گوناگون

میانجی‌گری خانوادگی عسگراولادی برای تاجزاده


فخرالسادات محتشمی‌پور در روزنامه شرق نوشت: خبر درگذشت آقای عسگراولادی، دبیرکل پیشین حزب‌موتلفه در روزهای گذشته با توجه به موضع‌گیری‌های ایشان در ارتباط با حوادث پس از انتخابات و به‌طور مشخص در ارتباط با آقایان موسوی و کروبی مورد توجه قرار گرفت و اظهارنظرهایی را از سوی گروه‌های مختلف و صاحبان گرایش‌ها و دیدگاه‌های سیاسی به‌دنبال داشت. یکی از این اظهارنظرها مربوط به فاطمه رهبر، عضو حزب‌موتلفه‌اسلامی است که در هفته‌نامه مثلت منتشر شده است.

در بخشی از یادداشت ایشان پس از ذکر خصایل نیکوی مرحوم عسگراولادی و توصیه ایشان به خواهریابی و برادریابی در حزب چنین آمده است:

افسوس که با تمام این خوبی‌ها و مهربانی‌ها، در این سال‌ها انتقادات بی‌رحمانه و خصمانه‌ای درخصوص ایشان و دیدگاه‌هایشان صورت گرفت. با‌وجود تمام این حرف و حدیث‌‌ها، بسیار متواضعانه و با بلند‌نظری برخورد کردند. خوب به یاد دارم زمانی را که شخصی نامه مکتوب به دفتر حزب فرستادند و به دلیل اظهار‌نظرات حاج‌آقا عسگراولادی درخصوص وقایع سال 88 خواستار اخراج ایشان از حزب موتلفه شده بود، حاج‌آقا با تمام تواضع خود همان‌شب به جلسه حزب آمدند و عنوان کردند که من آمده‌ام تا اگر قصد اخراج بنده را دارید بگویم که هیچ ناراحتی از شما نخواهم داشت. اگر این کار را نمی‌کنید، به من مرخصی بدهید تا اقداماتی که می‌خواهم، انجام بدهم و وظیفه شرعی خود می‌دانم انجام دهم تا برای شما و حزب مساله و مشکلی ایجاد نکند.

می‌گفتند: این تکلیفی است که بر گردن من نهاده شده و حجت شرعی من است و باید به آن عمل کنم تا بتوانم به مولای خود در شب اول قبر جواب پس بدهم. اعضای حزب موتلفه نیز با دیده منت از ایشان حمایت و تجلیل کردند و افتخار می‌کنیم که با ایشان هم‌جلسه‌ای بودیم. این خاطره علاوه بر اینکه منش اخلاقی و خلق‌وخوی نرم و انسانی یکی از افرادی را که متعلق به جناح اصولگراست برای ما تصویر می‌کند در عین حال گویای طرز فکرورفتار افراد تندرو و افراطی در این جناح است که کوچک‌ترین کلامی را برخلاف دیدگاه‌های خود نمی‌پذیرند و طاقت شنیدن سخن مخالف را حتی در درون جناح و گروهی که به آن وابسته هستند، ندارند!

من نیز لازم می‌دانم برحسب انجام وظیفه خاطره‌ای را از آقای عسگراولادی که هم‌حزبی پدرم و همرزم وی در مبارزات علیه رژیم پهلوی بوده‌اند، برای عزیزان خواننده بیان کنم:

اوایل ازدواج ما، اختلاف نظر و تفاوت گرایش سیاسی پدر و همسرم سایه سنگینی روی روابط خانوادگی ما انداخته بود که این خود فشار سنگینی روی من که عروسی جوان و مادر یک نوزاد چندماهه بودم، وارد می‌آورد. روزی تصمیم گرفتم درددل‌های خودم را به‌صورت مکتوب و در قالب نامه‌ای به پدر بنویسم و به ایشان بدهم. پدرم پس از مطالعه آن نامه متاثر شده بود و به قصد چاره‌جویی و برای اینکه تاثیر بیشتری روی همسرم گذاشته شود و ایشان را به سلایق و تمایلات سیاسی خود نزدیک کند، از آقای عسگراولادی مدد خواست.

استقبال فوری مرحوم عسگراولادی از این پیشنهاد با نیت خیر، موافقت همسرم را نیز به‌همراه داشت و روزی جلسه طولانی سه‌نفره‌ای در منزل پدری برگزار شد. من و مادر با دلواپسی تمام منتظر پایان این جلسه بودیم تا ببینیم آیا فرجی از آن حاصل خواهد شد یا نه. البته نه در نتیجه آن جلسه و نه در رخدادهای پس از آن طی این سی‌وچندسال تغییری در نوع نگاه و گرایش سیاسی همسرم که آن را اصلاح‌طلبانه و بحق می‌دانست به وجود نیامد اما دستاورد آن نشست از نظر من این بود که گفت‌وگو می‌تواند حلال بسیاری از مشکلات و تنگناها و معضلات خانوادگی و اجتماعی شود و از آن مهم‌تر بحث ریش‌سفیدی و شیخوخیت هنوز هم می‌تواند در دنیای مدرن در مواردی کارساز باشد و آنچه از گفت‌وگو و مذاکره و مباحثه و مناظره حاصل می‌شود تاثیرش بر تغییر دیدگاه‌ها و تعاطی افکار و رفع منازعات و مشکلات به مراتب بیش از خشونت، تندروی، عربده‌کشی و حریف به میدان مبارزه طلبیدن است. کاش سایر هم‌گروهی‌های این مرد بزرگ به تاسی از او مشی وی را ادامه داده و در این شرایط حساسی که کشورمان در آن قرار دارد با نیت خیر برای اصلاح امور قدم در مسیر سلم و مدارا گذارند.

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار