كوچكزاده: پشت پرده جریان ضد احمدینژاد و ضد ولایت فقیه یکی است
پارسینه: باب شد در اين 8 سال كه نماينده راحت سيلي ميزد در گوش وزير و معاون وزير و مديركل و... در همين هفته گذشته برخي مسئولان دولتي از نمايندگان مجلس كتك خوردند در گيلان و در آبادان و... بنده يادم ميآيد كه در مجلس هفتم يك بار آقاي زنگنه آمد ما ميخواستيم يك چيزي به ايشان بگوييم 20 نفر ما را هل ميدادند. ميخواستيم به عنوان نماينده مجلس با وزير نفت حرف بزنيم و بگوييم آقا اين قصه توليد بنزين و متمم بودجهاي كه آوردهاي به اين علت درست نيست، اجازه نميدادند اصلاً به او نزديك شويم.
به استناد بيانات خود رهبر انقلاب آنچه مسلم ميباشد، اين است كه دولت احمدينژاد قطار انقلاب را به ريل اصلي بازگرداند. معناي اين حرف اين است كه قطار انقلاب حداقل در حوزه اجرايي كشور با ريل اصلي زاويه پيدا كرده بود
به عقيده من سامان دهنده و سناريونويس و ليدر جريان عليه احمدينژاد همان جرياني است كه سالهاست عليه ولايت فقيه تلاش ميكند
در واقع اينها در صدد مقابله با ولي فقيه هستند و ادعاي احترام به رأي مردمشان هم ديگر رنگي ندارد و اينجا احمدينژاد فقط يك بهانه است
ما بايد براي تشخيص انحراف شاخص داشته باشيم. در عملكرد خيليها در دولتهاي قبلي و همين دولت رفتارهاي خلاف مشي انقلاب اسلامي زياد ديده شده ولي كسي هم لفظ جريان انحرافي را به كار نبرد
اگر اين فرض درست باشد كه مسئولان جديد كشور چنين باوري داشته باشند كه با مذاكره با غرب مشكلات ما حل ميشود، اين بزرگترين خطاي تاريخي است كه بارها آن را تجربه كردهايم
هر روز از تريبون مجلس به رئيسجمهور كشور فحش دادند. من با همين گوشهاي خودم شنيدم كه گفتند خفه شو مرتيكه برو بيرون. اين چه روالي است
اگر رهبري ميگويند اين دولت كارهاي خوب بسياري انجام داده و اينها در تبليغاتشان همه عملكرد دولت را سياه جلوه ميدهند. معلوم است كه اينها مخالفت با ولي فقيه ميكنند
هر روز يكي از تريبون رسمي مجلس يك اتهامي به دولت وارد کرد . من اين جمله امام كه فرمودند: «مجرد وكالت مجوز خلاف شرع نيست» را تكثير كردم و در اختيار نمايندگان قرار دادم
آقاي كوچكزاده شما با اينكه انتقادهاي گاه و بيگاهي از دولت احمدينژاد مطرح كردهايد اما همه، شما را بهعنوان مدافع دولت احمدينژاد ميشناسند و لقب وكيلالدوله بارها براي ياد كردن از شما به كار رفته است. چرا در مقاطع مختلف و در شديدترين حملات تا اين حد خودتان را ملزم به دفاع از دولت احمدينژاد ميدانستيد. از قديم ميگويند خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو. بالاخره خيلي وقتها دفاع از احمدينژاد كم از زدن به دل ميدان مين نبود.
خاستگاه اصلي مواضعي كه من نسبت به آقاي احمدينژاد دارم، ريشه در سلفيگري سياسي برخي اشخاص و گروهها دارد. يك وقت ممكن است من به خاطر اصالت تام و تمام يك جريان يا تفكر از آن حمايت كنم، اما يك وقتي حمايت ما از يك شخص يا جريان به دليل قرار گرفتن آن شخص يا جريان در موضع مظلوم پررنگتر ميشود. شخص من به شدت احساس وظيفه ميكردم با جريان ظالمانهاي كه برخلاف نظر رهبر انقلاب و شاخصهايي كه از وصيتنامه امام(ره) در دست داريم به دولت احمدينژاد حمله ميكرد، مبارزه كنم. جريان ظالمانهاي كه من اسم آن را سلفيگري سياسي مينامم. براي مثال اخيراً در سوريه سر يك كشيش سوري را بريدند.
