از نظر علی مطهری پایگاه روحانیت کجاست؟
شهيد مطهري به عنوان يكي از بنيانگذاران انقلاب اسلامي كه همواره به عنوان ايدئولوگ جمهوري اسلامي از وي نام برده ميشود به اذعان تاريخ و بسياري از انقلابيون در ابتدا با تشكيل حزب جمهوري اسلامي موافق نبودند اما پس از اعلام تشكيل رسمي آن مخالفتي نداشتند و حتي اعضاي خانواده خود را براي عضويت در حزب جمهوري اسلامي ، آزاد ميگذارند تا اگر تمايل دارند به حزب جمهوري اسلامي بپيوندند. به همين جهت با دكتر علي مطهري به گفتوگو نشستيم تا نظرات شهيد مطهري پيش و پس از پيروزي انقلاب اسلامي را درباره تشكيل حزب جمهوري اسلامي جويا شويم. دكتر علي مطهري نيز ابعاد مختلف نظر شهيد مطهري را بررسي و مطرح كردند كه در ادامه بخش كوتاهي از مصاحبه ايشان از نظر شما ميگذرد.
لازم به يادآوري است كه اين مصاحبه در ادامه مصاحبههاي مستند «داستان ناتمام يك حزب» است كه قصد بررسي و بازخواني پرونده حزب جمهوري اسلامي را دارد و سال آينده اكران خواهد شد.
پيش از اين، مصاحبههايي از دكتر عبدالله جاسبي(قائم مقام دبيركل وقت حزب)، حميدرضا ترقي(از اعضاي حزب موتلفه اسلامي و اعضاي جناح راست حزب جمهوري اسلامي)، دكتر فرشاد مومني(مسوول شاخه دانشآموزي حزب و از اعضاي جناح چپ حزب) و مرحوم حبيبالله عسگر اولادي(دبيركل فقيد حزب موتلفه اسلامي و از اعضاي شاخص جناح راست حزب جمهوري اسلامي) در روزنامه اعتماد منتشر شده و از نظر شما گذشته است.
لازم به يادآوري است كه اين مصاحبه در ادامه مصاحبههاي مستند «داستان ناتمام يك حزب» است كه قصد بررسي و بازخواني پرونده حزب جمهوري اسلامي را دارد و سال آينده اكران خواهد شد.
پيش از اين، مصاحبههايي از دكتر عبدالله جاسبي(قائم مقام دبيركل وقت حزب)، حميدرضا ترقي(از اعضاي حزب موتلفه اسلامي و اعضاي جناح راست حزب جمهوري اسلامي)، دكتر فرشاد مومني(مسوول شاخه دانشآموزي حزب و از اعضاي جناح چپ حزب) و مرحوم حبيبالله عسگر اولادي(دبيركل فقيد حزب موتلفه اسلامي و از اعضاي شاخص جناح راست حزب جمهوري اسلامي) در روزنامه اعتماد منتشر شده و از نظر شما گذشته است.
آقاي دكتر، پيش از تشكيل حزب جمهوري اسلامي يكي از دلايلي كه براي تشكيل حزب توسط رهبران حزب مطرح ميشود و بعدترها در اساسنامه حزب نيز به آن اشاره ميشود، بحث كادرسازي براي انقلاب اسلامي است كه بسيار روي آن نيز تاكيد ميشده است و به همين جهت رهبران حزب يكي از دلايل اصرار خود براي تاسيس حزب را همين كادرسازي ميدانند اما نظر حضرت امام(ره) و شهيد مطهري برخلاف نظر رهبران حزب بوده است و گويا امام(ره) و شهيد مطهري صراحتا در ابتدا با تشكيل حزب مخالف بودهاند. اگر امكان دارد درباره نظرات و ديدگاههاي شهيد مطهري در اين باره كمي توضيح دهيد.
شهيد مطهري يك مبناي فكري داشتند درباره استقلال روحانيت شيعه در مقابل دولتها و معتقد بودند كه روحانيت بايد استقلال خود را حتي در جمهوري اسلامي حفظ كند و روي فراگيري و در كنار مردم بودن تاكيد ويژهيي داشتند.
به همين دليل موافق نبودند كه روحانيت پستهاي اجرايي دولتي را بپذيرد مگر اضطرارا يعني زماني كه غير روحاني صالح وجود نداشته باشد.
