آخرین اخبار سوریه؛ حمله مخالفین مسلح به دو پادگان ارتش سوریه در ادلب
پارسینه: هدف مسلحین تصرف حواجز بین دو پادگان و قطع ارتباط بین این دو پادگان است تا بتوانند بعدا با هجو سراسری آنها را تصرف کنند.
به گزارش پارسینه به نقل از صفحه تحولات سوریه، مسلحین مخالف حکومت بشار اسد در ساعات گذشته حملاتی را به دو پادگان تحت محاصره وادی الضیف و حامدیه واقع در ریف ادلب جنوبی ترتیب دادند.
شدیدترین درگیری ها در اطراف حواجز ضبعان و عین قریع که کمربند دفاعی دو پادگان وادی الضیف و حامدیه محسوب می شود، در جریان است .
هدف مسلحین تصرف حواجز بین دو پادگان و قطع ارتباط بین این دو پادگان است تا بتوانند بعدا با هجو سراسری آنها را تصرف کنند.
حمله مخالفین مسلح با واکنش نیروی هوایی ارتش سوریه دفع شد ولی این دو پادگان تحت محاصره معلوم نیست تا چه زمانی بتوانند مقامت کنند، ستون ارتش سوریه که چند ماه پیش قرار بود این دو پادگان را از محاصره خارج کند، در مورک زمین گیر شد،
این مخالفین مسلح اسم ندارند؟!!!
ارتش آزاد؟
داعش؟
جبهه النصره؟
گروههای دیگه؟
مگه چند نفرند تروریستا
خاک برسرارتش بی عرضه و ترسوی عراق و سوریه باد که زروشان فقط به زنان و کودکان میرسد .
بهتر نیست بجای واژه مخالفین بگیم تروریست ها؟
فقط یک گروه 15 هزار نفری جنایتکار و تعداد زیادی "غریبه" همزمان علیه ارتش سوریه، عراق, کردها، لبنان، حزب الله، سپاه ق..، دیگر رقبا میجنگد!؟ بمباران اخیر آمریکا به مواضعشان را نیز اضافه کنید. چنین قدرتی بدون پایگاه "مردمی"؟ نه باور کردنیست، نه منطقی. نگاه کنید به نیروهای هم کیش آنها مانند بوکوحرام و یا در لیبی، سومالی، ...
در این مناطق چه اتفاقی افتاده است؟
پایان جنگ جهانی اول، فروپاشی امپراتوری عثمانی، تغییرات در وضعیت مستعمرات فرانسه و انگلیس، جنبش های ضد استعماری و بعضاً "استقلال" و ایجاد جغرافیای سیاسی (زیر نظر امپریالیسم!) تحت نام کشورهای نو بنیاد و روی کار آمدن رژیمهایی که از همان ابتدا وابسته بودند. دوران طولانی رژیمهای استبدادی و سرکوب شدید جنبشهای مردمی به رشد آگاهی عمومی در این کشورها ضربات جدی وارد آورد. این رژیمها با هرنیرویی که از منافع فرودستان جامعه دفاع میکردند (یا این نیروها خود چنین میپنداشتند) با زبان گلوله صحبت میکردند. در نقاط عطف تاریخی ("انقلاب"، کودتا، ...) حکومتهای جدید قبل از همه به سراغ همین نیروهای هوادار فرودستان میرفتند و تمام هم و غمشان را به نابودی آنها معطوف میکردند. بدین ترتیب رابطه طبیعی این نیروها و فرودستان را قطع میکردند. نگاه کنید به کشتار این نیروها در عراق (قبل و در زمان صدام حسین)، مصر (قبل، در زمان و بعد از ناصر)، نمونه دهشتناک آن در اندونزی (در کودتای سوهارتو)، لیبی (قبل، در زمان و بعد از قذافی)، ا.... (قبل، و بعد از ...)، ...