اين رفتار آنقدر شنيع و ظالمانه است كه خود به خود انسان را مدافع مظلوم ميكند، هرچند آن مظلوم مسلمان هم نباشد، يك انسان آزاده وظيفه خود ميبيند در دفاع از مظلوم واكنش نشان دهد. من اصالتاً طرفدار كشيش مسيحي نيستم، اما رفتارهاي ظالمانه ما را به واكنش واميدارد.
البته در مثل مناقشه نيست ولي آن چيزي كه نقش اصلي در مواضع من نسبت به دولت احمدينژاد را ايفا كرد و برخي مواقع خيلي پررنگ جلوه نمود هجوم ناجوانمردانه به دولت او است كه البته ممكن است انتقادات من به دولت احمدينژاد كم هم نباشد، اما حجم حملات ناجوانمردانه آنقدر زياد است كه من هيچگاه مجالي براي دغدغهها و بروز انتقادات خود نميديدم يا اينكه مصلحت بزرگتري مانند دفاع از مظلوم باعث ميشد انتقاداتم را مسكوت بگذارم و براي جلوگیری از لگدمال شدن بیشتر دولت همواره اولويت دفاع از دولت را بر خود فرض بدانم. اين درست كه خود دولت صلاحيتهاي بسياري براي حمايت دارد كه رهبر انقلاب بحق و به كرات به آن اشاره كردهاند، اما اگر اين حملههاي ظالمانه و ناجوانمردانه نبود، آنچه در اذهان از شكل طرفداري من از دولت وجود دارد در حجم كمتري بروز و ظهور مييافت و حمايتهاي من هم اين مقدار پررنگ نميشد و همان حمايتهاي صريح رهبري كفايت ميكرد.
از امام سجاد(ع) نقل است كه ميفرمايند: «خدايا من به تو پناه ميبرم از ظلمي كه به مظلوم ميشود در حالي كه من او را نصرت نكنم.» در حقيقت آنچه همواره در مقاطع مختلف براي من احراز شده است، حملههاي ناجوانمردانه، خلاف اخلاق و منافقانه به دولت از سوي برخي جريانهاي سياسي است. البته معناي اين حرف اين نيست كه همه مخالفتها با دولت از اين جنس بوده اما بخش بسيار زيادي از حجم حملات از اين جنس بود؛ ناجوانمردانهترين حملات در تاريخ انقلاب اسلامي به دولت احمدينژاد صورت گرفت يا به تعبير رهبر انقلاب كينهتوزانه به اين دولت حمله شد.
اين دولت هم مانند تمام دولتها ضعفهايي داشته. اگر فقط ما اين مسأله را ملاك قرار دهيم كه در هيچكدام از دولتهاي گذشته عليرغم اينكه در قانون موظف شده بودند ذرهاي جلوي رشد سرسامآور و تصاعدي انرژي در كشور گرفته نشد، براي ارزيابي عملكرد اين دولت كافي است. اين كار احمدينژاد دولت را از ورشكستگي كامل نجات داد و از هدررفت دهها ميليارد ريال منابع مالي كشور جلوگيري كرد، همين را هم نميخواهند ببينند چون به نفعشان نيست. اين نشان ميدهد كه اين جريانها و سرانشان آدمهاي بيماري هستند، كساني كه خودشان را اقتصاددان ميدانند، ولي نيستند. به مدرك ديگران ايراد ميگيرند اما مدرك خودشان مشكل دارد. به رانتخواري ديگران ايراد ميگيرند و خودشان پرونده رانتخواري دارند. اين براي من محرز شده است كه بخش عمده مخالفان دولت احمدينژاد كساني هستند كه غرق در ايراد و اشكال هستند و همينها اجازه نميدهند صداي آنهايي كه دلسوزانه به دولت نقدي دارند هم شنيده شود، چون صداي آنها همواره بلندتر است.
رهبر انقلاب در چند ديدار اخيرشان با كارگزاران نظام و هيأت دولت تاكيد ويژهاي بر لزوم توجه به وصيتنامه حضرت امام(ره) داشتند، به نظر شما چرا رهبري در اين مقطع زماني پررنگتر از قبل بر نصبالعين قرار دادن وصيتنامه امام(ره) تاكيد ميكنند؟
به استناد بيانات خود رهبر انقلاب آنچه مسلم ميباشد، اين است كه دولت احمدينژاد قطار انقلاب را به ريل اصلي بازگرداند. معناي اين حرف اين است كه قطار انقلاب حداقل در حوزه اجرايي كشور با ريل اصلي زاويه پيدا كرده بود. براي مثال ميگويند اين دولت جلوي روند سكولاريسم و غربزدگي ايستاد. پس مشي كلي دولت با موازين كلي انقلاب منطبق بوده است. رهبر انقلاب با علم به اينكه شرايط زماني ميتواند روي خط مشي مسئولان اثرگذار بوده و قطار انقلاب را از ريل خارج كند، توجه كارگزاران نظام را به نقشه راه انقلاب اسلامي كه همانا وصيتنامه بنيانگذار جمهوري اسلامي است، معطوف ميكنند. يعني امام آنچه را در اين وصيتنامه متذكر شدهاند، جزو محكمات است نه متشابهات. محكمات است كه در طول زمان و شرايط مختلف تغيير نميكند. شايد تنها كار مثبتي كه حقير در عرصه سياست كردم، تمسك به بيانات حضرت امام(ره) بود؛ خود رهبري يك بار شخصاً به من فرمودند اين ترويج فرمايشات حضرت امام(ره) كار درستي است، همين كار را با قوت ادامه بده. اوايل همين دولت بود
دو بار هم تأكيد كردند. شاخص انحراف يا عدم انحراف انقلاب وصيتنامه امام(ره) است. فشرده حرفهاي امام در وصيتنامه ايشان است و هيچ حرف متشابهي در آن وجود ندارد. در سياست خارجي، در سياست داخلي. نحوه تعامل با مردم و جوانان. به رفتار مسئولان در مواجهه با مردم توجه شده. حالا اگر كسي ميخواهد در خط انقلاب و با اعتدال رفتار كند، بسمالله.
چرا در 2 سال اخير ادبيات قاطبه مدعيان اصولگرايي در مواجهه با دولت احمدينژاد اينقدر با رهبر انقلاب زاويه دارد؟ رهبري در كوران حملات مدعيان اصولگرايي به دولت ميفرمايند؛ اين دولت زنده كننده ارزشها است و قطار انقلاب را به ريل اصلي بازگرداند. اين حرف نقطه مقابل انحراف است. اصولاً رهبري در هيچ مقطعي از واژه انحراف استفاده نكردند.
اينكه رهبري هيچگاه در نكوهش دولت با آن ادبياتي كه ديگران بهكار ميبرند سخن نميگويد ميتواند از اين ناشي شود كه ايشان ميدانند بخش مهمي از كساني كه با ادبيات خاص مدام بر طبل انحرافي بودن دولت ميكوبند در واقع قصد ساقطكردن دولت رسمي و قانوني كه ارزشها را سردست گرفته دارند. كوچكترين همراهي رهبري با ادبيات آن ها موجب سقوط دولت ميشد. رهبري نميخواست دولت ساقط شود. رهبر انقلاب در اين باره خيلي هوشمندي بهخرج دادند. بايد كساني كه نسبت انحرافي به دولت ميدادند را يك مجموعه نديد. حداقل به دو دسته قابل تقسيم هستند.
كه قاطبه آنها البته در قالب مدعيان اصولگرايي ميگنجند.
نه ، همه آنها اصولگرا نبودند. همه آنها كه سخن از انحراف دولت زدند دشمناني نبودند كه از سرآگاهي اين كار را كردند. عدهاي با طرح و نقشه اين سناريو را مطرح كردند و عدهاي در اين دام گرفتار شدند بدون اينكه حب و بغض خاصي داشته باشند و حاشيه سازيهايي هم كه صورت ميگرفت به طرح و نقشه عوامل اصلي و پشت پرده كمك ميكرد.براي مثال حادثهاي در يكشنبه سياه مجلس روي داد كه رهبر انقلاب بهشدت در برابر آن موضع ميگيرند و ميگويند اين خلاف شرع و قانون و خلاف سوگند شما بود اين اشتباه بسيار بزرگ عوام را ميتواند به اين فكر بيندازد كه اينها انحرافاتي دارند كسي كه مؤمن است وقتي عمل خلافي را علني بكند همه ميگويند او كافر است يعني عمل او را تسري ميدهند به كل زندگي او پس يك عدهاي وقتي حاشيهسازي صورت ميگيرد ميپذيرند و ميگويند بله اين دولت منحرف است چون اصولاً همه خواص و عوام تحليل درستي از واژه انحراف ندارند.
انحراف يك مسير و جريان است اما يك نقطه نيست. عمل آقاي رئيسجمهور در مجلس يك اشتباه بزرگ بود. در واقع يك نقطه تاريك سياسي محسوب ميشود نقطه را نميشود با خط مقايسه كرد. بنابراين رهبري نگفتند دولت با اين كار از ريل انقلاب خارج شده بلكه گفتند عملي غير قانوني و غير شرعي صورت گرفت و البته هشدارهاي لازم را هم دادند. رهبري در مقطعي دولت را از حاشيهسازي پرهيز دادند. اما در كل به عقيده من سامان دهنده و سناريونويس و ليدر جريان عليه احمدينژاد همان جرياني است كه سالهاست عليه ولايت فقيه تلاش ميكند و اين جريان در رأس فتنه هم نقش داشت. اين جريان توانست به پشتوانه سابقهاي كه داشت در مجلس جماعت اصولگرا را هم با خود همراه كند.
بالاخره جرياني با يك عقبه فكري وجود دارد كه به جمهوري اسلامي نه يك كلمه كم نه يك كلمه زياد اعتقاد قلبي ندارد. او براي فريب عوام در ظاهر بيشتر طرفدار جمهوري است. اين همان جرياني است كه زماني نظام را به انتخابي و انتصابي تقسيم كرده بود. جمهوريت نظام در رأي مردم و اسلاميت آن در وليفقيه متبلور است.
شما معتقديد اين جريان واقعاً به جمهوريت اعتقاد بيشتري دارند؟
تظاهر ميكنند كه به رأي مردم اصالت بيشتري ميدهند اما رأي مردم هم تا موقعي برايشان قابل اعتناست كه به نفع خودشان باشد.
البته عملكردشان در فتنه 88 ثابت كرد رأي مردم هم هيچاصالتي برايشان ندارد.
دقيقاً؛ در واقع اينها در صدد مقابله با ولي فقيه هستند و ادعاي احترام به رأي مردمشان هم ديگر رنگي ندارد و اينجا احمدينژاد فقط يك بهانه است. اگر رهبري ميگويند اين دولت كارهاي خوب بسياري انجام داده و اينها در تبليغاتشان همه عملكرد دولت را سياه جلوه ميدهند، معلوم است كه اينها مخالفت با ولي فقيه ميكنند و احمدينژاد بهانهاي بيش نيست. پس مسأله احمدينژاد نبود. اينها دروغگو هستند. اينها اعتقادي به جمهوريت هم ندارند. اگر داشتند آن فتنه عظيم را به پا نميكردند. اينها يك مشت ديكتاتور هستند با ظاهر دموكراسي غربي، ديكتاتور هم ميتواند كت و شلوار بپوشد و عطر و ادكلن بزند. خيلي هم خوب بلدند به اصطلاح ديپلماتيك حرف بزنند. من در خيلي از جلسات خاص با گوش خودم از اينها شنيدم كه ميگفتند رهبري اشتباه ميكند اين حرف را ميزند.
اما در مورد اصولگراها و تفاوت نگاه آنها با رهبر انقلاب، بايد گفت هر شخصي بنا بر ظرفيت وجودياش خود را منطبق با ولايت ميكند. يك جايي كه فرمايشات ولي فقيه با آنچه به آن اعتقاد دارند جور در نميآيد زاويه پيدا ميكنند. اين در همه هم هست. اگر همه ما تابع محض ولي فقيه بوديم كه اينقدر مصيبت نداشتيم. اين همه دروغ و غيبت و فحاشي و كينهتوزي از كجا ناشي ميشود؟ رهبري بارها گفتند چيزي كه احتياج به اثبات قضايي دارد و ثابت نشده اگر راست هم باشد نبايد گفت؛ كدام يك از آنها به اين عمل كردند؟ هيچكدام. از همان اول به دولتمردان، به خود آقاي احمدينژاد اتهامهاي فراوان زدند. همه آدمها ايمان دارند اما ايمان درجاتي دارد. دولت احمدينژاد سالها سرش را پايين انداخته بود و كارش را ميكرد و جواب توهينها و اتهامات بياساس را هم نميداد. بالاخره هر آدم غير معصومي يك جايي كم ميآورد. اما اگر پيرو ولايت هستيم بايد توهينها را بشنويم و دم نزنيم.
شما جزو كساني بوديد كه در مواجهه با دولت رفتار و گفتارتان به عدالت نزديك بود. من نشنيدم با وجود انتقادهايي هم كه بعضاً از دولت داشتيد هيچگاه از واژه انحراف استفاده كرده باشيد.
ما بايد براي تشخيص انحراف شاخص داشته باشيم. در عملكرد خيليها در دولتهاي قبلي و همين دولت رفتارهاي خلاف مشي انقلاب اسلامي زياد ديده شده ولي كسي هم لفظ جريان انحرافي را به كار نبرد. من از جريان يك تعريف مشخص دارم. از انحراف هم تعريف مشخص دارم.
به نظر ميرسد دولت يازدهم براي حل مشكلات كشور از طريق مذاكره و رفع تحريمها حساب ويژهاي باز كرده در حالي كه دولت احمدينژاد راه برونرفت از مشكلات كشور را ترميم ساختارهاي معيوب در بخشهاي مختلف داخلي با تكيه بر تواناييهاي ملت ميدانست. نظر شما درخصوص تغيير رويكرد دولت جديد ايران به سمت ساختن كليدهاي ديپلماسي و مذاكره براي باز كردن قفلهاي كشور چيست؟
اگر اين فرض درست باشد كه مسئولان جديد كشور چنين باوري داشته باشند كه با مذاكره با غرب مشكلات ما حل ميشود، اين بزرگترين خطاي تاريخي است كه بارها آن را تجربه كردهايم. هر جا آسيب ديدهايم، ناشي از كوتاه آمدن در برابر زورگوييها بوده كه البته از شنيدن راهنماييهاي امام هم غفلت كرديم. نقل است كه امام فرمودند نخستين كشتي امريكايي كه آمد، بزنيد. ما نزديم، چه بلايي سرمان آمد؟ بدتر شد يا بهتر شد؟ بدتر شد. كوتاه آمدن مقابل كسي كه نه منطق دارد نه به وعدهاش عمل ميكند، نه گذشته و حالش نشان دهنده ترك خوي درندگي و استكبارياش است، عين حماقت است.
انشاءالله كه دولت آقاي روحاني اين گونه نباشند. ايشان رئيس جمهور منتخب ملت قهرمان و صبور ايران شده و بايد جايگاه خود را درك كند. البته دولت احمدينژاد به سوء مديريت در سياست خارجي متهم شد در حالي كه اين سياست خارجي بارها مورد تاييد رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است. براي مثال در قضيه نفي هولوكاست به جز آقاي جليلي فكر ميكنم همه نامزدها اين رويكرد احمدينژاد را زير سؤال بردند. اما رهبري فرمودند كه نفي هولوكاست توسط احمدينژاد، فلسفه صهيونيسم را دچار چالش كرد. خب ممكن است كساني بگويند كه تو اين حرفها را زدي كه اين بلاها سر ما آمد؛ كما اين كه ميزنند و زدند. اين آقايان را به اين فرمايش گهربار امام(ره) ارجاع ميدهم كه فرمودند: «كساني كه ميگويند ما بيعقلي كرديم و خامي كرديم و ناپختگي كرديم با غرب اين گونه رفتار كرديم وگرنه آنها احترام ما را داشتند خوب است مطالعه كنند كه غرب و استكبار در چه زماني براي ملت ما شأن و احترامي قائل بوده كه حالا نيست؟»
زماني كه مسأله هستهاي نبود هم اين دشمنيها بود. ميگويند آقاي احمدينژاد گفته اين قطعنامهها ورق پارهاي بيش نيست و بعد خودش نيز از تاثير تحريمها گفت، پس اين از ناشيگري سياسي او است، اتفاقاً من ميگويم شما خودتان را بگذاريد جاي احمدينژاد و روزهاي اولي است كه تحريمها اوج گرفته، چه كار ميكنيد؟ اظهار ضعف ميكنيد؟ يا ميگوييد ورق پاره است؟ روز اول جنگ امام گفت يك دزدي آمده سنگي انداخته رفته. يعني امام نميدانست يك جنگ تمام عيار با مستكبران عالم شروع شده؟ ميدانست اما براي مواجهه با دشمن و روحيه دادن به سپاه خودي مگر غير از اين است كه امام حسين(ع) هم رجز ميخواند؟ بسيار كار درستي كرد احمدينژاد كه گفت اينها ورق پارهاي بيش نيست. آنقدر قطعنامه صادر كنيد تا قطعنامهدانتان پاره شود و امروز هم رهبري ميگويند اين تحريمها وحشيانه است دارو را هم قطع ميكنند. اين حقوق بشر است؟
به نظر شما نحوه مواجهه گفتماني جريانهاي مدعـــي اصلاحطلبي و اصولگرايي با احمدي نژاد چه اشتراكاتي داشته؟
ما بايد حساب توده مردم را با حساب كساني كه به هر دليلي حالا با داشتن ثروت يا قدرت ميخواهند، حرفشان را قالب كنند جدا بدانيم. به عبارتي، ما بايد حساب مردم را از حساب سران و جريانهاي سياسي جدا كنيم. باور من اين است كه اعتبار احمدينژاد نزد ما به دليل پايبندياش به گفتمان انقلاب است. اين گفتمان البته نميتواند مطلوب كساني باشد كه دل در گرو به دست آوردن پست و مقام و قدرت دارند. ما در عناصر موثر جريان اصولگرايي و جريانهاي سياسي ديگر و احزاب با جمعيت كثيري از افراد قدرتطلب مواجه هستيم. ذات قدرتطلبي بد است. اصلاً دشمن انقلاب، قدرتطلبي است. در رأس ارزشهاي انقلاب، مبارزه با سلطهگري و قدرتطلبي است. استكبار فقط امريكا نيست. استكبار اين است كه شما براي اين كه رئيس جمهور نشدي، هر تهمتي را به او كه شده بزني. من واقعاً در بعضي جاها دلم از اين ظلمهايي كه ميشد، ميسوخت. شهوت قدرت، آدم را به حضيض ميكشاند. خاستگاه مواجهه ظالمانه جريانهاي اصولگرايي و اصلاحطلبي، با دولت احمدينژاد قدرت طلبي است. اين كه بگويند ما بايد رئيس باشيم، ما كه خوشپوش تريم ما كه آقازادهايم.
ما كه سابقه بيشتري داريم. ما كه خوشچهرهتريم. خودشان دروغ بگويند و به او بگويند دروغگو. البته احمدينژاد هم ممكن است جايي حرف اشتباهي زده باشد اما من بارها ديدم آنچه خودشان عمل نميكردند را از احمدينژاد طلب ميكردند. من در بسياري از مصافخوانيهاي جريانهاي حزبي اصولگرا با احمدينژاد اصالتي نديدم. هر جرياني با نفوذي كه داشت بسياري از همكاران ما را با خودش همراه كرد گويي كه اين سند افتخار شده بود كه هر روز يكي از تريبون رسمي مجلس يك اتهامي به دولت وارد كند. در حالي كه اين خلاف توصيه صريح امام است؛ من اين جمله امام كه فرمودند: «مجرد وكالت مجوز خلاف شرع نيست» را تكثير كردم و در اختيار نمايندگان قرار دادم. يعني روزي نبود در مواجهه با دولت احمدي نژاد برخلاف همين ديدگاه حضرت امام خلاف شرع صورت نگيرد. به يك مسئولي در يك استاني، يك مديركلي در يك شهرستاني همين جور يك نماينده هر چي ميخواست نسبت ميداد. ميگفتيم اين بايد ثابت شود؛ نظارت نمايندگان حق توهين كردن به كسي نميدهد. چون ما ناظريم نبايد دولت را به دزديدن پولها و بردن سرمايهها متهم كنيم. آب از آب هم تكان نخورد.
به نظر من آنچه در اين 8 سال انجام شد، با كنار رفتن آقاي احمدينژاد تمام نميشود. چون اين دوران يك تصويري از حكومت در ذهنها ايجاد كرد كه مطالبات مردم و تراز دولت اسلامي را بالا برد؛ يعني ديگر اين پذيرفته نيست كه رئيس دولت در اتاق زير كولر بنشيند و بعد سونا و تنيس اش را هم بازي كند و نصف شب فوتبال جام جهانياش را هم ببيند و با چشمهاي پف كرده سر كارش حاضر شود. در يك دورهاي ببينيد در كشوري كه از جنگ بيرون آمده بود، چند مجموعه ورزشي از سوي وزارتخانهها ساخته شده بود كه در آنها VIP قرار داشت. يعني آقاي وزير از اين قسمت بايد عبور ميكرد. اين بدعتها چه زماني شكل گرفت؟
تمام شد زماني كه مسئولان بخشي از وقتشان را استراحت و اسبسواري كنند. عكسشان را در رسانهها منتشر كردند و به اين چيزها فخر كردند. اين 8 سال چيز ديگري را در منظر مردم به نمايش گذاشت كه همان معياري بود كه امام(ره) ميخواست. اگر در ذهن و خاطره مردم بماند مردم مقايسه ميكنند. ميگويند من با رئيسجمهور كار داشتم وقتي عبور ميكرد سر كوچه ميايستادم و نامهام را به دستش ميدادم. من رئيسجمهور را در چادر عشايري خودم هم ميديدم. اصلاً يك چيزي را باب كردند كه من براي هيچ رئيسجمهوري نميپسندم. و اگر اين رويه منحوس ادامه پيدا كند خودشان تحمل نخواهند كرد هر روز از تريبون مجلس به رئيسجمهور كشور فحش دادند. من با همين گوشهاي خودم شنيدم كه گفتند اين چه روالي است. من نميدانم آيا خودشان تحمل خواهند كرد؟ البته ما اهل اين كارها نيستيم. ما به رئيسجمهور برگزيده ملت توهين نخواهيم كرد.
باب شد در اين 8 سال كه نماينده راحت سيلي ميزد در گوش وزير و معاون وزير و مديركل و... در همين هفته گذشته برخي مسئولان دولتي از نمايندگان مجلس كتك خوردند در گيلان و در آبادان و... بنده يادم ميآيد كه در مجلس هفتم يك بار آقاي زنگنه آمد ما ميخواستيم يك چيزي به ايشان بگوييم 20 نفر ما را هل ميدادند. ميخواستيم به عنوان نماينده مجلس با وزير نفت حرف بزنيم و بگوييم آقا اين قصه توليد بنزين و متمم بودجهاي كه آوردهاي به اين علت درست نيست، اجازه نميدادند اصلاً به او نزديك شويم. در همين نمازخانه مجلس نماينده زد در گوش معاون وزير احمدي نژاد كه بعداً وزير شد. آقاي نامجو اينجا كتك خورد. مديركل محيط زيست گيلان هفته پيش كتك خورد. رئيس آبفاي خوزستان كه خودش دو تا وزارتخانه است هفته گذشته از نماينده مجلس كتك خورد. ما اهل اين كارها نيستيم،خيالشان راحت باشد. ببينيم اين دوستان اين رويههايي را كه به آن عادت كردهاند كنار خواهند گذاشت؟ انشاءالله كنار بگذارند. لذا اين تصوير بايد از ذهنها محو بشود.
احمدينژاد را متهم ميكنند به اينكه او به حاشيه بيشتر از متن پرداخت تهرانيها را رها كرد و پا برهنگان را دريافت. برخي انتخابات سال 84 را شورش فرودستان عليه به اصطلاح نخبگان قلمداد ميكردند؟ اين يك نگرش غالب بوده و هست.
اگر مردم حاشيهاند بله من قبول دارم كه احمدينژاد حاشيهها را دريافت. همان چيزي كه توصيه اميرالمؤمنين(ع) است كه اينها را درياب، اينها توقعشان كم و فايدهشان زياد است، اما خواص، پرتوقع و كم فايدهاند و در مواقع ضرورت به دادت نخواهند رسيد.
طي دوره 8 ساله احمدينژاد با وجود تمام افت و خيزهاي اقتصادي شاهد شورشهاي معيشتي در هيچ نقطه از كشور نبوديم. آنچه در دورههاي قبل در اقصي نقاط كشور و حتي همين نزديك تهران در جايي مانند اسلامشهر اتفاق افتاد و بعضاً كشته هم ميداد
بله در مشهد هم چنين حوادثي روي ميداد.
پس فكر نميكنيد وضع معيشت مردم را با بزرگنمايي، بيش از حد وخيم نشان ميدهند؟
امام يك جمله دارند مربوط به پيش از انقلاب از محكمات بيانات ايشان است و ميفرمايند: «اگر راست ميگويند براي بيكاران كار پيدا كنند. اين جوان پس از 20 سال كه از تحصيل وارد ميشود كار ميخواهد. اگر معيشتش فراهم نباشد نميتواند دين خود را حفظ كند. شما خيال ميكنيد شبها دزدي كه با آن همه مخاطرات از ديوار مردم بالا ميرود يا زني كه عفت خود را ميفروشد تقصير دارد؟ وضع معيشت بد است كه اين همه جنايات كه شب و روز اتفاق ميافتد، رفتارهاي ناهنجاري كه در جامعه ميبينيد ناشي از وضع اقتصادي است» البته در وضع اقتصادي حاضر با آن روزها زمين تا آسمان توفير است.
فاصله مردم هم با يكديگر كم شده اما مشكلات معيشتي مردم را در تنگنا قرار داده است. رفتار برخي اميران موجب ميشود مردم احساس فقر بكنند. يعني لزوماً ممكن است فقير هم نباشند. وقتي عدهاي خودروهاي چند صد ميليوني در جلوي چشم مردم سوار ميشوند و بعد معلوم ميشود پسر فلان آقازاده هستند يا مديران
فلان جا هستند اينها مردم را بيهويت ميكند. مردم مانند فرزندان ما هستند. مردم وقتي ديدند در رفتار و كردار والدين آنها تناقض وجود دارد پوچ ميشوند.
حال نداری بابا جون برو بخواب!!!