ايشان به همين جهت با تاسيس حزب جمهوري اسلامي به اين صورت كه موسسين آن صرفا روحانيون باشند مخالف بودند اما مخالفتي با تاسيس حزب توسط غيرروحانيون
نداشتند. اما بعدا كه حزب جمهوري اسلامي تشكيل شد و صورت رسمي به خود گرفت، مخالفتي نكردند و حتي اگر از ايشان براي عضويت در حزب سوال ميشد اعلام موافقت ميكردند. كساني مثل آقاي مهدويكني هم تقريبا همين نظر را داشتند و طرز فكرشان همين بود. حزب جمهوري اسلامي هم از همان ابتدا كه تشكيل شد مبناي فعاليتهاي فكري و ايدئولوژيك خود را آثار شهيد مطهري گذاشت. بعد از شهادت استاد مطهري هم بيشتر روي آثار ايشان در حزب تاكيد و كار ميشد.
يك شبههيي كه به شهيد مطهري برخي افراد وارد ميكنند، اين است كه شهيد مطهري اساسا خيلي روحيه كار جمعي و گروهي را نداشتند و به همين جهت هم به حزب جمهوري اسلامي نپيوستند و ايشان تمايل داشتند به صورت انفرادي فعاليت داشته باشند، مثلا كتاب بنويسند و آن را منتشر يا سخنراني كنند. آيا اين مطلب واقعيت دارد؟
خير. اتفاقا برعكس است و هميشه ايشان افراد را دعوت به كار جمعي و گروهي ميكردند.
مثلا كتاب تعليمات ديني كه در زمان رژيم گذشته توسط شهيدان بهشتي و باهنر نوشته ميشد، پشت صحنه آن شهيد مطهري قرار داشت و در بسياري از موارد مثل مباحث جهانبيني متن اوليه را ايشان مينوشتند و اكنون اين مطالب به خط ايشان موجود است يا مثلا كتاب محمد(ص) خاتم پيامبران كه حسينيه ارشاد آن را منتشر كرد، باني آن شهيد مطهري بود.
انتخاب موضوعات و تقسيم كار بين محققان روحاني و دانشگاهي توسط ايشان صورت ميگرفت كه هر كس چه كاري را انجام دهد و روي چه موضوعي كار كند.
مثلا دكتر شهيدي در چه موضوعي مقاله بدهد يا دكتر شريعتي در موضوع «از هجرت تا وفات» مقاله بدهد. نامههايش موجود است.
ايشان روحيه كار جمعي داشت اما رسالت خودش را كار ديگري ميدانست.
لذا بعد از انقلاب هم نظر ايشان اين بود كه كارهاي فكري خودشان را ادامه دهند و امام هم اصرار داشتند كه ايشان به قم بروند و از سال 1355 هم به دعوت برخي فضلاي قم و توصيه امام خميني هفتهيي 3-2 روز را به قم ميرفتند و درسهايي داشتند و بنا بود كمكم ساكن قم بشوند و به تربيت طلاب و تقويت حوزه علميه بپردازند. علاقه خودشان هم همين بود.
حتي ايشان در شوراي انقلاب هم خيلي تمايل نداشتند بمانند و احساس ميكردند وقت ايشان تلف ميشود و اين نكته را با امام(ره) در ميان گذاشته بودند كه اگر امكان دارد ايشان از شوراي انقلاب آرام آرام كنار بروند كه ظاهرا امام(ره) گفته بودند تا چند ماه ديگر بمانند و بعد كنار بروند.
دليل اصرار ايشان هم يكي اين بود كه تشخيص داده بودند نياز جامعه در آن ايام چيست و ميدانستند با پيروزي انقلاب و استقرار نظام جديد، كم كم مسائل فكري و معضلات اجتماعي مطرح ميشود كه نياز دارد حوزه علميه كار خودش را چند برابر كند تا بتواند پاسخگو باشد.
شما در مصاحبه با نشريه مهرنامه شماره تير ماه 1390 به نكتهيي اشاره كردهايد كه جالب توجه است و آن تفاوت روحيه شهيد بهشتي و شهيد مطهري است كه گويا شهيد مطهري علاقه بيشتري به كار فكري و ايدئولوژيك داشتند اما شهيد بهشتي علاقهمند به كار اجرايي و تربيت نيرو از طريق كار حزبي بودند.
بله همينطور است. مرحوم شهيد بهشتي روحيه سازماندهي و كار اجرايي داشتند و شور و شوق بيشتري در اين زمينهها در ايشان وجود داشت و خوب ايشان هشت سال جوانتر از شهيد مطهري بودند و انگيزه اين نوع فعاليتها در ايشان بيشتر بود. اما شهيد مطهري معتقد به كادرسازي از طريق پرورش و تربيت فكري و معتقد بودند كه يك نهضت اجتماعي اگر پشتوانه فكري نداشته باشد تغيير مسير ميدهد.
البته شهيد بهشتي فعاليتهاي فكري هم داشتند همانطور كه بالعكس شهيد مطهري هم در مواقع لازم كار اجرايي انجام ميدادند، مثل ماموريت تشكيل شوراي انقلاب از طرف امام.
شما يك اشارهيي هم در مصاحبه با نشريه مهرنامه كردهايد به اينكه ظاهرا نظر شهيد مطهري درباره تشكيل حزب اين بوده است كه حزبي مانند حزب مظفر بقايي نشود.
اين گفته، گفته امام خميني(ره) بوده است نه شهيد مطهري و من از قول امام(ره) شنيده بودم كه وقتي مساله تاسيس حزب جمهوري اسلامي مطرح شده بود، ايشان به اين مضمون فرموده بودند كه معني ندارد روحانيت هم يك تشكل مثل تشكل مظفر بقايي درست كند و شامل بخشي از جامعه شود. روحانيت براي تمام جامعه است.
شهيد مطهري براي حزبي كه موسسين آن صرفا روحانيون باشند قايل به آفاتي بودند. يكي از آنها اين بود كه ممكن است برخي از روحانيون مقابل روحانيون حزب قرار بگيرند كه عملا بعدها همينگونه شد.
در آن اواخر فعاليت حزب، در انتخاباتها مشكلاتي به وجود آمد كه مثلا امام جمعهيي عضو حزب بود و نظري داشت كه تمايل داشت بيان كند و آن نظر در راستاي نظرات حزب نبود يا عدهيي به خاطر حزبي بودن او با وي مخالفت ميكردند كه اينها مشكلاتي را به وجود ميآورد. بعد هم كه نظر امام(ره) اين شد كه فعاليتهاي حزب متوقف شود.
ظاهرا برخي از روحانيوني كه خيلي موافق فعاليتهاي حزب نبودند در سال 67 مجمع روحانيون را تشكيل ميدهند.
بله، همين طور است. در واقع حزب، روحانيت را در بخشي از جامعه محصور ميكند در صورتي كه نظر شهيد مطهري اين بود كه روحانيت بايد فراگيري و عام بودن خود را حفظ كند.
نگراني شهيد مطهري همين بود كه روحانيت دو شقه شود و مقابل همديگر قرار بگيرند و جايگاه خود را از دست بدهند كه بسيار خطرناك است و آن اتفاقاتي كه در انتخابات دوره اول رياستجمهوري رخ داد مويد همين نظر بود.
ايشان معتقد بودند كه روحانيت بايد در همان قالب مثلا جامعه روحانيت مبارز فعاليت كند.
آقاي دكتر، ظاهرا پيش از پيروزي انقلاب در پاريس هم بحثهايي پيرامون همين تشكيل حزب جمهوري اسلامي مطرح بوده است و شهيد مطهري در همان جا هم مخالفتهايي را ابراز كرده بودند. آيا امكان دارد در اين باره هم كمي توضيح دهيد؟
من گمان نميكنم اينطور بوده باشد. چون اساسا در آن زمان احتمال پيروزي انقلاب قوي به نظر نميرسيد و بعيد است كه ايده تشكيل حزب به آن زمان بازگردد.
من فكر ميكنم اين ايده در دوران نزديك به پيروزي انقلاب و بعد از آن مطرح بوده است.
نه آقاي دكتر اينطور نيست. مثلا آقاي حجتي كرماني در خاطراتشان بيان كردهاند كه بحث اساسنامه حزب زماني كه ايشان در تبعيد بودند، مطرح شده بود. آقاي خامنهاي (مقام معظم رهبري) هم در خاطراتشان اينگونه مطرح كردهاند زماني كه ايشان در تبعيد بودند شهيد باهنر براي عيادت از ايشان به آن منطقه تبعيد مسافرت ميكنند و در همـان جا بحثهاي اساسنامه حزب مطرح ميشود و بعد از 17 شهريور 1357 كه روند انقلاب شتاب بيشتري ميگيرد، بحث تشكيل حزب هم جديتر مطرح ميشود.
خوب من اينها را نميدانستم اما اگر اينگونه كه شما فرموديد باشد قاعدتا شهيد مطهري در آن زمان مخالف با اين نوع تشكيل حزب بودهاند چون اين نوع فعاليت، رهبري روحانيت و در راس آن امام خميني را محدود در هواداران حزب ميكرد.
اما به هر حال رهبران حزب كه از شاگردان و مريدان حضرت امام بودند؟
بله، يقينا همين طور است و روشن است كه موافق رهبري امام(ره) بودهاند اما لاجرم كار حزبي به اين صورت كه اينها تنها نماينده نهضت امام باشند رهبري امام را محدود ميكرد.
آن زمان بيشتر اين موضوع مطرح بود كه امام(ره) كه در خارج هستند شورايي در داخل تشكيل شود تحت عنوان شوراي انقلاب كه اگر خدايي نكرده براي امام اتفاقي رخ داد، در داخل عدهيي بتوانند انقلاب را رهبري كنند.
در آن زمان بعيد است كه بحث حزب جمهوري اسلامي موضوعيتي داشته باشد. هدف اين بود كه نهضت از طريق رهبري روحانيت و مرجعيت پيش رود نه از طريق حزب و فعاليتهاي حزبي.
مشي امام خميني هم حزبي نبود و ايشان مشي عمومي و فراگير داشتند. امام از طريق مسائل مذهبي وارد شدند و توانستند حتي در دل نيروهاي شاه هم نفوذ كنند. اما بحث حزب بيشتر بعد از پيروزي قابل توجيه است كه بخواهند كشور را اداره كنند.
يك سوال شخصي هم از شما بپرسم آقاي دكتر كه اگر تمايل نداشتيد جواب ندهيد.
بفرماييد.
چرا با اينكه نظر شهيد مطهري بعد از تشكيل حزب جمهوري اسلامي تا حدي نسبت به حزب مساعد شده بود اما هيچ كدام از اعضاي خانواده ايشان به حزب جمهوري اسلامي نپيوستند؟
شايد يكي از دلايل آن اين بوده كه ما ميدانستيم ايشان موافق تشكيل حزب به اين شكل نبودند و به همين جهت ما خيلي تمايل به عضويت نداشتيم اما ما با دوستان حزبي در ارتباط بوديم و رفت و آمد داشتيم و به آنها كمك ميكرديم.
به نظر شما عملكرد حزب جمهوري اسلامي، عملكرد موفقي بوده است همانطور كه برخيها معتقدند كه حزب توانست انقلاب را از گردنههاي خطرناكي همانند كودتاي نوژه و ماجراي بنيصدر عبور دهد يا خير و مثل برخي دوستان اينطور فكر ميكنيد كه حزب جمهوري اسلامي خيلي هم نتوانست موفق عمل كند؟
خيلي نميشود قاطعانه درباره موفقيت حزب جمهوري اسلامي اظهارنظر كرد و نياز به تحقيق و تحليل كافي دارد. شايد اگر حزب جمهوري اسلامي نبود ماجراي بني صدر طور ديگري رقم ميخورد و آن ماجراها شكل نميگرفت. من شخصا موافق اين بوده و هستم كه پايگاه روحانيت بايد همان مساجد باشد و به روش سنتي كه از قديم وجود داشته است عمل شود با همان فرماندهي كه سلسله مراتب به مراجع تقليد ميرسد.
اگر روحانيت اينطور عمل كند در رسالت خودش موفقتر عمل خواهد كرد و حزب را واگذار كنيم به غير روحانيون. اين خيلي جالب نيست كه روحانيون در پستهاي اجرايي دولتي حضور فعال داشته باشند. نظر شهيد مطهري هم بيشتر همين بوده است كه روحانيت شيعه همانند روحانيت اهل تسنن نباشد و استقلال خود از دولتها را حفظ كند. اين امر به روحانيت قدرت ايجاد تحولات اجتماعي ميدهد. مثل همان روحانيتي كه در زمان مرحوم ميرزاي شيرازي وجود داشته است كه قدرت خود را از مردم ميگرفتند، از نظر روحي متكي به خدا بودند و از نظر اجتماعي متكي به مردم.
برخلاف روحانيت اهل سنت كه وابسته به حكومت و دولت است و قدرت ايجاد تحول در جامعه را ندارد.
به عنوان سوال آخر، آيا شهيد مطهري با ديگران هم درباره مخالفتهايشان با حزب جمهوري اسلامي صحبت كرده بودند يا صرفا در اين باره با شهيد بهشتي صحبتهايي مطرح شده بود؟
تا جايي كه من ميدانم و شنيدهام ايشان نظرشان را مبني بر مخالفت اعلام كرده بودند اما بعد از اصرار آنها، در جلسهيي به همين بزرگواران گفته بودند كه اگر براي خدا اين حزب را تاسيس كردهايد خوب است اما اگر صرفا براي كسب قدرت اين كار را كردهايد، كار خوبي نيست. يك چنين نكته اخلاقي را مطرح كرده بودند.
ممنون از اينكه وقتي را در نظر گرفتيد تا در خدمت شما باشيم.
موفق و مويد باشيد.
