حرف های جالب و متفاوت دستیار ویژه روحانی
پارسینه: دستیار ویژه رئیسجمهور در امور اقلیتهای دینی گفت: ایران قدرت نظامی برتر منطقه است، امروز کشورمان به جایی رسیده که اجازه نمیدهد قدرتهای بزرگ دنیا مشیت خود را بر ایران تحمیل کنند و امکان ندارد که بتوانند.
دستیار ویژه رئیسجمهور در امور اقلیتهای دینی گفت: ایران قدرت نظامی برتر منطقه است، امروز کشورمان به جایی رسیده که اجازه نمیدهد قدرتهای بزرگ دنیا مشیت خود را بر ایران تحمیل کنند و امکان ندارد که بتوانند.
-وجه مشخصه دوران اصلاحات و آقای خاتمی مسائل فرهنگی بود و دولت نیز یک دولتی سیاسی فرهنگی بود تا دولت اقتصادی، وظیفه وزارت اطلاعات مشخصاً دخالت در امور فرهنگی نیست، مگر آنجایی که بخواهد از ناحیه فرهنگ، نفوذی صورت گیرد و آسیبی به امنیت ملی وارد شود، لذا در آن صورت وزارت اطلاعات وظیفه دارد که عمل کند؛ با این نگاه یک معاونت امنیتی و فرهنگی سیاسی داشتیم که این معاونتها در آنجا کارشان این نبود که فضای فرهنگی را مدیریت و کار فرهنگی انجام دهند، ولی آنها آسیبهایی که از ناحیه فرهنگ به کشور وارد میشود و خطراتی که از این ناحیه به کشور وارد میشود را آسیبشناسی میکردند؛ یعنی وزارت اطلاعات به کمک کارشناسان آسیبشناسی انجام میدهد و به خود آنها از جمله آموزش و پرورش و وزارت علوم اعلام میشود که با توجه به این خطرات، باید برنامهریزی شود و بخشهایی از این آسیبشناسی به شورای عالی امنیت ملی میرود.
-18 تیر رخداد نامیمونی بود که از دانشگاهها آغاز و کمکم به خیابانها کشیده شد و کسانی معرکهگیر شدند که خیلی ربطی به دانشگاه نداشتند و مدتها طول کشید تا بالاخره بدون تلفات جانی غایله ختم شد.
-ما این رخداد را که ذهن مردم و کشور را تحت تأثیر قرار داده بود و هزینه سنگینی به کشور تحمیل کرد، با کارشناسان، آسیبشناسی کردیم و تحلیل خودمان را خدمت مقام معظم رهبری فرستادیم و برای پیشگیری از این حوادث پیشنهادهایی مطرح کردیم.
-در آنجا ما یک سری پیشنهادهایی داشتیم که یک سری از این پیشنهادات به خود مقام معظم رهبری بود و بخشهایی از آن مربوط به شورای عالی امنیت ملی و وزارتخانهها میشد، آن تحلیل فوقالعاده مورد توجه ایشان قرار گرفت و تشویق کردند و دستور دادند که حتماً به این پیشنهادات توجه شود و سازمانهای مربوطه و شورای عالی امنیت ملی و دانشگاهها در این زمینه بررسی کنند. ایشان فرمودند آنچه که مربوط به خود من میشود من این کار را خواهم کرد، از این رو ملاقاتهایشان را با دانشگاه و دانشگاهیان بیشتر کردند و خیلی از نمایندگان خود را در دانشگاهها تغییر دادند. اگر کلیت نظام به آن راهکارها عمل میکرد ما کمترین مشکلات را داشتیم اما بعد از آن تقریباً ما دیگر حادثهای از آن دست در دانشگاهها نداشتیم و شاید قسمتی از آن به خاطر این بود که رویکردهای اتخاذشده، درست و نرمافزارانه بود که از ناهنجاریهای بعدی جلوگیری میکرد. من معتقدم در مقابله با آسیبهای فرهنگی، راهکارهای فرهنگی جواب میدهد.
-یک ناهنجاری از هر نوعی از جمله بیعفتی یا اعتیاد در جامعه رخ دهد، بلافاصله فکر میکنیم که باید سریع آنها را بگیریم، این کار را باید بکنیم ولی این راه علاج نیست، شما آن افراد را دستگیر و محکوم کردهاید، اولاً آنها به زندان رفتهاند و نه تنها در زندان اصلاح نمیشوند بلکه بدتر هم میشوند و در داخل زندان هم فساد خود را توسعه میدهند و با تجربه بیشتری هم بازمیگردند، اما ما احساس میکنیم که ظاهر قضیه را درست کردهایم در حالی که ما ریشههای این ناهنجاری را رها کردهایم و باید ریشههای ابتلا و فساد فرهنگی را شناسایی و آسیبشناسی کنیم و راهکار خود را براساس قواعدی که همه دنیا دارد یعنی راهکارهای علمی تنظیم کنیم. البته چنین راهکارهایی دیر جواب میدهد، اما بیشترین جواب را میدهد. برای اینکه ممکن است در این زمینه دانشگاه، آموزش و پرورش، صدا و سیما و تمام ابزار فرهنگی و حتی اقتصادی به کمک شما بیایند تا در این فضا کمک کنند.
-الان هم گاهی نگاه خیلیها به زنها نگاه شیء و ابزاری است؛ یعنی اگر میگوییم چند زن به مجلس بیایند برای این است که خالی از عریضه نباشد، من نمیخواهم بگویم آمدن به مجلس برای زنها مهم است چراکه این سمتها نه برای زنها و نه برای مردها مهم نیست، ولی سیاست و قانون ما مردسالارانه است و با این سیاست 50 درصد جامعه را به حاشیه میبریم.
-50 درصد جامعه عملاً احساس عاطل و باطل و احساس شیء و ابزاری بودن دارد که قدرت ظهور و بروزی در جامعه ندارد که شخصیت خود را نشان دهد و بگوید من میتوانم رئیسجمهور و وزیر باشم.
