ممکن است درگیری استراتژیک ایران با آمریکا در خاورمیانه، زلزلهای مانند فروپاشی شوروی ایجاد کند
پارسینه: حوادث داغ و تحولات عمیقی که اخیرا در مورد توافق هستهای و همچنین، تنشها در ابهای خلیج فارس بوقوع پیوسته، نشان دهنده سیر صعودی ایران در جریان معادلههای منطقهای و بین المللی، در مقابل فروپاشی سیطره آمریکاست. اما افقهای مقابله بین دو طرف، میتواند منجر به تغییر منظومه بین المللی و منطقه ای، به زیان آمریکا و هم پیمانان آن شود.
المیادین نوشت: حوادث داغ و تحولات عمیقی که اخیرا در مورد توافق هستهای و همچنین، تنشها در ابهای خلیج فارس بوقوع پیوسته، نشان دهنده سیر صعودی ایران در جریان معادلههای منطقهای و بین المللی، در مقابل فروپاشی سیطره آمریکاست. اما افقهای مقابله بین دو طرف، میتواند منجر به تغییر منظومه بین المللی و منطقه ای، به زیان آمریکا و هم پیمانان آن شود.
در ادامه این مطلب آمده است: چه بسا بحرانهای منطقهای و بین المللی ناشی از درگیری استراتژیک میان ایران و آمریکا، شباهت زیادی به زلزلهای دارد که به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایجاد شده و با تغییر معادلات استراتژی همراه بود.
صحبتهای فراوانی که در مورد نتیجه درگیریها بین ایران و آمریکا میشود، دلالت بر این مهم دارد که قدرت آمریکا در سیطره بر حفظ تک قطبی بودن خود در معادلات بین المللی، در حال از بین رفتن است. در مقابل، نقش ایران و محور مقاومت در موازین قوای بین المللی و منطقه ای، رو به افزایش است؛ همین مساله، باعث پدیدار شدن افقهای انتقال به پایههای منظومه بین المللی تازه ای، بر روی ویرانههای معادلات پیشین، شده است.
دولت ترامپ که وارد معرکههایی با اغلب دولتهای بزرگ در جهان شده، درگیر جنگ تحریمها علیه ایران است و شاید علت اصلی تفاوت این جنگ، با درگیری ایالات متحده با دولتهایی نظیر چین و روسیه، این مهم باشد که انقلاب ایران، الگویی کاملا متناقض با الگوی آمریکایی است و این مساله بوضوح در تناقض عمیقی که در خصوص موجودیت اسرائیل و موضوع فلسطین، بین ایران و امریکا وجود دارد، دیده میشود.
دولتهای غربی در اروپا و آمریکا، پیش از ترامپ، با تمام ابزارهای جنگی، نیابتی، سیاسی، اقتصادی و جاسوسی، برای به تسلیم واداشتن ایران و ممانعت از ان برای تحقق اهداف انقلابش، تلاش کردند، اما پس از شکست، مجبور به امضای توافق هستهای شدند، به این امید که آغاز روابط بین دولتهای غربی و ایران، منجر به تغییر رفتار این کشور در مورد اسرائیل و دیگر مسائل مورد اختلاف شود.
اما با اینکه ایران توانست پراگماتیسم سیاسی خود را در راستای تحقق اهدافش به خدمت گیرد، از اهداف ثابت انقلاب خود چشم پوشی نکرد؛ برای مثال، با جای گرفتن پرونده برنامههای موشکی و سیاست خارجی خود، روی میز مذاکره در رابطه با توافق هسته ای، مخالفت کرد.
چه بسا دولتهای اروپایی که تصور میکردند برجام میتواند به آنها در راستای دیگر اهدافشان در مورد ایران نیز کمک کند، حال، با اجرا نکردن تعهدات خود براساس برجام، بوضوح در حال قربانی کردن صداقت خود هستند و امیدوارند که ایران با ادامه فشارها، در خصوص برنامههای موشکی و سیاست خارجی خود، وادار به تسلیم شود. این تصورات اروپاییها در حالی است که ایران پراگماتیسم سیاسی خود را تغییر نداده و در مقابل، به دنبال غنی سازی اورانیوم و آمادگی برای اجرای مرحله سوم برنامههای خود است.
ترامپی که از توافق هستهای خارج شد، گمان میکند با تشدید تحریمها و جنگ اقتصادی، میتواند ایران را وادار به عقب نشینی از تحقق اهداف انقلاب آن کند. اما اصرار ایران بر حفظ اصول انقلابی اش، بیانگر واهی بودن این تصورات رئیس جمهور آمریکاست.
