جملاتی که مدیران دوست ندارند بشنوند
پارسینه: یکی از بهترین راه ها برای داشتن زندگی کاری رضایت بخش و بدون دغدغه و قرار داشتن در مسیر پیشرفت این است که حرف های مدیر خود را به خوبی گوش کنید و در جبهه او باشید. شاید این مساله برای بعضی افراد بسیار ساده به نظر برسد، اما هستند افرادی که نمی توانند با این موضوع کنار بیایند.
یکی از بهترین راهها برای داشتن زندگی کاری رضایت بخش و بدون دغدغه و قرار داشتن در مسیر پیشرفت این است که حرفهای مدیر خود را به خوبی گوش کنید و در جبهه او باشید. شاید این مساله برای بعضی افراد بسیار ساده به نظر برسد، اما هستند افرادی که نمیتوانند با این موضوع کنار بیایند.
مشکل آنها اغلب این است که به طور ناخواسته کارهایی میکنند تا حرفهایی میزنند که باعث میشود مدیرانشان فکر کنند چه آدمهای بی کفایت، بی تجربه و ناکارآمدی هستند؛ مواردی که هیچ مدیری دوست ندارد در کارمند خود ببیند.
نمیخواهید چنین کارمندی باشید؟ از بیان جملات انجام کارهایی که در ادامه ذکر کرده ایم، پرهیز کنید.
«تقصیر من نبود»
حتی اگر واقعا مشکل پیش آمده تقصیر شما نبوده است، این جمله را به زبان نیاورید، زیرا شما را همچون یک بچه شش ساله نشان میدهد. بزرگ ترها همیشه مسوولیت کارهای خود را به عهده میگیرند و برای حل مشکلات به دنبال راه چاره هستند. مدیران همیشه دوست دارند کارمندان بخشی از راهکار باشند، به ویژه زمانیکه که خودشان مشکلی را به وجود آورده اند.
«این وظیفه من نیست»
کار شما فقط محدود به مواردی نیست که در قرارداد ذکر شده است. وقتی مدیری از شما میخواهد تا کاری را انجام دهید، انجام آن وظیفه شماست. اگر جلوی مدیر خود از قبول آن کار سرباز بزنید، به نظر او کودک، غیرمتعهد و بدون حس همکاری خواهید بود.
«مشکل ارتباطی بوده است»
از آنجا که بیشتر مشاغل این روزها در رقابت تنگاتنگ با هم هستند، شرکتها اصولا برای افرادی که ارتباطات ضعیفی دارند، زیاد هزینه نمیکنند. مدیرهای مختلف نیازهای اطلاعاتی مختلفی نیز دارند، بنابراین ببینید مدیر شما جزو کدام دسته است و به همان ترتیب رفتار کنید. داشتن ارتباطات خوب برای موفقیت یک شرکت، یک مدیر و حتی شغل کارمند بسیار ضروری است.
«نمی توانم آقا/خانم X. را تحمل کنم»
مدیرها بدشان میآید تا وقت ارزشمند خود را به جای تمرکز روی کارهای مهم، روی مشاجره کارمندان و اختلافهای آنها صرف کنند و اصولا دوست ندارند وقتی دو نفر نمیتوانند به طور حرفهای مشکلات خود را حل کنند، آن را به بخش منابع انسانی بکشانند. آنها تمایل دارند تا کارمندان احساس مسوولیت داشته باشند و همچون آدمهای بزرگ با هم رفتار کنند.
«من حالم خوب نیست»
اگر واقعا بیمار شده اید و نمیتوانید کار کنید، مشکلی نیست، اما اگر به دروغ خود را به بیماری زده اید، اگر مدیرتان به این مساله پی ببرد بسیار برای شما گران تمام خواهد شد. احتمال لو رفتن این دروغ زمانی بیشتر میشود که شما در فیس بوک، توئیتر یا دیگر رسانههای اجتماعی خود پست جدیدی بگذارید و مدیرتان آن را ببینید. یا یک دوست دهن لق شما را بفروشد.
«خیلی کم یا خیلی زیاد»
کارمندان اصولا خیلی به خود زحمت نمیدهند تا بپرسند کی و چگونه مدیر میخواهد آنها را ببیند و ممکن است با اطلاعات ضروری که مدیر نیاز به شنیدنشان دارد، بی خیال در جای خود بنشینند یا با مسایل خیلی ساده و پیش پا افتاده باعث عصبانیت او شوند.
«شکوه و شکایت کردن»
وقتی از کارمندان خواسته میشود تا بیشتر کار کنند، بیشتر آنها از این مساله شکایت میکنند. اما از آنجا که مشکلات شرکت برای همه یک پیامد دارد، این شکایتها در واقع باعث رنجش و عصبانیت مدیران میشود، زیرا آنها خودشان به اندازه کافی خسته و ناراحت هستند. شما باید زمان خود را برای یافتن راهکارها صرف کنید. همیشه به یاد داشته باشید برای هر موقعیت شغلی دست کم ۵ نفر آماده به خدمت هستند. شاید مدیر شما حوصله تحمل شکایتهای شما را نداشته باشد!
«من تقاضای افزایش حقوق دارم»
این وظیفه مدیر شما نیست تا نیازهای مالی شما را برطرف، صورت حسابهای شما را پرداخت کند یا هزینه سفرتان را بپردازد. شما با توجه به کاری که انجام میدهید حقوق دریافت میکنید. اگر تقاضای افزایش حقوق دارید، این را با کارهای خود نشان بدهید و به جای درخواست یکطرفه، رو در رو با مدیرتان صحبت کنید.