منبع: اعتماد
شهيد مطهري به عنوان يكي از بنيانگذاران انقلاب اسلامي كه همواره به عنوان ايدئولوگ جمهوري اسلامي از وي نام برده ميشود به اذعان تاريخ و بسياري از انقلابيون در ابتدا با تشكيل حزب جمهوري اسلامي موافق نبودند اما پس از اعلام تشكيل رسمي آن مخالفتي نداشتند و حتي اعضاي خانواده خود را براي عضويت در حزب جمهوري اسلامي ، آزاد ميگذارند تا اگر تمايل دارند به حزب جمهوري اسلامي بپيوندند. به همين جهت با دكتر علي مطهري به گفتوگو نشستيم تا نظرات شهيد مطهري پيش و پس از پيروزي انقلاب اسلامي را درباره تشكيل حزب جمهوري اسلامي جويا شويم. دكتر علي مطهري نيز ابعاد مختلف نظر شهيد مطهري را بررسي و مطرح كردند كه در ادامه بخش كوتاهي از مصاحبه ايشان از نظر شما ميگذرد.
لازم به يادآوري است كه اين مصاحبه در ادامه مصاحبههاي مستند «داستان ناتمام يك حزب» است كه قصد بررسي و بازخواني پرونده حزب جمهوري اسلامي را دارد و سال آينده اكران خواهد شد.
پيش از اين، مصاحبههايي از دكتر عبدالله جاسبي(قائم مقام دبيركل وقت حزب)، حميدرضا ترقي(از اعضاي حزب موتلفه اسلامي و اعضاي جناح راست حزب جمهوري اسلامي)، دكتر فرشاد مومني(مسوول شاخه دانشآموزي حزب و از اعضاي جناح چپ حزب) و مرحوم حبيبالله عسگر اولادي(دبيركل فقيد حزب موتلفه اسلامي و از اعضاي شاخص جناح راست حزب جمهوري اسلامي) در روزنامه اعتماد منتشر شده و از نظر شما گذشته است.
لازم به يادآوري است كه اين مصاحبه در ادامه مصاحبههاي مستند «داستان ناتمام يك حزب» است كه قصد بررسي و بازخواني پرونده حزب جمهوري اسلامي را دارد و سال آينده اكران خواهد شد.
پيش از اين، مصاحبههايي از دكتر عبدالله جاسبي(قائم مقام دبيركل وقت حزب)، حميدرضا ترقي(از اعضاي حزب موتلفه اسلامي و اعضاي جناح راست حزب جمهوري اسلامي)، دكتر فرشاد مومني(مسوول شاخه دانشآموزي حزب و از اعضاي جناح چپ حزب) و مرحوم حبيبالله عسگر اولادي(دبيركل فقيد حزب موتلفه اسلامي و از اعضاي شاخص جناح راست حزب جمهوري اسلامي) در روزنامه اعتماد منتشر شده و از نظر شما گذشته است.
آقاي دكتر، پيش از تشكيل حزب جمهوري اسلامي يكي از دلايلي كه براي تشكيل حزب توسط رهبران حزب مطرح ميشود و بعدترها در اساسنامه حزب نيز به آن اشاره ميشود، بحث كادرسازي براي انقلاب اسلامي است كه بسيار روي آن نيز تاكيد ميشده است و به همين جهت رهبران حزب يكي از دلايل اصرار خود براي تاسيس حزب را همين كادرسازي ميدانند اما نظر حضرت امام(ره) و شهيد مطهري برخلاف نظر رهبران حزب بوده است و گويا امام(ره) و شهيد مطهري صراحتا در ابتدا با تشكيل حزب مخالف بودهاند. اگر امكان دارد درباره نظرات و ديدگاههاي شهيد مطهري در اين باره كمي توضيح دهيد.
شهيد مطهري يك مبناي فكري داشتند درباره استقلال روحانيت شيعه در مقابل دولتها و معتقد بودند كه روحانيت بايد استقلال خود را حتي در جمهوري اسلامي حفظ كند و روي فراگيري و در كنار مردم بودن تاكيد ويژهيي داشتند.
به همين دليل موافق نبودند كه روحانيت پستهاي اجرايي دولتي را بپذيرد مگر اضطرارا يعني زماني كه غير روحاني صالح وجود نداشته باشد.
ايشان به همين جهت با تاسيس حزب جمهوري اسلامي به اين صورت كه موسسين آن صرفا روحانيون باشند مخالف بودند اما مخالفتي با تاسيس حزب توسط غيرروحانيون
نداشتند. اما بعدا كه حزب جمهوري اسلامي تشكيل شد و صورت رسمي به خود گرفت، مخالفتي نكردند و حتي اگر از ايشان براي عضويت در حزب سوال ميشد اعلام موافقت ميكردند. كساني مثل آقاي مهدويكني هم تقريبا همين نظر را داشتند و طرز فكرشان همين بود. حزب جمهوري اسلامي هم از همان ابتدا كه تشكيل شد مبناي فعاليتهاي فكري و ايدئولوژيك خود را آثار شهيد مطهري گذاشت. بعد از شهادت استاد مطهري هم بيشتر روي آثار ايشان در حزب تاكيد و كار ميشد.
يك شبههيي كه به شهيد مطهري برخي افراد وارد ميكنند، اين است كه شهيد مطهري اساسا خيلي روحيه كار جمعي و گروهي را نداشتند و به همين جهت هم به حزب جمهوري اسلامي نپيوستند و ايشان تمايل داشتند به صورت انفرادي فعاليت داشته باشند، مثلا كتاب بنويسند و آن را منتشر يا سخنراني كنند. آيا اين مطلب واقعيت دارد؟
خير. اتفاقا برعكس است و هميشه ايشان افراد را دعوت به كار جمعي و گروهي ميكردند.
مثلا كتاب تعليمات ديني كه در زمان رژيم گذشته توسط شهيدان بهشتي و باهنر نوشته ميشد، پشت صحنه آن شهيد مطهري قرار داشت و در بسياري از موارد مثل مباحث جهانبيني متن اوليه را ايشان مينوشتند و اكنون اين مطالب به خط ايشان موجود است يا مثلا كتاب محمد(ص) خاتم پيامبران كه حسينيه ارشاد آن را منتشر كرد، باني آن شهيد مطهري بود.
انتخاب موضوعات و تقسيم كار بين محققان روحاني و دانشگاهي توسط ايشان صورت ميگرفت كه هر كس چه كاري را انجام دهد و روي چه موضوعي كار كند.
مثلا دكتر شهيدي در چه موضوعي مقاله بدهد يا دكتر شريعتي در موضوع «از هجرت تا وفات» مقاله بدهد. نامههايش موجود است.
ايشان روحيه كار جمعي داشت اما رسالت خودش را كار ديگري ميدانست.
لذا بعد از انقلاب هم نظر ايشان اين بود كه كارهاي فكري خودشان را ادامه دهند و امام هم اصرار داشتند كه ايشان به قم بروند و از سال 1355 هم به دعوت برخي فضلاي قم و توصيه امام خميني هفتهيي 3-2 روز را به قم ميرفتند و درسهايي داشتند و بنا بود كمكم ساكن قم بشوند و به تربيت طلاب و تقويت حوزه علميه بپردازند. علاقه خودشان هم همين بود.
حتي ايشان در شوراي انقلاب هم خيلي تمايل نداشتند بمانند و احساس ميكردند وقت ايشان تلف ميشود و اين نكته را با امام(ره) در ميان گذاشته بودند كه اگر امكان دارد ايشان از شوراي انقلاب آرام آرام كنار بروند كه ظاهرا امام(ره) گفته بودند تا چند ماه ديگر بمانند و بعد كنار بروند.
دليل اصرار ايشان هم يكي اين بود كه تشخيص داده بودند نياز جامعه در آن ايام چيست و ميدانستند با پيروزي انقلاب و استقرار نظام جديد، كم كم مسائل فكري و معضلات اجتماعي مطرح ميشود كه نياز دارد حوزه علميه كار خودش را چند برابر كند تا بتواند پاسخگو باشد.
شما در مصاحبه با نشريه مهرنامه شماره تير ماه 1390 به نكتهيي اشاره كردهايد كه جالب توجه است و آن تفاوت روحيه شهيد بهشتي و شهيد مطهري است كه گويا شهيد مطهري علاقه بيشتري به كار فكري و ايدئولوژيك داشتند اما شهيد بهشتي علاقهمند به كار اجرايي و تربيت نيرو از طريق كار حزبي بودند.
بله همينطور است. مرحوم شهيد بهشتي روحيه سازماندهي و كار اجرايي داشتند و شور و شوق بيشتري در اين زمينهها در ايشان وجود داشت و خوب ايشان هشت سال جوانتر از شهيد مطهري بودند و انگيزه اين نوع فعاليتها در ايشان بيشتر بود. اما شهيد مطهري معتقد به كادرسازي از طريق پرورش و تربيت فكري و معتقد بودند كه يك نهضت اجتماعي اگر پشتوانه فكري نداشته باشد تغيير مسير ميدهد.
البته شهيد بهشتي فعاليتهاي فكري هم داشتند همانطور كه بالعكس شهيد مطهري هم در مواقع لازم كار اجرايي انجام ميدادند، مثل ماموريت تشكيل شوراي انقلاب از طرف امام.
شما يك اشارهيي هم در مصاحبه با نشريه مهرنامه كردهايد به اينكه ظاهرا نظر شهيد مطهري درباره تشكيل حزب اين بوده است كه حزبي مانند حزب مظفر بقايي نشود.
اين گفته، گفته امام خميني(ره) بوده است نه شهيد مطهري و من از قول امام(ره) شنيده بودم كه وقتي مساله تاسيس حزب جمهوري اسلامي مطرح شده بود، ايشان به اين مضمون فرموده بودند كه معني ندارد روحانيت هم يك تشكل مثل تشكل مظفر بقايي درست كند و شامل بخشي از جامعه شود. روحانيت براي تمام جامعه است.
شهيد مطهري براي حزبي كه موسسين آن صرفا روحانيون باشند قايل به آفاتي بودند. يكي از آنها اين بود كه ممكن است برخي از روحانيون مقابل روحانيون حزب قرار بگيرند كه عملا بعدها همينگونه شد.
در آن اواخر فعاليت حزب، در انتخاباتها مشكلاتي به وجود آمد كه مثلا امام جمعهيي عضو حزب بود و نظري داشت كه تمايل داشت بيان كند و آن نظر در راستاي نظرات حزب نبود يا عدهيي به خاطر حزبي بودن او با وي مخالفت ميكردند كه اينها مشكلاتي را به وجود ميآورد. بعد هم كه نظر امام(ره) اين شد كه فعاليتهاي حزب متوقف شود.
ظاهرا برخي از روحانيوني كه خيلي موافق فعاليتهاي حزب نبودند در سال 67 مجمع روحانيون را تشكيل ميدهند.
بله، همين طور است. در واقع حزب، روحانيت را در بخشي از جامعه محصور ميكند در صورتي كه نظر شهيد مطهري اين بود كه روحانيت بايد فراگيري و عام بودن خود را حفظ كند.
نگراني شهيد مطهري همين بود كه روحانيت دو شقه شود و مقابل همديگر قرار بگيرند و جايگاه خود را از دست بدهند كه بسيار خطرناك است و آن اتفاقاتي كه در انتخابات دوره اول رياستجمهوري رخ داد مويد همين نظر بود.
ايشان معتقد بودند كه روحانيت بايد در همان قالب مثلا جامعه روحانيت مبارز فعاليت كند.
آقاي دكتر، ظاهرا پيش از پيروزي انقلاب در پاريس هم بحثهايي پيرامون همين تشكيل حزب جمهوري اسلامي مطرح بوده است و شهيد مطهري در همان جا هم مخالفتهايي را ابراز كرده بودند. آيا امكان دارد در اين باره هم كمي توضيح دهيد؟
من گمان نميكنم اينطور بوده باشد. چون اساسا در آن زمان احتمال پيروزي انقلاب قوي به نظر نميرسيد و بعيد است كه ايده تشكيل حزب به آن زمان بازگردد.
من فكر ميكنم اين ايده در دوران نزديك به پيروزي انقلاب و بعد از آن مطرح بوده است.
نه آقاي دكتر اينطور نيست. مثلا آقاي حجتي كرماني در خاطراتشان بيان كردهاند كه بحث اساسنامه حزب زماني كه ايشان در تبعيد بودند، مطرح شده بود. آقاي خامنهاي (مقام معظم رهبري) هم در خاطراتشان اينگونه مطرح كردهاند زماني كه ايشان در تبعيد بودند شهيد باهنر براي عيادت از ايشان به آن منطقه تبعيد مسافرت ميكنند و در همـان جا بحثهاي اساسنامه حزب مطرح ميشود و بعد از 17 شهريور 1357 كه روند انقلاب شتاب بيشتري ميگيرد، بحث تشكيل حزب هم جديتر مطرح ميشود.
خوب من اينها را نميدانستم اما اگر اينگونه كه شما فرموديد باشد قاعدتا شهيد مطهري در آن زمان مخالف با اين نوع تشكيل حزب بودهاند چون اين نوع فعاليت، رهبري روحانيت و در راس آن امام خميني را محدود در هواداران حزب ميكرد.
اما به هر حال رهبران حزب كه از شاگردان و مريدان حضرت امام بودند؟
بله، يقينا همين طور است و روشن است كه موافق رهبري امام(ره) بودهاند اما لاجرم كار حزبي به اين صورت كه اينها تنها نماينده نهضت امام باشند رهبري امام را محدود ميكرد.
آن زمان بيشتر اين موضوع مطرح بود كه امام(ره) كه در خارج هستند شورايي در داخل تشكيل شود تحت عنوان شوراي انقلاب كه اگر خدايي نكرده براي امام اتفاقي رخ داد، در داخل عدهيي بتوانند انقلاب را رهبري كنند.
در آن زمان بعيد است كه بحث حزب جمهوري اسلامي موضوعيتي داشته باشد. هدف اين بود كه نهضت از طريق رهبري روحانيت و مرجعيت پيش رود نه از طريق حزب و فعاليتهاي حزبي.
مشي امام خميني هم حزبي نبود و ايشان مشي عمومي و فراگير داشتند. امام از طريق مسائل مذهبي وارد شدند و توانستند حتي در دل نيروهاي شاه هم نفوذ كنند. اما بحث حزب بيشتر بعد از پيروزي قابل توجيه است كه بخواهند كشور را اداره كنند.
يك سوال شخصي هم از شما بپرسم آقاي دكتر كه اگر تمايل نداشتيد جواب ندهيد.
بفرماييد.
چرا با اينكه نظر شهيد مطهري بعد از تشكيل حزب جمهوري اسلامي تا حدي نسبت به حزب مساعد شده بود اما هيچ كدام از اعضاي خانواده ايشان به حزب جمهوري اسلامي نپيوستند؟
شايد يكي از دلايل آن اين بوده كه ما ميدانستيم ايشان موافق تشكيل حزب به اين شكل نبودند و به همين جهت ما خيلي تمايل به عضويت نداشتيم اما ما با دوستان حزبي در ارتباط بوديم و رفت و آمد داشتيم و به آنها كمك ميكرديم.
به نظر شما عملكرد حزب جمهوري اسلامي، عملكرد موفقي بوده است همانطور كه برخيها معتقدند كه حزب توانست انقلاب را از گردنههاي خطرناكي همانند كودتاي نوژه و ماجراي بنيصدر عبور دهد يا خير و مثل برخي دوستان اينطور فكر ميكنيد كه حزب جمهوري اسلامي خيلي هم نتوانست موفق عمل كند؟
خيلي نميشود قاطعانه درباره موفقيت حزب جمهوري اسلامي اظهارنظر كرد و نياز به تحقيق و تحليل كافي دارد. شايد اگر حزب جمهوري اسلامي نبود ماجراي بني صدر طور ديگري رقم ميخورد و آن ماجراها شكل نميگرفت. من شخصا موافق اين بوده و هستم كه پايگاه روحانيت بايد همان مساجد باشد و به روش سنتي كه از قديم وجود داشته است عمل شود با همان فرماندهي كه سلسله مراتب به مراجع تقليد ميرسد.
اگر روحانيت اينطور عمل كند در رسالت خودش موفقتر عمل خواهد كرد و حزب را واگذار كنيم به غير روحانيون. اين خيلي جالب نيست كه روحانيون در پستهاي اجرايي دولتي حضور فعال داشته باشند. نظر شهيد مطهري هم بيشتر همين بوده است كه روحانيت شيعه همانند روحانيت اهل تسنن نباشد و استقلال خود از دولتها را حفظ كند. اين امر به روحانيت قدرت ايجاد تحولات اجتماعي ميدهد. مثل همان روحانيتي كه در زمان مرحوم ميرزاي شيرازي وجود داشته است كه قدرت خود را از مردم ميگرفتند، از نظر روحي متكي به خدا بودند و از نظر اجتماعي متكي به مردم.
برخلاف روحانيت اهل سنت كه وابسته به حكومت و دولت است و قدرت ايجاد تحول در جامعه را ندارد.
به عنوان سوال آخر، آيا شهيد مطهري با ديگران هم درباره مخالفتهايشان با حزب جمهوري اسلامي صحبت كرده بودند يا صرفا در اين باره با شهيد بهشتي صحبتهايي مطرح شده بود؟
تا جايي كه من ميدانم و شنيدهام ايشان نظرشان را مبني بر مخالفت اعلام كرده بودند اما بعد از اصرار آنها، در جلسهيي به همين بزرگواران گفته بودند كه اگر براي خدا اين حزب را تاسيس كردهايد خوب است اما اگر صرفا براي كسب قدرت اين كار را كردهايد، كار خوبي نيست. يك چنين نكته اخلاقي را مطرح كرده بودند.
ممنون از اينكه وقتي را در نظر گرفتيد تا در خدمت شما باشيم.
موفق و مويد باشيد.
منبع:
اعتماد
ارسال نظر