-در زمان مقام معظم رهبری، خانمها قهرمان ورزشی میشوند، من میخواهم بگویم اسلامی که از ناحیه گروهی از روحانیون معرفی میشود، باعث میشود عدهای به فرهنگهای دیگر گرایش پیدا کنند، لذا حل مسائل فرهنگی ما باید درونزا باشد و در درون خود مشکل جوانان و زنان و همچنین مشکلات اخلاقی را حل کنیم، چراکه اگر این کار را انجام ندهیم حتماً باید از بیگانه کمک بگیریم.
-اینکه رهبری میفرماید رأی مردم حقالناس است یعنی شما حق ندارید اجتهاد کنید چراکه شما امانتدار هستید و جمهوریت و اسلامیت با یکدیگر غیرقابل تفکیک است و در واقع دو روی یک سکه است. اما عدهای جمهوریت را قبول ندارند، در نگاه آنها مردم موظف هستند که بیایند اطاعت و حمایت کنند. بین این دو دیدگاه که میگوید مردم حق دارند بیایند ولیفقیه را انتخاب کنند تا اینکه بگوییم ولی فقیه از سوی خدا انتخاب شده و او میآید و مقامات را تعیین میکند بسیار تفاوت وجود دارد.
-ممکن است آنها مانند مجلس بگویند اگر زن نگذاریم بد است، یعنی دولت سعی میکند دو سه زن را بیاورد، اما میخواهم بگویم بحث شایستهسالاری نیست در حالی که باید ببینیم چه کسی میتواند بین ذکور و اناث این کار را انجام دهد. اما این بحث مطرح نیست و میگوییم چه کسی به مصلحت است. در فرمانداری هم همینطور است، از این نظر با مخالف آن فرقی نمیکند. یکی میگوید مصلحت است این خانم باشد، دیگری میگوید مصلحت نیست این خانم باشد و هر دو یک منطق دارد.
-این انتقاد به رئیسجمهور وارد است، البته معاون زن در کابینه وجود دارد و دو سه نفر هستند ولی رئیسجمهور وعده دادند و هنوزعمل نکردهاند، همانطور که در اقلیتها نیز وعده دادند و هنوز عملی نشده است.
-وزارت اطلاعات وظیفه اجرایی ندارد و فقط آسیبشناسی میکند.
-ما (در وزارت اطلاعات) رویکردهای کلان را حتماً به وزارتخانهها میگفتیم و یکی از معاونین من به طور ویژه در برخی وزارتخانهها ارتباط داشتند و همراهی میکردند و حتی در وزارت علوم، وزارت ارشاد مستقر بودند و با حراستها مرتبط بودند و ما به صورت موردی تذکرات لازم را میدادیم و هم آسیبشناسیهای کلان را ابلاغ میکردیم و میگفتیم، ولی بخشهایی را که شما اشاره میکنید (مطبوعات و دانشگاه) رنگ و بوی سیاسی گرفت. ما وقتی وارد برخی موارد میشویم با گرد و غبار سیاسی، زمان پوشانده شده و هر کس با یک گونهای آن را تعریف میکند و در این وقتها حقیقت گم میشود، وقتی دعوای سیاسی بالا میگیرد حقیقت هم گم میشود و همیشه هم اینطور بوده است.
-وزارت اطلاعات در آن زمان هوشمندانه عمل کرد.
-مدیریت شدن تعبیر جالبی نیست و من الان هم نمیتوانم این موضوع را باز کنم. ما همیشه این محدودیت را داریم و اجازه گفتن برخی چیزها را نداریم و همیشه ملاحظات امنیتی را داشتهایم، اما در این حد بگویم که ما بیش از هر چیز پیشگیری میکردیم.
-اینکه وزارت اطلاعات اجبار کند معنایش این است که مدیریت را در دست بگیرد و دخالت کند که کار غلطی است. استعلام صحیح است، اما ممکن است پاسخ بدهند، ممکن است پاسخ ندهند، اما اینکه اجبار کنند که چه کاری انجام دهید غلط است.
-این توصیهها پیشگیرانه است، وقتی یک پزشک توصیههای بهداشتی دارد، همه ما چقدر به آن عمل میکنیم؟ وزارت اطلاعات هم باید این توصیهها را در حوزه بهداشت امنیتی ارائه کند و به وزارتخانهها ابلاغ کرده و به صورت موردی نیز میگوید فلان فرد برای اینجا مناسب نیست. حالا ممکن است استعلام هم نکند اما بگویند که این انتصاب به مصلحت نیست، در عین حال آن وزارتخانه میتواند عمل کند، میتواند عمل نکند.
-متأسفانه خودمان نا آگاهانه بیشتر از دشمن به این دانشمندان ضربه میزنیم، چرا باید دانشمندان و نوابغ المپیادی ما در داخل نمانند و فرار کنند. چرا نباید فضایی ایجاد شود که آنها در کشور بمانند و آنهایی که رفتند هم بازگردند؟ اشتباهات و ضرباتی که ما جاهلانه به این افراد زدهایم به مراتب غیرقابل مقایسه با ضرباتی است که اسرائیل و دشمن با ترور کرده است؛ یعنی رفتارهای احمقانه و جاهلانهای که در اثر عدم فرهنگ درست اخلاقی و اسلامی و امنیتی کردن همه جا و سیاستهای نامتناسب و برخوردهای سیاسی با همه چیز باعث شده است بسیاری از نخبگان، فرهیختگان و علمای ما که باید به کشور خدمت کنند، ترجیح میدهند به کانادا و اروپا بروند و بمانند، یک فاجعه است که ما باید از آن جلوگیری کنیم.
-در مورد دانشمندان هستهای باید بگویم بزرگترین خطا و اشتباه حفاظتی که صورت گرفت این بود که در دولت احمدینژاد این دانشمندان را به مردم معرفی کردند، در حالی که تا آن موقع کسی این افراد را نمیشناخت. من دانشمندی را می شناسم که آن زمان به راحتی با ماشین خود از منزل به محل کار میآمد و هیچکس هم خبر نداشت، اما آقای احمدینژاد به خاطر تقدیر و تشویق ، او را در تلویزیون آورد و همه مردم او را شناختند و از فردای آن روز این فرد مجبور شد برای حفظ جان خود در منزل پنهان شود. بنابراین ما دهها نفر را به دست خودمان در معرض تهدید قرار دادیم و خودمان حاصل زحمات سه دهه گذشته که محصول انقلاب بود در معرض تهدید دشمنان قرار دادیم .
-دانشمندی که به راحتی به دانشگاه شریف میرفت و آنجا درس میداد، نه دانشگاه میدانست او چه کاری انجام میدهد و نه جاهای دیگر؛ مسئله هستهای برای دشمنان ما بهانه است که ما توسعه پیدا نکنیم و اگر نه رهبر معظم انقلاب در عالیترین سطح اعلام میکند که ما تولید بمب را حرام میدانیم و همه نوع کنترل آژانس را هم پذیرفتهایم اما آنها قبول نمیکنند چرا که اینها بهانهای برای توسعه پیدا نکردن ماست. ما به دست خودمان به دست دشمن بهانه دادیم و دانشمندی که در حوزههای مختلف حلقههای مفقوده علمی کشور را تکمیل میکرد، شناسایی کردیم و با شرایط امنیتی که بر آنها حاکم شد دیگر نمیتوانند کار کنند، لذا ترجیح میدهند یا اصلاً اینجا نباشند یا سر کلاسها نروند، چرا که وقتی کسی را در لاک امنیتی قرار میدهی، زندگی را بر او تباه کردهای.
- ما مجبور شدیم در یک زندان سیار به نام حفاظت حرکت کنیم، ولی بزرگترین ویژگی یک دانشمند که آزادی اوست را محدود کردهایم و باید حتی در خانهاش هم کنترل شود. چنین شخصی دیگر قدرت ابتکار عمل ندارد.
-من هم خیلی خوشبین نیستم، ولی طرفین مایلند که به جایی برسد و آمریکاییها بیشتر از سایر کشورها تمایل دارند. برخی کشورها که به ظاهر دوستند، مثل روسیه و چین اصلاً مایل نیستند مذاکرات به نتیجه برسد. گروههای افراطی و تندرو در ایران و آمریکا هیچ کدام مایل نیستند توافق هسته ای به نتیجه برسد. لابی اسراییل در آمریکا خیلی نقش دارد.
-آمریکا به این دلیل مایل است چون اگر اوباما نتواند این کار را بکند هیچ دستاوردی برای خودش ندارد، او میخواهد نتیجهای داشته باشد و بگوید من در 8 سال توانستم مانع از هستهای شدن ایران شوم و این برای اوباما دستاورد بزرگی است و از این رو بی دلیل خطر هسته ای ایران را بزرگ میکنند ، تا چنانچه به توافق رسیدیم بگویند ما کار بزرگی کردهایم. اوباما ضعیفترین رئیسجمهور آمریکاست چرا که در منطقه شکستهای مفتضحانهای داشت و در دوره او بیداری اسلامی رخ داد که آمریکاییها بالاترین شکست را در دوران اوباما دیدند و تروریسم نیز در دوره اوباما به حد اعلاء توسعه پیدا کرد و شکستهای سنگینی برای آمریکا در این دوران هشت ساله رخ داد، لذا مایلند به نوعی کنار بیایند، اما اوباما در داخل به شدت متأثر از کنگره و لابی صهیونیزم است.
-در ظرف یک هفته آمریکاییها دو نوع حرف زدهاند، کل سیاست آمریکا در این دو جمله است، یک جمله را اوباما و دیگری را کسینجر گفت و هر دو درباره ایران بود.
-کسینجر گفت هلال شیعی از ایران شروع شده و تا لبنان ادامه دارد و خطر اصلی همین است، اما اوباما گفت خطر اصلی ایران نیست بلکه گروههای تندروی سنی است؛ این دو اظهارنظر کاملاً نشاندهنده دو جریان حاکم بر آمریکا هستند یعنی محافظهکاران و دموکراتها.
-محافظهکاران جنگطلب هستند و تحمل قدرتهایی مانند ایران را ندارند و اگر آنها بودند حتما جنگ راه میانداختند چراکه آنها به تبعیت از اسرائیل مایلند که خطر ایران را پررنگ کنند نه خطر داعش را ولی اینها میگویند ایران خطری نیست و خطر اصلی داعش و القاعده است لذا ما باید از این فرصت استفاده کنیم چرا که اگر این فرصت از دست برود معلوم نیست دوباره چنین فرصتی رخ بدهد.
-حرفهای آقای احمدینژاد آرمانی بود در حالی که این حرفهای رهبری است و رهبر همیشه باید آرمانخواه و آرمانطلب باشد و آیندههای دور را بگوید مثلا میبینیم که رهبری بحث جمعیت را مطرح میکنند، حتی ابعاد فرهنگی،ارزشهای متعالی و آرمانهای ملی یک ملت است که باید از جایگاهی گفته شود که این جایگاه اقتضا کند.
-اینکه رهبری میفرماید من به مذاکرات هستهای امیدوار نیستم، یک ایده است و ایشان یک آرمانی دارد که نمیتوان به دشمن اعتماد کرد؛ دولت میگوید وظیفه من این است که بروم مذاکره کنم شاید نتیجه داد و نباید به صرف احتمال نرفت چرا که در این صورت دیگر پاسخگوی رهبری هم نیستیم. لذا میرویم مذاکره هم میکنیم و اگر به نتیجه رسیدیم رهبری هم تشویق میکنند. و اگر نرسیدیم چیزی از دست نمی دهیم.
-رهبری باید ایدهآلها را مطرح کنند اما اینها رفتند شعار دادند و عمل نکردند. باید میگفتند آقا از اینکه شما آینده و افقهای دور را به ما نشان میدهید ممنون هستیم اما ما کار امروز را انجام میدهیم، وظیفه رهبری کار اجرایی نیست ولی دولت آمد همان حرفهای رهبری را شعار داد و از وظیفه اصلی خود نیز غافل شد، وظیفه اصلی دولت این بود که برود سرمایهگذاری کند و از میادین مشترک که در حال سرقت است استخراج کند و به ثروت ملی تبدیل کند آن هم نه اینکه جنس بخرد و به مردم بفروشد بلکه بنادر، راهها و کشاورزی را توسعه دهد.
-ایشان به دولت اجازه مذاکره دادهاند اما دولت نباید به فردی که با آن مذاکره میکند خوشبین باشد . ما با صدام هم که دشمن ما بود و با او جنگیدیم نشستیم و مذاکره میکردیم وقتی میخواستیم قرارداد امضا کنیم باید بدانیم که او صدامی بوده است که ما را میکشته است و این قرارداد دو برادر نیست بلکه دو دشمن هستند که نشسته و با هم صحبت میکنند و اتفاقا او آمده که شما هیچ چیز نداشته باشید بنابراین شما باید تلاش کنید که حداکثر منافع را داشته باشید. مذاکره نوعی جنگ دیپلماسی است.
-اختیارات رئیسجمهور خیلی هم زیاد است همه و یا ٩٠ درصد امور اجرایی کشور دست رییس جمهور است که خیلی زیاد و سنگین هم هست . قوه مجریه، 90 درصد کشور است؛ مجلس که فقط مصوب میکند و کار دیگری انجام نمیدهد.
-(روحانی) عصبانی میشود دیگر، چون کار سنگین است. چرا رهبری در همه دورهها میفرماید من از همه دولتها حمایت میکنم؟ ایشان بدون استثنا از همه دولتها از جمله دولت هاشمی، دولت خاتمی و از دولت احمدینژاد خیلی بیشتر حمایت کرده چون نیاز به حمایت هم داشت و گروه و حزبی نداشت، از آقای روحانی نیز حمایت کردهاند؛ تا دولتها دیگر بهانهای نداشته باشند و بگویند نگذاشتند کار کنیم.
-توقعی که دولت دارد این نیست که فلان حزب و گروه یا برخی نمایندگان و افراد بیایند و سنگاندازی کنند و چوب لای چرخ بگذارند، در واقع توقع حرکتهای ایذایی ندارند، من شخصاً خودم اعتقاد دارم رئیسجمهور نباید عصبانی شود. من قبلاً این نکته را دوبار علنی گفتهام.
- آقای هاشمی رفسنجانی که آستانه تحملش خیلی خیلی بالاست در دوران خود گاهی عصبانی میشد و تندی میکرد. هرکس در این حوزه قرار بگیرد اینطور است، مثلاً احمدینژاد عصبانی شد و تعابیر خیلی تندی داشت و خود آقای خاتمی هم گاهی عصبانی میشد، تقریباً همه عصبانی میشدند و این واقعیتی است، من فکر میکنم از بس مشغله رئیسجمهوری زیاد است، رئیسجمهور توقع دارد که همه بیایند و کمکش کنند و توقع ندارد وقتی که آمده و بار سنگینی را پذیرفته، برخی اذیت کنند. عصبانیت رییس جمهور از نقد مخالفین نیست بلکه از کارشکنی و اذیت و آزار آنهاست.
-آیت الله هاشمی با همه نبوغ و هوشمندی که دارد مانند هر انسانی در حال تکامل و رشد است و ممکن است نسبت به گذشته تغییر کرده باشد اینکه عیب نیست. خلاف آن عیب است. خلاصه افراطیون هر دو جناح همیشه مزاحم و مانع دولت ها بودهاند.
-(88) چالش امنیتی بود، اما واقعاً میشد مانع از بروز آن اتفاقات شد ، در فتنه 88 همه آسیب دیدند و بیش از هر کس به جمهوری اسلامی، رهبری، ولایت فقیه و به امام(ره)، مردم، جناحهای سیاسی ضربه وارد شد، اما در همین جا میشد به گونهای عمل کرد که این اتفاقات نیفتد. من بیشتر از این هم دیگر توضیح نمیدهم.
- این تهمت کثیفی بود (این که در سال 88 گفتم در خیابان بمانید) که برخی افرادی که معلوم نیست تحت چه شرایطی بودهاند، به من نسبت دادهاند و با کمال تأسف این دروغ و افتراء محض را یک نفر در سراسر کشور پخش کرد و هیچکس هم به او نگفت که چرا این کار را کردی. من مسئول امنیت این کشور بودم و الان همچنان خودم را متعهد به امنیت کشور میدانم.
-ما احساس غرور میکنیم از اینکه کشورمان در امنیت کامل است، طوری رصد میکنیم که وقتی یک پهپاد - جسمی کوچک - قصد نفوذ به کشورمان را دارد سرنگون میکنیم. هر ایرانی احساس غرور میکند. پیشرفتهای نظامی ما عمدتاً در حوزه موشک آشکارتر است، اگر این پیشرفت نظامی و حمایتهای ایران از غزه نبود رژیم جعلی اسرائیل هرگز حاضر به قبول آتش بس نمیشد.
-باید (با داعش) قاطعانه برخورد کنیم ، ولی برای پیش گیری باید از شیوه های نرم بهره بگیریم. فعالیتهای حوزه دستیاری ویژه رییس جمهور بخشی از همین اقدامات پیش گیرانه و نرم برای مقابله با تهدیدهای داعش و مشابه آن است. همینجا باید تاکید کنم که موضوع اهل سنت کاملا از جریان داعش جداست و اکثریت قریب به اتفاق اهل سنت داخل و خارج با فعالیتهای غیر انسانی و غیر دینی داعش مخالف هستند.
-ما باید به سرعت دشمن را سرکوب کنیم و نگذاریم فرصت پیدا کند تا کاری کند. باید برای سرکوب و نابود کردن داعش ورود کنیم، اما باید پیشگیری کنیم و نگذاریم که آنها با تبلیغات دروغین خود موفق به جذب و گرایش عدهای از مردم بیگناه شوند.
-من عملکرد دولت را قابلقبول میدانم و دولت با وجود مشکلات موجود موفق بوده است.
-سرجمع تورم مهار شده است، لذا دولت در مجموع در اهداف کوتاهمدت خود موفق بوده است و یک نگرانی وجود دارد که ثبات عمدتاً ناشی از مذاکرات است و اگر مذاکرات به بنبست برسد ممکن است دوباره تلاطم اقتصادی آغاز شود.
-سران اصلاحطلب و رهبران اصلاحطلب و حتی شخصیتهای متوسط آنها نیز هیچ سهمی نمیخواهند.
-تا آنجا که من خبر دارم اصلاحطلبان و کسانی که مؤثر هستند هیچکدام سهمی نمیخواهند و حتی مایل هم نیستند، شرکت هم داشته باشند.
-من به استانها میروم و یکی از مشکلات این است که توقع و انتظاراتی از بدنه اصلاحطلبان وجود دارد ولی سران اصلاح طلبان دنبال سهم خواهی نیستند. حامیان دولت تدبیر و امید به ویژه ستادهای جناب آقای دکتر روحانی از دولت انتظارات برحقی دارند و در عین حال برای آینده نگران هستند.
-وجه مشخصه دوران اصلاحات و آقای خاتمی مسائل فرهنگی بود و دولت نیز یک دولتی سیاسی فرهنگی بود تا دولت اقتصادی، وظیفه وزارت اطلاعات مشخصاً دخالت در امور فرهنگی نیست، مگر آنجایی که بخواهد از ناحیه فرهنگ، نفوذی صورت گیرد و آسیبی به امنیت ملی وارد شود، لذا در آن صورت وزارت اطلاعات وظیفه دارد که عمل کند؛ با این نگاه یک معاونت امنیتی و فرهنگی سیاسی داشتیم که این معاونتها در آنجا کارشان این نبود که فضای فرهنگی را مدیریت و کار فرهنگی انجام دهند، ولی آنها آسیبهایی که از ناحیه فرهنگ به کشور وارد میشود و خطراتی که از این ناحیه به کشور وارد میشود را آسیبشناسی میکردند؛ یعنی وزارت اطلاعات به کمک کارشناسان آسیبشناسی انجام میدهد و به خود آنها از جمله آموزش و پرورش و وزارت علوم اعلام میشود که با توجه به این خطرات، باید برنامهریزی شود و بخشهایی از این آسیبشناسی به شورای عالی امنیت ملی میرود.
-18 تیر رخداد نامیمونی بود که از دانشگاهها آغاز و کمکم به خیابانها کشیده شد و کسانی معرکهگیر شدند که خیلی ربطی به دانشگاه نداشتند و مدتها طول کشید تا بالاخره بدون تلفات جانی غایله ختم شد.
-ما این رخداد را که ذهن مردم و کشور را تحت تأثیر قرار داده بود و هزینه سنگینی به کشور تحمیل کرد، با کارشناسان، آسیبشناسی کردیم و تحلیل خودمان را خدمت مقام معظم رهبری فرستادیم و برای پیشگیری از این حوادث پیشنهادهایی مطرح کردیم.
-در آنجا ما یک سری پیشنهادهایی داشتیم که یک سری از این پیشنهادات به خود مقام معظم رهبری بود و بخشهایی از آن مربوط به شورای عالی امنیت ملی و وزارتخانهها میشد، آن تحلیل فوقالعاده مورد توجه ایشان قرار گرفت و تشویق کردند و دستور دادند که حتماً به این پیشنهادات توجه شود و سازمانهای مربوطه و شورای عالی امنیت ملی و دانشگاهها در این زمینه بررسی کنند. ایشان فرمودند آنچه که مربوط به خود من میشود من این کار را خواهم کرد، از این رو ملاقاتهایشان را با دانشگاه و دانشگاهیان بیشتر کردند و خیلی از نمایندگان خود را در دانشگاهها تغییر دادند. اگر کلیت نظام به آن راهکارها عمل میکرد ما کمترین مشکلات را داشتیم اما بعد از آن تقریباً ما دیگر حادثهای از آن دست در دانشگاهها نداشتیم و شاید قسمتی از آن به خاطر این بود که رویکردهای اتخاذشده، درست و نرمافزارانه بود که از ناهنجاریهای بعدی جلوگیری میکرد. من معتقدم در مقابله با آسیبهای فرهنگی، راهکارهای فرهنگی جواب میدهد.
-یک ناهنجاری از هر نوعی از جمله بیعفتی یا اعتیاد در جامعه رخ دهد، بلافاصله فکر میکنیم که باید سریع آنها را بگیریم، این کار را باید بکنیم ولی این راه علاج نیست، شما آن افراد را دستگیر و محکوم کردهاید، اولاً آنها به زندان رفتهاند و نه تنها در زندان اصلاح نمیشوند بلکه بدتر هم میشوند و در داخل زندان هم فساد خود را توسعه میدهند و با تجربه بیشتری هم بازمیگردند، اما ما احساس میکنیم که ظاهر قضیه را درست کردهایم در حالی که ما ریشههای این ناهنجاری را رها کردهایم و باید ریشههای ابتلا و فساد فرهنگی را شناسایی و آسیبشناسی کنیم و راهکار خود را براساس قواعدی که همه دنیا دارد یعنی راهکارهای علمی تنظیم کنیم. البته چنین راهکارهایی دیر جواب میدهد، اما بیشترین جواب را میدهد. برای اینکه ممکن است در این زمینه دانشگاه، آموزش و پرورش، صدا و سیما و تمام ابزار فرهنگی و حتی اقتصادی به کمک شما بیایند تا در این فضا کمک کنند.
-الان هم گاهی نگاه خیلیها به زنها نگاه شیء و ابزاری است؛ یعنی اگر میگوییم چند زن به مجلس بیایند برای این است که خالی از عریضه نباشد، من نمیخواهم بگویم آمدن به مجلس برای زنها مهم است چراکه این سمتها نه برای زنها و نه برای مردها مهم نیست، ولی سیاست و قانون ما مردسالارانه است و با این سیاست 50 درصد جامعه را به حاشیه میبریم.
-50 درصد جامعه عملاً احساس عاطل و باطل و احساس شیء و ابزاری بودن دارد که قدرت ظهور و بروزی در جامعه ندارد که شخصیت خود را نشان دهد و بگوید من میتوانم رئیسجمهور و وزیر باشم.
-در زمان مقام معظم رهبری، خانمها قهرمان ورزشی میشوند، من میخواهم بگویم اسلامی که از ناحیه گروهی از روحانیون معرفی میشود، باعث میشود عدهای به فرهنگهای دیگر گرایش پیدا کنند، لذا حل مسائل فرهنگی ما باید درونزا باشد و در درون خود مشکل جوانان و زنان و همچنین مشکلات اخلاقی را حل کنیم، چراکه اگر این کار را انجام ندهیم حتماً باید از بیگانه کمک بگیریم.