در خلع چنین نیروهایی، جریانهای ارتجاعی رشد کردند. بعد از هر دست یه دست شدن قدرت بین نمایندگان گوناگون فرادستان حاکمیت جدید داعیه برآوردن حقوق معوقه دهه های قبل فرودستان را میداد که معنی آن در بهترین حالت سرکوب در همان سطح سابق بود (اغلب بیش از آن). حالا به نقطه ای تاریخی رسیدیم که این مردم چیزی برای از دست دادن ندارند، از کمترین آگاهی علت و معلولی بی بهره اند. ا
آیا شگفت انگیز خواهد بود اگر چنین مردمی ترسو، بی شخصیت، دورو و به هر جادو جنبل و عوامفریبی دخیل ببندد؟ آنها از فرط "تشنگی" به طرف "آب" میدوند، گرچه سراب است! چنین مردمی هیچگونه تشکیلاتی برای دفاع از منافعشان ندارند و از طرف حاکمیتها با شدت از بوجود آمدن آن جلوگیری میشود. آنها دیگر دست به هیچ مقاومتی نمیزنند و "گله وار" به صحنه می آیند، چه آنوقت که از ترس فرار میکنند (نگاه کنید به فرار وسیع مردم از ترس داعش) و چه آنوقت که به هواداری از چیزی، البته نه تحت تشکیلات نداشته شان و زیر "علم و کتل" آن بلکه زیر بیرق آنهاییکه مسبب سیه روزی آنها هستند! بدون هر گونه توهینی و فقط بعنوان مثالی برای روشنتر شدن موضوع، توجه کنید در برنامه "راز بقا" به فرار گله چند صد تا چند هزار گاو وحشی که از طرف 4 شیر "سازمانیافته" تحت تعقیبند! آنقدر میدوند که یکی از انها قربانی میشود و در این حالت آسوده خاطر می ایستند و به تیکه پاره شدن هم نوعشان نظاره میکنند و به چریدن ادامه میدهند! حال اگر مانند شیران "سازمانیافته" بودند میتوانستند آنها را زیر سم شان نابود کنند! یاد احمد شاملو افتادم:
در مردگان خویش نظر می بندیم با طرح خنده ای
و نوبت خود را انتظار می کشیم
بی هیچ خنده ای
اکثریت طبقه متوسط و تحصیل کرده در این کشورها چه میکنند؟
بعد از "استقلال" این کشورها، روابط سرمایه داری در آنها تا حدودی پیشرفت کرد. طبقات نوظهور تکنوکرات ها، بوروکرات ها و قشر نسبتآ وسیع تحصبل کردگان بوجود آمدند. در این میان فقط
اقلیتی به فرودستان گرایش داشتند و بقیه به فکر کسب امتیازات بیشتر اجتماعی بودند. سر بزنگاه های تاریخی همان قشر اقلیت که در حال کمک به تشکل یابی فرودستان بودند قتل عام شدند و بین نسل های مختلف این قشر انقطاع ایجاد کردند. ولی نیروهای ارتجاع تقریباً دست نخورده باقی ماندند. در این خلع ایجاد شده این نیرو ها سبعانه تنها میداندار شدند و بخش اعظم طبقه متوسط ناراضی از وضعیت، به "مبارزین" فضای مجازی! در این میان باید به دو استثناء اشاره کرد. تونس مستعمره فرانسه بود و دولتهای بعد از "استقلال" از جمله زمان زین العابدین همگی سرکوبگران مخوف. ارتباط نزدیک کارگران، دانشجویان، زنان و بطور کلی طبقه متوسط تونس با فرانسه و تأثیر پذیری آنان از تشکلات این اقشار در فرانسه، سازمانیابی آنها را در تونس به دنبال داشت. جنبش قوی "نان" در تونس حتی در دوران دیکتاتوری این موضوع را اثبات میکند. در حالیکه کشور های دیگر مناطق نامبرده در آتش و خون غوطه وردند این اقشار پیشگام مبارزه حقوق شهروندی بعد از سرنگونی رژیم سابق شدند. آنها تاکنون موفق شدند حداقل نیروهای ارتجاعی را پس بزنند و قانوناساسی نسبتاً مدرن مدافع حقوق شهروندان را به آنها تحمیل کنند. این پیروزی نسبی نتیجه اتحاد، در عین حفظ تفاوتها، و متشکل بودن آنهاست.
نمونه دیگر مقاومت مردم در جزعه سوریه در برابر داعش است که هنوز ادامه دارد در حالیکه نیروهای داعش مدتی طولانی در این جبهه در حال جنگیدن با آنها برای تحت کنترل درآوردن خط بین کوهستان شنگال و مناطق کردنشین سوریه هستند. این مردم بصورت شورائی سازمانیافته اند و با وجود مسلح بودن به سلاح های سبک چنین مقاومتی از خود نشان میدهند. این نشان دهنده قدرت شورائی فرودستان در مقابل ضعف ارتشهای پوشالی و پر ادعای فرادستان است. ممکن است سؤال شود پس چرا در دیگر نقاط مردم را مسلح و بصورت شورائی (این هر دو لازم و ملزوم همنند!) اداره نمیکنند!؟ برای اینکه حکومتهای پوشالی از قدرت مردم بیش از حملات داعش وحشت دارند!