«من استعفا میدهم اگر …»
هیچ گاه مدیر خود را تهدید به استعفا نکنید، زیرا ممکن است احترام خود را پیش مدیر و حتی کار خود را از دست بدهید.
منبع: میگنا دات آی آر
مشکل آنها اغلب این است که به طور ناخواسته کارهایی میکنند تا حرفهایی میزنند که باعث میشود مدیرانشان فکر کنند چه آدمهای بی کفایت، بی تجربه و ناکارآمدی هستند؛ مواردی که هیچ مدیری دوست ندارد در کارمند خود ببیند.
نمیخواهید چنین کارمندی باشید؟ از بیان جملات انجام کارهایی که در ادامه ذکر کرده ایم، پرهیز کنید.
«تقصیر من نبود»
حتی اگر واقعا مشکل پیش آمده تقصیر شما نبوده است، این جمله را به زبان نیاورید، زیرا شما را همچون یک بچه شش ساله نشان میدهد. بزرگ ترها همیشه مسوولیت کارهای خود را به عهده میگیرند و برای حل مشکلات به دنبال راه چاره هستند. مدیران همیشه دوست دارند کارمندان بخشی از راهکار باشند، به ویژه زمانیکه که خودشان مشکلی را به وجود آورده اند.
«این وظیفه من نیست»
کار شما فقط محدود به مواردی نیست که در قرارداد ذکر شده است. وقتی مدیری از شما میخواهد تا کاری را انجام دهید، انجام آن وظیفه شماست. اگر جلوی مدیر خود از قبول آن کار سرباز بزنید، به نظر او کودک، غیرمتعهد و بدون حس همکاری خواهید بود.
«مشکل ارتباطی بوده است»
از آنجا که بیشتر مشاغل این روزها در رقابت تنگاتنگ با هم هستند، شرکتها اصولا برای افرادی که ارتباطات ضعیفی دارند، زیاد هزینه نمیکنند. مدیرهای مختلف نیازهای اطلاعاتی مختلفی نیز دارند، بنابراین ببینید مدیر شما جزو کدام دسته است و به همان ترتیب رفتار کنید. داشتن ارتباطات خوب برای موفقیت یک شرکت، یک مدیر و حتی شغل کارمند بسیار ضروری است.
«نمی توانم آقا/خانم X. را تحمل کنم»
مدیرها بدشان میآید تا وقت ارزشمند خود را به جای تمرکز روی کارهای مهم، روی مشاجره کارمندان و اختلافهای آنها صرف کنند و اصولا دوست ندارند وقتی دو نفر نمیتوانند به طور حرفهای مشکلات خود را حل کنند، آن را به بخش منابع انسانی بکشانند. آنها تمایل دارند تا کارمندان احساس مسوولیت داشته باشند و همچون آدمهای بزرگ با هم رفتار کنند.
«من حالم خوب نیست»
اگر واقعا بیمار شده اید و نمیتوانید کار کنید، مشکلی نیست، اما اگر به دروغ خود را به بیماری زده اید، اگر مدیرتان به این مساله پی ببرد بسیار برای شما گران تمام خواهد شد. احتمال لو رفتن این دروغ زمانی بیشتر میشود که شما در فیس بوک، توئیتر یا دیگر رسانههای اجتماعی خود پست جدیدی بگذارید و مدیرتان آن را ببینید. یا یک دوست دهن لق شما را بفروشد.
«خیلی کم یا خیلی زیاد»
کارمندان اصولا خیلی به خود زحمت نمیدهند تا بپرسند کی و چگونه مدیر میخواهد آنها را ببیند و ممکن است با اطلاعات ضروری که مدیر نیاز به شنیدنشان دارد، بی خیال در جای خود بنشینند یا با مسایل خیلی ساده و پیش پا افتاده باعث عصبانیت او شوند.
«شکوه و شکایت کردن»
وقتی از کارمندان خواسته میشود تا بیشتر کار کنند، بیشتر آنها از این مساله شکایت میکنند. اما از آنجا که مشکلات شرکت برای همه یک پیامد دارد، این شکایتها در واقع باعث رنجش و عصبانیت مدیران میشود، زیرا آنها خودشان به اندازه کافی خسته و ناراحت هستند. شما باید زمان خود را برای یافتن راهکارها صرف کنید. همیشه به یاد داشته باشید برای هر موقعیت شغلی دست کم ۵ نفر آماده به خدمت هستند. شاید مدیر شما حوصله تحمل شکایتهای شما را نداشته باشد!
«من تقاضای افزایش حقوق دارم»
این وظیفه مدیر شما نیست تا نیازهای مالی شما را برطرف، صورت حسابهای شما را پرداخت کند یا هزینه سفرتان را بپردازد. شما با توجه به کاری که انجام میدهید حقوق دریافت میکنید. اگر تقاضای افزایش حقوق دارید، این را با کارهای خود نشان بدهید و به جای درخواست یکطرفه، رو در رو با مدیرتان صحبت کنید.
«من استعفا میدهم اگر …»
هیچ گاه مدیر خود را تهدید به استعفا نکنید، زیرا ممکن است احترام خود را پیش مدیر و حتی کار خود را از دست بدهید.
منبع: میگنا دات آی آر
ارسال نظر