-اینکه رهبری میفرماید رأی مردم حقالناس است یعنی شما حق ندارید اجتهاد کنید چراکه شما امانتدار هستید و جمهوریت و اسلامیت با یکدیگر غیرقابل تفکیک است و در واقع دو روی یک سکه است. اما عدهای جمهوریت را قبول ندارند، در نگاه آنها مردم موظف هستند که بیایند اطاعت و حمایت کنند. بین این دو دیدگاه که میگوید مردم حق دارند بیایند ولیفقیه را انتخاب کنند تا اینکه بگوییم ولی فقیه از سوی خدا انتخاب شده و او میآید و مقامات را تعیین میکند بسیار تفاوت وجود دارد.
-ممکن است آنها مانند مجلس بگویند اگر زن نگذاریم بد است، یعنی دولت سعی میکند دو سه زن را بیاورد، اما میخواهم بگویم بحث شایستهسالاری نیست در حالی که باید ببینیم چه کسی میتواند بین ذکور و اناث این کار را انجام دهد. اما این بحث مطرح نیست و میگوییم چه کسی به مصلحت است. در فرمانداری هم همینطور است، از این نظر با مخالف آن فرقی نمیکند. یکی میگوید مصلحت است این خانم باشد، دیگری میگوید مصلحت نیست این خانم باشد و هر دو یک منطق دارد.
-این انتقاد به رئیسجمهور وارد است، البته معاون زن در کابینه وجود دارد و دو سه نفر هستند ولی رئیسجمهور وعده دادند و هنوزعمل نکردهاند، همانطور که در اقلیتها نیز وعده دادند و هنوز عملی نشده است.
-وزارت اطلاعات وظیفه اجرایی ندارد و فقط آسیبشناسی میکند.
-ما (در وزارت اطلاعات) رویکردهای کلان را حتماً به وزارتخانهها میگفتیم و یکی از معاونین من به طور ویژه در برخی وزارتخانهها ارتباط داشتند و همراهی میکردند و حتی در وزارت علوم، وزارت ارشاد مستقر بودند و با حراستها مرتبط بودند و ما به صورت موردی تذکرات لازم را میدادیم و هم آسیبشناسیهای کلان را ابلاغ میکردیم و میگفتیم، ولی بخشهایی را که شما اشاره میکنید (مطبوعات و دانشگاه) رنگ و بوی سیاسی گرفت. ما وقتی وارد برخی موارد میشویم با گرد و غبار سیاسی، زمان پوشانده شده و هر کس با یک گونهای آن را تعریف میکند و در این وقتها حقیقت گم میشود، وقتی دعوای سیاسی بالا میگیرد حقیقت هم گم میشود و همیشه هم اینطور بوده است.
-وزارت اطلاعات در آن زمان هوشمندانه عمل کرد.
-مدیریت شدن تعبیر جالبی نیست و من الان هم نمیتوانم این موضوع را باز کنم. ما همیشه این محدودیت را داریم و اجازه گفتن برخی چیزها را نداریم و همیشه ملاحظات امنیتی را داشتهایم، اما در این حد بگویم که ما بیش از هر چیز پیشگیری میکردیم.
-اینکه وزارت اطلاعات اجبار کند معنایش این است که مدیریت را در دست بگیرد و دخالت کند که کار غلطی است. استعلام صحیح است، اما ممکن است پاسخ بدهند، ممکن است پاسخ ندهند، اما اینکه اجبار کنند که چه کاری انجام دهید غلط است.
-این توصیهها پیشگیرانه است، وقتی یک پزشک توصیههای بهداشتی دارد، همه ما چقدر به آن عمل میکنیم؟ وزارت اطلاعات هم باید این توصیهها را در حوزه بهداشت امنیتی ارائه کند و به وزارتخانهها ابلاغ کرده و به صورت موردی نیز میگوید فلان فرد برای اینجا مناسب نیست. حالا ممکن است استعلام هم نکند اما بگویند که این انتصاب به مصلحت نیست، در عین حال آن وزارتخانه میتواند عمل کند، میتواند عمل نکند.
-متأسفانه خودمان نا آگاهانه بیشتر از دشمن به این دانشمندان ضربه میزنیم، چرا باید دانشمندان و نوابغ المپیادی ما در داخل نمانند و فرار کنند. چرا نباید فضایی ایجاد شود که آنها در کشور بمانند و آنهایی که رفتند هم بازگردند؟ اشتباهات و ضرباتی که ما جاهلانه به این افراد زدهایم به مراتب غیرقابل مقایسه با ضرباتی است که اسرائیل و دشمن با ترور کرده است؛ یعنی رفتارهای احمقانه و جاهلانهای که در اثر عدم فرهنگ درست اخلاقی و اسلامی و امنیتی کردن همه جا و سیاستهای نامتناسب و برخوردهای سیاسی با همه چیز باعث شده است بسیاری از نخبگان، فرهیختگان و علمای ما که باید به کشور خدمت کنند، ترجیح میدهند به کانادا و اروپا بروند و بمانند، یک فاجعه است که ما باید از آن جلوگیری کنیم.
-در مورد دانشمندان هستهای باید بگویم بزرگترین خطا و اشتباه حفاظتی که صورت گرفت این بود که در دولت احمدینژاد این دانشمندان را به مردم معرفی کردند، در حالی که تا آن موقع کسی این افراد را نمیشناخت. من دانشمندی را می شناسم که آن زمان به راحتی با ماشین خود از منزل به محل کار میآمد و هیچکس هم خبر نداشت، اما آقای احمدینژاد به خاطر تقدیر و تشویق ، او را در تلویزیون آورد و همه مردم او را شناختند و از فردای آن روز این فرد مجبور شد برای حفظ جان خود در منزل پنهان شود. بنابراین ما دهها نفر را به دست خودمان در معرض تهدید قرار دادیم و خودمان حاصل زحمات سه دهه گذشته که محصول انقلاب بود در معرض تهدید دشمنان قرار دادیم .
-دانشمندی که به راحتی به دانشگاه شریف میرفت و آنجا درس میداد، نه دانشگاه میدانست او چه کاری انجام میدهد و نه جاهای دیگر؛ مسئله هستهای برای دشمنان ما بهانه است که ما توسعه پیدا نکنیم و اگر نه رهبر معظم انقلاب در عالیترین سطح اعلام میکند که ما تولید بمب را حرام میدانیم و همه نوع کنترل آژانس را هم پذیرفتهایم اما آنها قبول نمیکنند چرا که اینها بهانهای برای توسعه پیدا نکردن ماست. ما به دست خودمان به دست دشمن بهانه دادیم و دانشمندی که در حوزههای مختلف حلقههای مفقوده علمی کشور را تکمیل میکرد، شناسایی کردیم و با شرایط امنیتی که بر آنها حاکم شد دیگر نمیتوانند کار کنند، لذا ترجیح میدهند یا اصلاً اینجا نباشند یا سر کلاسها نروند، چرا که وقتی کسی را در لاک امنیتی قرار میدهی، زندگی را بر او تباه کردهای.
- ما مجبور شدیم در یک زندان سیار به نام حفاظت حرکت کنیم، ولی بزرگترین ویژگی یک دانشمند که آزادی اوست را محدود کردهایم و باید حتی در خانهاش هم کنترل شود. چنین شخصی دیگر قدرت ابتکار عمل ندارد.
-من هم خیلی خوشبین نیستم، ولی طرفین مایلند که به جایی برسد و آمریکاییها بیشتر از سایر کشورها تمایل دارند. برخی کشورها که به ظاهر دوستند، مثل روسیه و چین اصلاً مایل نیستند مذاکرات به نتیجه برسد. گروههای افراطی و تندرو در ایران و آمریکا هیچ کدام مایل نیستند توافق هسته ای به نتیجه برسد. لابی اسراییل در آمریکا خیلی نقش دارد.
-آمریکا به این دلیل مایل است چون اگر اوباما نتواند این کار را بکند هیچ دستاوردی برای خودش ندارد، او میخواهد نتیجهای داشته باشد و بگوید من در 8 سال توانستم مانع از هستهای شدن ایران شوم و این برای اوباما دستاورد بزرگی است و از این رو بی دلیل خطر هسته ای ایران را بزرگ میکنند ، تا چنانچه به توافق رسیدیم بگویند ما کار بزرگی کردهایم. اوباما ضعیفترین رئیسجمهور آمریکاست چرا که در منطقه شکستهای مفتضحانهای داشت و در دوره او بیداری اسلامی رخ داد که آمریکاییها بالاترین شکست را در دوران اوباما دیدند و تروریسم نیز در دوره اوباما به حد اعلاء توسعه پیدا کرد و شکستهای سنگینی برای آمریکا در این دوران هشت ساله رخ داد، لذا مایلند به نوعی کنار بیایند، اما اوباما در داخل به شدت متأثر از کنگره و لابی صهیونیزم است.
-در ظرف یک هفته آمریکاییها دو نوع حرف زدهاند، کل سیاست آمریکا در این دو جمله است، یک جمله را اوباما و دیگری را کسینجر گفت و هر دو درباره ایران بود.
-کسینجر گفت هلال شیعی از ایران شروع شده و تا لبنان ادامه دارد و خطر اصلی همین است، اما اوباما گفت خطر اصلی ایران نیست بلکه گروههای تندروی سنی است؛ این دو اظهارنظر کاملاً نشاندهنده دو جریان حاکم بر آمریکا هستند یعنی محافظهکاران و دموکراتها.
-محافظهکاران جنگطلب هستند و تحمل قدرتهایی مانند ایران را ندارند و اگر آنها بودند حتما جنگ راه میانداختند چراکه آنها به تبعیت از اسرائیل مایلند که خطر ایران را پررنگ کنند نه خطر داعش را ولی اینها میگویند ایران خطری نیست و خطر اصلی داعش و القاعده است لذا ما باید از این فرصت استفاده کنیم چرا که اگر این فرصت از دست برود معلوم نیست دوباره چنین فرصتی رخ بدهد.
-حرفهای آقای احمدینژاد آرمانی بود در حالی که این حرفهای رهبری است و رهبر همیشه باید آرمانخواه و آرمانطلب باشد و آیندههای دور را بگوید مثلا میبینیم که رهبری بحث جمعیت را مطرح میکنند، حتی ابعاد فرهنگی،ارزشهای متعالی و آرمانهای ملی یک ملت است که باید از جایگاهی گفته شود که این جایگاه اقتضا کند.
-اینکه رهبری میفرماید من به مذاکرات هستهای امیدوار نیستم، یک ایده است و ایشان یک آرمانی دارد که نمیتوان به دشمن اعتماد کرد؛ دولت میگوید وظیفه من این است که بروم مذاکره کنم شاید نتیجه داد و نباید به صرف احتمال نرفت چرا که در این صورت دیگر پاسخگوی رهبری هم نیستیم. لذا میرویم مذاکره هم میکنیم و اگر به نتیجه رسیدیم رهبری هم تشویق میکنند. و اگر نرسیدیم چیزی از دست نمی دهیم.
-رهبری باید ایدهآلها را مطرح کنند اما اینها رفتند شعار دادند و عمل نکردند. باید میگفتند آقا از اینکه شما آینده و افقهای دور را به ما نشان میدهید ممنون هستیم اما ما کار امروز را انجام میدهیم، وظیفه رهبری کار اجرایی نیست ولی دولت آمد همان حرفهای رهبری را شعار داد و از وظیفه اصلی خود نیز غافل شد، وظیفه اصلی دولت این بود که برود سرمایهگذاری کند و از میادین مشترک که در حال سرقت است استخراج کند و به ثروت ملی تبدیل کند آن هم نه اینکه جنس بخرد و به مردم بفروشد بلکه بنادر، راهها و کشاورزی را توسعه دهد.
-ایشان به دولت اجازه مذاکره دادهاند اما دولت نباید به فردی که با آن مذاکره میکند خوشبین باشد . ما با صدام هم که دشمن ما بود و با او جنگیدیم نشستیم و مذاکره میکردیم وقتی میخواستیم قرارداد امضا کنیم باید بدانیم که او صدامی بوده است که ما را میکشته است و این قرارداد دو برادر نیست بلکه دو دشمن هستند که نشسته و با هم صحبت میکنند و اتفاقا او آمده که شما هیچ چیز نداشته باشید بنابراین شما باید تلاش کنید که حداکثر منافع را داشته باشید. مذاکره نوعی جنگ دیپلماسی است.
-اختیارات رئیسجمهور خیلی هم زیاد است همه و یا ٩٠ درصد امور اجرایی کشور دست رییس جمهور است که خیلی زیاد و سنگین هم هست . قوه مجریه، 90 درصد کشور است؛ مجلس که فقط مصوب میکند و کار دیگری انجام نمیدهد.
-(روحانی) عصبانی میشود دیگر، چون کار سنگین است. چرا رهبری در همه دورهها میفرماید من از همه دولتها حمایت میکنم؟ ایشان بدون استثنا از همه دولتها از جمله دولت هاشمی، دولت خاتمی و از دولت احمدینژاد خیلی بیشتر حمایت کرده چون نیاز به حمایت هم داشت و گروه و حزبی نداشت، از آقای روحانی نیز حمایت کردهاند؛ تا دولتها دیگر بهانهای نداشته باشند و بگویند نگذاشتند کار کنیم.
-توقعی که دولت دارد این نیست که فلان حزب و گروه یا برخی نمایندگان و افراد بیایند و سنگاندازی کنند و چوب لای چرخ بگذارند، در واقع توقع حرکتهای ایذایی ندارند، من شخصاً خودم اعتقاد دارم رئیسجمهور نباید عصبانی شود. من قبلاً این نکته را دوبار علنی گفتهام.
- آقای هاشمی رفسنجانی که آستانه تحملش خیلی خیلی بالاست در دوران خود گاهی عصبانی میشد و تندی میکرد. هرکس در این حوزه قرار بگیرد اینطور است، مثلاً احمدینژاد عصبانی شد و تعابیر خیلی تندی داشت و خود آقای خاتمی هم گاهی عصبانی میشد، تقریباً همه عصبانی میشدند و این واقعیتی است، من فکر میکنم از بس مشغله رئیسجمهوری زیاد است، رئیسجمهور توقع دارد که همه بیایند و کمکش کنند و توقع ندارد وقتی که آمده و بار سنگینی را پذیرفته، برخی اذیت کنند. عصبانیت رییس جمهور از نقد مخالفین نیست بلکه از کارشکنی و اذیت و آزار آنهاست.
-آیت الله هاشمی با همه نبوغ و هوشمندی که دارد مانند هر انسانی در حال تکامل و رشد است و ممکن است نسبت به گذشته تغییر کرده باشد اینکه عیب نیست. خلاف آن عیب است. خلاصه افراطیون هر دو جناح همیشه مزاحم و مانع دولت ها بودهاند.
-(88) چالش امنیتی بود، اما واقعاً میشد مانع از بروز آن اتفاقات شد ، در فتنه 88 همه آسیب دیدند و بیش از هر کس به جمهوری اسلامی، رهبری، ولایت فقیه و به امام(ره)، مردم، جناحهای سیاسی ضربه وارد شد، اما در همین جا میشد به گونهای عمل کرد که این اتفاقات نیفتد. من بیشتر از این هم دیگر توضیح نمیدهم.
- این تهمت کثیفی بود (این که در سال 88 گفتم در خیابان بمانید) که برخی افرادی که معلوم نیست تحت چه شرایطی بودهاند، به من نسبت دادهاند و با کمال تأسف این دروغ و افتراء محض را یک نفر در سراسر کشور پخش کرد و هیچکس هم به او نگفت که چرا این کار را کردی. من مسئول امنیت این کشور بودم و الان همچنان خودم را متعهد به امنیت کشور میدانم.
-ما احساس غرور میکنیم از اینکه کشورمان در امنیت کامل است، طوری رصد میکنیم که وقتی یک پهپاد - جسمی کوچک - قصد نفوذ به کشورمان را دارد سرنگون میکنیم. هر ایرانی احساس غرور میکند. پیشرفتهای نظامی ما عمدتاً در حوزه موشک آشکارتر است، اگر این پیشرفت نظامی و حمایتهای ایران از غزه نبود رژیم جعلی اسرائیل هرگز حاضر به قبول آتش بس نمیشد.
-باید (با داعش) قاطعانه برخورد کنیم ، ولی برای پیش گیری باید از شیوه های نرم بهره بگیریم. فعالیتهای حوزه دستیاری ویژه رییس جمهور بخشی از همین اقدامات پیش گیرانه و نرم برای مقابله با تهدیدهای داعش و مشابه آن است. همینجا باید تاکید کنم که موضوع اهل سنت کاملا از جریان داعش جداست و اکثریت قریب به اتفاق اهل سنت داخل و خارج با فعالیتهای غیر انسانی و غیر دینی داعش مخالف هستند.
-ما باید به سرعت دشمن را سرکوب کنیم و نگذاریم فرصت پیدا کند تا کاری کند. باید برای سرکوب و نابود کردن داعش ورود کنیم، اما باید پیشگیری کنیم و نگذاریم که آنها با تبلیغات دروغین خود موفق به جذب و گرایش عدهای از مردم بیگناه شوند.
-من عملکرد دولت را قابلقبول میدانم و دولت با وجود مشکلات موجود موفق بوده است.
-سرجمع تورم مهار شده است، لذا دولت در مجموع در اهداف کوتاهمدت خود موفق بوده است و یک نگرانی وجود دارد که ثبات عمدتاً ناشی از مذاکرات است و اگر مذاکرات به بنبست برسد ممکن است دوباره تلاطم اقتصادی آغاز شود.
-سران اصلاحطلب و رهبران اصلاحطلب و حتی شخصیتهای متوسط آنها نیز هیچ سهمی نمیخواهند.
-تا آنجا که من خبر دارم اصلاحطلبان و کسانی که مؤثر هستند هیچکدام سهمی نمیخواهند و حتی مایل هم نیستند، شرکت هم داشته باشند.
-من به استانها میروم و یکی از مشکلات این است که توقع و انتظاراتی از بدنه اصلاحطلبان وجود دارد ولی سران اصلاح طلبان دنبال سهم خواهی نیستند. حامیان دولت تدبیر و امید به ویژه ستادهای جناب آقای دکتر روحانی از دولت انتظارات برحقی دارند و در عین حال برای آینده نگران هستند.
ارسال نظر