قدرت ایران برای مقابله با امریکا و دفاع از اهداف انقلابی، در استراتژی بین المللی، با بازگشت روسیه به معادلات توازن قوا در منظومه بین المللی و رشد قدرت چین در رقابت با اقتصاد آمریکا، در تلاقی است. همین امر، روسیه و چین را بر ان میدارد تا برای بهبود جایگاه خود، علیه سیطره آمریکایی، تلاش کنند. این تحولات، بر تنگنای دولت آمریکا با ایران، حاکم شده است؛ اما درگیری استراتژیک بین ایران و آمریکا، در بطن خود، تحولات منطقهای و بین المللی عمیقی را دارد که اساس آن، مرکز ثقل ایران در مقابله با آمریکاست.
صحبتهای فراوانی که در مورد نتیجه درگیریها بین ایران و آمریکا میشود، دلالت بر این مهم دارد که قدرت آمریکا در سیطره بر حفظ تک قطبی بودن خود در معادلات بین المللی، در حال از بین رفتن است. در مقابل، نقش ایران و محور مقاومت در موازین قوای بین المللی و منطقه ای، رو به افزایش است؛ همین مساله، باعث پدیدار شدن افقهای انتقال به پایههای منظومه بین المللی تازه ای، بر روی ویرانههای معادلات پیشین، شده است.
دولت ترامپ که وارد معرکههایی با اغلب دولتهای بزرگ در جهان شده، درگیر جنگ تحریمها علیه ایران است و شاید علت اصلی تفاوت این جنگ، با درگیری ایالات متحده با دولتهایی نظیر چین و روسیه، این مهم باشد که انقلاب ایران، الگویی کاملا متناقض با الگوی آمریکایی است و این مساله بوضوح در تناقض عمیقی که در خصوص موجودیت اسرائیل و موضوع فلسطین، بین ایران و امریکا وجود دارد، دیده میشود.
دولتهای غربی در اروپا و آمریکا، پیش از ترامپ، با تمام ابزارهای جنگی، نیابتی، سیاسی، اقتصادی و جاسوسی، برای به تسلیم واداشتن ایران و ممانعت از ان برای تحقق اهداف انقلابش، تلاش کردند، اما پس از شکست، مجبور به امضای توافق هستهای شدند، به این امید که آغاز روابط بین دولتهای غربی و ایران، منجر به تغییر رفتار این کشور در مورد اسرائیل و دیگر مسائل مورد اختلاف شود.
اما با اینکه ایران توانست پراگماتیسم سیاسی خود را در راستای تحقق اهدافش به خدمت گیرد، از اهداف ثابت انقلاب خود چشم پوشی نکرد؛ برای مثال، با جای گرفتن پرونده برنامههای موشکی و سیاست خارجی خود، روی میز مذاکره در رابطه با توافق هسته ای، مخالفت کرد.
چه بسا دولتهای اروپایی که تصور میکردند برجام میتواند به آنها در راستای دیگر اهدافشان در مورد ایران نیز کمک کند، حال، با اجرا نکردن تعهدات خود براساس برجام، بوضوح در حال قربانی کردن صداقت خود هستند و امیدوارند که ایران با ادامه فشارها، در خصوص برنامههای موشکی و سیاست خارجی خود، وادار به تسلیم شود. این تصورات اروپاییها در حالی است که ایران پراگماتیسم سیاسی خود را تغییر نداده و در مقابل، به دنبال غنی سازی اورانیوم و آمادگی برای اجرای مرحله سوم برنامههای خود است.
ترامپی که از توافق هستهای خارج شد، گمان میکند با تشدید تحریمها و جنگ اقتصادی، میتواند ایران را وادار به عقب نشینی از تحقق اهداف انقلاب آن کند. اما اصرار ایران بر حفظ اصول انقلابی اش، بیانگر واهی بودن این تصورات رئیس جمهور آمریکاست.
قدرت ایران برای مقابله با امریکا و دفاع از اهداف انقلابی، در استراتژی بین المللی، با بازگشت روسیه به معادلات توازن قوا در منظومه بین المللی و رشد قدرت چین در رقابت با اقتصاد آمریکا، در تلاقی است. همین امر، روسیه و چین را بر ان میدارد تا برای بهبود جایگاه خود، علیه سیطره آمریکایی، تلاش کنند. این تحولات، بر تنگنای دولت آمریکا با ایران، حاکم شده است؛ اما درگیری استراتژیک بین ایران و آمریکا، در بطن خود، تحولات منطقهای و بین المللی عمیقی را دارد که اساس آن، مرکز ثقل ایران در مقابله با آمریکاست.
منبع:
انتخاب
هر اتفاقی بیفتد بدتر از این وضعیت جهنمی نیست