان مقتولان به نام‌های علیرضا ٣٢ساله و غلامرضا ٢٩ساله، اظهارات متفاوتی را درباره قتل پدر و مادرشان مطرح کردند. علیرضا ادعا کرد: «سه نفر با صورت‌های پوشیده وارد خانه شدند و به سمت پدر و مادرم شلیک کردند. آنها مرا هم مجبور کردند که برادرم را به قتل برسانم. اسلحه‌ای به من دادند و زمانی که برادر کوچکترم وارد خانه شد، مرا مجبور به شلیک به سمت او کردند. گلوله به دست برادرم اصابت کرد اما او توانست خودش را به طبقه سوم برساند و درِ خانه را از داخل قفل کند.»

غلامرضا اما اظهارات دیگری را مطرح کرد. او که از ناحیه دست مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود، به کارآگاهان گفت: «زمانی که وارد خانه شدم، برادرم علیرضا را داخل پارکینگ خانه دیدم که در حال بستن در خانه بود. با توجه به اختلافی که با او از مدت‌ها پیش دارم، بدون توجه به وی قصد ورود به خانه را داشتم که ناگهان در راه‌پله صدای شلیک گلوله آمد و همان لحظه متوجه شدم که از ناحیه دست مورد اصابت گلوله قرار گرفته‌ام. از ترس جان خود به‌ سرعت به طبقه سوم رفتم و در را از داخل قفل کردم. آن‌جا بود که با مشاهده اجساد پدر و مادرم متوجه شدم که هر دوی آنها به قتل رسیده‌اند. من نه کسی را دیدم و نه صدایی غیر از صدای برادرم شنیدم.»

با توجه به شواهد به دست آمده، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی اطمینان پیدا کردند که حضور سه مرد نقاب‌پوش و ارتکاب جنایت توسط آنها واقعیت ندارد و جراحات موجود روی دستان علیرضا نیز بنا بر نظریه پزشکی قانونی ناشی از سلاح سرد مشابه چاقو یا قمه نیست، بنابراین بار دیگر تحقیقات پلیسی از فرزندان مقتولان در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت و سرانجام ساعت ١٧:٠٠ روز پنجشنبه ٣١ خردادماه، علیرضا به قتل پدر و مادرش و همچنین تلاش برای قتل برادرش اعتراف کرد. این در حالی است که در تحقیقات انجام‌ شده از متهم اصلی پرونده درباره انگیزه وی از تهیه و نگهداری اسلحه کمری غیر مجاز مشخص شد که متهم پرونده در زمینه وصول چک‌های بلامحل از صاحبان آنها فعالیت غیر قانونی داشته و از اسلحه کمری غیر مجاز خود برای تهدید افراد استفاده می‌کرده که در این‌ باره نیز پرونده‌ای جداگانه تشکیل شده است.

متهم که حالا برای انجام جلسه بازپرسی به شعبه دوم دادسرای جنایی تهران منتقل شده، در گفت‌وگو با خبرنگار «شهروند» ماجرای این جنایت خانوادگی را روایت می‌کند:

چه شد که دست به این جنایت زدی؟

با پدرم درگیر شدم. او مرا عصبانی کرد و من هم در یک لحظه دست به این قتل‌ها زدم.

چرا با پدرت درگیر شدی؟

روز حادثه در پارکینگ مشغول مصرف مواد مخدر بودم که ناگهان پدرم متوجه شد. او با ضربه پا وسایل استعمال مواد مخدر مرا به هم ریخت. سر همین موضوع با هم درگیر شدیم و پدرم مرا کتک زد. بعد از آن به سمت طبقه سوم رفت. من پشت سر پدرم وارد خانه شدم و آن‌جا دوباره با هم درگیر شدیم. در همان زمان دست به قتل زدم.

فقط به دلیل همین مسأله پدر و مادرت را کشتی؟

من در پارکینگ خانه‌مان یک پاتوق برای خودم درست کرده بودم و در آن‌جا مواد می‌کشیدم. آن روز هم شیره کشیدم. یکی از دوستانم قرص قرمزرنگی به من داده بود. پیش از کشیدن تریاک آن قرص را خورده بودم. دوستم گفته بود می‌توانم با این قرص مصرف شیره را کم کنم اما بعد از خوردن قرص حالم بد شد که همان زمان پدرم از راه رسید.

چطور آنها را به قتل رساندی؟

پدرم با دیدن من شروع به سروصدا کرد و وسایلم را بیرون از خانه ریخت. صبح همان روز هم در اینستاگرام به من پیغام داده و گفته بود باید خانه را ترک کنم. همان لحظه هم بعد از درگیری با من، خواست باطری خودرو مزدایش را باز کنم و گفت می‌خواهد باطری را تعویض کند که من این کار را انجام دادم اما باز هم حالم بد شد. برای عوض کردن لباس به خانه رفتم، داخل خانه برای تعویض لباس به اتاق رفتم که پدرم باز هم به من فحاشی و توهین کرد. من هم اسلحه را برداشتم، روی سرم گذاشتم. تهدید کردم خودم را می‌کشم که پدرم گفت جرأت نداری. همان زمان پدرم مشتی به صورتم زد و از بینی‌ام خون آمد. من هم با اسلحه به سمتش تیراندازی کردم، البته نمی‌دانستم داخل اسلحه گلوله قرار دارد. همان زمان مادرم ماجرا را فهمید و داد و بیداد کرد که به سمت او هم تیراندازی کردم. از پله‌ها پایین آمدم تا از خانه خارج شوم که در همان زمان برادرم با خودرو وارد پارکینگ شد. او داشت از پله‌ها بالا می‌آمد که به سمت وی نیز یک تیر هوایی زدم. برادرم داد و بیداد کرد و به داخل خانه رفت و در را قفل کرد. او با دیدن جسد پدر و مادرم شوکه شد و فریاد زد که من هم از پنجره بالای در وارد خانه شدم. برادرم آن لحظه چاقو را برداشت و من با وی گلاویز شدم تا این‌که به خودم آمدم.

اسلحه را از کجا آوردی؟

دو ماه قبل از حادثه برای یکی از دوستانم معامله شیره تریاک انجام داده بودم که دوستم به من یک کلت کمری هدیه داد. من هم اسلحه را به پدرم دادم و گفتم از آن نگهداری کند. تا این‌ که در زمان حادثه و درگیری با پدرم اسلحه را از لای پتو خارج کردم. نمی‌دانستم گلوله دارد، آن لحظه حالم اصلا خوب نبود و متوجه رفتارم نبودم. اگر پدرم آن‌قدر با من درگیر نمی‌شد دست به این جنایت نمی‌زدم.»

ارسال نظر

  • افسانه

    این مرد باید اعدام شود لطفاً نظر من را بذارید

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار