گوناگون

چرا مجلس باید از دوران احمدی‌نژاد عبور کند ؟


آرمان : دکتر سعید لیلاز، استاد دانشگاه شهید بهشتی، روزنامه‌نگار و تحلیلگر مسائل سیاسی است. وی پس از انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۲ و به دنبال پیروزی حسن روحانی با انتشار یادداشتی تحت عنوان «فرصت بی‌نظیر تاریخی» اعلام کرد: «پیروزی آقای حسن روحانی در یازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری می‌تواند به خوبی نشان‌دهنده این واقعیت باشد که پس از تجربه هشت ساله دولت منتهی‌الیه جناح چپ و بعد از آن تجربه هشت ساله منتهی‌الیه جناح راست، شاهد به وجودآمدن نوعی گرایش و تمایل در ملت ایران به مرکزگرایی و اعتدال‌گرایی هستیم.»

در همین زمینه و برای بررسی وضعیت دولت آقای روحانی و همین طور رفتارشناسی جریان‌های سیاسی در دولت اعتدال با سعید لیلاز گفت‌وگو کردیم. سعید لیلاز با اعلام اینکه اصولگرایان در شرایط فعلی دچار بحران هویت شده‌اند، می‌گوید: «عملکرد محمود احمدی‌نژاد در 8 سال گذشته سبب شده است که مجموعه عملکرد غیر قابل دفاع یک دولت در تاریخ ایران به نام اصولگرایان ثبت شود» وی همچنین تصریح می‌کند که «مجلس تلاش می‌کند به هر طریق ممکن از دوران احمدی‌نژاد عبور کند که به نظر من در این راه تاکنون موفق نبوده است.> در ادامه متن کامل گفت‌وگوی سعید لیلاز با آرمان را از نظر می‌گذرانید:

یکی از اتفاقات قابل توجه دولت آقای روحانی که در دولت‌های گذشته سابقه نداشته، انتقادات غیرمنتظره و زودهنگام افراطیون نسبت به عملکرد دولت بوده است. این وضعیت با توجه به نبود احزاب سازمان‌یافته در کشور در مجلس شورای اسلامی تبلور پیدا کرده است، به شکلی که نمایندگان مجلس به اشکال مختلف مانند سوال بیش از اندازه از وزرا و همچنین استعفا به خاطر کم بودن بودجه تلاش دارند حرکت دولت را کند کنند. نظر شما در این رابطه چیست؟

به نظر من مجلس شورای اسلامی تلاش می‌کند موقعیت خود را دوباره به دست بیاورد و نشان دهد که مجلس همواره در رأس امور است. باید توجه داشت که مجلس دوران سختی را تا پیش از دولت آقای روحانی پشت‌سر گذاشته است. در واقع هم‌اکنون یك حالت خاص در مجلس وجود دارد كه سعی می‌كند از آن دوران که شاید هیچ‌گاه در تاریخ معاصر ایران تکرار نشود عبور کند. در حالی كه به نظر من این مجلس با تغییر برخی عملکردها توان عبور از دوران احمدی‌نژاد را دارد. این اتفاق در انتخابات مجلس دهم سهل‌الوصول‌تر است. برخی نمایندگان با دست زدن به رفتارهایی مانند استعفا یا ایجاد چالش مفرط برای دولت تمام تلاش خود را انجام می‌دهند که خودی نشان بدهند. دراین بین اما برخی رفتار‌های غیرکارشناسی فرصت ابراز وجود پیدا می‌کند، به شکلی که کسی که از بیرون به مجلس نگاه می‌کند متوجه می‌شود که مجلس دچار بیش‌فعالی غیرضروری شده است. این‌گونه رفتار درست نقطه مقابل زمانی است که نمایندگان برای محمود احمدی‌نژاد احترام ویژه‌ای قائل بودند و به گمان آنها احمدی‌نژاد قهرمان اسطوره‌ای و روئین‌تنی بود که هیچ مشکلی توان به زانو درآوردن آن را نداشت. بنابراین عامل اول اینگونه رفتارهای شبه‌انتقادآمیز عامل روانشناختی است. عامل دوم عامل سیاسی است. محافظه‌کاران با توجه به برنامه‌ریزی همه‌جانبه‌ای که برای انتخابات ریاست‌جمهوری داشتند با پیروزی حسن روحانی نتوانستند به اهداف خود دست پیدا کنند. در نتیجه دچار نوعی سردرگمی سیاسی شده‌اند. در کنار این، جریان راست در حال حاضر با بحران هویت عمیق و شدیدی از درون دست و پنج نرم می‌کند که نمود برونی و عینی پیدا نمی‌کند یا فرصت عینی به آن داده نمی‌شود. به همین دلیل موفقیت فوری آقای روحانی چه در جبهه دیپلماسی و چه در جبهه اقتصادی به معنی انزوای راست رادیکال است. این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که در کنار اتفاقات سیاسی که در کشور روی داده، ابعاد بسیار گسترده فساد مالی و اقتصادی که در 8 سال گذشته بر اقتصاد ایران حاكم بوده برخی از آنها توسط مدیران دولت تدبیر و امید آشکار شده است. در نتیجه این طبیعی است كه نمایندگان تندرو از طریق طرح برخی مباحث تلاش کنند خود را به متن بیاورند و با رسانه‌ای کردن خود بر این اخبار پوششی بگذارند.

چرا معتقدید اصولگرایان این‌قدر دچار مشکل شده‌اند؟

این مسائل ناشی از آن است كه جناح راست به مدت 8 سال تقریبا بی‌قید وشرط از آقای احمدی‌نژاد حمایت كرد و عملكرد خوبی به‌ویژه در حوزه اقتصادی به‌جای نگذاشت و در نهایت مجبور شدند با احمدی‌نژاد هم درگیر شوند و انشعاباتی در طیف راست به‌وجود آمد که بی‌سابقه بود. با علم به این اتفاقات و تشتت و افتراق به وجود آمده در انتخابات ریاست‌جمهوری سال92 این جریان حتی در بین پایگاه سنتی خودش هم دارای جایگاه مناسبی نیست. الان مثلا شما به موتلفه نگاه كنید؛ موتلفه‌ای‌ها هرچند دفاع خود از احمدی‌نژاد را مختص زمان خاص و به نوعی زمانی می‌دانند که احمد‌ی‌نژاد سر به راه بود، اما آنها هم از برخی اقدامات احمدی‌نژاد شوکه شده‌اند و شکست اصولگرایان نتیجه حمایت‌های تمام‌قد از احمدی‌نژاد بود. البته موتلفه برای خود استراتژی‌ای تعریف کرده و آن را با اعوجاجات سیاسی مخلوط نمی‌کند. اما آنها هم باید بپذیرند در انتخابات پیروز نشده‌اند. موتلفه هم‌اینک باید به هواداران خود جواب پس بدهد که چرا سربسته از احمدی‌نژاد حمایت کرد و چرا در این زمینه بموقع وارد عمل نشدند و انتقادات خود را در شرایط زمانی خاص بیان نکرده است. البته سران موتلفه چیز دیگری می‌گویند. در حقیقت شناسنامه و سابقه موتلفه با حمایت از احمدی‌نژاد کمی زیر سوال رفت. هواداران می‌گویند چرا متفکران و بزرگان موتلفه با این همه سابقه و پیشینه سیاسی نتوانستند تحلیل جامعی از دولت احمدی‌نژاد داشته باشند. دیگر گروه‌های دست راستی هم کم و بیش با همین وضعیت دست به گریبانند.

آقای روحانی و دولت تدبیر و امید می‌باید در برابر جریان‌های سیاسی که هر کدام به نوعی در حال پوست‌اندازی و تحول هستند چه نوع رفتاری را دردستور کار خود قرار بدهد؟

دولت آقای روحانی اولین كاری كه باید انجام بدهد رجوع به مردم و اعتمادسازی عمومی است؛ همچنین دومین كار مهم نیز این است که به رهبری اطمینان بدهد كه ما اراده‌ای جز اعتلای جمهوری اسلامی ایران در چارچوب قانون اساسی و تحت لوای رهبری نداریم و نخواهیم داشت. روحانی همچنین باید به گفته خود نیز صادق و پایبند باشد. در نتیجه وقتی که برای همه و ازجمله منتقدان مسجل شد که دولت اعتدال اراده‌ای جز بهبود عملكرد دولت و در واقع موفقیت نظام ندارد باید کارآمدی خود را به بالاترین درجه در زمینه‌های مختلف نشان دهد. روحانی نه باید دولت را به یک جریان سیاسی کاهش بدهد و نه باید بگذارد دیگران منافع ملی را بر یک جریان خاص سیاسی تقلیل بدهند. به گواهی تاریخ هر زمان که نظام سیاسی كشور به یكی از جناح‌های خودش فروكاسته شد ما دچار مشکل داخلی شدیم. خلاصه شدن نظام سیاسی به یک جریان سیاسی، چه چپ و چه راست یعنی به وجود آمدن فضای شخصی و غیرکارشناسی و همین عامل کل حرکت نظام را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. دولت آقای روحانی باید یك دولت فراگیر ملی باشد. دولت جدید باید عمده تكیه‌اش در وهله اول به مردم وبه نیروهای سیاسی با حداكثر مشروعیت مردمی و در وهله دوم تاکید به پاسخگو بودن، چه در برابر مردم و چه در برابر رهبری باشد.

آیا همچنان که برخی دولت احمدی‌نژاد را زاییده بحران اصلاح‌طلبی و افراط گرایی رادیکال‌های اصلاح‌طلب می‌دانند، دولت حسن روحانی هم زاییده بحران رادیکال‌های اصولگراست؟

من این تحلیل را قبول ندارم. در سال 76 و بعد از آن كه اصلاح‌طلبان قدرت را در دست داشتند، جناح محافظه‌كار كه خیلی نیرومندتر از الان بود در برابر دولت آقای خاتمی و اصلاح‌طلبان دست به افراط‌گری‌ها و تندروی‌هایی زد كه منجر به رادیكالی شدن جریان اصلاحات در نقطه مقابلش شد. اگر رادیكالیسمی هم در جریان اصلاح‌طلب وجود داشت در واقع عکس‌العمل و واکنش بود و نه یک کنش معنادار از پیش تعیین شده. این نکته كه در سال 84 مجموعه اصولگرایان موفق شدند جریان اصلاح‌طلب را در کشور كنار بزنند به دلیل عملكرد اصلاح‌طلبان و دولت اصلاحات نبود. آنها به دو دلیل موفق شدند سکان اجرایی کشور را به دست بگیرند. اولین عامل نقش تعیین‌كننده افزایش شدید قیمت و درآمد نفتی ایران بود كه این تصور را به جناح راست القا كرد كه با اتكا به درآمدهای نفتی می‌تواند به‌طور ازلی و ابدی خود را از شر اصلاحات راحت كند. عامل دوم رادیكالیزمی بود كه در دولت جورج بوش به خاطر ماجرای 11سپتامبر پدید آمد. این اتفاق منجر به اشغال عراق و افغانستان و گردن‌كلفتی دولت جورج بوش در منطقه خاورمیانه شد. در نتیجه این اتفاقات در منطقه و جهان بر ایران نیز تاثیراتی داشت و برخی و ازجمله محمود احمدی‌نژاد تصور کردند که با مقابله با دولت آمریکا در منطقه و غلبه بر آن به موفقیت بلندی خواهند رسید و ظاهرا مشکلات داخلی را به اولویت بعدی خود تبدیل کردند. همین مشکلات داخلی در سال‌های پایانی دولت احمدی‌نژاد مانند یک زخم پنهان سر باز کرد. این اتفاق زمانی رخ داد که میکروب کل توان دولت را از بین برده بود و دولت در حال جان کندن به‌سر می‌برد. در حال حاضر اما اصلاح‌طلبان بسیار پخته‌تر از گذشته و در مقابل جریان راست بسیار ضعیف‌تر از قبل شده است. همه این عوامل به ما این نوید را می‌دهد كه به‌هیچ‌وجه ماجرای سال 1384تكرار نخواهد شد. ضمن اینکه ما نباید به‌هیچ‌وجه از دست به دست شدن قدرت وحشت داشته باشیم. از نظر من این نکته مایه خوشحالی خواهد بود كه پس از 8 سال دولت آقای روحانی یكی از جناح‌های دیگر غیر از جناح حاكم بر دولت بتواند قدرت را به دست بگیرد. حتی این دست به‌دست شدن قدرت می‌تواند به صورت مداوم ادامه پیدا كند. دموكراسی یعنی همین. اما این تجربه که شخصی مانند احمدی‌نژاد بتواند از نردبان قدرت بالا برود اما پس از خود تلاش کند این نردبان را بردارد تا شخص دیگری از آن بالا نرود که این امر هرگز در ایران تکرار نخواهد شد.

اصلاح‌طلبان باید چه رویکردی را در مقابل دولت آقای روحانی در پیش بگیرند؟ بهترین استراتژی پیش‌روی اصلاح‌طلبان برای تاثیرگذاری بالا بر فضای تصمیم‌گیری کشور چه می‌تواند باشد؟

كاری را که ما و دیگر اصلاح‌طلبان در دولت آقای ‌هاشمی‌رفسنجانی در روزنامه همشهری انجام می‌دادیم را پیشنهاد می‌كنم كه اصلاح‌طلبان برای دولت آقای روحانی هم به كار بگیرند. بهترین استراتژی حمایت كامل از شاكله سیاسی دولت و همچنین رئیس دولت و در عین حال نقد عملكرد تك تك وزارتخانه‌ها در صورتی كه دچار اشتباه شوند است. اینگونه رفتار در حوزه عملیاتی این تضمین را به ما می‌دهد که اولا یك حمایت بی‌قید و شرط تهی و بی‌معنا از دولت انجام ندهیم و ثانیا با نقد و چکش‌کاری کابینه، دولت را در برابر فشارهای داخلی و خارجی قوی و سرزنده نگه‌داریم. ضمن اینکه باید از تضعیف دولت كاملا پرهیز شود. این دولت باید در تمام دورانی كه مسند کار را به دست دارد تقویت شود. در عین حال باید دائما به صورت مشورت‌های دلسوزانه و نقدهای منصفانه به کمک دولت رفت.

به نظر شما دولت تدبیر و امید در ادامه مسیر خود با چه چالش‌های جدی‌ای مواجه خواهد شد؟

دولت آقای روحانی در بحران متولد شده است. اگر بحران اقتصادی ایران به این مرحله نرسیده بود اصلا نیازی نبود آقای روحانی یا شخصی با خصوصیات شبیه آقای روحانی رئیس‌جمهور شود. بنابراین این دولت در چالش‌های بحرانی به دنیا آمده است. بزرگ‌ترین دلیلش هم همین ركود تورمی است كه دولت هم‌اکنون با آن روبه‌رو است. من حدسم این است كه در مناطق روستایی الان نرخ تورم روی اقشار ضعیف حدود صد درصد است. حدس دیگرم هم این است که نرخ تورم روی اقشار فرودست شهری بالای 60،70 درصد است که پس از جنگ دوم جهانی در هیچ کشوری سابقه نداشته است. مهم‌ترین چالش دولت این خواهد بود که اگر نتواند با حداكثر ظرافت و دقت ممكن یك رابطه بسیار دقیق بین حداكثر رشد اقتصادی ممكن با حداقل سرعت رشد تورم ممكن فراهم كند زیر چرخ‌های تورم و رکود له خواهد شد.

به تازگی جزئیات جدیدی از پشت‌پرده فسادهای اقتصادی باقیمانده از دولت گذشته افشا شده است. به نظر شما به عنوان یک اقتصاددان آیا مشکل فساد‌های اقتصادی در ایران به ساختارهای اقتصادی بازمی‌گردد یا ناشی از عملکرد مدیران است؟

این یک نکته بدیهی است که هرگاه در ایران دولت بزرگ شده و میزان دخالتش افزایش پیدا كرده، همچنین هرگاه دموكراسی در کشور تضعیف شده ما شاهد رشد فساد اقتصادی بوده‌ایم. بنده به عنوان یک
اقتصاددان در سال 1386و1387 از طریق این دو شاخص و همچنین شواهد و قرائن پیش‌بینی می‌كردم که دردولت آقای احمدی‌نژاد فساد اقتصادی به وجود خواهد آمد. متاسفانه پیش‌بینی من هم در نهایت درست از آب درآمد. دولت احمدی‌نژاد بیش از اندازه به خود متکی بود و هیچ‌گونه جایگزینی برای احتمال عدم موفقیت خود پیش‌بینی نمی‌کرد. دولت نهم و به‌خصوص دهم با اطمینان خاطری که به مردم به‌عنوان قهرمان مبارزه با فساد اقتصادی داده بود زمینه را برای فعالیت باکتری‌های خطرناک اقتصادی فراهم کرد. شاید کمتر کسی فکر می‌کرد دولتی که شعار اصلی‌اش مبارزه با فساد اقتصادی بود، خود نیز در اثر عملکرد برخی نزدیکان به آن دچار شد.

آقای ‌هاشمی‌رفسنجانی و خاتمی با نقش تاثیرگذاری که در انتخابات ریاست‌جمهوری بازی کردند موجبات به قدرت رسیدن حسن روحانی را فراهم کردند. نقش و اهمیت این دو را در 4 چهار و احیانا 8سال آینده برای دولت تدبیر و امید چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من مطمئن نیستم كه آقای ‌هاشمی و خاتمی همین الان در صحنه تصمیم‌گیری دولت نباشند. نقش این دو درشرایط کنونی بسیار مثبت و سازنده است. من فكر می‌كنم كه بیش از آن كه ما علاقه‌مند باشیم آقای ‌هاشمی و خاتمی در صحنه تصمیم‌گیری اجرایی و رسمی کشور ظاهر باشند باید انتظار داشته باشیم که این دو به عنوان موتور محرکه اعتدالگرایان و تحول خواهان کشور به هدایت اصلاحات، چه اصلاحات سیاسی، چه اقتصادی بپردازند و كشور رابه نقطه اعتدال، رشد و ترقی رهنمون سازند. شاید یکی از مشکلات همیشگی ما فقدان هدایت دلسوزانه باشد که هم‌اکنون از سوی‌ هاشمی و خاتمی در حال انجام و اجراست. من از نقش و كاركرد فعلی آقای خاتمی و ‌هاشمی بسیار راضی هستم و فكر می‌كنم كه این دو رئیس دولت قبلی نقش بسیار مهم و تاثیرگذاری در همگرایی جامعه برای انتخابات ریاست‌جمهوری ایفا کردند. این انتخابات می‌توانست مثل انتخابات سال 84 پر از خطاهای استراتژیك و شبه‌استراتژیك باشد و پیروزی را برای تحول خواهان به شكست تبدیل کند. اما رهبری عاقلانه و بسیار درست این دو بزرگوار باعث شد، از دل تیرگی، روشن‌ترین نقطه سیاسی فرهنگی اجتماعی و اقتصادی چند سال اخیر ایران سر دربیاورد.

تحلیل شما از وضعیت دانشگاهیان در دولت تدبیر و امید چگونه است؟

من برای دانشگاهیان اصالت زیادی قائل هستم اما معتقدم كه جنبش دانشجویی از اصالت قابل دفاعی کمتر برخوردار است. به همین دلیل نمی‌توانم یك هویت جداگانه و مستقل برای آن قائل شوم. جنبش دانشجویی در ایران تنها خاصیت و قابلیت روشنی كه دارد این است که گرایش‌های توده‌ای جامعه را از خود عبور می‌دهد و عصاره و فشرده آن را به‌صورت پخته‌تر و قابل فهم‌تر بیرون می‌دهد. بنابراین اگر جامعه‌ای در حالت آسیب و حالت انقباضی باشد اساتید و دانشجویان آن هم در معرض آسیب هستند. اما اگر جامعه‌ای در حالت شكوفایی و رشد و پیشرفت باشد جنبش دانشجویی هم شكوفایی خواهد داشت. با این وجود من این دو تا را مستقل از هم نمی‌دانم. اصالت از نظر من با جامعه است. جنبش دانشجویی پویا فقط می‌تواند گرایش‌ها، روندهای اجتماعی، کنش‌ها و واکنش‌ها را تجزیه و تحلیل کند و در خدمت مسئولان کشور قرار دهد و نقش ایجابی و تالیفی ندارد.

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار